یکشنبه 28 اسفند 1384

آنها نمی دوند تا یکدیگر را در آغوش بگیرند! فرهاد جعفری

Jafarifarhad@Yahoo.com

الف)زنجیره ی بحران ها
اگر به رشته ای از وقایع ظاهرا نامربوط اما عمیقا مرتبط به یکدیگر نگاهی بیاندازید،زنجیره ای از حوادث تلخی را خواهید یافت که می دانیم شروع اش کجاست اما نمی دانیم در کجا ختم خواهد شد.اگر چه حدس زدن آن چندان دشوار نیست:

1- منازعه ی هسته ای میان دولت ایران و ایالات متحده به نقطه ی اوج و بزنگاه نهایی ی خود می رسد. هر دو طرف دریافته اند که تا دستیابی ی آن دیگری به «تصمیم نهایی» و یا «تضمین امنیتی» فرصت چندانی باقی نمانده است(آنچنانکه آقای بولتون در مقام سرزنش روس ها می گوید:یادآور می شوم سانتریفیوژها در تهران با سرعت تمام در حال چرخیدن اند!).

2- دولت ایران برای مقابله با فشارهای مضاعفی که هر روز اوج می گیرند و با هدف انتقال آن به طرف مقابل،روش تهاجمی ی «اسلامی–غربی» کردن منازعه را برمی گزیند. از این رو تهاجم تبلیغاتی ی گسترده ای را علیه اسراییل، رقیب منطقه ای ی خود تدارک می بیند و نیز همزمان، بحرانی محلی، کم تحرک و فراموش شده (کاریکاتورهای موهن) را احیاء می کند، در تنور آن می دمد و به آن دامنه ای ترساننده می دهد.

3- دولت های غربی فرصت را مغتنم می بینند تا ابزار به کارگیری شده توسط دولت ایران را علیه خود او بکار اندازند. کاریکاتورها، در ابعادی وسیع تر و دامنه ای فراگیر تر در دهها نشریه ی اروپایی(و حتی خاورمیانه ای) منتشر می شوند تا آمادگی و بیباکی ی جهان مسیحی برای "سوءتفاهم" به نمایش گذاشته شود.
بدین ترتیب بحران مزبور به سرعت تغییر جهت می دهد و به بحران هسته ای میان ایران و ایالات متحده ماهیتی«اسلامی_مسیحی» می بخشد.

4- دولت ایران نگران از تبعات دردناک و خسارتبار «اسلامی– مسیحی»شدن منازعه،به سرعت بحران کاریکاتورها را فرو می نشاند تا از تحریک و تحرک هر چه بیشتر جهان مسیحی علیه خود و دنیای اسلام پیشگیری کند.
قاطعیت و سرسختی اروپای مسیحی در ضمیمه ساختن منافع خود به موجودیت دولت یهودی ی اسراییل، آنان را شگفت زده و به تجدید نظر وادار می کند.

5- یک بحران محلی ی میانفرقه ای در قم(حمله به دراویش نعمت اللهی،ضرب و شتم آنان و نیز تخریب شبانه ی حسینینه) زنجیره ی دلخواه استراتژیست های غربی را تکمیل می کند و دولت ایران را در میانه ی بحران کاریکاتور ها، در یک تنگنای استدلالی قرار می دهد.(اگر انتشار کاریکاتورها،خلاف نگره ی احترام به مذاهب و نمادهای دینی ست،تخریب یک مکان مذهبی ی مقدس برای متدینینی از همان مذهب اما با گرایش و پسندی متفاوت چه حکمی دارد؟)

6- بحران (و تخریب) حسینیه ی دراویش نعمت اللهی در قم،در فاصله ای کمتر از چهل و هشت ساعت،پاسخ دردناکی در سامرا دریافت می کند و به بازیگران اصلی ی صحنه ی عراق نشان می دهد که تا چه حد دموکراسی ی نوپای این کشور مستعد و مهیای نبردی داخلی و شعله ور شدن جنگی مذهبی ست.
و چگونه رویای "حکومت شیعه ی دوست ایران" در عراق،می تواند به کابوسی بدل شود!

7- به این منظور،چند افسر بلند پایه ی حزب بعث از زندان های عراق آزاد می شوند. شمار سربازان انگلیسی در حاشیه ی مرزهای شرقی ایران افزایش قابل ملاحظه ای می یابد.
و بیماری ی "جک استراو" مانع آن می شود که از فرستاده ی بلند پایه ی ایران به همراه همتایان فرانسوی و آلمانی اش در یک دوره گفتگوی اظطراری و اورژانسی استقبال کند. نیز "آدام ارلی" دیپلمات برجسته ی امریکایی در پاسخ به خبرنگاران می گوید هرچه را که باید در باره ی ایران می گفته،تاکنون گفته و دیگر حرفی برای گفتن ندارد!

8- کمتر از دو هفته ی بعد،خوزستان ایران محل انفجارهای پی در پی در مراکز سیاسی ست و کمتر از یک ماه بعد، پل تاسوکی در سیستان و بلوچستان ایران،صحنه ی یکی از خونبارترین کشتارهای «سیاسی- فرقه ای» می شود تا ناظران دریابند که این تنها ثبات دموکراسی ی نوپای عراق نیست که توسط احتمال درگرفتن جنگی مذهبی، تهدید می شود.
و هم دریابند که چگونه بحران های سیاسی،همچون امراض مسری نظیر" آنفولانزای مرغی" مرز نمی شناسند. با تغییر جهت باد می توانند مسیر خود را عوض کنند و برای ورود به کشورهای همسایه، نیازی به دریافت ویزا از دولت مقصد ندارند!

همزمان، برخی شهرهای کردستان(پیرانشهر) و آذربایجان ایران(مشکین شهر) نیز صحنه ی برخی آشوب ها و درگیری های کمتر قابل ملاحظه، اما باز هم با ماهیت قومی ست.

9- در حالیکه ایران سرانجام به دعوت یک سال پیش "زلمای خلیل زاد" برای گفتگو در باره ی حوادث عراق پاسخ مثبت می دهد تا آنچنانکه می گوید ثبات به خطر افتاده ی دولت شیعه ی عراق را به آن بازگرداند، معلوم نیست که خود باید با چه کسی درباره ی حوادث ایران به گفتگو بنشیند. اگر چه سرنخ هایی از آن را به دست می دهد.

10- به رغم این توافق ،کاندولیزا رایس در استرالیا یک بار دیگر تعبیر بسیار تند و بی پروایانه اش را درباره ی ایران بکار می برد: "ایران بانک مرکزی تروریسم جهانی ست" و نشان می دهد که تا چه اندازه جامعه ی جهانی،از یک مصالحه بر سر برنامه ی اتمی ایران دور افتاده است.

با این حال در ایران، علی لاریجانی دبیر شورای امنیت ملی می گوید: "برای رسیدن به هدف، هر تغییری مباح است". اما بلافاصله با انتقادهای تندی از جانب همفکران خود مواجه می شود.

ب) آیا دولت ایران و ایالات متحده به مصالحه ای دست خواهند یافت؟

به گمانم هرگز!
دلایل بسیاری را می توان بر شمرد و به قراین زیادی می توان اشاره کرد که امید به گفتگو و مصالحه میان ایالات متحده و ایران را به یاسی تلخ مبدل می کند و دورنمای چندان امیدوار کننده ای در این زمینه بدست نمی دهد.

اما غایی ترین دلیل،چیزی نیست مگر آنکه:
به نحوی دقیقا "منحصر به فرد" در تاریخ سیاسی ی معاصر، پرستیژ، اعتبار، منافع و امنیت هر یک از دو دولت ایالات متحده و ایران به "تحقیر و تمکین" آن دیگری پیوند خورده است!

همه ی هیمنه و هژمونی ایالات متحده در قرن بیست و یکم و تضمین اقتدار بلامنازع او در جهان تک قطبی ی آینده به "تحقیر تنها دولتی در جهان که اتباع او را به گروگان گرفته و به آتش کشیدن پرچم او را باب کرده" منوط و وابسته است.
همچنانکه همه ی اعتبار و حقانیت دولت جمهوری اسلامی ایران؛ چه در داخل و در میان هواخواهانش، چه در جنبش های زیرمجموعه ای که در همه ی بیست و هفت سال گذشته آنها را در دامان خود پرورانده، و چه حتی در میان منتقدین و مخالفین اش ،منوط و وابسته به "تحقیر دولت ایالات متحده" و "عدم سازش و مصالحه با او" ست.

چنانکه "غلامحسین الهام" سخنگوی ی دولت ایران به درستی می گوید: موضع ما نسبت به "شيطان بزرگ" از مباني كليدي جمهوري اسلامي و اصول نظام در تمامي عرصه‌هاست و هيچگاه اين اصل ركين، خدشه‌دار و شكسته نمي‌شود.

او در حال بیان واقعیت انکارناپذیری ست که مابه ازایی از آن در ایالات متحده نیز وجود دارد و محور همه ی راهبردهای دولت این کشور در "موضوع ایران" به شمار می رود. هر چند به وضوحی که به تازگی در "راهبرد امنیت ملی ایالات متحده" منتشر شد،تاکنون درباره ی آن سخن گفته نشده بود: ایران مهم ترین چالش پیش روی ایالات متحده است و هیچ خطری چون دولت ایران آشکارا آن را به بازی نمی گیرد!

بدین ترتیب هر گونه سازش و مصالحه ی احتمالی میان این دو :
در ایالات متحده؛
دولت معامله گر بر سر پرستیژ و اعتبار ایالات متحده را در گرداب بحرانی عمیق و ساقط کننده (و ناشی از تاثر افکار عمومی) فرو خواهد برد. از همین رو در تمام مدتی که بحران هسته ای ی ایران در دستور کار و توجه جامعه ی جهانی قرار داشته است،این دولت تمامی دعوت ها برای مذاکره ی مستقیم با ایران (از سوی کوفی عنان،از سوی خاویر سولانا و اتحادیه ی اروپا،از سوی محمد البرادعی،از سوی فرانسه و آلمان و گاه بریتانیا و نیز از سوی کشورهای غیر متعهد) را با بی اعتنایی آشکاری رد کرده و در مواردی چند، وزیر امور خارجه اش صراحتا عنوان نموده است که ایالات متحده نمی خواهد از طریق نشستن بر سر میز مذاکره با دولت ایران به آن مشروعیت بدهد.
اکنون و در بزنگاه "شورای امنیت" و در هنگامی که ایالات متحده دست بالاترین موضع را دارد،چنین رویکردی اصولا متصور است؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در ایران نیز یک مصالحه ی احتمالی (ی بدون نتیجه ی مشخص برای ایران) یا حتی ابراز تمایل جدی به آن؛
همه ی آمادگی های بنیادین، سرمایه گذاری های کلان ، برنامه ریزی های طولانی و توجیهات ایدئولوژیک برای رویارویی نهایی با "شیطان بزرگ" را بلاجهت و _صرف نظر از تحقیر و تخریب معنوی ی نظام حاکم که نخستین و فوری ترین اثر یک سازش احتمالی خواهد بود_ در کوتاه زمانی حاکمیت یکپارچه را به دو واحد و بلکه بیشتر تقسیم خواهد کرد و تنش ها و تعارض های درونی آن را به حداکثر ممکن خواهد رساند.
همه ی جنبش های زیر مجموعه اش(حزب الله،حماس،جهاد اسلامی و....) را به لحاظ نظری و ایدئولوژیک، با بحران هایی متلاشی کننده مواجه خواهد کرد و در اندک زمانی جملگی ی آنان را فرو خواهد پاشاند.
نیز، اقتدار ساخت سیاسی حاکم را در میان منتقدین و مخالفین اش به نحو عمده ای فرو کاهش خواهد داد و در اثر توسعه ی دخالت های خارجی،به عقب نشینی ها و امتیاز دهی های پی در پی واخواهد داشت.

حقیقت این است که:
در دو سمت این منازعه،طرفین ارزیابی ی بسیار دقیق و واقع بینانه ای از فرجام خود؛در نتیجه ی یک "مصالحه و معامله" ی احتمالی دارند و از این رو، اگر دیده می شود که با سرعت هر چه تمام تر در حال دویدن به سمت یکدیگرند،نهایت ساده انگاری ست که تصور شود: " می دوند تا یکدیگر را در آغوش گیرند"!

مگر آنکه هیچ اطلاع و سابقه ای،از همه ی آنچه میان این دو دلداده رخ گذشته نداشته باشیم. تنها در چنین فرضی ست که می توانیم همچنان، شانسی برای مصالحه و هماغوشی ی آنان قایل باشیم.

البته که می توانیم آرزوهای مان را نیز در قالب تحلیل منتشر کنیم. اما چه سود؟! در اغلب موارد،رویدادها و چگونگی شان از آرزوهای ما تبعیت نمی کنند،بلکه در تمام موارد از واقعیت ها متاثر می شوند!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آنها نمی دوند تا یکدیگر را در آغوش بگیرند! فرهاد جعفری' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016