دوشنبه 26 آبان 1382

«گاف» هاي حجت الاسلام سيد محمد خاتمي، دارا فرشيان

17112003-3.jpg
آيا سکوت به معني معاونت در جرم نيست؟ آيا حقايق بايد فداي رقابت هاي جناحي براي کسب امتياز بيشتر يا گروکشي ها قرار بگيرد؟ کاسب کاري سياسي هم حدي دارد!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

Darafarshian@yahoo.co.uk

www.geocities.com/darafarshian

هر که شد محرم دل در حرم يار بماند

آن که اين کار ندانست در انکار بماند.

چند روز پس از واژگوني رژيم خونريز صدام حسين به دست نيروهاي نظامي آمريکا و متحدانش، هنگامي که نگارش مقاله اي را با عنوان «سقوط سردار قادسيه و پيامدهاي آن» (بخش ۲) با اين جملات آغاز مي کردم: «مباد روزي که در گير و دار استبداد داخلي و استعمار خارجي وادار شويم جانب يکي از آن دو را بگيريم. مي گويند در جهنم عقرب هايي هست که از آن ها به مار پناه مي برند... »، تصور نمي کردم که در مدتي چنين کوتاه و با لحني چنان صريح، بالاترين مقام منتخب کشور که روزگاري نه چندان دور به عنوان نماد اصلاح طلبي و آزادي خواهي معرفي مي شد، روز مبادايي را که از آن مي ترسيدم اين گونه شفاف تصوير کند: «اگر قرار باشد بين استبداد و استعمار يکي را انتخاب کنم استبداد را ترجيح مي دهم» !! ظاهرا آقاي خاتمي ترجيح داده اند، در دوزخ جمهوري اسلامي و براي فرار از تهديد مارهاي غاشيه که در پشت مرزها به کمين نشسته اند، به عقرب جرار و قداري که در قدرت جا خوش کرده و به هيچ مرجع و نهادي پاسخگو نيست پناه بياورند و تلاش براي تحقق مردم سالاري، حتي از نوع «ديني» آن را، به بايگاني وعده هاي داده شده و وفا نشده شان بسپارند.

واضح است که غرض از استفاده از واژه «استعمار» در آن مقاله، تنها استعاره اي بوده از اشغال نظامي نيروهاي خارجي، مانند آن چه در عراق اتفاق افتاد، که البته، در صورت وقوع در ايران، رويداد ناگواري خواهد بود و هيچ ايراني ميهن دوستي نمي تواند با حمله نظامي و تجاوز به خاک سرزمين اش مخالف نباشد و با آن مخالفت نکند، وگر نه استعمار (کلنياليسم) سال هاست از صحنه گيتي برچيده شده و سلطه گري به شيوه هاي جديدتر و ظريف تري در سطح جهان دنبال مي شود. در ايران کنوني وجود استبداد يک امر واقع و انکار ناپذير است که سايه شومش را در همه ي پهنه هاي اجتماعي گسترده و چون بختکي بر جسم و روان جامعه سنگيني مي کند در حالي که حمله و اشغال نظامي خارجي يک امر احتمالي و خطري بالقوه و تبعي است که وقوع آن به سياست هاي زمامداران کشور و موقعيت کشوري که قصد تجاور دارد بستگي دارد، يعني هر چه حاکمان و واليان قدرت بر خود کامگي و و دوري شان از ملت بيفزايند، احتمال مداخله تظامي افزايش مي يابد. بنابراين، اين گونه اظهار نظر از طرف آقاي خاتمي و در اين شرايط مشخص، به معناي سنگ را بستن و سگ را رها کردن (يا خودکشي از ترس مرگ) است.

در شرايطي که کل اپوزيسيون ايران و حتي بخش هايي از حاکميت و نيز افکار عمومي جهان، دولت هاي اروپا و آمريکا، سازمان ملل و نهادهاي حقوق بشر، به اتفاق، درد اساسي کشور مان را حاکميت استبداد ديني و نبود آزادي دانسته و برقراري مردم سالاري در ايران را در صدر هدف ها و برنامه هايشان قرار داده اند، اتخاذ چنين رويکردي از سوي رييس جمهور «محبوب» جز روي گرداني اقشار هر چه وسيع تر مردم از او و پشيماني از گزينش شخص او در دو دوره متوالي رياست جمهوري نتيجه اي به بار نخواهد آورد. هم چنين، بيم آن مي رود که اين پشت کردن، به شخص آقاي خاتمي محدود نمانده، دلسردي نسبت به جنبش اصلاحات و به ويژه اصلاح طلبان صادق را نيز به دنبال داشته باشد که تا اندازه زيادي داشته است.

البته آقاي خاتمي در دوران تصدي مقام خود بارها چنين «گاف» هايي را تکرار کرده اند که معمولا از طرف دوستداران اصلاحات با اغماض و لاپوشاني به عنوان مواردي استثنايي در کارنامه اعمال شان تلقي شده است. مواردي نظير ستايش از اسدالله لاجوردي– جلاد ا وين-، رها کردن ياران دور و نزديک خود در جبهه اصلاحات، مانند عبدالله نوري، عباس عبدي، ... در برابر سرکوب جناح اقتدارگرا هنگام دستگيري و رندان («از کجا معلوم مقصر نباشند؟»)، بي خيالي نسبت به تعطيل مطبوعات، پشت کردن به دانشجويان در زماني که به آنها حمله مي شد يا به اسارت گرفته مي شدند (مانند حوادث ۱۸ تير ۷۸ و خرداد و تير ۸۲)، و در همه حال ميدان خالي کردن در برابر گردانندگان بيدادگر قوه قضاييه، آن هم به بهانه قانون مداري.

در آستانه ي دور دوم انتخابات رياست جمهوري، آقاي خاتمي بار ديگر وعده و وعيدهاي آزادي خواهانه خود را تکرار کردند و قول دادند که با جديت بيشتري به آنچه در دور اول عمل نشده بود عمل نمايند و «مردم سالاري ديني» را در جامعه پياده کنند. بسياري از مردم که از ناکامي هاي اصلاحات و سازشکاري بازيگران اصلي آن با سردمداران حکومت، خود را مغبون احساس مي کردند، علي رغم ترديدها، در اشک خاتمي و سخنانش بوي صداقت استشمام کردند و تصميم گرفتند بار ديگر فرصتي در اختيارش قرار دهند بلکه کاروان اصلاحات گام هاي سريع تري بردارد و عدالت و حاکميت مردم از شعار به عمل در آيد. اما دريغ که شمارش آراي مردم تمام نشده، آقاي خاتمي به محض مشخص شدن نتيجه انتخابات که با پيروزي شان همراه بود و در حالي که ديگر به آراي مردم احتياجي نداشتند (به اصطلاح خرشان از پل گذشته يود) در پاسخ يه سوال خبرنگاري در مورد برگزاري رفراندوم (که در آن دوران به طور گسترده اي مطرح شده بود) فرمودند: «مگر مردم چند بار راي مي دهند؟ آنها نظر خودشان را در باره ي نظام داده اند!»

آقاي خاتمي فراموش کرده اند که مردم سالاري تنها به حضور مردم در پاي صندوق هاي راي خلاصه نمي شود، ضمن اين که مردم با ايشان يا هر کس ديگر عقد اخوت دايمي نبسته اند و قرار نيست به سبک رفراندومي که در آغاز پيروزي انقلاب برگزار شد، با يک بار راي دادن، چه درست و چه غلط، مادام العمر به پيمان خود متعهد باقي بمانند. در نظام هاي مردم سالار نمايندگان منتخب ملت پس از گزينش بايستي در برابر مردم پاسخگو باشند که أقاي خاتمي علي رغم ادعاي شان در اين مورد پاسخ گو نبوده اند. مردم هم حق دارند هر لحظه که اراده کنند از نظر قبلي خود برگردند و عدم اعتمادشان را به نمايندگان بي کفايت خود اعلام کنند و با استفاده از راهکارهاي قانوني عزل آنان را خواستار شوند.

حجت الاسلام خاتمي تنها دو بار مي توانستند به رياست حمهوري انتخاب شوند. ايشان دو بار به راي مردم احتياج داشتند و اين دو بار آراي مردم و به ويژه جوانان و زنان را که اکثريت جمعيت کشور را تشکيل مي دهند با مهارت به دست آوردند. در دل همه اميد پيشرفت و تحول ايجاد کردند و چند صباحي توانستند کاخ رو به ويراني استبداد ديني را با نمايي از «روشنفکري» و «مردم سالاري» ديني جلا دهند. در دنياي خارج فشار ها را تخفيف دادند و «گفتمان» ترور و صدور انقلاب را با «گفتگوي تمدن ها» که سالي را به خود اختصاص داد جايگزين کردند. اما سراب «مردم سالاري ديني» و «گفتگوي تمدن ها» در برابر واقعيت سياست هاي سرکوب در داخل و ماجراجويي در خارج که توسط دارندگان حقيقي قدرت دنبال مي شود و با سکوت معني دار يا حمايت هر چه آشکارتر حجت الاسلام خاتمي همراه بوده و هست، به تدريج، رنگ باخته اند.

حجت الاسلام خاتمي هر بار که آبروي نظام و منافع آن به خطر افتاده با شجاعت تمام براي اعاده حيثيت جمهوري اسلامي به ميدان آمده و براي دفاع از آن ايستادگي کرده اند. در ماجراي قتل هاي زنجيره اي، ايشان اعلام کردند که غده سرطاني را از بيخ کنده و چشم فتنه را کور کرده اند. اقداماتي در اين زمينه از طرف دولت انجام شد و وزارت اطلاعات از عناصري که «خودسر» معرفي مي شدند تصفيه گرديد که البته مفيد بود و جلوي تکرار و ادامه قتل ها را گرفت و در مقابل آبروي نظام را هم خريد، اما اين اقدامات در سطح باقي ماند و بسياري از قاتلان و مباشران قتل ها و آمران فکري و سياسي جنايت ها ناشناخته باقي ماندند و هرگز مجازات نشدند. سرنخ هاي اصلي اين جنايت ها علي رغم ادعاهاي افشاگري هرگز به ملت معرفي نشدند و حقيقت در پاي مصلحت نظام قرباني شد. مصلحت چنان پر اهميت بود که بازسازي شبکه هاي قتل و ترور در نهادهاي موازي غير قانوني با سکوت رييس جمهور قانون مدار همراه شد.

در ماجراي قتل خانم زهرا کاظمي، به دست عاملان دادستاني، که به رسوايي جمهوري اسلامي در سطح جهان انجاميد، رياست جمهوري واکنش هايي بروز داد، اين بار نيز تنها در حدي که تصور مي شد از يک طرف آبروي از دست رفته حکومت در نزد افکار عمومي جهان اعاده شود و از طرف ديگر در برابر حمله ها و تهمت هاي جناح رقيب که مي کوشيد ديگران را مجرم و خود را از اتهام برهاند، براي جناح موسوم به اصلاح طلب مصونيت ايجاد نمايد.

آقاي خاتمي به توصيه کساني که مصلحت نظام را بالاتر از حقيقت دانسته اند گوش داده و از هر اقدامي که تضعيف ولايت فقيه را در پي داشته باشد خود داري يا از آن جلوگيري مي کنند به قول ايشان: «ما همواره به مردم گفته‌ايم كه صاحب قدرت هستند و سعي كرده‌ايم به آنها دروغ نگوييم، البته همة راست ها را نمي‌شود گفت.» يا در جاي ديگر: «مهم اين است كه ملت باور كنند دولتمردان به آنها راست مي‌گويند». به عبارتي ايجاد اين تصور در اذهان مردم که دولت مردان به آن ها راست مي گويند اصل است، نه بيان خود حقيقت. ايشان سعي کرده اند به مردم دروغ نگويند ولي آيا هيچ وقت هم دروغ نگفته اند؟ آيا مصلحت نظام گاه به گاه ايجاب نکرده است که برخي حقايق را لاپوشاني کنند و از بيان برخي خيانت ها و جرم ها که خود و محافل نزديک به ايشان از چند و چون شان آگاهند طفره بروند؟ مگر بارها سخن گويان و مسوولان اصلاح طلب اقتدارگرايان را به افشاي اسرار پشت پرده تهديد نکرده اند؟ پس منتظر چه هستند؟ اين افشاگري ها را براي کي گذاشته اند؟ از چه مي ترسند؟ آيا اين اسناد رسوا کننده را براي آگاهي مردم از خيانت هاي سران کشور گرد آورده اند يا فقط مي خواهند از آنها در بده و بستان هاي پشت پرده بهره برداري کنند؟ آيا سکوت به معني معاونت در جرم نيست؟ آيا حقايق بايد فداي رقابت هاي جناحي براي کسب امتياز بيشتر يا گروکشي ها قرار بگيرد؟ کاسب کاري سياسي هم حدي دارد!

دريافت جايزه نوبل از طرف خانم شيرين عبادي حقوق دان و مبارز حقوق بشر، کودکان و زنان فرصت ديگري بود تا مدعيان مردم سالاري، حمايت از حقوق بشر و زنان ميزان پايبندي واقعي به ادعاهاي شان را به ثبوت برسانند. در اين آزمون نيز حجت الاسلام خاتمي سربلند بيرون نيامد و در واکنشي تند و بغض آلود اعلام کرد که جايزه صلح نوبل «سياسي» است و «مهم نيست» و قبلا هم به سادات و بگين و ديگراني که به زعم ايشان انسان هاي پليدي هستند داده شده است. تحليل گران بسياري، از جوانب مختلف، انگيزه هاي اين واکنش تند و شتاب زده ي احساسي را که از آقاي خاتمي بعيد مي نمود کاويده اند. چنان چه اين جايزه را به خود ايشان يا رهبر عظيم الشان شان اعطا مي کردند، آيا باز هم همين اندازه بي ارزش و ناچيز محسوب مي شد؟ دادن جايزه صلح نوبل به خانم عبادي بي شک انگيزه سياسي داشته است. خود «صلح» هم يک پديده سياسي است. اين را آقاي خاتمي مي دانند. مقايسه واکنش هاي خاتمي و لخ والسا، رئيس جمهور سابق لهستان که خود نيز در گذشته جايزه صلح نوبل را ربوده بود مي تواند جالب باشد. لخ والسا که خود کاتوليک متعصبي است و شديدا طرفدار پاپ هست از اين که جايزه را به مرجع تقليدش نداده اند سخت منقلب و برافروخته شده و -در حالي که خود پاپ پيام تبريکي براي شيرين عبادي فرستاده- زبان به اعتراض گشوده است که چرا جايزه را به پاپ نداده اند (مَثَل «کاتوليک تر از پاپ» در اينجا به خوبي مصداق مي يابد).

در زماني که سيل تبريک ها به سوي خانم شيرين عبادي سرازير مي شد و ايرانيان هوادار حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان و طرفداران مردم سالاريِ بدون تبعيض فکري، با شور و شوق از او استقبال مي کردند، حجت الاسلام خاتمي به امر «مهم» ارسال پيام به مناسبت بزرگداشت شخصيت سرشناسي به نام آيت الله محقق کردي اشتغال داشتند! کمي بعد هم که نيروهاي آمريکايي دو تروريست ايراني را که تحت پوشش صدا و سيماي لاريجاني در عراق مشغول صدور انقلاب بودند آزاد کردند، در حالي که امت حزب الله به تلافي رشک آلود استقبالي که از شيرين عبادي در فرودگاه مهرآباد تهران شده بود، در اين فرودگاه جمع شده شعار مي دادند: «جايزه صلح نوبل، هم به سعيد هم به سهيل» (سعيد و سهيل بعداً افتخار شرفيابي به حضور رهبر را پيدا کردند) ، ايشان پيام گرمي براي اين دو نورچشمي فرستادند و از آنها تعريف و ستايش کردند. از همين تمايزاتي که آقاي خاتمي بين دوستان و دشمنان خود قايل مي شوند مي توان تشخيص داد که ايشان بين صفوف مردم و مخالفان مردم کدام جايگاه را برگزيده اند.

جايزه ي صلح نوبل از اين رو به خانم عبادي داده شده است که خانم عبادي با پشتکار، فداکاري و شجاعت، طي سال هاي طولاني، در شرايط دشوار و زير فشارهاي زياد، علي رغم تضييقات و زندان و تهديد به مرگ براي تحقق حقوق بشر در ايران و دفاع از ستمديدگان اجتماعي و سياسي، از کودکان و زنان گرفته تا زندانيان عقيده، به مبارزات خود ادامه داده است. اين جايزه با اين آگاهي به شيرين عبادي داده شده است که در ايران حقوق بشر پايمال مي شود و صلح و آرامش را زمامداران اين کشور از مردم دريغ مي دارند. کميته ي تصميم گيرنده به اين علت جايزه را خانم شيرين عبادي داده است و به حجت الاسلام خاتمي نداده است که مي داند يکي، با وجود شهروندي درجه دو، به دليل ديگر انديش بودن و زن بودن که طبق نگرش اسلام گرايان خشک مغز در مرتبه ي اجتماعي پست تري قرار دارد، و حکومتي نبودن، بي محابا از حق مظلومان دفاع کرده و از خطرات راه نهراسيده در حالي که ديگري با وجود پشتيباني ده ها ميليون مردم هم وطنش، احراز بالاترين مقام اجرايي و برخورداري از پشتوانه دولت و مجلس، به جاي فشار جدي و موثر بر اقتدارگرايان فقط به دادن شعارها و گفتارهاي زيبا اکتفا کرده و به آرايش نقش ايوان اين خراب آباد پرداخته است. يکي با سياهي ها به جدال برخاسته و ديگري در حالي که خود مي داند اين خانه چقدر سياه است مصلحان حقيقي را به سياه نمايي متهم کرده است.ادعاهاي پوچ «گفتگوي تمدن ها» و «دموکراسي اسلامي» حنايي است که هم نزد مردم ايران، هم نزد افکار عمومي جهان کاملا رنگ باخته است و کمتر کسي حاضر مي شود بار ديگر به اين امام زاده دخيل ببندد.

نمونه ديگري از رفتار هاي حجت الاسلام خاتمي که در جهت خريد آبرو براي جمهوري اسلامي و سلب آبروي خود نزد مردم ايران و افکار عمومي جهان صورت گرفت حمايت قاطعانه ي او از ديگر تروريست هاي گسيل شده به خارج و به ويژه عاملان انفجار آرژانتين بود. او در مورد سفير سابق ايران در آرژانتين که به اتهام سازماندهي جنايت ضد انساني مافياي بنيادگرا عليه يک مرکز يهودي تحت تعقيب پليس بين المللي قرار گرفته و در انگلستان دستگير شده بود مي گويد: «اين كه با يك ديپلمات سابق ايران يا يك شخصيت يا يك شهروند ايران، با يك ادعاي واهي اين طور برخورد كنند، تاسف‌آور است و قابل قبول نيست. جمهوري اسلامي ايران نسبت به تمام شهروندانش به خصوص آنهايي كه مسووليت داشته‌اند، حساس است و در اين زمينه با گذشت و تسامح برخورد نخواهد كرد. معتقدم كه آنچه كه پيش آمده، بيشتر صبغه‌ي سياسي دارد و پشت قضيه، جريان‌ها و لابي‌هايي هستند براي اينكه با اتهامات واهي و ادعاي دروغ، جمهوري اسلامي را تحت فشار قرار دهند؛ ما از اين نمونه‌ها داشته‌ايم و در برابرش ايستاده‌ايم... انشاء‌الله خداوند توفيق دهد كه آنچه مصلحت جمهوري اسلامي است، انجام بگيرد».

او در جاي ديگر کُنه تفکر«مردم سالارانه» و ميزان احترامي را که براي ديگر اندبشان قائل است اين گونه به نمايش مي گذارد:"حتي انديشه تغيير قانون اساسي نيز خيانت است". جالب اين است که اين سخنان در شرايطي ابراز مي گردد که جمعي از معتقدان به جمهوري اسلامي و طرفداران خود وي به لزوم ايجاد تغييراتي در قانون اساسي پي برده و راه نجات اين حکومت را اصلاح موادي از اين قانون مي دانند!

شش سال و چند ماه از انتخاب حجت الاسلام سيد محمد خاتمي به مقام رياست جمهوري گذشته است. او تا زماني که سوار بر موج دموکراسي خواهي مردم بيانگر خواسته هاي بحق آنان بود محبوب ماند و در قلب مردم جاي داشت. اما هر چه بيشتر از آنها فاصله گرفت و جوگير قدرت شد، محبوبيت، آبرو وحيثيت خود را چون چرمي ساغرين به تدريج از دست داد و منزوي شد. زماني بود که او مي توانست مردم را به ميدان بکشاند و دستاوردهاي عظيمي در راه آزادي کسب کند اما اين کار را نکرد. او مي توانست در برابر قدرت مداران فاسد ايستادگي کند و آنها را به عقب نشيني وادار کند اما اين کار را نکرد. تا چندي پيش مي توانست با کناره گيري از مقام خود و افشاي حاکميت جباران تتمه ي آبرويي براي خود حفظ کند و باز هم ترجيح داد براي «حفظ نظام»، چون قمار بازي پاک باخته، تا به آخر به اين بازي آلوده ادامه دهد.

قصد انکار دست آوردهاي جنبش مردم سالاري در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي، به ويژه سه سال نخست تصدي مقامش را ندارم. من خود در دوم خرداد ۷۶، بدون آن که توهمي در باره ي تداوم اين گونه اصلاحات داشته باشم به او راي داده ام و هنوز هم معتقدم که آن راي بجا بوده است، همان طور که شرکت در انتخابات مجلس ششم و نخستين انتخابات شوراهاي شهر و روستا را ضروري مي دانستم. در کليه ي مقاطع ياد شده مشارکت مردم در انتخابات براي يه زانو در آوردن اقتدارگرايان (و نه توهم نابودي آنها يا دگرديسي نظام) لازم بود و درستي اين ديدگاه را با بررسي دستآوردهاي آن دوران و ميزان تاثيري را که مشارکت مردم بر جامعه گذاشت مي توان سنجيد، اما از يک سو سرکوب اقتدارگرايان و از سوي ديگر ناپيگيري ذاتي اصلاح طلبان حکومتي و دغدغه شان براي حفظ نظام به هر قيمت باعث شدند که جنبش دموکراسي خواهي مردم در چارچوب هاي تعريف شده به بن بست برسد و ادامه اين راه با همان سياست ها و زير نظارت و هدايت همان شخصبت ها و جريان هاي سياسي ناممکن گردد. اين موضوع را هم بخشي از اصلاح طلبان حکومتي درک کرده اند که بازتاب آن را در تحليل هاي چهره هاي سرشناس شان مشاهده مي کنيم، هم توده ي مردم. آنان با عدم شرکت در دومين انتخابات شوراها (اسفند ۸۱) نشان دادند که ديگر با همان شعارهاي کهنه و وعده هاي بي فرداي سابق و از ترس مترسک هاي علم شده حاضر نيستند به بازيچه رقابت هاي دو جناح تبديل شوند.

باز گرديم به شخص آقاي رييس جمهور. اکنون ديگر کار از کار گذشته است. نه آبرويي براي او باقي مانده، نه محبوبيت و نه حيثيتي. ديگر کسي از او توقعي ندارد. نه کسي از او چيزي مي خواهد و نه انتظار اقدامي و فعاليتي از او مي رود. حتا کسي حرف هايش را براي پاسخ گويي قابل نمي داند. بيشتر شايسته بي اعتنايي يا حداکثر دلسوزي است. بود و نبودش در مقام رياست جمهوري علي السويه و بي خاصيت است. نه استعفايش چيزي عايد ملت مي کند نه ماندنش. مي گويند «براي کسي بمير که برايت تب کند». وقتي تنها دغدغه رئيس جمهور محافظه کار (که هنوز هم گاهي به اشتباه اصلاح طلب معرفي مي شود) حفظ نظام به هر قيمت باشد، طبيعي است که مردم هم بين او و ساير مسوولان نظام هيچ تفاوني قايل نشوند و ديگر تره اي برايش خرد نکنند.

خاتمي در مورد انتخابات مجلس هفتم مي گويد: «انتظار رهبران حکومت اسلامي از مشارکت گسترده مردم، قبل از اين که پيروزي اين يا آن جناح حکومت و شرکت در تعيين سرنوشت خود باشد، استفاده نظام از اين مشارکت مردمي در مقابله با نارضايتي هاي داخلي و فشارهاي بين المللي است.» واضح است که او تصميم گرفته است در برابر نارضايي هاي مردم از اوضاع دروني (استبداد سياسي، نابساماني اقتصادي، بي عدالتي اجتماعي) و فشارهاي بين المللي براي رعايت حقوق بشر، مقابله با تروريسم دولتي و جنگ افروزي رژيم اسلامي، جانب نظام حاکم را بگيرد و در برابر مبارزات مردم که عليه اقتدارگرايان و براي کسب آزادي و دموکراسي واقعي دنبال مي شود ايستادگي کند. او مردم را به خود زني مازوخيستي دعوت مي کند و از آنها مي خواهد براي مقابله با نارضايتي خودشان و براي به تعويق انداختن حق تعيين سرنوشت شان به مشارکت با رهبران حکومت اسلامي بپردازند! از يک دکتر فيلسوف دانشگاه ديده اداي چنين سخناني بعيد است! مي گويند بديهي ترين قضاياي هندسي را هم مي توان موقعي که منافع (بخوانيد مصالح نظام) به خطر مي افتند انکار کرد.

مي توان به جرات ادعا کرد که يکي از دلايل مهم افول جنبش اصلاح طلبي و اوج گيري دوباره سرکوب و اختناق در ايران سياست هاي سازش کارانه حجت الاسلام سيد محمد خاتمي در روابطش با اقتدارگرايان بوده است. ايشان بيهوده انتظار حماسه ديگري در انتخابات مجلس هفتم را مي کشند.

مقالات | بازديد 4415 | نظر 43 | دنبالک 0 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1334

فهرست زير سايت هايي هستند که به '«گاف» هاي حجت الاسلام سيد محمد خاتمي، دارا فرشيان' لينک داده اند.
نظرات
[وحيد - November 20, 2003 04:37 PM]

آقا خدای یه عقلی بهبت بده

[ایرج - November 20, 2003 04:02 PM]

آقای مزدک عزیز

شما منظورتان "راسپوتین" است که با خاتمی مقایسه
کردید؟

ایرج رشتی

[mazdack - November 20, 2003 02:32 PM]

یکی از تزارهای روس را فرزندی بود علیل و مبتلا به مرض خونی. تزار جوان را مرگی جانکاه با توجه به نوع بیماریش که در آن زمان علاجی نداشت بر اثر جونریزیهای شدید دائما تهدید میکرد.کشیشی شیاد و بدسیرت اما با صورتی که دل و دین از تمام زیبارویان دربار می ربوداز قضای روز گار درست در زمانی که تزار جوان خونریزی داشت اتفاقی او را ملاقات نموده و با خواندن اورادی بالاخره خونریزی تزار جوان بند می آید.این مسئله باعث جاه و جلالی در دربار تزار برای جناب روبسپیر باز میکند جناب کشیش که رندی خوش سیما بودازتاثیر و جاذبه خود که بخصوص روی زنان دربار داشت واقف بود.جناب ایشان یکی از نزدیکترین و پرقدرت ترین سیاستگران روس گردیدو از هیچ جنایتی فروگدار نبود.داستان ایشان ازآنجهت قابل تامل است که شباهت بسیاری بین روی کار آمدن جناب خاتمی و اوست.شباهتهای زیادی بین شخصیت او و خاتمی میتوان یافت.سالوسی ظاهرفریبی وقدرت بیان و خنده ای دلبرکش...و مگر خاتمی تزار مارا از مرگ حتمی تجات نداد؟بعد از جنگ خاتمی دومین ناجی اسلامیان حاکم بوده وشعله هائی را که میرفتند تا اسلامیان حاکم را به زبابه دان تاریخ بریزند برای حداقل 10_15 سال خاموش نمود.جنایت خاتمی کمتر از بقیه نیست.او نیز سرنوشت روبسپیر را خواهد داشت.و همچون او در آتش خشم مردم خواهد سوخت.

[aria - November 20, 2003 06:51 AM]

jenabe 'MARG BAR FASHIST'
to ham ke vazet kharabe

[marg bar Fashist - November 20, 2003 01:58 AM]

Katami reise Jomhore Farsha ast dostane Turk dar in rabete nabayad harfe bezanand, chon az paye vo bas karab ast

[mazdack - November 20, 2003 01:28 AM]

اقایان اسلام گاف است خاتمی که ادعائی جز یک مسلمان و بدتر از همه یک آخوند نکرده.مگر خاتمی میتواند خود را مسلمان دانسته و بر ضد اسلام قدم بردارد.اصلا نه خاتمی بلکه همین آقایان به اصطلاح روشنفکزان مذهبی( اصطلاحی من درآوردی)هم چنانچه به اسلام بعنوان یک ایدئولوژی بنگرند وخواهان تطابق اسلام با دنیای متمدن باشند راهشان به همین ترکستان خمینی و سرانجامی جز خاتمی نخواهند داشت.

[ضدانقلاب - November 20, 2003 12:57 AM]

Salam
Yadesh be kheyr
vaghti bache bodim ,aagheltar boodim
be yad dashte bashim ke che ghashang mi-khandim Tabat yada abile
akhond ro be bar tavile
yonje be de namire

chetor shod ke mollaha iinghadr vaghih shodand
sar dar ne miavaram
az iin mosibati vahshatnak tar vojod nadarad
ejazeh nadahim hich akhondi baraye ma mosibat khooni bekond
yade Bahmane Mofid bekheyr
yade Nosrate Karimi bekheyr ba an filme hgashange Mohalel

Dr Akhoond Motahari yek safhe az roozname.ye
kayhan ra siah kard ta az kian eslam defaee kond
vali va har chi tvanest baraye Mohalel mosibat khoni kard
Khatami ba mosibat khani baraye joghde koor Asadolahe Lajevardi va harf haye bi sar o tah dar bare-ye Nobel Prize sabet karde ke akhondha faghat bedarde mosibat khani mikhorand vali che tor shod hakem shodand be ghole Khomeiny bayad az My Great Teacher posid

[sara - November 19, 2003 02:38 PM]

حرف مفت ادمهاي بي كار زياد مي زنند . 25 سال با اين رژيم به ظاهر خون ريز به قول شما طي شد . كساني كه بيرون گود ايستاده و حسرت مي خورند بهتره ساكت شده ساده لوحي خود را بيش از پيش نمايان نكنند مطمئن باشيد ملت ازاده ايران دوباره از يك سوراخ گزيده نمي شود . به اميد ناكامي دشمنان ايران زمين.

[حسین عظیمی - November 19, 2003 10:15 AM]

تا زمانی که ما میخواهیم یک شبه همه چیز درست شود، هیچ چیز درست نمیشود.
آقای خاتمی از اول بزرکترین هدفشان قانون مداری و جا انداختن عادت رعایت قانون بین حاکمان و ملت بوده است ولی نمیدانم چرا بعضی ها اصرار دارند که چون خاتمی با پشتوانه رای ملت به طرف مقابل خود حمله نمیکند تا حداقل با براه انداختن جنگ داخلی حکومت عوض شود گناهکار است.
فکر نمیکنم مشکل ایران با جنگ و انقلاب حل شود. مشکل ایران با اصلاح گام به گام و برنامه ریزی بلندمدت قابل حل است.

[Mona - November 19, 2003 10:06 AM]

It is a shame that that he doesnt care about us. Acctually I was not in Iran in second selection and I am so happy that I didnt vote to him for the second time

[Mona - November 19, 2003 10:06 AM]

It is a shame that that he doesnt care about us. Acctually I was not in Iran in second selection and I am so happy that I didnt vote to him for the second time

[Mona - November 19, 2003 10:05 AM]

It is a shame that that he doesnt care about us. Acctually I was not in Iran in second selection and I am so happy that I didnt vote to him for the second time

[ویزیتور - November 19, 2003 08:54 AM]

نظرات وقضاوتهای متفاوتی ارائه شده ولی کمتر به نتیجه گیری پرداحته شده.
نتیجه منطقی ازاین تجربه تاریخی اینستکه:
1-در داخل یک رژیم ولائی یا مکتبی یاارمانی نمیتوان تابعی بعنوان اصلاحات تعریف کرد و هرروزباتغیر پارامترهای ورودی نتایج مختلف ازان بدست اورد
2-رژیم های توتالیترومستبد تازمانی بصورت یک سیستم پابرجاهستند که الگوهاومعیارهای اصلی واولیه خودراملاک عمل دارند. بمحض بازکردن فضا برای ورود و اظهار نظردیگران(فضای بازسیاسی) این نوع سیستم ها ازهم پاشیده میشوند
3- نتیجه عملی اینستکه مردم تحت هیچ شرایط دراین رژیم درهیچ انتخاباتی شرکت نکنند. صرف تحریم و شرکت نکردن مردم رژیم رااز مشروعیت داخلی و خارجی میاندازد و حکومت فاقد وجاهت قانونی با اولین تلنگر متلاشی میشود.


[مجتبي - November 19, 2003 08:40 AM]

خاتمي كدام قول مساعد را به ضد انقلاب داد كه امروز از آن گله مي كنيد ؟ خاتمي با شعار پيروي از امام و رهبري و با راي بيست ميليون ايراني بر سر كار آمد و هيچيك از ضدانقلاب ها از او حمايت نكردند.اكنون چه شده كه مدعي انحراف او شده اند؟

[اسماعيل لندن - November 19, 2003 07:51 AM]

بدوستانيكه ميفرمايند خاتمي سوخت يا تمام شد ميگويم اشتباه ميكنيد !
آقاي خاتمي چهره اش برملا شد ، دستش رو شد .
خاتمي اگر انصافآ يا ذاتآ آدم خوبي بوده باشد اما نميتوان انكار كرد كه يك ترسو و بزدل نبوده او تابع محض قدرت است . از غيرت و انسانيت چيزي سرش نميشود . اينكه ميگويند اهل فرهنگ است اينهم حرف تو خالي است . آخرين سفرش در شهر لاهيجان حرف خنده داري زد . گفته بود يكي از حواريون مسيح اهل لاهيجان بوده است!!! و اين از افتخارات اين شهر ميباشد !!!
اين هم از گاف هاي بسيار خنده دار اين آدم !!! آخر ايشان بفرمايند براي لاهيجاني بودن آن طرف كدام مدركي دارند ؟

[اسفنديار منفرد از بلژيك - November 19, 2003 07:43 AM]

دوست عزيز آقاي فرشيان
ما از همان ابتدا تكليف مان با جمهوري اسلامي و دوم خرداد روشن بود , اما دوستان جمهوريخواه شما مرعوب حضور مردم در دوم خرداد شده بودند !!!
حالا هم به شما خسته نباشيد ميگويم كه گاف هاي خاتمي را با حوصله برشمرديد، هرچند كه به نظرم قدري دير شده ، چون بعيد ميدانم كه عاقلي پيدا شود كه روي امثال خاتمي توهمي داشته باشد.

[مهران - November 19, 2003 07:30 AM]

قبول ندارم خاتمي دچار خطا ( گاف ) شده بلكه او از همان ابتدا دچار خطا شده كه وارد سيستم توحش اسلامي شده.

[parviz - November 19, 2003 06:42 AM]

Khatami betrayed us all. Time and again he has shown that he doesn't care about us. His one and only goal is to this rotten government in place. Together we should boycott the next elections, as we did last time

[aria-bahmani - November 19, 2003 03:49 AM]

تعجب من از این است که هنوز کسانی هستند که به دفاع از این سید سالوس و دجال می پردازند که ملتی را آلت دست کرد و با تخلیه روانی جامعه فشارهایی را که انباشته شده بود از روی گرده رزیم برای چند صباحی برداشت.آنچه در دوم خرداد سر کار آمد "مردم سواری دینی" بود نه مردم سالاری.و آن مرکب سوار طناز که سوار بر توسن وهم مردم و خواسته های محقانه شان را به سخره گرفت همین جناب آقای خاتمی بود.اگر مافیای حکومتی پیش از 2 خرداد به چپاول و غارت مال و جان و ناموس این جامعه مشغول بود.این جناب گفتمان تمدنهاروحو امید جامعه را به سرقت برد.او در دفاع از بیضه مافیا هیچگاه لحظه ای درنگ و تعلل نکرد اما هر انگاه که کسانیکه در راه قدرت رساندنش گذشتها کرده بودند نیازی به کمک و دفاع داشتند به آنها پشت کرد و هیچگونه دفاعی نکرد.آیا معنی این اعمال جز خیانت آشکار چیز دیگری است.او با نومیدی نسل جوان آنها را به تباهی کشاند.جوان سیاسی دیروز .امروز یا معتاد است یا در سیاهی شب به تن فروشی.یا مترصد فرصتی است که گریزگاهی از این جهنمی که نامش ایران اسلامی است به بیرون بیابد.یا افسرده حال کنج عزلت گشوده .یا از سر درماندگی به خودکشی دست می زند.و.............اینها همه ثمره طنازی های سیدفریبکاری است که اعتماد مردم را تردستانه به یغما برد.

[mohammad reza fadaei gilvaei - November 19, 2003 02:34 AM]

khoda bekhahad,ma moghallede farmanim,gozashteh az janim,khoda farman midahad ma jooyaye imanim.darbare hasti goshadweh khatemane vahy besyar nistand mohammad yeganeh tarikh ya ali tavane entekhab ata konid ya nah bogzarid kashtie sargashtehei basham keh joz toofan mennat az darya nakeshid.vassalam!

[کاوه - November 19, 2003 12:33 AM]

با درود به همگی
یکسری از آقایان یا خانمها مطالبی نوشتن که بیشتر شبیه به عذر بد تر از گناه میمونه .
اقای عزیز (غفاری، پرواز) ممکنه بگین چه فرقی بین کسی که قول میده ولی عمل نمیکنه با کسی که دروغ میگه هست؟(در نتیجه).
جناب خاتمی از دید شخصی خودم، یا شخصی هست که اگاهی زیادی داره وبا این عملش میخواد به مردم برسونه که اخوند جماعت دلشون برا مردم نمیسوزه و چیزی به اسم ملیت خواهی با ایدیولوژیشون همخونی نداره و به همین خاطر هم مونده که بر همه این مهم روشن بشه تا مردم دیگه گول نخورن وملای دیگه ای رو با اسم دیگه با رسم دیگه قبول نکنن، با نه چون رزیم نیاز به یک سوپاپ اطمینان داشت که هر چند وقت یکبار با اوردنش رو صحنه چه داخلی چه خارجی مانع از فشار زیادی به خودشون بشه برا همین کسی رو بهتر از این شخص پیدا نکردند که سیاست براش انقدر بی معنی است که انسانیت برای فلاحی.
با سپاس

[ظاهري - November 18, 2003 11:35 PM]

أقاي محترم شما ىراين نوشتار رعايت بسياري ار نكات را نكرىه اي من هيج وقت به خاتمي راي نىاىه ام ولي شماها بوي كباب را شنيىيى ولي خر ىاغ مي كرىنى

[بردیا - November 18, 2003 11:21 PM]

جناب آقای غفاری خاتمی خیلی کارها کرد که نباید می کرد و خیلی کارها که باید میکردرا انجام نداد،ولی حداقل خلف وعده اش این بود که قول داد مشکلات را با مردم در میان بگذارد و نگذاشت،و دروغ دیگرش این بود که گفت کابینه من اصلاح طلب است که این موضوع لطیفه ای احمقانه بیش نیست.

[bardia mechkinmechkin - November 18, 2003 08:42 PM]

I would like to congradulate you for your article full of facts you could prepare.In my own opinion M.Khatami had a chooce between "power"and people.I think he chose the first.

[mehran - November 18, 2003 07:05 PM]

سلام
آقا خاتمی سوخت.خاتمی پروژه اطلاعات بود که سوخت.حالا شما بیا گافهای اونو بنویس.به چه دردی می خوره؟به جای این بگو چکار می شه کرد که دیگه توی دام نیفتاد؟بگو که مردم نباید توی هیچ انتخاباتی در درون رژیم سفاک آخوندی شرکت کنن.بگو که راه آزادی ایران از تحریم انتخابات می گذره.
بگو زنده باد آزادی/زنده باد ایران

[ط-غفاری - November 18, 2003 06:59 PM]

کاش ما ایرانی ها یاد می گرفتیم یک کم با انصاف باشیم !!! آخه با انصاف ها خاتمی چه خیانتی کرده ؟ مگه وعده داده بود اگر به من رای بدهید حکومت جمهوری اسلامی را از بین میبرم و به وعده اش وفا نکرد ؟؟؟؟درسته که خیلی جاها کوتاهی کردند ولی دروغ نگفته اند سکوت کردن برابر با دروغ گفتن نیست .از روز اول شعار آقای خاتمی حکومت در چهارچوب قانون بود خب اگه شما خیلی مبارزید و اهل مبارزه رای نمی دادید اگه آلترناتیو بهتری داشتین که بتونه با خواست و علاقه مردم به حکومت برسه ( که بی انصاف ترین ها هم منکر مردمی بودن انتخاب خاتمی نیستن)به او رای می دادید .حالا هم من فکر می کنم بهتره به جای اینکه مظلوم ترین و بی گناه ترین را پای میز محاکمه بکشیم به دنبال جانیترین و مقصر ترین افراد باشیم .به امید روزی که کمی انصاف داشته باشیم.

[hamid agha - November 18, 2003 01:10 PM]

agha hamid gol avalan az nickname man vase mesagat estefade nakon , hala bara inke eshtebah nashe man az in be bad hamid agha nicknamamo mikonam ta ba ham eshtebah nashim , sanian , agha nemidoni chi kar koni chera message mizani azizam , khatami baraye mardom salari va demokrasi sodhai ham dasht ke khodesham khabar dar nabood , baz shodane bastare enteghad va bala raftane shoure siasi va sathe hoshyari mardom az in jomle mibashad , enshala be zodi zod dar entekhabate akhir mardom ba na goftane bozorg be hame nezam , shoure siasi khod ra neshan midahand

[ صابر رفعتي - November 18, 2003 01:08 PM]

نه دوست عزيز! درست نميگوييد!! متاسفانه استدلالها و نتيجه گيريهاي شما چندان با حقيقت سرسازگاري ندارند.
1- من با اين نظر كاملا موافق هستم كه يكي از دلايل مهم روي آوردن مردم به خاتمي و جناح موسوم به دوم خرداد عدم اعتماد گسترده مردم به نيروهايي نظير مجاهدين بود. اما در بيان دلايل عدم اعتماد مردم به اين نيروها است كه جاده خاكي ميرويد.
دليل اصلي اينكه مردم ايران به خاتمي راي دادند را تبليغات منفي برخي از جداشدگان مجاهدين در مورد آنها دانسته ايد. البته اشتباهات ناقابل و كاملا طبيعي!! اين نيروها هم كمي تاثير داشته است!
براي احاله كردن تمامي مشكلات مجاهدين و ناكامي هاي آنها, به تبليغات چند معترض فقط بايد به عينك حسين شريعتمداري (بازجو و سردبير) براي ديدن جهان مسلح بود. به گمان سربازجوي گرامي تمامي مشكلات ام القراي اسلام و رهبر عظيم الشان آن ناشي از تحركات عوامل ضد انقلاب, جاسوس ,مزدوران بيگانه منافقين و كفار است و اصلا به بي كفايتي, بلاهت, انحصارطلبي و جمود فكري رهبري و مريدان دست بوسشان ربطي ندارد.
هموطن محترم متاسفانه شما هم مخاطبانتان را ابله و نادان تصور ميكنيد. اشتباه ميكنيد. دوره مار كشيدن هم براي امام خاص الاخاص شما و هم براي مقام معظم رهبري به سر آمده است. همين مختصر را داشته باش تا فرصتي ديگر.

[درست نمی گویم؟ - November 18, 2003 09:32 AM]

خاتمی فرزند خلف خمینی دجال و خونخوار ، بزرگترین خائن به رای مردم در تاریخ معاصر ایران!

دوستان و ایرانیان مبارز!
متاسفانه آن روزی که سازمانهای سیاسی مبارز ایرانی خاتمی رابعنوان ابزارجانیان وابسته به ولایت فقیه خمینی معرفی کردند ، مردم هشیار نبودند و به حرف این سازمانها گوش نکردند ودوباره در تله دیگری افتادند
مردم ایران به دلیل اینکه خمینی خونخوار توانسته بود با ابزار شکنجه و تواب سازی ( امثال آقایان مهدی خوشحال و حسین سبحانی و نفراتی دیگر و در کنار آن اشتباهات گروه های سیاسی که به هر حال در چنین مبارزه دهشتناکی با غول ارتجاع و استعمار برای هر گروه سیاسی که مبارزه می کند طبیعی است )مردم را از گروه های سیاسی جدا کند رهبری و پیشتازی که به آن اعتماد لازم را داشته باشند نداشتند و لذا از پس از رفسنجانی جانی به آخوند فریبکار (آخوند خاتمی ) روی آوردند.....
خاتمی که بود؟
خاتمی در خانواده ای آخوند زاده و مرتجع در اردکان یزد متولد و تمامی دوران زندگی اش را نیز در چنین فضای ارتجاعی و عقب مانده رشد کرد و .....
ایشان بر خلاف تعدادی از خونخواران و شکنجه گران رژیم ( که گاهی به دلائلی قبل از انقلاب به زندان هم ممکن بود افتاده باشند و بعدا با سلام و صلوات و با عفو شاهانه مثل آقایان عسگر اولادی و کروبی و ..دارو دسته 50 نفری که سال 56 "شاها سپاس "را در پیشگاه شاهنشاه خواندند و آزاد شدند) هیچ چیز قابل عرضی برای گفتن ندارد حتی یک توبه نامه در زمان شاه هم ندارد ولی پس از انقلاب چرا....
خاتمی پس از انقلاب هنوز در آلمان ( مهد تمدن اروپا ) به گسترش اسلام می پردازد همانگونه که یار غارش بهشتی صهیونیست و آیت نماینده انتلیجنت سرویس در اروپا مشعول بودند)...تا اینکه به ایران بر می گردد و ماموریتی دیگر می گیرد
برای شناخت ایشان همین بس که از همان اول کار ایشان در پست های پشت پرده عمل می کرد و چنان درون سیستم بود که بعنوان وزیر رفسنجانی خدمت می کرد
ببینید رفسنجانی دیگر نیاز به معرفی ندارد او
از عاملان اصلی جنگها علیه مردم دلیر کردستان
از عاملان اصلی بر افروختن و ادامه جنگ ایران و عراق
عامل اصلی کشته شدن هزاران جوان ایرانی در جبهه ها
عامل اصلی کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی
و غارتگر شماره یک اموال ملت ایران
و.......
خوب این آقای خاتمی وزیر ارشاد رفسنجانی بوده
خوب این آقای خاتمی در کابینه ای وزیر بوده که فلاحیان وزیر دیگرش بوده
این آقای خاتمی مسئول تبلیغات رژیم خون و جنایت بوده
آقای خاتمی در جریان کشتار زندانیان سیاسی در سال 67از عوامل اصلی و مسئول جلوگیری از اطلاع مردم جهان از این حادثه بود
این خاتمی بسیار محرم خمینی جلاد و رفسنجانی خونخوار بود
همانگونه که فلاحیان محرم بود و همانگونه که مثلا آرمین بازجوی اوین بود و حجاریان معاون وزیر اطلاعات بود و عباس عبدی بازجوی اوین بود
بسیاری مردم ،وقتی خاتمی کشته شدن لاجوردی را تسلیت گفت جا خوردند ...........ولی وای بر ما که ندانستیم و گوش هم نکردیم که ... این آخوند فریبکار یار غار لاجوردی بوده ..این آخوند جانی در تابستان سال 67 در جریان اعدام و تیرباران بیش از ده هزار جوان ایرانی در زندانها مشاور اصلی لاجوردی و خمینی و رفسنجانی بود......
آری خاتمی جانی جنایتکاری بیش نبود .....پس چرا ما گول خوردیم و چه کنیم که دگر باره گول نخوریم و این آخرین بار باشد که جانی و جنایتکارو فریبکاری مارا به پا چشمه آزادی می برد و مارا قصابی می کند...
حرف بسیار است و جای آن جای دگر ..ولی فقط یک نکته و آن هم اینکه دوستان بایید برای دوباره به مسلخ دیکتاتوری نرفتن:
1- همدیگر را با هر عقیده و مرامی تحمل کنیم و حرف دیگران( همه آنها که با این رژیم خونخوار مبارزه می کنند)را گوش کنیم و بعد خود تصمیم بگیریم.
2- گذشته چراغ ره آینده مان باشد و عوامل ایجاد نظام های دیکتاتوری در تاریخ معاصر را بشناسیم تا بتوانیم از افتادن در مسلخ دیکتاتورهای بعدی نجات یابیم
3- حد اقل یک اصل را بپذیریم
که برای دوباره قربانی نشدن " به هیچ کسی حکم حکومت موروثی از هر نوع و...ندهیم"
..آری تاریخ در جریان است و این زبالگان( امثال خاتمی و ...با ننگ نامی ) می روند ولی رسالت من و توی ایرانی پا برجاست .

زنده باد ایران
زنده باد آزادی و دمکراسی
مرگ بر رژیم سراسر خون و جنایت خامنه خاتمی رفسنجانی

[پرواز - November 18, 2003 07:35 AM]

آقای فرشیان
خاتمی کسی را فریب نداده. اوازاول گفت که درقالب موجود اقدام میکند. او گفت که تابع نظام ولائی است و هیچگاه نگفت که چیزی جزاین میکند. ماانتظاراتمان و تصوراتمان چیزدیگری بوده است وچون ایشان دران جهت
حرکت نکرده نباید تهمت ونارواواردکرد. ما انتظار داشته ایم که کارددسته خودش را ببرد واین امری نشدنی است . درچارچوب امکانات وتوان اقای خاتمی خدماتی ذیقیت انجام داده که اثاران مشهود وغیرقابل انکاراست . منتها ما - و من - انتظار خیلی بیش از این داشته ایم که باید عقلا بپذیریم درقالب یک نظام اتوکراتیک و سیستم سلطنتی / مذهبی محقق نمیشود.
واقعیت اینست که خاتمی هیچگاه فریب نداده و بمردم دروغ نگفته است ولی به همه وعده های انتخاباتیش هم نتوانسته عمل کند. اگر این تعریف منصفانه باشد انوقت درست مثل بقیه روسای جمهور دربلاد راقیه عمل کرده است . تاچر بانوی اهنین انگلستان - جورج بوش پدر و کارتر درامریکا - اندریوتی درایتالیا و تقریبا همه روسای جمخوری چند دهه گذشته چنین بودند. تنها مورد استثنائی که من بیاد میاورم ماهاتی محمد شخصیت استثنائی قرن بیستم بود که دریک دوره حدود 20 سااز یک کشور جهان سومی یک کشور پشرفته دموکراتیک مرفه ومطرح ساخت.

[orad - November 18, 2003 03:13 AM]

خاطره ای دارم از پدر بزرگم.او می گفت که مردی پسر خود را پیش مطربی می برد و میگوید می خواهم پسرم مطرب شود.استاد می گوید شرایطی دارد که باید انجام شود.مرد جویا میشود .استاد می گوید شما بروید وقتی که پسر 100 بار....داد بر گردید.خلاصه آنها میروند و پس از چند روزی بر می گردند.استاد مطرب از مرد می پرسد آیا پسر آن کار را 100 مرتبه انجام داد؟پدر می گوید این پسر اینقدر به مطربی علاقه دارد که 200 مرتبه انجام داد.استاد مطرب با تاسفی سری تکان داد و گفت او دیگر نمی تواند مطرب شود باید برود آخوند بشود.خاتمی از آن دسته پسرکان است .............

[parvia - November 18, 2003 02:13 AM]

Montazer zohoor AGHAM EMAMEH ZAMAN bayad bood

[parvia - November 18, 2003 02:10 AM]

N-SHA-ALLAH ayatollah ROHANI TASHRIF MEE AWARAND BAAD AZ KHATAMI WA GOFTEGOOYEH TAMADDON HA shoroo mishawad. Shoma fekr mee konid president ayandeh keh khahad bood?

[Afshin - November 18, 2003 12:42 AM]

Pardon me but, this word” GOFF” is it a Persian word? Or you just miss pronounce the word GOOF that means: getting it wrong, slip up, mess up, error. I have done some research and cannot find G O F in any Persian dictionary

[آينده - November 17, 2003 10:27 PM]

خاتمي فريبكاري بزرگ وروبهي فريبكار بود .در روماني وسالهاي آخر حكومت چائوشسكو نخست وزيري بسان خاتمي به عرصه حكومت رسيد اما او وچائوشكو مجال در رفتن از خشم توده را نيافتند وقرباني شدند .آري خشم توده ها در راه است چونان بهمني خوفناك .
وچشم جهانيان نيز بر اين حقيقت روشن شده .از آنرو كه ايرانيان زيادي جلاي وطن كردند.به قول آقاي بهنود:

جهانيان که در کنار خود هزاران ايرانی را می بينند که به دليلی واحد مجبور به مهاجرت به سرزمين آن ها شده اند و بسيار از آن ها در ديار خود سری داشته اند و سامانی ولی حالا به سختی غربت تن داده اند چرا که نمی توانستند با هول مدام در سرزمينی به سر برند که به قول شاملو نرخ گورکن در آن از بهای جان آدمی بيشتر است. اگر اين سخن گزاف و شاعرانه است به سرنوشت آن ها که همين اواخر در قتل های زنجيره ای کرمان کشته شدند، به زهرا کاظمی، به چهار نازنينی که در پائيز 77 در تهران پاره پاره و خفه شدند و به همه آن ها که از جان و مال و آزاديشان بيمناکند نگاه کنيد

[Hamid - November 17, 2003 09:52 PM]

bename khoda
dostanam bad az 2 sal az entekhabe khatami goftand eishan ham khaen ast vali bavaram nashod.

Motoasefane yek nafare digare be foje afrade khaen be mardon dar tarikh iran ezafe shod
Vaghean nemidanam che begooyam...

[سامان - November 17, 2003 09:21 PM]

نوشته اید: خاتمي در مورد انتخابات مجلس هفتم مي گويد: «انتظار رهبران حکومت اسلامي از مشارکت گسترده مردم، قبل از اين که پيروزي اين يا آن جناح حکومت و شرکت در تعيين سرنوشت خود باشد، استفاده نظام از اين مشارکت مردمي در مقابله با نارضايتي هاي داخلي و فشارهاي بين المللي است.» فکر نمی کنید با این سخن به نوعی همان حرف شما را می زند؟ کمی در سخنش دقت کنید!
آنچه من می فهمم این است که خاتمی فقط نمی خواهد روشی پی گرفته شود که باز هم سالها عقب بمانیم.
البته معتقدم که بسیار بهتر می توانست عمل کند.
واضح بگویم تا آن جا که عقل من می رسد خاتمی هم معتقد به جدایی دین از سیاست است ،من فکر می کنم او تا به حال تلاش زیادی کرده تا جلوی فاجعه را بگیرد.

[علیرضا ترابی - November 17, 2003 09:16 PM]

سلام
چند نکته را باید توجه کرد. اول آنکه خاتمی هیچگاه نگفت که ضد ولایت و حکومت عمل میکند و نکرد. دوم آنکه مردم به او رای دادند تا از این طریق فرصتی برای سخن گفتن پیدا کنند که کردند,هر چند کوتاه و این فرصت در تاریخ پس از انقلاب سابقه نداشت. به نیمه پر لیوان نگاه کنیم,غیر از حکومت مصدق این مردمی ترین حکومت تاریخ ایران بوده و اگر بگوییم خاتمی مردم را فریب داد باید آفرینی به او و افسوسی به 80% مردم ایران گفت که به راحتی فریب میخورند. گرچه خاتمی مانند تمامی ما ایراد دارد و باید ایرادها گفته شود ولی روی دیگر سکه هم باید دید. کار وی کاری عظیم بود و هست با تمامی ایرادها. حرکت بعد از دوم خرداد ادامه خواهد داشت,گرچه ممکن است گاهی این حرکت کند شود.

[آدم آهنی - November 17, 2003 08:04 PM]

شاخکی خرد بود بر بوته ی هرز ولایت فقیه !
ما را باش که به رویای دسته ای برای تیشه مان به او دلبسته بودیم ...

[دکتر شیرازی - November 17, 2003 07:02 PM]

انچه که اقای خاتمی میخواسته و خواست ما

جرا نمیتوانیم قبول کنیم که خواست ما با خواست اقای خاتمی از زمین تا اسمان فرق دارد. خواست اقای خاتمی ان است که میبینیم. او از دل امام و انقلاب بیرون امده و خواستش هم چیزی که داریم میبینیم نبوده و نیست. اگر مردم فریبی کرده که کرده این ظات اینها میباشت. کدام از اینها مردم فریب نبودهاند. مگر امامشان جز خاتمی کرد. اما اگر ما فریب خوردیم ان را به کردن مردم فریبان نیندازیم

[Gholam - November 17, 2003 06:17 PM]

GAF YANI CHI

[فضولک - November 17, 2003 05:16 PM]

محمد توسلي، عضو نهضت آزادي ايران: بدون قيد و شرط در انتخابات شركت نمي كنيم،
http://fozool.blogspot.com
ملت ايران : با قيدو شرط يا بدون قيد و شرط اصلا" در انتخابات که سهل است ، بطور کل در هيچ يک از برنامه های رژيم شرکت نميکنيم


[Parviz - November 17, 2003 04:34 PM]

That is absolutely correct. In the eyes of many of us Khatami is now a traitor. His expectations of the nation he has betrayed are amazing. We need to show our discontent with him by boycotting the elections

Copyright: gooya.com 2016