دوشنبه 3 مرداد 1384

گفت‌وگوي تفصيلي ايسنا با غلامرضا ظريفيان: سياست در دانشگاه، وضعيت تحكيم وحدت، بسيج دانشجويي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، كوي دانشگاه...

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي


صبح يك روز پنجشنبه براي انجام گفت‌وگو در ساختمان جديد وزارت علوم وتحقيقات و فن آوري در دفتر معاونت دانشجويي وزير علوم حاضر شديم. دكتر «غلامرضا ظريفيان»، معاون دانشجويي وزير علوم در دوره‌ي اصلاحات كه گويا تنها يك هفته از فعاليت وي باقي باشد، در آن روز تعطيل كاري خود، پس از دو جلسه‌ي ديگر، ساعت 9:30 صبح پذيراي ما بود،‌ مي‌گفت كه اتفاقا روز پنج شنبه فرصت خوبي براي كارهاي باقي مانده از روزهاي ديگر است و جلسات ديگري هم پس از اين گفت‌وگو دارد. او به پرسش‌هاي زيادي با حوصله، صريح و شفاف پاسخ داد.


در اين گفت‌وگو از او درباره‌ي فضاي سياسي دانشگاه‌ها در هشت سال گذشته، وضعيت دفتر تحكيم، بسيج دانشجويي، نوع فعاليت‌هاي فعالان سياسي دانشجويي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، ... پرسيده شده است.


ايسنا: آقاي دكتر! مهمترين مطالبات جنبش دانشجويي در دوره‌ي هشت ساله‌ي اصلاحات چه بود؟ چه تفاوتي با پيش از آن داشت و چه سيري را طي كرد؟


ظريفيان: جبنش دوم خرداد كه به پيروزي رسيد باعث آزاد شدن انرژي زيادي شد زيرا در دوره‌ي قبل اگر نگوييم سياست زدگي، اما نوعي ركود فعاليت سياسي را در دانشگاه شاهد بوديم. اتفاقي كه در دانشگاه افتاد به يكباره همه‌ي اين ظرفيت‌ها را آزاد كرد و باعث پديد آمدن نوعي نشاط و مشاركت جدي در سطح فعاليت‌هاي دانشجويي شد، اما ارزيابي ما اين بود كه انرژي آزاد شده رويكرد‌هايش صرفا ‌رويكرد خاص سياسي نيست.


در آن زمان با پديده‌اي به نام دانشگاه انبوه روبه‌رو بوديم كه كاربران آن نسل سوم با گرايش به شدت متنوع و سلايق متكثر بودند. معتقد بوديم كه اين تكثر را بايد با پيام‌هاي مختلف پاسخ داد در عين حال با توجه به نشاط سياسي كه حاصل شده بود، بر اين اساس ما هم در عرصه‌ي سياسي نوعي شتاب را به وضوح مشاهده مي‌كرديم و هم در عرصه‌ي پاسخگويي به نيازهاي ديگر. اما در عرصه‌ي سياست اين نشاط منجر به مطرح شدن مطالبات انباشت شده از گذشته شد و هنوز يك تحول عميق رخ نداده، صرفا ‌تحولات در سطح ساختارها بود.


فضاي ايجاد شده يا كساني كه اين تحولات را ايجاد كردند، هنوز تبيين درستي از اينكه چه نوع تحولي است و چه ويژگي‌هايي را داراست نداشتند، مانند اتفاقي كه اخير افتاد(انتخابات نهم) و بسياري از ابعاد آن تبيين شده و روشن نبود. در نتيجه بر اين اساس بين ظرف و مظروف تناسب لازم شكل نگرفت و بين نيازها و پيام‌هايي كه بايد به جامعه‌ي دانگشاهي ارائه مي‌شد، باز تبيين شده نبود.


اين طبيعي بود، وارد كوران آغاز يك عرصه‌ي جديد شده بوديم، عمق و چگالي آن را متوجه نبوديم، بر اين اساس بخش سياسي دانشگاه‌ها به سمت يك سري مطالبات جديدي رفت كه مطالبات خوبي بود، اما ظرفيت محيط آمادگي پاسخگويي به مطالبات را نداشت، در نتيجه اين مطالبات كه بايد در يك ظرف جدي و با دقت لازم مطرح مي‌شد و سپس كم كم نهادينه مي‌شد، به دليل آنكه هنوز ظرف‌هاي اجتماعي و يا حداقل ظرف‌هاي ساختاري بخشي از حكومت وجود نداشت، نقطه‌ي تلاقي آن كوي دانشگاه بود.


در ماجراي كوي، نشاط و احساس اينكه بايد حرف‌هاي جديدي زد، با بخشي تصادم كرد كه محاسبه شده نبود، در واقع توجه به واقعيت عام نشد كه اگر اين تحول بخواهد راه خودش را تثبيت كند نياز به زمان، تدبير و ايجاد ظرفيت‌هاي جدي‌تر در عرصه‌ي نهاد‌هاي كشور دارد.


واقعه‌ي كوي دانشگاه، واقعه‌ي تلخي بود كه به طراوت و شادابي دانشجويي در عرصه‌ي دانشگاه‌ها به شدت لطمه زد و به شدت جنبش دانشجويي را آنوميك يعني دچار بحران و نوعي سردرگمي در چه بايد‌ها كرد‌.


جنبش دانشجويي در دوم خرداد احساس نشاطي كرد كه در عرصه‌هاي ايجابي، هم در عرصه‌ي تئوريك و هم نهاد‌سازي خود را مطرح كند. اما حادثه‌ي كوي منجر به آن شد كه عرصه‌ي ايجابي و نگاه مثبت به آن، تبديل شد به يك عرصه‌ي سرد؛ پس از آن او بايد نقد و نقل مي‌كرد، اما اين فرصت از او سلب شد كه به بدنه‌ي خود پرداخته و آن را آموزش دهد و همچنين فرصت اتخاد استراتژي‌هاي مناسب براي ايجاد بستر‌هاي لازم. به همين دليل اين حادثه نوعي شوك سنگين بود كه همه را به حالتي مانند كما برد.


اين حادثه تلخ بود، هم براي كشور و به ويژه براي بدنه‌ي دانشجويي، كه آثار آنوميك و غير متعارفي را ايجاد كرد.


ايسنا : در دوره‌ي آقاي خاتمي، حوادثي مانند كوي، 20 تير تبريز، خوابگاه طرشت و حوادث ريز و درشت از اين قبيل اتفاق افتاد. شما در اين چند سال چه پاسخي به اين اتفاقاتي كه افتاد داده‌ايد؟


ظريفيان: دقيقا من هم همين را مي‌خواستم بگويم. اين اتفاقات عمدتا از بيرون دانشگاه تحميل شد و دانشگاه نيامده بود براي ايجاد بحران، در واقع در دانشگاه يك ظرفي ايجاد شده بود كه به دنبال يك سري مطالبات بود، اما به دليل مسائلي و تحولات بزرگي كه رخ داد و بسياري از آنها تببين نشده بود، منجر به يك شوك سنگين شد.


در مورد واقعه‌ي كوي و وقايع بعدي آن، ابتداي امر مي‌گفتند كه يك برنامه‌ي پيچيده بود، من هنوز به اين نرسيدم، علائمي هست اما نمي‌شود محققا گفت، اما اين جريانات قطعا برنامه‌ريزي نشده بود.


واكنشي كه نيروي انتظامي نسبت به قضيه‌ي كوي در آن زمان انجام داد بسيار عجيب بود و به نظر مي‌رسد بيش از اينكه يك واكنش پيچيده باشد، نوعي نگاه پارانوئيدي منفي نسبت به تحول در دانشگاه بود و در پس زمينه‌ي ذهني كساني كه اين جريان را تشديد كردند نيز يك نگاه منفي به اين تحول رخ داده وجود داشت و اين كه پيشتاز اين تحول كجاست، در كانون دانشگاه؟


اين‌ها مربوط به بدو رخداد است، اما پس از رخداد چون واقعه خيلي سنگين بود اتفاقاتي افتاد كه خيلي مسائل وارد آن شد، نيت‌ها، افراط و تفريط‌ها. از سوي ديگر، ‌دانشگاه هم شروع كرد به برخورد‌هاي افراطي، و جريانات خارجي هم وارد قضيه شدند.


دانشگاه در آن زمان پيشتاز بود اما نتوانسته بود تا آن زمان واقعه را خوب لمس كند و خود را سامان بخشد. نگاه دانشگاه، نگاهي ايجابي بود نه سلبي و جرياني كه با آن برخورد كرد داراي بار نگاهي منفي بود. اين تصادم سنگين بود، برخورد‌هاي خنثي و اثر منفي، عامل بحران زده شدن شديد بستر سياسي و روند فعاليت‌هاي سياسي شد.


حادثه‌ي كوي باعث شد كه عده‌اي راديكال شدند، راديكاليسم در هر سنخ آن چه چپ و چه راست خطرناك و نگران كننده است، عده‌اي از نيرو‌هاي فرهيخته و وزين اين بخش منزوي شده و با اينكه اذعان داشتند از افراط خوششان نمي‌آيد، مي‌گفتند كه معلوم است نمي‌خواهند دانشگاه فعال شود. همچنين برخي از كساني كه مي‌توانستند تاثيرات جدي براي متعادل كردن و در عين حال نهادينه كردن فعاليت‌هاي دانشجويي داشته باشند به حاشيه رفتند و نتيجه آن شد كه بستر هم از لحاظ كيفيت ضربه خورد و هم دچار افراط و تفريط شد.


از طرفي پس از حادثه‌ي كوي برخورد‌هايي از سوي بخش ديگر حاكميت با نگاه سوء ظن وجود داشت كه انگار قرار است كودتايي رخ دهد، بدون اينكه توجه كنند كه آغاز قضيه توسط نيرو‌هاي همان جناح رخ داده است.


كوي درست در مقطعي رخ داد كه دانشجو نياز به نهاد‌سازي داشت و بايد يك جنبش اجتماعي را مديريت مي‌كرد، آن هم با وجود تنوع مخاطب‌ها، كه همگي سياسي به معناي عام آن نبودند، بلكه بسياري به دنبال هويت‌هاي فرهنگي، علمي، اجتماعي، و صنفي‌تر بودند و مي‌خواستند در آن فضا خودشان را بازسازي كنند، اما اگر آن پيام‌ها در بستر‌هاي طبيعي رخ مي‌داد و مي‌توانست نهادينه شود، از جنبش‌ سياسي صرف به سمت جنبش اجتماعي عام مي‌رفتيم. كوي دانشگاه يك شك سنگين و باعث افراط و تفريط شد و بعد هم همچنان اين سياست ادامه پيدا كرد.


ايسنا: به نظر شما الان وضعيت نيرو‌ها و فعالان فكري در دانشگاه چگونه است و تصور مي‌كنيد روش‌هايشان براي فعاليت چيست؟


ظريفيان: در وضعيت كنوني، يك بخش نه تنها متاثر از حوادث كوي دانشگاه بلكه متاثر از پيامد‌هاي بعد از آن است و مانند حوادث تبريز، اعتراض به حكم آقاجري، و بعد هم دستگيري بچه‌ها.


ايسنا: همچنان هر روز اين اخبار را مي‌شنويم.


ظريفيان: كاملا، يك اتفاق بدي بود كه تا به امروز هم بدنه‌ي دانشجويي با همه‌ي سلايق هنوز نتوانسته خودش را از آن اتفاق‌ رها كرده و تأمل بيشتري كند.


مهمترين جريان سياسي كه از ديرباز وجود داشته جريان تحكيم بود، كه به دليل اين فعل و انفعالات كوي و بخش‌هاي ديگر و نوع نگاهي كه به تحول دوم خرداد بود، همه دست به دست هم داد و تحكيم اولا پس از مدتي كشاكش تقسيم شد كه بخشي مربوط مي‌شد به درون مايه‌ي خودش و ديگران هم كمك كردند كه اين تقسيم رخ دهد.


به هر حال جنبش دانشجويي همواره در بيرون به عنوان يك موازنه‌ي قدرت توسط جناح‌ها از آن ياد مي‌شد، و هر كسي احساس مي‌كرد كه اگر بخشي از اين موازنه را داشته باشد مي‌تواند در قدرت بيشتر سهم داشته باشد؛ در نتيجه تحكيم به عنوان يك جريان با سابقه‌ي انجمن‌هاي اسلامي كه نقش بسيار موثري هم در پيشگامي سياسي و هم ساير تحولات داشت خيلي مد نظر بود.


از طرفي، تحكيم در دورن مايه‌اش، بخش راديكال پيدا كرده بود و بخش قابل توجهي كنار كشيدند كه هم با بحران تئوري روبرو شد و هم، هر روز بخشي از نيرو‌هايش درگير مي‌شدند.


اين موجب شد كه عده‌اي از خارج آن تلاش كنند تا آنها را به سوي خود بكشند و سبب تقسيم شدن تحكيم به دو بخش طيف علامه و شيراز شوند، و در درون مايه‌هاي اين دو بخش نيز تقسيم‌بندي‌هايي مشاهده شد.


مثلا در طيف علامه بخشي متمايل به سياست‌هاي آقاي خاتمي، بخشي از ديدگاه برخي از احزاب حمايت مي‌كردند و بخشي پديده‌ي عبور از خاتمي را مطرح مي‌كردند، اين سردرگمي‌اي كه رخ داد در اين بخش خودش را به وضوح نشان داد.


از طرفي در كنار جريان موسوم به تحكيم، جريان ديگري هم داشتيم كه بخشي از آنها كاملا جذب يك بخش نظري خاص در دانشگاه بودند. بخشي ضمن اينكه منتقد به دوم خرداد بودند با يك گرايش كاملا فرهنگي هم آن را نقد مي‌كردند و هم با بخشي از حاكميت تعامل داشتند، بخش‌هايي مانند بسيج و جامعه‌ي اسلامي كه به هر حال اين‌ها بخشي از دانشگاه بودند.


اما در مجموع به دليل اينكه پيامي كه در دانشگاه توليد مي‌شد، بخش قابل توجهي از كاربران اين پيام‌ها، هم به دليل اتفاقاتي كه افتاده و حاصل آن درگيري‌ها و دستگيري‌ها بود، عده‌اي خسته شدند، عده‌اي به تندروي و راديكاليسم روي آورده، تعدادي منزوي شدند و 80، 90 درصد اين پيام‌گيرها با داشتن تعلقات، سعي كردند خود را از دامنه‌ي تنازعات كنار كشيده و نهايتا منجر به اين شد كه اكنون با تركيبي روبرو هستيم كه يك بخش قابل توجهي از دانشگاهيان همواره در فضاهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي حضور نداشته و بخش قابل توجهي به سمت جنبش‌هاي نرم‌تر رفته‌اند.


دانشجويان هنگامي كه مشاهده مي‌كنند كه جنبش دانشجويي سخت شده و بايد براي آن هزينه بپردازند، به سمت اين جنبش‌هاي نرم‌تر رفته‌اند، البته تعلقشان هم بود، اما رفتند به سمت انجمن‌هاي علمي، كانون‌هاي فرهنگي، شوراي صنفي، انجمن‌هاي ورزشي و نشريات دانشجويي، و در اين دوران مي‌بينيم كه چيزي حدود 600 الي 700 كانون فرهنگي شكل گرفت، و جنبش سياسي بايد اين پيام‌ها را لمس مي‌كرد، كه آن پيام‌ها و پيام‌گيرنده‌ها، بايد تفاوت كند، بستر ژلاتيني‌تر و نرم‌تر است و دانشجويان مايل به بسترهاي سخت نيستند، زيرا هزينه مي‌كنند در عين حالي كه تعلقاتشان متفاوت است.


ايسنا: يعني فقط به هزينه توجه دارند؟


ظريفيان: البته فقط بحث هزينه نيست! بسياري مايلند هويت‌هاي خود را در عرصه‌هاي مدني جستجو كنند، به همين دليل حضور 3000 و اندي نشريه، امري بي‌سابقه بود، همچنين 900 انجمن فرهنگي، ده‌ها و صدها شوراي صنفي، مجموعه‌هاي ورزشي، هلال احمر، كانون‌هاي سبز و . . . ، اين‌ها بيانگر آن است كه كاربران اين پيام‌ها، مطالبات ديگري داشتند و اين را بايد جنبش دانشجويي سياسي لمس مي‌كرد.


در گذشته‌ي جنبش سياسي ما هر چند هسته‌ها در اقليت بودند اما پيام آنها را اكثريت مي‌گرفت و بدان پاسخ مي‌داد، اما امروزه ديگر آن پيام‌ها را اكثريت نمي‌گيرند و عده‌اي با ترديد به آن نگاه مي‌كنند كه نتيجه‌ي كار سياسي اين است كه كساني كه اين كار را انجام مي‌دهند عده‌اي به زندان‌ها مي‌روند، آينده‌ي شغلي‌شان در خطر است، . . . و در نتيجه خود را از اين وقايع كنار كشيدند، عده‌اي هم مي‌گفتند نياز امروز اين پيامي نيست كه توليد مي‌كنيد، ديگر دوران آن سپر اجتماعي كه توليد بسيج توده‌اي مي‌كرد گذشته، ما به دنبال سپهر‌هاي كوچك‌تر و هويت‌هاي متعين‌تر هستيم كه بخشي از آن در عرصه‌هاي مختلف هستند. عرصه‌هايي مانند مجمع‌هاي فرهنگي، موسيقي، قرآن، نهج‌البلاغه، فيلم، تئاتر. ورود پرنشاط و فعال دانشجويان به اين عرصه‌ها بسيار مثبت است.


ايسنا: خب، فرمايشات شما صحيح، اما در اين سال‌ها وزارت علوم چه زمينه‌هايي را براي فعاليت سياسي فراهم كرد و عملا چه نقشي داشت؟ يك انتقاد جدي‌اي كه وجود دارد، مي‌گويند با تشكل‌هاي مختلف سياسي يكسان برخورد نشده است.


ظريفيان: ببينيد! فعاليت‌هاي وزارت علوم در دو سطح بود، اول آنكه از ابتدا ما چيزي به عنوان آيين‌نامه‌ي تشكل‌ها نداشتيم كه بتواند فعاليت‌هاي سياسي را سامان دهد، و در ظرفيت‌هاي ايجاد شده اگر سندي براي تعامل وجود نداشت زودتر به بن‌بست مي‌رسيديم. كاري كه ما با استفاده از همفكران دانشجويي انجام داديم اين بود كه آيين‌نامه‌اي را تدوين كرديم كه نگاهش متكي بر فعاليت بود نه عدم فعاليت، و اينكه عرصه را باز كند، تدوين اين آيين‌نامه يك سال كار برد و رفت به مراكزي كه بايد تاييد شود.


پس از رفتن به مراكز تاييد صلاحيت(شوراي عالي انقلاب فرهنگي)، به شدت اين آيين‌نامه تغيير كرد و منجر به آن شد كه كليه‌ي تشكل‌ها با هر گرايشي نسبت به آن منتقد شوند، هركس از زوايه‌اي! اما آنچه تصويب شد، گامي بود براي قانونمند كردن فعاليت‌هاي دانشجويان و از آن پس دانشجو دستمايه‌اي داشت كه مي‌توانست به آن اتكاء كند.


ايسنا: مهمترين ويژگي آيين‌نامه‌ي تهيه شده‌ي شما كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تغيير كرد چه بود؟


ظريفيان: تاكيد ما عمدتا بر اين بود كه سازوكارها به گونه‌اي تغيير كند كه نقش دانشگاه در تصميم‌گيري براي اين برنامه بيشتر شود. چون خود دانشجو هنگامي كه مسووليت مي‌پذيرد مسووليت به او كمك مي‌كند كه همه‌جانبه‌تر به مساله نگاه كند ولي با تغييرات در آن، كمي به سمت دولتي‌تر شدن رفت و نقش دانشجو در اين بخش كم‌رنگ‌تر شد!


ايسنا: آن جا كه آقاي خاتمي رييسش بود!


ظريفيان: بله، اما تصميم شوراي عالي انقلاب فرهنگي جمعي بوده و مهم آن است با همه‌ي انتقاداتي كه به اين آيين‌نامه وارد بود، سعي كرديم (اين آيين‌نامه) در جايي كه به ما اجازه داده (چون دستور‌العمل‌ها را بايد وزارت‌خانه‌هاي علوم و بهداشت مي‌دادند) بخشي از آن نقص‌ها را از دستورالعمل‌ها برداريم.


ايسنا: مثلا؟


ظريفيان: در حوزه‌ي نشريات دانشجويي، هيات منصفه به وجود آورديم و گفتيم چنانچه نشريه از چارچوب قانون خارج شود، هيات منصفه‌اي باشد كه بخشي از دانشجويان نيز در آن حضور داشته باشند كه اين تخلفات به هيات منصفه رجوع شود و قضاوت با آن باشد. يا در مورد تشكل‌ها، اگر تخلفي انجام شد و در دانشگاه به نتيجه نرسيد به هيات نظارت برود و همين امر موجب شد كه مساله‌ي انحلال انجمن‌هاي اسلامي را نداشته باشيم و علي‌رغم انتقاداتي كه به آيين‌نامه وارد بود.


اين اتفاق در دانشگاه‌ها رخ داد كه 98 درصد فعاليت صورت گرفته در دانشگاه كه بخش عمده‌ي آن توسط انجمن‌هاي اسلامي شكل مي‌گرفت، قانونمند بود، دانشجويان مجوز مي‌گرفتند و ما نيز براي آنكه صرفا در دانشگاه اعمال سليقه‌ي خاص نشود، رييس دانشگاه، مسوول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري و نماينده‌ي وزير در آن دانشگاه، درخواست مجوزها را ساماندهي مي‌كردند.


در مجموع من معتقدم كه تا سال‌هاي 1381 – 1380 بخش قابل توجهي از فعاليت‌ها مربوط به انجمن‌هاي اسلامي بود. بعدها، حالا درست يا غلط، رييس يك دانشگاه گاهي به اين جمع‌بندي مي‌رسيد كه فلان فعاليت براي دانشگاه در آن مقطع بحران‌زا خواهد بود، تاكيد رييس دانشگاه بر آن بود كه فعاليت‌هاي دانشگاهي با اتكاء به نيروهاي خود دانشگاه صورت بگيرد و در مورد مراسمي كه موجب مي‌شد از بيرون هم عده‌اي وارد شوند، تعلل مي‌كرد، چون آن را غيرقابل پيش‌بيني و غيرقابل كنترل احساس مي‌كرد.


ايسنا: در مورد اين مسائل، بعضا گفته مي‌شود كه فشارهايي از بيرون دانشگاه وارد مي‌شود، آيا چنين است؟


ظريفيان: به هر حال، دانشگاه به عنوان كانون تاثيرگذار و مرجع جامعه، هم از سوي دولت، هم قوه‌ي قضاييه، وزارت اطلاعات و احزاب، مورد توجه است. مثلا اگر در جامعه شخصي مضروب شود، ممكن است عده‌ي كمي از آن مطلع شوند اما اگر مشابه اين اتفاق، در دانشگاه رخ دهد، كل كشور از آن مطلع خواهند شد و اين اهميت موقعيت دانشگاه را به وضوح نمايان مي‌كند، در نتيجه هم احزاب و هم گروه‌هاي فشار و هم نهادهاي مختلف روي آن حساس بوده و هستند. در نتيجه هر اتفاقي كه قرار بود در دانشگاه‌ها بيافتد، به ويژه در شهرستان‌ها، كه محيط بسته‌تر است به محض اينكه برنامه‌اي مي‌خواست انجام شود دسته‌هاي امنيتي متفاوت مانند قضايي، نيروي انتظامي و غيره با ابراز نگراني نسبت به آن، آن را به گونه‌هاي مختلف منتقل مي‌كردند، و چون اتفاقات بدي مانند واقعه‌ي كوي دانشگاه، 20 تير تبريز و خرم آباد را نيز تجربه كرده بودند، همه از به وجود آمدن بحراني ديگر، احتراز مي‌كردند، زماني هم خود رييس دانشگاه نيز اين احساس را داشت.


رييس دانشگاه هم يك عضو هيات علمي با ويژگي‌هاي آكادميك است، وقتي به او سيگنال‌هايي داده مي‌شد كه اين برنامه ممكن است منجر به بحران شهري شود، شما اگر رييس دانشگاه بوديد چه مي‌كرديد؟


99 درصد كانون‌هاي بحران ايجاد شده در خارج از دانشگاه بود. ما، در درون دانشگاه نيروهاي مختلف‌الفكري داريم كه عمدتا در جاهايي كه اختلاف جدي مي‌شد با هم تعامل مي‌كردند، و اگر خوب دقت كنيد، مي‌بينيد كه خيلي نمونه‌هاي كمي از درگيري بين تشكل‌ها داريم اما به محض ورود جريان‌هاي خارجي از دانشگاه، كه هويت آنها براي ما مشخص شده نبود به رييس دانشگاه اطلاع داده مي‌شد كه اين جريان آمده تا نظم دانشگاه تو را مختل كند! وضعيت رييس دانشگاه را تصور كنيد! رييس دانشگاه فكر مي‌كند اگر خوني از دماغ كسي بيايد، حالا بيا و درستش كن!


با همه‌ي اين مسائل معتقدم كه بيش از 80 الي 90 درصد برنامه‌هاي عموم تشكل‌ها در داخل دانشگاه انجام شد و روساي دانشگاه‌ها نيز كمك كردند، و بسياري از مواقع رييس دانشگاه با همه‌ي مسووليت خود، اين كار را مي‌كرد و علي‌رغم فشارهاي وارده از هر دو طرف، خيلي محيط فعال‌تر و پرنشاط‌تري نسبت به بيرون دانشگاه بود.


در عرصه‌ي سياسي كار مدام سخت‌تر و از طرف بخشي از جريان دانشجويي به دليل همين سخت‌تر شدن به سمت برخوردهاي راديكال‌تر رفت.


در مجموع ارزيابي عملكرد آموزش عالي، اولا بخش آيين‌نامه‌ها بود كه 98.3 درصد فعاليت‌ها كاملا قانوني و توسط همه‌ي تشكل‌ها انجام مي‌شود، همانطور كه گفتم بيشترين فعاليت مربوط به انجمن‌هاي اسلامي بود كه اين نشان‌دهنده‌ي آن بود كه خود انجمن اسلامي با اينكه منتقد بود اما با وجود ضعف‌هاي قانوني، خود را با همه‌ي انتقادها مقيد مي‌كردند.


ببينيد! من اينجا مي‌خواهم از انجمن‌هاي اسلامي دفاع كنم. علاوه بر اين 98.3 درصد فعاليت‌هاي كاملا قانوني تشكل‌ها، آن 1.6 درصد كه رخ داد، مربوط به اين بود كه انجمن اسلامي تصميمي گرفته بود اما به دليل فشارهاي خارجي، هيات نظارت براي حفظ نظم دانشگاه آن را لغو كرد.


خوب! رييس دانشگاه به عنوان حافظ نظم دانشگاه، به اين جمع‌بندي رسيده بود كه به هر دليلي ممكن است آن فعاليت با بحران مواجه شود، پس آن را لغو كرده، ديگر بايد به صحنه رفت و ديد كه آيا دانشگاه درست تصميم گرفته است يا غلط؟!


ايسنا: نحوه‌ي تعامل دستگاه‌هاي مختلف با وزارت علوم در اين دوره‌ي هشت ساله چگونه بود؟ (منظورم مسائل سياسي است كه در دانشگاه اتفاق مي‌افتاد).


ظريفيان: بعد از قضيه‌ي كوي، طرحي آماده كرديم و به شوراي عالي امنيت ملي برديم، مجوزي از آقاي خاتمي گرفتيم كه بتوانيم كانوني تشكيل دهيم براي نزديك كردن نظرات در حوزه‌ي دانشجويي، يعني ما به ساير دستگاه‌ها بگوييم كه دانشگاه بستر پرسشگري، سوال، فعاليت مدني است، و دانشگاه خاموش بيانگر جامعه‌اي خاموش است و نبايد مسائل آن را با بيرون از دانشگاه مقايسه كنيم، بلكه بايد آن را به رسميت شناخته و براي همگان معرفي كنيم، زيرا بخشي از تنازعات ناشي از عدم شناخت طرفين و بخشي ديگر ممكن بود مربوط به ديدگاه‌هاي خاص باشد.


به هر حال اين منجر به تشكيل كميته‌اي شد به نام شوراي هماهنگي دستگاه‌ها در ارتباط با فعاليت سياسي در دانشگاه، با مجوز از شوراي عالي امنيت ملي و تاييد آقاي خاتمي، كه اعضايش وزارت علوم، وزارت اطلاعات، وزارت كشور، نماينده‌اي از دبيرخانه‌ي شوراي عالي امنيت ملي، دانشگاه آزاد، وزارت بهداشت، دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري و قوه‌ي قضاييه بود، هر چند كه در بسياري از جلسات شركت نكردند، اما عضو بودند.


اين تركيب هر يك الي دو ماه، در سطح عالي‌ترين وزراي جلسه شركت مي‌كرد، آنجا مسائل دانشگاهي بررسي مي‌شد و پيش‌بيني‌هايي مبني بر كمك نيروي انتظامي، وزارت كشور، قوه‌ي قضاييه و وزارت اطلاعات، در برنامه‌هاي دانشجويان مي‌شد.


مشكل، عوامل بحران‌زاي خارج از دانشگاه بود، اين كميته حداقل چهل – پنجاه برنامه را به گونه‌اي مديريت كرد كه بحراني رخ نداد كه اين را بايد معلول هماهنگي‌هاي پشت صحنه دانست، با توجه به اينكه تجربه‌ي بد كوي دانشگاه را همگان داشتند، همكاري كرده و در بسياري موارد، از وسط راه، از ورود نيروهاي فشار ممانعت مي‌كردند والا شايد 40 يا 50 مورد مانند كوي دانشگاه رخ مي‌داد.


بدين‌گونه، با ورود به شرايط خاص، در جاهايي دانشگاه بي‌مورد مقاومت مي‌كرد كه آن را متقاعد مي‌كردند، جايي وزارت اطلاعات، گاهي نيروي انتظامي و جايي هم قوه‌ي قضاييه را متقاعد مي‌كرد، اين هماهنگي‌ها بود كه بسيار كمك كرد.


خيلي اتفاقات بخاطر اين هماهنگي‌ها رخ نداد كه مي‌توانست رخ دهد. به ويژه در مسائلي مانند قضيه‌ي آقاجري كه درب‌هاي ورودي دانشگاه را شكسته شد، بسياري از مسوولان حتي از كشته شدن افراد ابا داشتند، الان زمان گذشته است، اما هر كدام مي‌توانست حادثه‌اي باشد كه عقلانيت باعث مهار اين حوادث شد.


حتي شوراي عالي امنيت ملي تصويب كرد كه برخورد با تخلفات دانشجويان بايد در خود دانشگاه صورت بگيرد، هر چند ما تمايل به پذيرفتن اين موضوع نداشتيم، اما به خاطر آثار برخورد با دانشجويان در بيرون، آن را پذيرفتيم، البته جاهايي آن هم عمل نشد اما اكثر موارد، مجبور شدند عمل كنند.


ايسنا: اخبار رسيدگي به تخلفات دانشجويان براي فعاليت‌هاي سياسي آنها در دادگاه‌ها فراوان است، يعني بايد مطابق اين مصوبه كه مي‌گوييد عمل شود؟ پس چرا نمي‌شود؟


ظريفيان: گلايه ما هم همين است، اما چيزي كه رخ داده اين كه، هشتاد درصد آن عملي شده، ولي بيست درصد نه، برخي از دستگاه‌ها مانند دستگاه قضايي، آن را اجرا نكردند، اما وزارت اطلاعات در بخش‌هاي قابل توجهي، بسيار كمك كرد كه دستگيري‌هايي بي‌مورد نباشد.


خود من، ده‌ها مصاحبه كردم، حتي در مواردي تندتر هم مطرح كردم كه اين تصميم مصالح عمومي كشور و دانشگاه‌هاست و اگر اين اتفاق نمي‌افتاد، مطمئنا بحران‌هاي سنگين‌تري كه در عرصه‌ي دانشگاه‌ها پيش مي‌آمد، و حتي در بسياري جلسات مطرح مي‌شد كه دانشجويي بازداشت شده، آن را آزاد كنيد و واقعا هم انجام مي‌شد، نقش آقاي خاتمي در بخش تعديل قوا بسيار مهم بود.


در مجموع، مهم اين است كه دانشگاه تشكيل نشده تا فقط كار سياسي كند، ما وظيفه داريم كه علاوه بر حفظ صيانت سياسي و فرهنگي، شبانه‌روز براي توليد علم تلاش كنيم. شما توجه كنيد ابتداي سال 76، 800 هزار دانشجو و 27 هزار هيات علمي داشتيم، اكنون 52 هزار عضو هيات علمي، يك ميليون و 600 هزار دانشجو داريم.


مي‌خواهم بگويم معتقدم كه دانشگاه بايد فعال و با نشاط باشد، اما توليد علم و پاسخگويي به نيازها براي جلوگيري از رفتن دانشجويان به خارج از كشور نيز ضروري است.


بر اين اساس، درصدي كه مي‌توانستيم با توجه به مسووليت‌هاي محدودمان، كار كرديم، چه بسا مواردي كه يك جمله‌ي من، به عنوان يك معاون دانشجويي مي‌توانست بحران زيادي ايجاد كند، طبيعي است كه من، در اين موقعيت نمي‌توانستم مانند يك روشنفكر آزاد حرف بزنم و صريحا عرض كنم، دانشگاه در اين دوره‌ي هشت ساله، بيشترين توليد علم براي توسعه و در عين حال بيشترين آسيب را هم در مجموع ديد.


خوشبختانه دانشجويان با وجود تمام فشارهاي وارده برخوردي عقلاني با مسائل داشتند، كارنامه‌هاي آنها را بسيار درخشان ارزيابي مي‌كنم، هم در عرصه‌ي فعاليت‌هاي سياسي، فرهنگي، و هم توليد علم.


ايسنا: آقاي دكتر! به نظر شما سرنوشت دفتر تحكيم وحدت چه خواهد شد؟


ظريفيان: بخش زيادي از سرنوشت دفتر تحكيم، مربوط به خودش است، تلاش‌هاي بسياري شد كه سرنوشت آن يا در خارج مجموعه‌ي آن يا توسط وزارت علوم، تعيين شود اما ما مخالفت كرديم، چرا كه تحكيم جريان خودجوشي است، البته با پشتوانه‌ي انجمن‌هاي اسلامي و امروز كه دچار بحران‌هاي تشكيلاتي شده و در آن افراط و تفريط‌هاي رخ داده، چنانچه خود براي سرنوشت خود تصميم جدي نگيرد، در آينده لطمه‌ي جدي خواهد خورد.


به نظر من، تحكيم بخشي از آسيبش از درون است و به دليل تشتت آراء در مجموعه، برخي دنبال يك جريان كاملا مدني، يا حتي كاركردهاي غير اسلامي - نه ضد اسلامي - هستند. (البته اگر كسي بخواهد كار ضد اسلامي كند چرا از تابلوي انجمن اسلامي استفاده كنند؟! انجمن اسلامي، انجمن اسلامي است. با هر نوع نگاه‌ي كه دارد، اما پسوند اسلامي دارد)


به هر حال، بخشي نيز در تحكيم معتقدند كه كار اصلاحات تمام شده و كارنامه‌ي آن منفي است و بخشي ديگر نسبت به اصلاحات گله دارند، اما عقيده‌اي بر عبور از اصلاحات ندارند، زيرا اصلاحات كاري تدريجي است كه اگر از آن جدا شوند كار سخت‌تر خواهد شد. بخشي ديگر هستند كه رسمي‌ترند و از وضعيت بيشتر دفاع مي‌كنند.


پس اگر بخشي از تحكيم مي‌خواهد راهش را به سمت چارچوب‌هاي جديد ببرد، مي‌تواند راهش را از انجمن‌هاي اسلامي جدا كرده و تابلوي جدا داشته باشد، اين يك راه‌حل است.


ايسنا: منظور شما يك تابلوي جديد است؟!


ظريفيان: به هر حال آنچه به نظر مي‌رسد، اين است كه تحكيم به وفاق نمي‌رسد، زيرا بخشي عقيده دارند كه ما انجمن‌هاي اسلامي با آموزه‌هاي اسلامي هستيم، از نسل مانند بازرگان و شريعتي، ما روشنفكر ديني هستيم و در اين چارچوب فعاليت داريم. اين بخش در عين حال كه پرسشگر و منتقد است، اين نيز نوعي نگاه است كه به نظر مي‌رسد اين نگاه اگر خودش را بازسازي كند، شايد بتواند تحكيم را درست كند.


ما خودمان تلاشي نكرديم كه گزينش كنيم، زيرا معتقد بوديم كه دولت نبايد در كار آنها دخالت كند. جريان دست ساخته نتيجه‌اش طبرزدي است. تحكيم بايد خودش تصميم بگيرد، و چنانچه اين روند ادامه يابد از بين مي‌رود و تنها اسمي از آن باقي خواهد ماند. پس بايد دوستان ادوار قديم تحكيم و تحكيمي‌ها بنشينند و با ياري يكديگر كمك كنند كه به يك وفاق و تقسيم كاري دست يابند تا در نهايت اگر لازم است، به جدايي برسند تا تحكيم باقي بماند.


ايسنا: به نظر شما داشتن تابلوي جديد ممكن است؟


ظريفيان: در آيين‌نامه‌ي اوليه، اگر انجمن‌ها تابلوي غير از انجمن اسلامي بخواهند مي‌توانند داشته باشند اما شفاف. در سال 76 – 77 حرف اصلي ما اين بود جريانات فكري كه وارد مي‌شوند، اگر مي‌پذيرفتند كه در چارچوب قانون فعاليت كنند، حق داشتن تابلو را مي‌توانستند داشته باشند، اما براي اين كار اجازه داده نشد و همان جريان‌ها به انجمن اسلامي، وارد شدند و يا با تابلوهاي ديگر، مدام تكه شدند و در واقع آنها با مخالفت‌شان باعث اتمي شدن آن جريان شدند.


ايسنا: تصور مي‌كنيد گرايش و روش دانشجويان براي فعاليت‌ها به چه سمتي خواهد رفت؟


ظريفيان: در مورد آيند نمي‌دانم، اما فكر مي‌كنم فعاليت دانشجويان فرهنگي‌تر خواهد شد، وقتي سياست به پايان مي‌رسد كار فرهنگي شروع مي‌شود! تشكل‌ها بايد روي آموزش خود كار كنند، فعاليت‌هاي مشاركت‌جويانه‌ي غير توده‌يي داشته باشند، و همه‌ي ضعف‌ها را به حساب دستگير شدن‌ها و غيره نگذارند!


وقتي به اين جريانات وارد مي‌شويم، به وضوح مي‌بينيم كه آنها به سمت سطحي شدن پيش مي‌روند. پس كار اجتماعي و سياسي، نياز به مهارت‌ها و توانايي‌ها دارد، من معتقد نيستم خيلي چيزها به پايان رسيده، بلكه معتقدم بسياري چيزها شروع شده و اين عرصه‌ي فعاليت‌ها، به شرط اينكه خود را بازسازي كرده و تواناتر كنند گسترش خواهند يافت و در عين حال به اين نكته هم بايد دقت كنند كه آنها مي‌آيند كه انديشه‌اي ارائه كنند و در عين حال با بدنه‌ي دانشگاه ارتباط برقرار كنند.


ايسنا: الان مهم‌ترين پيام بدنه‌ي دانشجويي چيست؟


ظريفيان: بدنه مي‌خواهد بيش از اينكه در پاشنه‌هاي سنگين سياسي حضور يابد در هويت‌هاي اجتماعي‌تر تعين(عينيت) پيدا كند، اين حيطه‌ها را در عرصه‌هاي اجتماعي، فرهنگي و علمي گسترش مي‌دهد.


اگر مي‌بينم اصلاحات در بسياري از بخش‌ها موفق نبوده است، علت آن اين است كه همه‌ي ما بستر دموكراتيك فكري، نظري و اخلاقي را هنوز خوب كسب نكرده‌ايم و هنوز اين بخش‌ها خيلي جدي كار نياز دارد و آن را مي‌توان در بسترهاي فرهنگي‌تر و اجتماعي‌تر تقويت كرد.


در جامعه‌اي كه آميزه‌هاي ديني دارد، مي‌بينيم كه بچه‌هايي كه در نگاه بيروني دموكراتيك هستند از درون خيلي راحت يكديگر را حذف مي‌كند و اين يكي از آسيب‌هاي ماست.


انتقاد وارده به آموزش عالي در همين بخش آموزش است كه ما كمتر به آموزش پرداختيم، بايد در همين تشكل‌هايي كه شكل گرفت آموزش‌هاي لازم را مي‌داديم، كه چگونه با هم زيست كنند و چگونگي مرزهاي فعاليت‌مان را تعريف مي‌كرديم، اجازه مي‌داديم ديگران هم حرف بزنند! اين‌ها حرفه و فن است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ايسنا: به نظر شما دولت آينده در دانشگاه بايد به چه مساله‌اي بيشتر توجه كند؟


ظريفيان: اميدواريم دولت آينده توجه كند كه دانشگاه از دانشگاه نخبه به دانشگاه توده و انبوه آمده؛ اين دانشگاه به طبيعت جامعه نزديك شده و با اين نزديكي نقش ميزان الحراره را پيدا مي‌كند، وقتي ميزان الحراره شد، اگر در دانشگاه مردگي احساس شود، جامعه هم از بين خواهد رفت.


ايسنا: درباره‌ي ضرورت «پالايش» در دانشگاه‌ها و «انقلاب فرهنگي» كه در نشست جنبش عدالتخواه مطرح شده، برداشت شما از اين موضوع چيست؟


ظريفيان: توصيه من اين است كه دوستان‌مان به آموزه‌هاي جدي جامعه‌شناسي رجوع كنند. جامعه در يك نسل دو بار انقلاب نمي‌كند، ما بيش از انقلاب نياز به اصلاح داريم، آناني كه هم‌چنان به دنبال آموزه‌هاي صرفا دوباره‌ي انقلاب كردن هستند بدانند كه از همين الان اين سياست شكست خورده است، عدالت‌خواهي كه انقلاب نيست!


عدالت‌خواهي همواره يك آرمان است، بايد عدالت را مقداري از تعريف مزين آن بيرون بياورند و آن را به معناي عام در نظر بگيرند، يعني عدالت حقوق را در نظر بگيرند، عدالت كرامت و هم‌چنين عدالت حقوق اقليت را. به نظر من اصلا امكان پالايش دانشگاه وجود ندارد، اگر هم‌چنين سياستي رخ دهد، توصيه مي‌كنم نگاهي به انقلاب فرهنگي چين داشته باشند.


ايسنا: نظر شما درباره‌ي بسيج دانشجويي چيست؟


ظريفيان: تشكيل بسيج در دانشگاه، با مصوبه‌ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي است، پس حضوري متكي به مصوبه دارد. واقعيت اين است كه وقتي به بسيج به معناي عام كلمه برمي‌گرديم مي‌بينيم بنا بود بسيج نهادي باشد از همه‌ي اقشار جامعه، براي ايجاد دفاع ملي، براي دفاع از كيان ملي هم‌چنان كه در جنگ اين گونه عمل كرد (همانگونه كه امام(ره) فرمودند بسيج بيست ميليوني) اگر اين بسيج با اين چنين هويتي را در دانشگاه در نظر بگيريم خيلي خوب است.


بسيج مي‌توانست نهادي باشد با حضور اقشار مختلف‌الفكر، با نگاه دفاع از كيان ملي؛ و هم مي‌توانست به صورت رسمي براي حضور در جبهه‌ها باشد.


اگر بسيج به شكل عام باشد خوب است، اما اگر نقش خود را در دسته‌بندي‌هاي متفاوت ايفاء كند، تبديل به گروه متعين برخاسته از يك جريان اجتماعي خواهد شد.


در جامعه‌ي ما هر گروه تك صدايي، چه صداي چپ، چه صداي راست محكوم به شكست است. پس اگر بسيج تبديل شود به گروه‌بندي‌هاي مختلف و نقش فراگير بودنش را انجام ندهد به كيان عمومي لطمه زده، هم مخاطبش كم خواهند شد. همين‌طور كه در برخي موارد در دانشگاه‌ها اتفاق افتاده و برخي هم نه. اگر خداي ناكرده اين بسيج در ظرف دانشگاه‌ها، تبديل شود به شاخه‌اي از گروه بسيج نظامي، به طور كلي با تعريف دانشگاه مغايرت دارد.


ايسنا: اين از لحاظ آيين نامه‌ها، اما نظرتان درباره‌ي بسيج دانشجويي با مختصات فعلي چيست؟


ظريفيان: اين آيين‌نامه، آيين‌نامه‌ي خوبي است و اختلافاتي كه در خود بسيج دانشگاه‌ها وجود دارد اين است كه بسيج [دانشجويي] نهاد است يا تشكل؟


بحث بود كه اگر اين تشكل دانشجويي است بايد شكل‌گيري آنها از پايين به بالا باشد و انتخاب داشته باشد، و چنانچه فاقد اين ويژگي‌ها باشد، نهاد است و مكانيزم‌هاي نهاد متفاوت است، البته اشكالي ندارد كه نهاد باشد.


ما سعي مي‌كرديم كه بسيج بيشتر تبديل به يك تشكل عام شود. يعني از ويژگي‌ها و آيين‌نامه‌ي تشكل‌ها پيروي كند، اما در حاصل حاضر استفاده نمي‌كند و شكل نهادي آن بيشتر است و از همان آيين‌نامه‌ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي استفاده مي‌كند. اما بايد توجه داشت كه آن آيين‌نامه تاكيدي بر نظامي بودن بسيج ندارد، فعاليت را در دانشگاه به رسميت شناخته و ما معتقديم جريان بسيج در دانشگاه مي‌تواند يك جريان عمومي باشد. اگر اين ويژگي را حفظ نكند در آينده آن جريان عمومي تبديل به جريان خاصي مي‌شود و بيشتر در تقابل با درون دانشگاه خواهد بود.


ايسنا: فعاليت سياسي در دانشگاه آزاد را چگونه مي‌بينيد؟


ظريفيان: در دو – سه سال اخير، اتفاقات خوبي در دانشگاه آزاد افتاده و نگاه دكتر توفيقي هم اين بود كه دانشگاه و آموزش عالي، يك خانواده است، چه رسمي، چه غير انتفاعي كه يكي از آنها دانشگاه آزاد است. نظارت دانشگاه آزاد با ما نيست، با انقلاب فرهنگي است. من در مسائل بدنه‌ي دانشگاه آزاد وارد نشدم.


ايسنا: با توجه به 8 سال تجربه‌ي خود در معاونت دانشجويي وزارت علوم، چه نصيحتي به فعالان سياسي دانشجويي داريد؟


ظريفيان: طبيعت اين جامعه، اصلاح‌طلبي و توجه به پيشرفت، فرهيختگي، اخلاق و تواضع است و به آن پاسخ مي‌دهد، اما در دوره‌هايي افراط، تفريط، عدم توجه به اصل تعادل در فعاليت‌ها و اينكه صرفا عدالت را در برابر آزادي يا آزادي را در برابر عدالت قرار دادن، نيز اتفاق افتاده است. آنهايي كه فكر مي‌كنند با عدالت اقتصادي مساله‌ي آزادي حل خواهد شد، اشتباه مي‌كنند، با عدالت اقتصادي نمي‌توان همه‌ي مسائل را حل كرد، بلكه اين جامعه وقتي مشكل اقتصادي‌اش حل شد، تازه خواسته‌هاي بالاتر و حرف‌هاي جدي‌تري مطرح مي‌كند.


فعالان سياسي دقت كنند كه چنانچه جرياني خود را از دين جدا كند، با طبيعت اين جامعه فاصله خواهد داشت و اگر مي‌خواهد با اين جامعه ارتباط برقرار كند بايد بداند كه طبيعت اين جامعه، دنبال معنويت بي‌رياست، دنبال امام علي(ع) است و از آموزه‌هاي ديني‌اش دست برنمي‌دارد، و در عين اينكه دنبال دين است از آن ترقي، رفاه و آزادي مي‌خواهد. اين جامعه در بزنگاه‌هايي حاضر است براي ملكش اين رفاه را از دست داده و جان خودش و فرزندش را در اين راه فدا كند.


جامعه‌ي ما، ترقي و پيشرفت مي‌خواهد، دوست ندارد يك جامعه‌ي عقب‌مانده داشته باشد كه همه جاي دنيا سرافكنده باشد و به عنوان يك جامعه‌ي عقب افتاده و طالباني معرفي شود، بلكه مي‌خواهد سرش را بالا گرفته و بگويد: دين من دموكراسي دارد، آزادي دارد ترقي و كرامت دارد. اين جامعه به تواضع و دينداري بي‌ريا، به خوبي پاسخ مي‌دهد و البته نياز معيشتي هم دارد.


اگر هم فعالان سياسي و هم حكومت اين نكات را ببينيم، در آن صورت جامعه به سربلندي خود افتخار مي‌كند ولي اگر نديديم، تبديل به جريان‌هاي اقليتي مي‌شديم و توصيه‌ي من، به فعالان سياسي اين است كه همه را با هم مثل يك مجموعه ببينند.


ايسنا: بهترين و بدترين خاطره‌ي شما از دوره‌ي معاونت‌تان در وزارت علوم چيست؟


ظريفيان: بدترين، كوي دانشگاه بود كه هنوز هم برايم تلخ است و بهترين خاطره، پيشرفت علمي و تبديل شدن به يك كانون بزرگ علمي در دنياست، و نسبت به آن احساس غرور مي‌كنم و احساس مي‌كنم شرط بقاي كشور در همين است.


ايسنا: چرا بدترين خاطره را اتفاقي سياسي گفتيد ولي بهترين را سياسي مثال نزديد؟


ظريفيان: چون ما آمده بود كه اين موضوع‌ها تحقق يابد. چون من پس از دوم خرداد آمدم؛ اگر قبل از آن مي‌آمدم بهترين خاطره‌ام پيروزي آقاي خاتمي بود.


گفت‌وگو از خبرنگار ايسنا «سالومه سعيد»، دبير خبر: «علي‌اصغر شفيعيان»

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016