Friday, Jan 19, 2018

صفحه نخست » تجدّدِ آمرانهء دوران رضاشاه؛کمبودها وکامیابی ها(بخش پایان)، علی میرفطروس

mirfetros.jpg*به خاطرسُلطه وسیطرهء روحانیّون ومخالفت آنان،کشف حجاب درزمان رضاشاه باموانع ومشکلات فراوان همراه بود.

*درحالیکه نیروهای مارکسیستی ترکیه نسبت به «کمال اتاتُرک» ارادت واحترام فراوان داشتندودربرابردادگاه های نظامی ترکیه؛خودرا«کمالیست های واقعی»می دانستند،مارکسیست های ایرانی،رضاشاه را«فاشیست واز رذل ترین عناصر و قدّاره بند»می نامیدند!

* اگرجمهوری اسلامی-پس ازحدود40سال آموزش وپرورش گسترده وتبلیغات شدید-هنوزنتوانسته فرهنگ واخلاقیّات و«ارزش»های خود را درجامعهء ایران(خصوصاً درمیان زنان ایران)تثبیت وتحکیم کند،به یُمنِ تجدّدگرائی دوران رضاشاه ومحمدرضاشاه است.

****

اشاره:

بخش نخست گفتگوی علیرضامیبُدی بانگارنده موردعنایت و استقبال خوانندگان عالیمقدار قرارگرفته است.این، دومین بار است که مقاله ای تاریخی،اینچنین موردتوجهء علاقمندان قرارمی گیرد.کمّ وکیف نظرات ارائه شده ازسوی خوانندگان،پدیدهء فرخنده ای است و نشانهء نسیمی تازه درحیات فکری وفرهنگی ما و نمونهء نوینی ازضرورتِ بازاندیشی درتاریخ معاصرایران می باشد.ازاین گذشته،برخی شعارها -دراعتراضات اخیرِمردم وخصوصاًجوانان ایران -انصاف واعتدال بیشتری را دربارهء رضاشاه طلب می کند.این شعارها،تنهانوعی«نوستالُژی»نیست،بلکه درعین حال،ترجمان داوری و نگاه نسل یانسل های نوینی است که برای رهائی ازقیدوبندهای قرون وسطائی وداشتنِ«ایران نوین» پیکارمی کنند؛موضوعی که دغدغهء رضاشاه وروشنفکران آن عصربوده است.

گفتگوی علیرضامیبُدی بانگارنده شامل موضوعات مختلفی دربارهء تجدّدگرائی و موانع استقرارآن درایران بود.بخش پایانی این گفتگو به کشف حجاب و آزادی زنان درزمان رضاشاه (17دی ماه1314)و تفاوت های آن بااصلاحات «کمال اتاتُرک» درترکیه پرداخته است.

ع.م

***

یکی ازضعف ها وکمبودها درعرصهء مطالعات تاریخی اینست که ما هنوزنتوانسته ایم رویدادهای تقویمی را به تاریخ تبدیل کنیم شایدبه این خاطرکه قهرمانان وضدقهرمانانِ ماجرا هنوززنده اند درحالیکه وقتی ما به دوران امیرکبیر(باآنهمه فجایع وکُشتاربابی ها)نگاه می کنیم، نگاه مهربان تر یا منصفانه تری به آن داریم.

اجازه دهیدکه به«تجدّدآمرانهء رضاشاه»طوردیگری نگاه کنیم:فرض بفرمائید که اصلاً«سردارسپه» یارضاشاهی نبود،آیافکرمی کنیدکه اگر مثلاً منتسکیو (باکتاب معروف «روح القوانین»اش) درایران حکومت می کرد،آیابهتراز رضاشاه ومحمدرضاشاه عمل می کرد؟بنده فکرنمی کنم،چرا؟برای اینکه ساختارهای اجتماعی وفرهنگی ایران ظرفیّت پذیرش منتسکیو را نداشت و او هم- دیر یا زود -به نوعی«اقتدارگرائی»و«تجدّدآمرانه» می رسید.

