Tuesday, Apr 17, 2018

صفحه نخست » بررسی مبارزات سه نسل زنان در ایران، نگاهی به نوشته نوشین احمدی خراسانی، ناهید کشاورز

Nahid_Keshavarz_2.jpgاخیراً خانم نوشین احمدی خراسانی در مطلبی با عنوان «دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی» که ابتدا در وبلاگ ایشان و بعد در چند سایت اینترنتی از جمله «خبرنامه گویا» منتشر شد، به بررسی مفصل حرکت دختران خیابان انقلاب پرداخته است. حرکاتی که جسورانه، تحسین‌برانگیز و منحصربه‌فرد هستند. طبعاً بررسی این فعالیت‌ها از راه دور نمی‌تواند دقیق و همه‌جانبه باشد. مطلب حاضر نگاهی دارد بر نوشته نوشین احمدی خراسانی و طرح نکاتی که با نقطه‌نظرهای او همسویی ندارند، اما امید این است که بررسی نظرات متفاوت و از زوایای مختلف به پویایی بحث‌های عرصه زنان کمک کند.

در این نوشته نوشین احمدی خراسانی همچنین مقایسه‌ای میان فعالیت‌های سیاسی - اجتماعی سه نسل زنان که خود او در نسل میانی آن قرار دارد، می‌کند.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

در توضیح فعالیت دختران خیابان انقلاب قبل ازهرچیز به نظر می‌رسد که نویسنده متعجب شده است و بیان این تعجب گاه به شکل اعتراف به عدم شناخت و گاه در قالب گلایه‌ای دوستانه خود را نشان می‌دهد. شاید فعالیت و جسارت اخیر دختران جوان به این فرم تازه باشد و رادیکال، اما به نظر می‌رسد که طغیانی است در ادامه مبارزه‌ای که سالیان سال است ادامه دارد و طبعاً برای کسانی که در ایران زندگی می‌کنند ملموس‌تر و آشکارتر است. این‌ها همان کسانی هستند که اجازه نداده‌اند حتی یک روز موضوع حجاب به موضوعی حل شده برای دولت و حکومت بدل شود، همان‌هایی هستند که با برگزاری مهمانی‌ها، برنامه‌های رقص، موسیقی و هرآن‌چه که نیاز انسانی نسل خودشان است، برای خواسته‌ها و حداقل حقوق‌شان مبارزه کرده‌اند و می‌کنند. همه بگیروببندها و تهدید آن‌ها هم تنها اثرش رنگین‌ترشدن چهره‌ی شهرها با تنوع پوشش آن‌ها بوده است. نوشین احمدی خراسانی به کرات به فرق میان مبارزات سه نسل زنان بر پایه تفاوت شرایط زندگی - اجتماعی آن‌ها و ورود تکنولوژی پیشرفته که نوع تازه‌ای از مناسبات و روابط را ایجاد کرده است، اشاره می‌کند اما در اتفاقات عملی ناشی از آن‌ها متعجب می‌شود.

در تعریف این نسل نوشته شده:

«آیا این‌ها همان دخترها هستند که وظایف حداقلی‌شان در یک انجمن یا حضور در جلسات را به‌خاطر هر کار کوچک فردی‌شان (مثل وقت آرایشگاه برای مونیکور ناخن) پشت گوش می‌انداختند و با نشناختن ویژگی‌های کار جمعی، فعالیت جمعی و نهادی را اغلب مختل و گاه حتی به بن‌بست می‌کشاندند؟ آیا این دختران همان‌هایی هستند که فکر می‌کردیم می‌خواهند بدون طی کردن راه طولانیِ مشقت‌بارِ ایجاد نهادها و تقویت جامعه مدنی، خیلی راحت و سریع به خواسته‌هایشان برسند؟ آیا همان‌هایی هستند که تصور می‌کردیم "فردیت"شان چنان شکل گرفته که گاه به نظرمی‌رسد هرآن‌چه را نفع شخصی می‌دانند "حق زنان" تلقی می‌کنند.»

به نظرمی‌رسد که آن‌ها ویژگی کار جمعی را می‌شناسند و خیلی خوب هم از آن استفاده می‌کنند و همان‌طور که نویسنده در نوشته خود اشاره می‌کند به‌طور مستمر هم این کار را انجام می‌دهند، فقط در فرمی دیگر. فرم و فعالیت‌های آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی خیلی پیش‌تر از حرکات اعتراضی دختران خیابان انقلاب شروع شده بود و از آن‌جا که بازدهی فعالیت‌های‌شان از طریق شبکه‌های اجتماعی بهتر انجام می‌شود، طبیعی است که به فرم فعالیت‌های گذشته علاقمند نباشند. از سوی دیگر مشکل همین کارهای فردی کوچک است که آن‌ها اجازه استفاده علنی از آن را نمی‌یابند و استفاده از آن‌ها گاه در شکل اغراق‌آمیزش برای‌شان نوعی مبارزه به‌حساب می‌آید. تفاوت دیگر می‌تواند این باشد که برای آن‌ها استفاده عملی از یک حق مهم‌تر از شرکت در جلسه‌ای برای گرفتن آن حق است و در تعریف همین تفاوت‌هاست که کوچکی یا بزرگی کاری معلوم می‌شود. و باز هم در میانه‌ی همین تفاوت‌هاست که کلیشه‌های فکری - عقیدتی در رابطه با توجه به ظاهر و فعالیت‌های اجتماعی - سیاسی شکسته می‌شود.

فعالیت زنان و در کنار هم قرارگرفتن‌شان برای گرفتن حق‌شان طبعاً از یک نیاز مشترک برمی‌آید، حتی اگر فرم مبارزه برای دست‌یابی به آن فردی باشد. درست است که هر نفع شخصی نمی‌تواند به حقی عمومی بدل شود، ولی مگر نفع شخصی زنانه دختران خیابان انقلاب در قالب حق عمومی زنان نمی‌گنجد؟ مگر نه این‌که هر زن برای برآورده شدن نیاز شخصی‌اش فعالیت می‌کند و در عین حال می‌تواند در جایی هم برای منافع زنانی که الزاماً خود او از آن منافع سهمی ندارد، به دلیل همبستگی زنانه‌اش فعالیت کند. مگر نفع شخصی آن‌ها برای نداشتن حجاب اجباری حق همه زنان و منفعت عمومی زنان نیست؟ مگر نه این‌که همان‌طور که گفته شده است فعالیت جمعی زنان این نسل از طریق شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌شود و ابعاد فراگیر و تأثیر بسیار بیشتری دارد. پس به واقع آن‌ها فعالیت جمعی می‌کنند، فقط به فرم و شکل دیگری و به همین دلیل و دلایلی که به کرات در نوشته نوشین احمدی خراسانی آمده است آن‌ها می‌توانند به فرم فعالیت‌های نسل قبل از خود علاقمند نباشند.

نوشین احمدی خراسانی می‌نویسد:

«و اما اگر فعالیت‌های نسل ما عمدتاً "قائم به جمع"، "باواسطه"، "نوشتاری"، "بلندمدت"، "ادامه‌دار"، "منسجم"، "ائتلافی" و "دیربازده" بود، اما فعالیت نسل جدید زنان با توجه به گسترش و نفوذ تکنولوژی جدید ارتباطی عمدتاً "قائم به فرد"، "بی‌واسطه"، "تصویری"، "کوتاه‌مدت"، "منقطع"، "پراکنده و سیال"، "شخصی"، "متکثر" و "زودبازده" است.»

اگر منظور از واسطه سازمان و گروه است که در جای دیگری از نوشته به آن اشاره می‌شود درست است، اما نمی‌شود گفت که فعالیت این نسل بی‌واسطه است، چرا که شبکه‌های اجتماعی واسطه این فعالیت‌ها هستند. در همین شبکه‌های اجتماعی است که بحث و گفت‌وگو می‌شود و گروه‌های مختلف به هم پیوند می‌خورند. سازماندهی فعالیت‌های اجتماعی صورت می‌گیرد و فعالیت‌ها به اشکال مختلف برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند و در فرم نوشتاری نه الزاماً چاپی اطلاع‌رسانی می‌شوند. اگر فعالیت این نسل را تنها به حرکت دختران خیابان انقلاب محدود نکنیم می‌توان گفت که صفات در بالا نسبت‌داده‌شده به همه آن‌ها تعلق نمی‌گیرد. در میان جوانانی که به خارج از کشور آمده‌اند از فعالیت‌های گروهی‌شان در عرصه‌های هنری می‌گویند که سال‌هاست برای گرفتن مجوزی برای عرضه کارهای‌شان تلاش کرده‌اند و از فعالیت‌های زیرزمینی می‌گویند که خود آن‌ها و یا گروه‌های دیگر در درازمدت و به شکل گروهی انجام داده‌اند و نتوانسته‌اند بازدهی در کوتاه‌مدت داشته باشند. شبکه‌های اجتماعی به فعالین آن با وجود پراکندگی جغرافیایی‌شان اجازه می‌دهد که فعالیتی منسجم داشته باشند. تلاش سالیان زنان برای راه‌یابی به ورزشگاه‌ها هم از جمله تلاش‌های درازمدت و دیربازده است.

در جای دیگر نوشته می‌آید:

«ما برای فعالیتی که محورش قائم به "جمع" بود هزینه می‌پرداختیم، اما این نسل جدید برای فعالیت‌هایی که محورش "خود" و در پیوند با "خواسته‌های فردی" است اما در یک افق جمعی قرار می‌گیرد، حاضر به پرداختن هزینه است...»

حرکت این زنان یک حرکت فردی برای اعتراض به یک فشار جمعی است. قائم به جمع بودن دراین‌جا معنایش ناروشن است، مگر خواسته‌هایی که نسل قبل از دختران انقلاب به‌خاطرش مبارزه می‌کرد، مشکل فردی هر کدام از فعالان نمی‌توانست باشد؟ مگر وقتی در یک کشوری قوانین ضدزن وجود دارد می‌شود گفت که خود مبارزین زن در این مشکلات هیچ فشارفردی و در رفع آن هیچ منفعت فردی ندارند؟ مگر خود این زنان و خواسته‌های فردی‌شان مغایر با خواست جمع زنان است؟ آن‌ها اگر تنها در محور خواسته‌های خودشان حرکت می‌کردند، می‌توانستند به تنهایی حجاب‌شان را بردارند و به‌خاطرش هزینه‌ای هم ندهند. مثل همه کارهای پنهانی دیگر در ایران.

مبارزه نسل پیشین زنان در ایران

موضوع دیگری که در نوشته اشاره کوتاهی به آن می‌شود و در پانوشت توضیحاتی در موردش داده می‌شود مقایسه‌ای است میان مبارزات زنان نسل نویسنده با نسل قبلی او.

طبعاً می‌شود با توجه به تجربیات شخصی در رابطه با فعالیت‌های گذشته به نتایجی رسید یا درددل‌هایی کرد. این نتایج می‌تواند تنها منحصر به محدوده شناخت‌ها یا رابطه‌های ما باشد، ولی تعمیم دادن آن‌ها به یک گروه بزرگ اجتماعی و در این‌جا یک نسل، می‌باید با دقت بیش‌تری صورت گیرد. باید همه شرایط سیاسی - اجتماعی که این نسل زنان در آن زندگی می‌کردند مورد توجه جدی قرار گیرد. تنها اشاره‌ای کم‌رنگ به این‌که شرایط آن زمان متفاوت بوده، برای تعریف شرایط سیاسی - اجتماعی آن دوره و آن گروه کافی نیست، به‌خصوص وقتی قرار است رفتار آن نسل مورد قضاوت و ارزش‌گذاری هم قرار گیرد.

خانم خراسانی درتوضیح فعالیت نسل قبل از خود می‌نویسد:

«فراموش نمی‌کنم که برای نسل قدیم نیز نحوه "هزینه دادن" نسل ما کمی خودنمایانه می‌نمود، چرا که مادران ما عادت داشتند برای کارجمعی و تشکیلاتی، از همه زندگی و هستی خود، مایه بگذارند، رنج بکشند، سختی‌ها را به جان بخرند، سال‌ها زندان بروند و در این میان هیچ نامی از خود برجای نگذارند. در واقع کار جمعی و تشکیلاتی آنان تا حدودی "شخصیت‌زدا و فردیت‌کُش" هم بود...»

کار تشکیلاتی آن‌ زمان کاملاً متفاوت بود درست است. شرایط سیاسی آن دوره تفاوت‌اش با شرایط سیاسی نسل بعدی زمین تا آسمان بود. در شرایط انقلابی که همه چیز در آن درهم ریخته بود، همه فعالیت‌ها در گروه‌ها و تشکیلات سیاسی اتفاق می‌افتاد که الزاماً خواسته‌های زنان را در نظر نداشتند، در یک زلزله که آثار ویرانی‌اش هنوز هم برجاست چاره‌ای جز کار جمعی نبود. در آن تب‌وتاب فقط شرایط سیاسی - اجتماعی درهم نریخته بود، بلکه تمام ارزش‌های فرهنگی هم در رفتار جوانان آن نسل مورد پرسش قرار گرفته بود. آن نسل زنان همزمان با فعالیت‌های سیاسی - اجتماعی در سازمان‌ها و گروه‌های‌شان مبارزه دیگری را فردی پیش می‌بردند و آن مبارزه‌ای بود درون خانواده و در برابر ارزش‌های آن. ساختارشکنی در مناسبات خانوادگی، ازدواج‌های خارج از چهارچوب‌های تعریف‌شده، نقض سنت‌ها و زیر پا گذاشتن آن‌ها مثل مهریه، سنن ازدواج و همین‌طور قراردادهای دیگر اجتماعی. این نسل اشتباهات خود را هم داشت بهایش را هم پرداخت. اما سنت‌شکنی‌های آن‌ها در مواردی مثل نادیده گرفتن مهریه و قراردادهای ازدواج می‌توانستند در نسل بعد ادامه یابند و سرآغاز حرکات نوینی از این دست باشند که متأسفانه در فرم بدتری ادامه پیدا کرد.

تصویر کسی که تنها رنج می‌کشد و سختی‌ها را به جان می‌خرد و حرفی نمی‌زند، اگر شرایط سیاسی و دلایل آن را در نظر نگیریم تصویری مازوخیستی از فعالان آن دوره به‌دست می‌دهد. اما شرایط سیاسی آن دوره مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین نقش را داشت.

چه کسی در آن دوره امکان حرف زدن داشت و سکوت کرد؟ چه کسی می‌توانست مجرمان را به پای میز محاکمه بکشد و نکشید؟ این سکوت نه از سر فروتنی شخصی یا گروهی بود و نه از بی‌میلی‌شان برای افشای آن‌چه بر سرشان رفته بود. امکان‌اش نبود. شرایط سخت سیاسی راه هر سخن‌گویی را بسته بود و به نظر می‌رسد که این راه همچنان بسته مانده است. فعالان زن این نسل نشان دادند که وقتی امکانی برای گفتن باشد می‌توانند سخن بگویند و در همین رابطه در خارج از کشور کتاب‌ها نوشتند و به دادخواهی جهانی رفتند.

کار جمعی آن‌ها حتماً مشکلات خودش را داشته و اشتباهات جدی هم کرده‌اند، اما وقتی حرف از شخصیت‌زدایی به میان می‌آید موضوع پیچیده می‌شود. آن وقت باید قبول کنیم که همه‌ی ویژگی‌های ژنتیکی، تربیتی، اکتسابی، محیط زیستی، شاخص‌های روانی که سازنده شخصیت هر فرد است و در افراد مختلف متفاوت است تحت تأثیر فعالیت اجتماعی به‌کل دگرگون می‌شوند. کار جمعی چه‌طور می‌تواند شخصیت شکل‌گرفته نسلی از فعالین زنان را تا زدایش آن پیش ببرد.

فردیت‌کُش اگر معنای‌اش این است که آن‌ها به خود توجه نمی‌کردند، یا فرصت پرداختن به خود در بستر فعالیت‌های اجتماعی را نمی‌یافتند درست است. آشوب حوادث و سرعت آن‌ها مجالی برای‌شان نمی‌گذاشت.

این نسل که هنوز با تب‌وتاب انقلاب و مسائل کناری آن خو نگرفته بود و می‌رفت تا تلاش کند تحلیلی تازه برای خود و شرایط‌ش پیدا کند و فکر کند در این بلوا حقوق از دست‌رفته‌اش چه می‌شود، که ناگهان جنگ را رودرروی خود دید. همزمان قوانین و فشارهایی که هنوز آن‌ها را درست باور نکرده بود، شرایط به‌کلی شوک‌آوری را برای‌اش به‌وجود آورده بود. تجربه جنگ ارزش‌های تازه‌ای را رودرروی او قرار داد. آن‌ها به ناچار می‌باید برای دفاع از وطن در کنار کسانی بایستند که در فکر و نظر باهم همخوانی نداشتند. جنگ دوباره فرصت پرداختن به خود را از او گرفته بود. پرداختن به خود یعنی بازماندن از موضوعاتی که هر ساعت فرم و ابعاد تازه‌ای به خود می‌گرفت. بعد از آن هم که دوران سرکوب بود و فجایع بعدی.

نوشین احمدی خراسانی در ادامه می‌نویسد:

«ولی برای نسل ما با توجه به آن‌که شرایط اجتماعی تغییر کرده بود شیوه و منش کنشگری نسل گذشته جذابیت چندانی نداشت شاید ما بیش از آنان فردگرا شده بودیم و هر چند مانند مادران‌مان کار جمعی و تشکیلاتی می‌کردیم و برای‌مان واقعاً ارزش بود ولی حداقل کار جمعی‌مان "شخصیت‌زدا و فردیت‌کُش" نبود یعنی برپایه کار افراد بی‌نام‌ونشان صورت نمی‌گرفت.»

دوباره تکرار و تأکید بر دادن دو صفت مهم به زنان آن نسل بدون توضیح دقیق. گستردگی فعالیت زنان در آن دوره عملاً امکان طرح چند نام را می‌گرفت، هرچند از زنان فعال آن زمان هم نام‌هایی مانده است و یا در آن دوره نام‌ونشان هم داشتند. در نوشته نوشین احمدی خراسانی مقایسه فعالیت سیاسی - اجتماعی هر سه نسل و تأکید بر تفاوت‌ها به دلیل شرایط اجتماعی متفاوت است. اگر اصل بر این تفاوت‌ها باشد که شیوه‌ی کار نمی‌باید و نمی‌توانست هم مثل گذشتگان باشد وگرنه شیوه و منش گذشته جذابیتی نداشت را فقط وقتی می‌شود گفت که هر دو در شرایط سیاسی - اجتماعی برابری بوده باشند و آن وقت شیوه عمل‌شان متفاوت باشد. درآن صورت می‌شود گفت که دلیل فعالیت متفاوت نسل بعدی عدم جذابیت فعالیت گروه اول است.

نوشین احمدی خزاسانی در آخر مطلب خود از دختران خیابان انقلاب فراتر می‌رود و می‌نویسد:

«به لحاظ سیاسی نیز تنوع کنشگران هر حرکت می‌تواند به اندازه تک‌تک افراد حاضر در آن گسترده باشد از برانداز و انقلابی و اصلاح‌طلب و مشروطه‌خواه تا محافظه‌کار و ضداعتدال و حتا حامیان احمدی‌نژادی... از این روست که تلاش‌شان برای آن‌که مثلاً حرکت دختران خیابان انقلاب با حرکت‌های کارگران و یا اعتراضات سپرده‌گذاران مال‌باخته و حتا مجموعه تجمع‌های اعتراضی دی‌ماه ۱۳۹۶ را (که جملگی‌شان نه لزوماً حرکت‌های خودجوش کلاسیک مثل شورش یا انقلاب بلکه حرکت‌هایی حاصل این کنشگری جدید هستند) در قالب گفتمان‌های رایج و دوقطبی "برانداز و انقلابی / اصلاحات" یا "لاییک / اسلامی"، "این جناح / آن جناح"، "سلطنت / ولایت فقیه" و... جای دهند، نمی‌تواند تحلیلی واقع‌گرا از آن‌ها ارائه کند.»
در مورد تجمع‌های اعتراضی دی‌ماه سال قبل کاملاً درست است که این اعتراض‌ها را نباید به گروه یا دسته‌ای نسبت داد و سعی نکرد آن‌ها را کم‌اهمیت جلوه داد. در مورد فرم، این اعتراض‌ها به‌نوعی همان فرم کلاسیک اعتراضی جهانی را داشتند یعنی عده زیادی در جایی تجمع کردند، خواسته‌های خود را فریاد زدند و برای رسیدن به خواسته‌های‌شان هم راه حل‌هایی ارائه دادند و بهای‌اش را هم متأسفانه پرداختند. بنابراین خود آن‌ها بودند که نارضایتی‌شان را فریاد می‌زدند و همین‌طور خواسته‌های‌شان را. مثل دختران خیابان انقلاب که به‌طور روشنی خواسته‌های خود را بیان می‌کنند.

در آخر همین پاراگراف می‌آید:

«نسل جدید جامعه زین پس می‌خواهد پاسخی صریح و سریع در برابر مطالبات‌اش که در زندگی روزمره‌اش واقعاً تأثیر دارد دست یابد.»
به نظر می‌رسد این خواسته وجه مشترک مبارزه هر سه نسل است، یا لااقل آرزوی همه آن‌ها. کدام نسل خواهان پاسخ صریح و سریع به خواسته‌های‌اش نبوده و نیست. چرا می‌باید این موضوعات را تنها ویژگی خواسته‌های نسل جدید به حساب آورد. در کجای دنیا گروهی، دسته‌ای یا نسلی خواسته‌ای داشته‌اند که در زندگی روزمره‌ی آن‌ها تأثیر نداشته است. در مبارزات با اهداف جهانی‌تر هم در درازمدت خواسته‌های شخصی مبارزان را هم در بر می‌گرفت. مبارزات سیاسی - اجتماعی همواره بر بستر حقیقی‌ترین و واقعی‌ترین کمبودها و خواسته‌ها شکل گرفته است وعلت وجودی‌اش همین کمبودهاست.

و در پایان این‌که بررسی فعالیت‌های زنان سه نسل بعد از انقلاب در ایران می‌تواند موضوع یک کار تحقیقی جدی باشد که برای انجام‌اش حضور فعال هر سه نسل زنان لازم است. اما بی‌شک وجه مشترک هر سه نسل تحسین شهامت دختران خیابان انقلاب است.


ناهید کشاورز

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy