Sunday, Apr 9, 2017

صفحه نخست » ولادیمیر مهربان، ع. اروند

Putine_Small.jpgولادیمیر پوتین مهربان؛ چه مرد انساندوستی! با دیدگانی پراندوه، دسته گلی از گلسرخ های آتشین را به محل حادثه ی انفجار در متروی پتروگراد برد و به سوی انبوه دسته گل هایی که مردم نثار کشته شدگان سوء قصد کرده بودند به نشان تواضع تا نزدیک زمین خم شد و گل های زیبای خود را با جهانی از مهر و عطوفت درکنار گلهای دیگر قرار داد.

این مرد نرمدل که هرگز نه در پی قدرت بوده و نه تحمل قتل کسی را دارد و اگر رهبری سرزمین مقدس روسیه را پذیرفت برای نجات آن از رفتارهای ناشایست و بدمستی های بوریس یلتسین بود، و اگر چون پطر کبیر و کاترین بزرگ در خدمت به عظمت کشورش از هیچ کوششی دریغ ندارد، در عوض روش حکومت او کمترین شباهتی به تزارهای روس چون ایوان مخوف ندارد.

برخلاف آنها که سنگدل و بی عاطفه و توسعه طلب بودند او عاشق انسانیت است و برای روسیه جز حقوق مسلم ارضی و مرزهای طبیعی و تاریخی آن چیزی نمی خواهد.

در جوانی که به مأموریت به آلمان شرقی رفته بود از رفتار هموطنانش که به جاسوسی و سرکوب مردم آن سرزمین سرگرم بودند وی به زبان و ادبیات آلمانی عشق می ورزید و نیمی از اشعار گوته و شیلر را از بر داشت.

اگر سربازان او در چچنی ناچار شدند که تروریست های اسلامگرا را از میان بردارند و عده ای از مردم غیرنظامی هم در این راه از میان رفتند یا بی خان و مان شدند به منظور تأمین امنیت خود آنان بود که از دست اسلامگرایان آرام و امان نداشتند و او وظیفه ی انسانی خود می دید که به کمک آنان بشتابد.

برخلاف امثال یلتسین و بسیاری دیگر از مردم روسیه که سختی های زندگی را در الکل ممتاز و ناب روسی حل می کنند او مردی ورزشکار و بااراده است و سختی ها و تنگناهای زندگی را به یاری عزمی آهنین تحمل می کند! وی نسبت به رقبای سیاسی دشمنی نمی ورزد و در حکومت او تا کنون نه یک روزنامه نگار منتقد دولت های او و نه یک مخالف سیاسی وی زندان رفته یا کشته شده است. او معتقد است و می گوید که اگر زمامداری از راه زندان و حصر یا از میان برداشتن مخالفان خود و بخصوص کشتن آنان به رهبری سیاسی خود ادامه داد این نه نشانه ی لیاقت و شایستگی وی که دال بر ناتوانی و عدم حقانیت اوست که قادر نبوده است از راه خدمت و اقناع مردم را به هواداری از خود برانگیزد و از خطر مخالفان بکاهد.

وی بر آن است که این روش ها متعلق به دوران هایی است که مردم از حقوق خود در مدیریت جامعه بیخبر بودند و زمامداران نیز حقی برای ملت نمی شناختند و ناچار کمترین سرپیچی یا مخالفتی را با شدت عمل و در صورت لزوم با زندان و حتی قتل که کار را یکسره می کرد پاسخ می دادند، بجای آن که با مردم وارد مکالمه شوند، به خواست های آنان احترام گذارند و در صورت لزوم و اراده ی جامعه جای خود را به افراد لایق تری بسپارند.

به همین جهت وی می گوید به محض آن که کسی شایسته تر برای رهبری روسیه ظهور کند وی هیچ مانعی در راه او نمی تراشد و داوطلبانه راه را برای او باز می کند، زیرا در نظر او صلاح مردم و منافع روسیه از هر مصلحت دیگر و حتی از زندگی شخصی و گذرای یک فرد، که او نیز بیش از آن نیست، بسیار مهم تر است.

او از اینکه تا کنون چنین کسانی پیدا نشده اند برای روسیه بسیار متأسف نیز هست. برخلاف تصور و ادعای برخی از دشمنان روسیه او توسعه طلب نیست و به مرزهای ملی دیگران احترام می گذارد. علاقه ی او به اوکرایین نوعی عشق شخصی است زیرا او اوکرایین را پاره ی تن روسیه می داند و معتقد است که اگر غربی ها بگذارند خود مردم اوکرایین هم همین احساس متقابل را نشان خواهند داد.

او در زندگی چیزی ندارد، به گردآوردن مال نپرداخته و جزو میلیاردر های بزرگ جهان که پنجاه درصد از ثروت جهان را دراختیار دارند نیست؛ در روسیه تا جایی که توانست با آنان و منافع ناحق آنان، که در این کشور به اولیگارک ها مشهور شده اند، و وی در میان آنها دوستانی ندارد، درافتاد و مبارزه کرد بی آنکه به دارایی های نجومی آنها نظری داشته باشد. با اینهمه وقتی مأموران مخفی روسیه برخی از این میلیاردرها را در داخل و خارج از روسیه به طرز فجیعی کشتند او بسیار خشمگین شد و آنها را سرزنش کرد.

او مردم سوریه و ملت ایران را دوستان روسیه می داند و از هیچ کمکی نسبت به دولت های این دو کشور دریغ ندارد. در مورد سوریه، به عنوان یکی از هواداران برتول برشت معتقد است که هر دولتی وقتی از مردم خود ناراضی بود می تواند ملت دیگری را برای حکومت بر آن انتخاب کند و اگر ملت قبل خواست از آن کشور مهاجرت کند نباید مانع او شد، چنان که بشار اسد مانع مهاجرت ملت سوریه نشده است. می گوید میلیون ها ایرانی که به غرب پناهنده شده اند انتخاب آزادانه ی حکومت کنونی ایران بوده که آن ملت را، یا این بخش از آن ملت را نخواسته و حق هم داشته است زیرا حق انتخاب ملت با دولت است وگرنه هرکس سرش را می اندازد و به خاک شما می آید و می خواهد شما را که دولت برحق کشورتان هستید تغییر دهد. همانطور که اسکندر به ایران آمد؛ عمر به ایران آمد؛ چنگیز به ایران آمد می گوید ایرانیان با آن تاریخ بلندشان بهتر از هر ملتی این اصل را می فهمند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy