او در مورد سرنوشت دانشجویان پیروخط امام گفت:‌

«جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد.

این را ما کوچک نمی‌گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه‌ی افراد ــ نمی‌گویم همه ــ از روی احساسات لانه‌ جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند.

این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود.» (منابع: تسنیم، فرارو)

هرچند خامنه‌ای و رفسنجانی هنگام تسخیر سفارت آمریکا، به همراه حسن روحانی و هادی غفاری و محمد منتظری و... در سفر حج بودند و طبق گفته‌ی رفسنجانی چنانچه در تهران بودند اجازه نمی‌دادند چنین امری به وقوع بپیوندند. اما پس از اشغال سفارت هر دو به موج سواری پرداختند و خامنه‌ای در سال‌های اخیر برای تنگ‌کردن فضای سیاسی و مقابله با هرگونه گشایش، بر طبل استکبار ستیزی کوبیده و از گروگانگیری و... حمایت می‌کند.

صحبت‌های خامنه‌ای در مورد دانشجویان پیرو خط امام، انگیزه‌ای شد تا نگاهی داشته باشم به سرنوشت آن‌ها که در پی می‌آید.

درحالی که پس از بازگشایی دانشگاه‌ها در مهرماه ۱۳۵۸ انجمن‌های اسلامی و اعضای دفتر تحکیم وحدت دارای کمترین نفوذ در دانشگاه‌ها بودند و در اقلیت محض به سر می‌بردند، با یک توطئه‌ی حساب‌شده به منظور مطرح‌کردن خود و خلعِ شعارْ‌ کردنِ نیروهای سیاسی مخالف، در ۱۳ آبان‌ماه سفارت آمریکا را اشغال کرده و دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان گرفتند و خود را «دانشجویان پیرو خط امام» خواندند.

دانشجویان پیرو خط امام در حدود ۳۰۰ دانشجو از دانشگاه‌های شریف و پلی تکنیک (امیرکبیر) و ملی (شهید بهشتی) و تهران بودند. دانشجویان دانشگاه علم و صنعت که نمایندگی‌شان با محمود احمدی‌نژاد بود و بعدها در دولت وی پست‌های حساسی را اشغال کردند معتقد به تسخیر سفارت روسیه بودند و نقشی در اشغال سفارت آمریکا نداشتند، اما آن‌ها نیز بعدها به این دسته از دانشجویان پیوسته و در سفارت حضور یافتند. علی احمدی، هاشمی ثمره و احمدی‌نژاد عناصر اصلی انجمن اسلامی علم و صنعت بودند.

در واقع عناصر اصلی دفتر تحکیم وحدت نقش عمده را در جریان اشغال سفارت آمریکا به عهده داشتند.

سازمان‌ مجاهدین خلق اولین نیرویی بود که به حمایت گسترده از این دانشجویان پرداخت و به همراه حزب توده و دیگر گروه‌های چپ بر آتش مبارزه «ضد‌امپریالیستی»‌ دمیدند.

مجاهدین از اولین ساعات گروگانگیری با بسیج نیروهای تشکیلاتی‌ خود به صورت بیست‌و چهارساعته به گرم‌کردن فضای بیرون سفارت و خیابان‌های اطراف پرداختند و با شعارهای حمایت‌آمیز خود از اقدام دانشجویان تقدیر کرده و به یکی از بزرگترین بحران‌های سیاسی قرن بیستم دامن زدند.

شعار‌های ضد‌امپریالیستی و ضدآمریکایی و دعوت دانشجویان به افشاگری هرچه بیشتر توسط نیروهای تشکیلاتی مجاهدین تنظیم و سر داده می‌شد. نمایش فیلم «سقوط ۵۷» ساخته باربد طاهری توسط مجاهدین در پیاده‌روی مقابل سفارت، اعلام روزه سیاسی، طبخ و تقسیم آش در شب‌ها مقابل سفارت، برگزاری نماز جماعت و تنظیم شعارها تماماً به عهده‌ی مجاهدین بود. مسئولیت صحنه با سعید منبری یکی از کادرهای مجاهدین بود که در سال ۱۳۶۱در درگیری با نیروهای نظام کشته شد.‌ چریک‌های فدایی خلق نیز به منظور حمایت از دانشجویان پیروخط امام تظاهراتی را از دانشگاه تهران به سمت سفارت آمریکا سازمان دادند.

حزب توده که بره‌کشان‌‌اش بود. چرا که در اوج جنگ سرد به نیابت از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی می‌توانستند شعارهای آمریکا‌ستیزانه داده و کشور را در مسیر دلخواه خود قرار دهند.

مجاهدین از این که خمینی آمریکا را «شیطان بزرگ» خواند و رابطه با آمریکا را رابطه‌ی «گرگ و میش»‌ نامید در پوست خود نمی‌گنجیدند. این سازمان در آذرماه ۱۳۵۸ شتابزده کتابی با عنوان «۴ پیام تاریخی امام خمینی» انتشار داد که دو پیام آن مربوط بود به «سخنان امام خمینی خطاب به نماینده ویژه‌ی پاپ» و «پیام امام خمینی به شورای امنیت فرمایشی به هنگام تشکیل این شورا برای رسیدگی به مسئله‌ی جاسوسان آمریکایی در ایران»

اکثریت قریب‌ به اتفاق نیروهای سیاسی ایران به حمایت از اقدام دانشجویان پرداختند. یکی از اولین آثار گروگانگیری سقوط دولت بازرگان بود که بطور عجیبی با استقبال نیروهای سیاسی روبرو شد و صحنه‌ی سیاسی به صورت تعیین‌کننده‌ای به سمت قدرت‌گرفتن روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و نیروهای ارتجاعی چرخید.

سپس نهضت آزادی با یک انشعاب روبرو شد و عزت‌الله سحابی با خروج علیه پدرش و بازرگان به حمایت از تسخیر سفارت آمریکا پرداخت و در سال ۱۳۶۰ از همین منظر برخلاف نظر نهضت‌آزادی به حمایت از برکناری بنی‌صدر و تحقق کودتای نیروهای ارتجاعی روحانیت و حزب‌جمهوری اسلامی پرداخت.

در پی گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا، سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، حزب توده، پیکار و دیگر نیروهای چپ به همراه ابراهیم یزدی و ابوالحسن بنی‌صدر و... بی‌توجه به قوانین بین‌المللی خواهان محاکمه گروگان‌های آمریکایی شدند.

مجاهدین و حزب توده نیروهای اصلی مخالف آزادی گروگان‌های آمریکایی بودند. مجاهدین با شدت آن را سازش با امپریالیسم می‌خواندند و در همان دوره سرود‌های «نبرد با آمریکا»، «سرکوچه کمینه» را انتشار دادند که به ترور مستشاران آمریکایی در دهه‌ی ۵۰ اشاره داشت. این سازمان با فرصتی طلبی ترور‌های صورت گرفته توسط بخش مارکسیست-لنینیست این سازمان را به نام خود جا می‌زد و با فریبکاری ترانه می‌ساخت «مجاهد پرکینه، سرکوچه کمینه، آمریکایی بیرون شو، خون‌ات روی زمینه». مسعود رجوی رهبر این سازمان هنگامی که می‌خواست به دامان آمریکایی‌ها بیاویزد منکر این ترورها شد و مسئولیت آن‌ها را متوجه‌ی بخش مارکسیست-لنینیست این سازمان کرد. در مقاله‌ی «چه کسانی مستشاران آمریکایی را ترور کردند» در این مورد توضیح دادم.

هیچ‌یک از این نیروها توجهی نداشتند که گروگانگیری نه تنها موجب بسته شدن فضا و بسط سرکوب در جامعه خواهد شد بلکه خود دانشجویان نیز با توجه به مشروعیتی‌ که کسب کرده‌اند به نیروهای سرکوبگر خواهند پیوست و اقدامات بعدی را سازمان خواهند داد. رفراندوم قانون اساسی، ایجاد بسیج، جا افتادن سپاه پاسداران، تلاش ناکام نیروهای آمریکایی در طبس، تحریم اقتصادی، فاجعه‌ی انقلاب فرهنگی، کودتای نوژه، جنگ ایران و عراق و... از نتایج مستقیم این اقدام نابخردانه بود که باعث ویرانی ایران شد و کشور همچنان از آثار وخامت‌بار آن در عرصه‌های گوناگون رنج می‌برد.

اصغر زاده در پاسخ به سوال نشریه اندیشه پویا که می‌پرسد چه شد که شما چهارده ماه در سفارت ماندید می‌گوید:‌

«دانشجویان چنین قصدی نداشتند. دانشجویان از یک مرحله‌ای به بعد دیگر در ماجرای سفارت نقشی نداشتند.

چه کسی نقش داشت؟

اصغرزاده: تصمیم‌گیری در خصوص سفارت و گروگان‌ها به عهده‌ی حکومت و بطور مشخص امام خمینی قرار گرفت. امام خمینی رهبر انقلاب از قضیه‌ی تسخیر سفارت برای ایجاد وحدت ملی و متحد کردن همه‌ی گروه‌ها استفاده کردند، مملکت از آشفتگی عبور کرد اما باید بگویم که دانشجویان نقش تصمیم‌‌گیر را در مورد گروگان‌ها نداشتند.

این‌طور که شما می‌گویید دانشجویان از جایی به بعد کاره‌ای نبودند؟

اصغرزاده: بله ما خودمان هم داخل سفارت تبدیل به گروگان شده بودیم. ما دانشجویانی بودیم که انقلاب را دوست داشتیم و نمی‌خواستیم انقلاب ضربه بخورد.» (منبع: تاریخ ایرانی)

ابتکار نیز در مصاحبه با بی بی سی تاکید می‌کند:

«بسیاری از چیزهایی که اتفاق افتاد، از جمله آنچه که در رابطه با روابط ایران با غرب و آمریکا رخ داد، دانشجویان مستقیما در آن مداخله نداشتند و مداخله آن‌ها فقط در حد همان واقعه بود. بعد از آن دانشجویان اصلاً مداخله‌ای نداشتند و بخشی از روند تحولات نبودند.» (منبع: فارس)

بعد از شکست عملیات نیروهای آمریکایی در طبس، دانشجویان پیرو خط امام با همکاری اطلاعات سپاه به مسئولیت محسن رضایی گروگان‌ها را در دسته‌های مختلف در مشهد، ساری، تبریز، رشت، یزد، اصفهان، شیراز و چند شهر دیگر زندانی کردند.

در اواسط تابستان ۵۹ در پی فرار ناموفق یکی از گروگان‌ها در توافق با اطلاعات سپاه پاسداران، گروگان‌ها در اختیار دولت رجایی قرار دهد. بدین ترتیب گروگان‌ها به زندان اوین و زندان کمیته مشترک منتقل شدند و سرنوشت گروگان‌ها را مجلس و مذاکرات بهزاد نبوی در الجزایر تعیین کرد. بهزاد نبوی و تیم همراه او که تجربه‌ای در مذاکرات و نحوه‌ی نگارش قرارداد‌های بین‌المللی نداشتند "قرارداد الجزایر" را که باعث بر باد رفتن منافع مردم ایران بود امضا کردند و فی‌المجلس موجب میلیاردها دلار ضرر شدند.

دانشجویان پیرو خط‌ امام و دفتر تحکیم وحدت یکی از اهرم‌های نظام در تصفیه‌ی دانشگاه‌ها و سرکوب خونین پس از ۳۰ خرداد بودند.

غالب دانشجویانی که سفارت آمریکا را به اشغال در آوردند، پس از پایان گروگانگیری به وزارت کشور، وزارت خارجه، سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی پیوستند.