بخاطرهمین کمبودها وضعف ساختارهای مدنی،در تمامت دوران پس از مشروطیّت،مشروطه خواهان ما به استبداد گرویدند.آزادیخواهان ما،آزادی دیگران را پایمال کردند وحامیان ومدعیان حکومت قانون، بی قانونی ها کردند و...

رضاشاه وآخوندها

گفتیم که یکی از دشمنان سرسخت رضاشاه ،آخوندهاوروحانیّون شیعه بودندکه باحکومت رضاشاه،مقام وموقعیّت اجتماعی شان -بشدّت- تضعیف شده بود.آیت الله خمینی(که شاهد وناظرِاصلاحات واقدامات رضاشاه بود)درکتاب«صحیفهء نور»می گوید:

در اين عصری که من درک کردم و گمان دارم هيچ يک از آقايان درک نکرده ايد ،روحانیّت را با تمام قوا کوبیدند، به گونه ای که این حوزهء علمیّه که آن وقت هزار و چند صد تا محصّل داشت، رسید به چهارصد نفر، آن هم چهارصد نفری توسری خورده، چهارصد نفری که نتواند یک کلمه صحبت کند. تمام منابر را در سرتاسر ایران [تعطیل کردند] تمام خُطبا را در سرتاسر ایران زبان شان را بستند».

ویا:

چقدرعلما را اسيرکرده... و چقدر علما را هتک حرمت کردند وچقدر

عمّامه ها را از سر اهل علم برداشتند... و خدا می داند در زمان [ رضاشاه] چه کشيديم...[رضاشاه]با سرنيزه و قُلدریِ تمام، مراسم اسلامی را تعطيل کرده بود».

رضاشاه ودولت انگلیس

دربارهء دشمنی دولت فخیمهء انگلیس با رضاشاه ،قبلاً اشاره ای کرده ایم،امّا کینه ودشمنی«بولارد»(سفیرکبیروقت انگلیس درایران)نسبت به رضاشاه درواقع،سرنوشت رضاشاه را رقم زد.«بولارد» ازآخرین رجال انگلیسی درعصراستعماربودکه مانند«لُرد کُرزُن» (وزیرامورخارجهء انگلیس)،ایران را «مِلک طِلق»یاحیاط خلوت انگلستان می دانست ودرهمهء اموراساسی ایران مداخله می کرد،چیزی که بتدریج باعث رشدوطغیان احساسات ضدانگلیسی درایران شدکه درجنبش ملّی کردن صنعت نفت به اوج خود رسید.«بولارد»درخاطرات وگزارشهای محرمانه اش تأکید می کند که:«برخلاف افسانه های رایج،انگلیسی ها هیچ نقشی درروی کارآوردن رضاشاه نداشتند».«بولارد»اعتراف می کندکه:باپخش خبرهای نادرست -ازطریق رادیودهلی ورادیولندن - درتخریب شخصیّت رضاشاه کوشید،خبرهائی که « روال حکومت رضاشاه را مختل میکرد».

... تردیدی نبودکه رضاشاه -دراینجایاآنجا-برخی ازبهترین اراضی واملاک زمینداران بزرگ را بنام خود کرده ویا رؤسای ایلات وعشایر، کمونیست ها وروحانیّون را سرکوب نموده بود،امّا بازتاب اغراق آمیزاین اقدامات توسط رادیو«بی بی سی»یا«رادیودهلی» ودرنتیجه،مختل شدن« روال حکومت رضاشاه »، تبعات ناگواری داشت وازجمله،باعث بُروزِحسِ سوء ظن دررضاشاه وخشم وغضب او نسبت به یاران نزدیکش(تیمورتاش وعلی اکبرداور)شده بود.(خشم وغضبی که آتاتُرک نیزنسبت به دوستان ویاران نزدیکش در«حزب جمهوريخواه مترقی»إعمال کرده بود!).

کشف حجاب ورضاشاه

... مسئلهء تجدّدوکشف حجاب ازآغازجنبش مشروطیّت دراشعارزنانی مانند«بدری تُندَری»( فانی)و«عالمتاج قائم مقامی» (ژاله)وجودداشت.این خواست حتّی منجربه ایجادانجمن مخفی«مجمع کشف حجاب» شده بود(توسط میرزاابوالقاسم خان مراغه ای وهمسرش،شهنازرشدیه،دخترمیرزاحسن خان رشدیّه)...این خواست وشعارتجدّدگرائی دراشعارشاعرانی مانندملک الشعرای بهاروعارف قزوینی وعشقی وایرج میرزا هم وجودداشت،خصوصاًآنجاکه«بهار»درقصیدهء «یامرگ یاتجدّد»می گفت:

فرتوت گشت کشور وُ او را

بایستهتر ز گور و کفن نیست

یا مرگ یا تجدّد و اصلاح

راهی جز ایندو، پیش ِ وطن نیست

به خاطرسُلطه وسیطرهء روحانیّون، کشف حجاب درزمان رضاشاه باموانع ومشکلات فراوان همراه بود. مثلاً،درخیابان های تهران، زنان ومردان،جداازهم، در دو طرفِ پیاده رو حرکت می کردند(چیزی شبیه به زنانه-مردانه کردن اتوبوس ها درتهران ویاعدم اجازهء زنان برای حضوردرورزشگاه ها درجمهوری اسلامی). باتوجه به این خط کِشی هاوموانع مذهبی،رضاشاه سعی می کردکه برای آماده سازی مردم به بیحجابی ازهرراه ممکن استفاده کند،یکی ازاین راه ها، تشویق وآزادگذاشتنِ زرتشتی ها، ارمنی هاوبهائی ها به بی حجابی بود.بااین سیاست، در1310 خورشیدی-یعنی 3سال پیش ازسفربه ترکیه- وقتی هیأتی از زنان خارجی از سوی «جامعهء ملل»(سازمان ملل امروزی) وارد تهران می شدند،به دستور رضاشاه اعلام شدکه: «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا مُلّایی متعرّض آنان شود، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت کند».

یک سال بعد (در آذرماه 1311) بدستوررضاشاه،تشکیل «کنگرهء نسوان شرق» وحضور زنان بیحجاب از کشورهای مختلف در تهران، فرصت دیگری بود برای عادی سازی بی حجابی درمیان مردم.این کنگره به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شده بودودرآن،ازبی حجابی به عنوان «مظهری از تمدّن» یاد شده بود.

این آماده سازی ها-بتدریج-روحیهء امنیّت و اعتمادبه نفس رادر زنان ایران تقویت کرد بطوری که چندسال بعد،حضورزنان بی حجاب درخیابان های معروف تهران(مانندلاله زار) چشمگیربود.همهء این رویدادها،زمینه هائی بودند برای اعلام کشف حجاب در17دی ماه 1314.

رضاشاه واتاتُرک،شباهت ها وتفاوت ها:

تجدّدآمرانهء دوران رضاشاه و اتاتُرک در دو بَسترتاریخی متفاوت ظهورکرد.اتاتُرک در واقع میراث خوارِ اصلاحات اجتماعی دوران امپراطوری عثمانی بودکه تا دروازه های شهر«وین»دراتریش ادامه داشت.این گسترهء سیاسی وجغرافیائی باعث شده بودتا رجال سیاسی عثمانی با فرهنگ وقوانین اروپائیِ قلمرو خلافت آشنا شوندواصلاحاتی را درامورقضائی وقانونی انجام دهند،مثلاً:«سلطان سلیمان عثمانی»(دراواسط قرن 16میلادی)- بخاطرتوجه اش به اصلاحات اجتماعی واستقرارقوانین عرفی وگسترش آموزش وپرورش نوین- به «سلطان سلیمان قانونی» شهرت داشت،اصلاحاتی که کم و بیش تا فروپاشی خلافت عثمانی درجنگ جهانی اوّل وظهور«اتاترک»ادامه داشت ...ازاین گذشته،جغرافیائی که اتاترک اصلاحاتش را شروع کرده بود باجغرافیای رضاشاه بسیار متفاوت بود:درایران،رضاشاه میراث خوا ر ِایران ویران وآخوندزدهء دوران قاجارها)بود درحالیکه می دانیم که 90 درصدمردم استانبول درزمان اتاتُرک،غیرمسلمان بودندولذا تجدّدگرائی اتاترک درترکیه بامقاومت کمتری روبرو بود.ازاین گذشته،«اتاتُرک»درشهر ِ«سالونیک» پرورش یافته بود؛شهری که کم وبیش بافرهنگ اروپائی آشنائی داشت، درحالیکه رضاشاه درروستای کوچکی بنام«آلاشت» درمازندران بدنیاآمده بودکه فاقدکمترین امکانات آموزشی وپرورشی بود.

مهم ترازهمه،«اتاترک» در دانشگاه جنگ تحصیل کرده بودکه شیوهء تعلیم وتربیت آن تحت تأثیر تعلیمات دانشگاه معروف نظامیِ«سن سیر»در فرانسه بود.اتاترک-بعدها- باسفربه پاریس وبرخی از شهرهای اروپائیِ امپراطوری عثمانی(مانندصوفیه درمجارستان) با فرهنگ ومدنیّت اروپا آشناشد،شرایطی که رضاشاه، فاقد یا محروم ازآنهابود.

رضاشاه در خرداد ماه 1313، به تركيه رفت ولی چندسال قبل ازسفربه ترکیه اقداماتی درجهت بهبودحقوق زنان وحتی تلاش هائی برای کشف حجاب انجام داده بود.خوشبختانه اسنادومدارک مربوط به رَوَندکشف حجاب درزمان رضاشاه وبازتاب آن درنشریات خارجی- سال ها پیش- توسط وزارت امورخارجه (درسال 1355)درایران منتشرشده وبخشی ازاین اسناددرکتابی بنام«رَوَندکشف حجاب»تالیف آقای «حمید بصیرتمنش» چاپ شده...برای نمونه ،دریکی ازاسناد می خوانیم که درخردادماه 1304 نشریهء «بیرمنگام پُست»(چاپ انگلیس)نوشت:

- دختران رضاشاه بدستورپدر چادرازسربرداشته وسواربراسب درخیابان های تهران گردش کرده اند.

درتاريخ 6 سپتامبر 1931م / 4 شهريور 1310 خورشیدی( 3سال قبل ازسفررضاشاه به ترکیه)روزنامهء معروف ترکیه بنام«مليّت»(چاپ استانبول) نوشت:

-« رضاشاه نزديک به پانصد تن از زنان ايراني را به دربار دعوت کرد و پس ازنطقی،از آنها خواست تا چادرهای شان را بردارند و آنان نيز با خرسندی، فرمان شاه را پذيرفتند».

ازاین گذشته، گفتیم که درسال 1300خورشیدی(یعنی 13سال قبل ازسفررضاشاه به ترکیه)روشنفکرانی ماننددکترعلی اکبرسیاسی درملاقات با رضاخان سردارسپه(رضاشاه بعدی)،ایدهء اصلاحات اجتماعی به سبک اروپا را با رضاشاه درمیان گذاشته بودندورضاشاه هم ضمن تأئید مَرامنامهء «انجمن ایران جوان» به آنان گفته بود:

- «...مَرام شما،مَرام خودِمن هم هست...طرح وبرنامه از شما ولى عمل از من خواهد بود».

باتوجه به تفاوت خاستگاه خانوادگی ومحیط تربیتی رضاشاه و اتاترک،گفتیم که در رابطه با توسعهء ملّی وتجدّد اجتماعی، این دو شخصیّت هدف ها وبرنامه های مشترکی داشتند،با این تأکیدکه بَستراصلاحات اجتماعی اتاتُرک(بخاطرتجربه های دوران امپراتوری عثمانی) مناسب وتقریباً آماده بود. رواج تصوّف وعرفان درآناطولی ترکیه(مانندگروه های بَکتاشیّه،مولویّه وغیره)و رواج نوعی مدارا وتساهل مذهبی درترکیه باعث شده بود تا تجدّدگرائی اجتماعی اتاتُرک بامقاومت کمتری روبرو گردد.

همچنین، کمک ها ومساعدت های دولت های فرانسه و انگلیس(دررقابت با روسیه)رواج تجدّدگرائی درترکیه راتسهیل کرده بوددرحالیکه درایران،هم دولت روسیه وهم-خصوصاً -دولت انگلیس،همیشه درامرتجدّدگرائی وتوسعهء ملّی درایران،کارشکنی واخلال کردند(خصوصاً درزمان میرزاتقی خان امیرکبیرورضاشاه). درزمان میرزاتقی خان امیرکبیر،مخالفت دولت های روس وانگلیس، موجب قتل فجیع امیرکبیرشد ودرزمان رضاشاه،این مخالفت ها باعث سقوط حکومت رضاشاه وتبعیدتحقیرآمیزش ازایران شد.

ازجمله اقدامات وهدف های مشترک رضاشاه واتاترک عبارت بود:

1-جدائی دین ازسیاست ومبارزه باروحانیون؛

2-ایجاددادگستری نوین وتدوین قوانین مدنی بجای قوانین و محاکم شرعی؛

3-کشف حجاب وتلاش برای آزادی زن وتامین برابری حقوق زنان بامردان.درواقع،کشف حجاب بدست رضاشاه درزنان ایران نوعی امیدواری واعتمادبه نفس به وجودآوردکه باوجودمخالفت های شدیدعلمای مذهبی(مانندآیت الله خمینی)،در 6بهمن 1341 به دادن حق رأی به زنان وتأمین حقوق اجتماعی آنان منجرشده بود.

4-آموزش وپرورش اجباری برای همگان،

5-ترویج ملّی گرائی وتلاش برای جایگزین کردن هویّت ملّی به جای هویّت اسلامی،(درایران این ملّی گرائی با توجه به تاریخ ایران باستان وتشکیل «موزهء ایران باستان» وبرگزاری جشن هزارهء فردوسی واقدامات دیگر همراه بود).درهمان زمان،«ارباب کیخسرو زرتشتی»(نمایندهء زرتشتیان وشخصیّت فرهنگ دوستی که تأسیس کتابخانهء مجلس شورای ملّی ازخدمات اواست)تأکیدمی کرد:

-«باظهور رضاشاه زرتشتیان توانستند گمشدگان خرابههای مداين را در خانهء پهلوی پيدا كنند».

...علی اصغرحکمت(وزیرفرهنگ رضاشاه)تاکیدمی کندکه روزی رضاشاه درموزهء ایران باستان خطاب به ولیعهد(محمّدرضاشاه) گفت:

-ببین این آثارتاریخی وباستانی را! ما اززیربوته سبزنشده ایم!ما دارای تاریخ وفرهنگ کهنسالی هستیم!،به همین جهت است که اسمم راگذاشته ام: «پهلوی!».

6- کوشش برای تساوی حقوق زنان و حضورآنها درعرصه های اجتماعی

7-احداث دانشگاه و دها مدارس حرفه وفن وکوتاه کردن دست آخوندها ازآموزش وپرورش جامعه؛

8-تغییر لباس و عمّامه و كلاه وتعویض آنها با لباس هاوکلاه های اروپائی؛

9-سرکوب سران ایلات وعشایر وتمرکزآنها درشهرها؛

10- ایجاد شناسنامه و اجبار کردن مردم به داشتن نام خانوادگی؛

11- -تشویق وتدریس موسیقی درمدارس وایجادنوعی«هوای تازه»درفضای آموزشی ایران وترکیه.

همهء این اصلاحات اجتماعی،هم درایران وهم درترکیه بانوعی زور واجباروآمریّت همراه بود و به همین جهت، گاه بامقاومت نیروهای مذهبی روبرو شده بود (مانند«جنبش شيخ سعيد» درشرق ترکیه و ماجرای«شیخ بُهلول»و واقعهء مسجدگوهرشاد درمشهد)... تجدّدگرائی آمرانه درایران وترکیه-ابتداء از طرف كارمندان دولت و بخشی از شهرنشینان باسواد و مرفه مورد استقبال قرارگرفت .درترکیه هم -مانندایران - ازطرف مردم عادی شکایت هائی دراعتراض به«کشف حجاب اجباری»وبرداشتنِ آمرانهء چادرازسرِزنان توسط «آژان»هاوپاسبان ها ابرازشده بود.

به نظرمن، اعتقادبه«مدل آتاتُرکی» در اصلاحات رضاشاه، درست نیست،وقتی ما عکس های مربوط به کشف حجاب در دوران رضاشاه واتاترک را باهم مقایسه می کنیم، می بینیم که باتوجه به سلطه وسیطرهء آخوندها درایران،رضاشاه در امر«کشف حجاب»وآزادی زنان،پیشتازتر ازاتاترک بوده ،ازجمله اینکه همسرودختران رضاشاه (برخلاف همسرآتاتُرک) کلاه وپوشاک اروپائی دارندنه اسلامی.

همسرودختران رضاشاه

اتاترک وهمسرش

گفتنی است درحالیکه نیروهای مارکسیستی ترکیه نسبت به کمال اتاتُرک ارادت واحترام داشتندودربرابردادگاه های نظامی؛خودرا«کمالیست های واقعی»می دانستند،مارکسیست های ایرانی،رضاشاه را«فاشیست»و«از رذل ترین عناصر وقدّاره بند و یاغی»می نامیدند(دراین باره نگاه کنیدبه کتاب«دموکراسی ناقص»،نوشتهء«م.الف.جاوید»؟).

چنان نگاهی به رضاشاه وتداوم آن درزمان محمدرضاشاه،درواقع، میخ هائی بودند برتابوتِ نوزادِ نیمه جانِ تجدّد درایران که«انقلاب اسلامی» نتیجه وحاصل آن بود.

به عبارت دیگر:رضاشاه نهال تجددگرائی را درشوره زارِ بازمانده ازدوران قاجارها کاشته بود.این نهال نورس به مراقبت ومواظبت وآبیاریِ آیندگان احتیاج داشت،امّابخاطر سلطهء ایدئولوژی های فریبا(چه دینی وچه لنینی) و حملهء روس وانگلیس به ایران(درشهریور1320 )، این نهالِ نورس،پایمال دشمنان ایران شد وما-باز-تامدتی دچارنوعی«انقطاع تاریخی»شدیم.

به طوری که گفته ام:

آیندگان به تکراردوبارهء اشتباهات مانخواهندپرداخت به این شرط که ما- اکنونیان-رو در رو باتاریخ،گذشته وحال را از چنگ تفسیرهای انحصاری یا ایدئولوژیک آزاد کنیم.برای داشتنِ فردائی روشن و مشترک، امروز، باید تاریخی ملّی و مشترک داشته باشیم.

تجدّدگرائی رضاشاه وتداوم وتعمیق آن درزمان محمدرضاشاه،باهمهء کمبودهایش-کامیابی های فراوان داشت واگرجمهوری اسلامی-پس ازحدود40سال آموزش وپرورش گسترده وتبلیغات شدید-هنوزنتوانسته فرهنگ واخلاقیّات و«ارزش»های خود را درجامعهء ایران(خصوصاًدرمیان زنان ایران)تثبیت وتحکیم کند،به یُمنِ تجدّدگرائی دوران رضاشاه ومحمدرضاشاه است.

http://mirfetros.com/fa/

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy