یکشنبه 17 اردیبهشت 1385

گفتگو با سليمي نمين: مذاكرات لاريجاني با براون بيانگر اين‌بود كه آقايان كسب قدرت را مرتبط با نظر بيگانگان مي‌پنداشتند، ايرانيوز

- عامل كتك زدن مهاجراني كسي بود كه از خود وي پول مي‌گرفت
- مؤتلفه ديگر جايگاه خاصي در كشور ندارد
- مشاركت خطاهايي را مرتكب شد كه الان دارد آنها را تصحيح مي‌كند
- تعابيري كه حجاريان به كار مي‌برد، همه نظامي بود
- مهاجراني با انتخاب صادق الحسيني به‌عنوان مشاور مطبوعاتي مي‌خواست رسانه هاي بيگانه را در خدمت خود قرار دهد
- بيشتر آرايش قومي – قبيله‌اي داشته‌ايم تا آرايش سياسي
- پس از انقلاب روالي كه احزاب را تهديد مي‌كرد اين بود كه براي تثبيت موقعيت خود به سوي بيگانگان بروند

"عباس سليمي‌نمين" رييس مركز مطالعات تاريخ معاصر ايران و روزنامه‌نگاربا حضور در ميزگرد سياسي خبرگزاري ايرانيوز به بيان ديدگاه هايش پيرامون آرايش سياسي نيروها،آينده جريان دوم خرداد و و اصولگرايان ، گزارش البرادعي درباره پرونده فعاليت هسته‌اي ايران و ....بيان كرد.

* تحليل شما از آرايش سياسي نيروها و جناح‌هاي مختلف پس از انتخابات نهم رياست جمهوري در سال 84 چيست؟

به نظر من در آرايش نيروهاي سياسي در كشور تغيير اساسي ايجاد نشده است. ما تا به حال بيشتر آرايش قومي – قبيله‌اي داشته‌ايم تا آرايش سياسي. يعني يك قوم بر اساس قرابت‌هاي اقتصادي و ساير

موارد مشابه به صورت يك تيم با يكديگر كار مي‌كردند لذا جنبه و گرايش سياسي پيدا مي‌كردند اما در كنه ماجرا هرگز اين تلقي ايجاد نمي‌شود كه اينها داراي يك فكر منسجم و دقيق و تعريف شده هستند و بر اساس فكر به هم نزديك شده‌اند و لذا ناهمگوني را مي‌توانستيم كاملاً در درون اعضايشان پيدا كنيم. البته يك آرايش جديد بر اساس فكر و انديشه در شرف شكل‌گيري است.

احزابي كه در سالهاي اخير پا به عرصه وجود گذاشته‌اند را نيز نمي‌توان بر اساس يك تفكر سياسي دسته‌بندي كرد. وقتي حزب مشاركت مي‌خواست تشكيل شود، نام آنرا جبهه مشاركت گذاشتند در صورتي كه تعريف جبهه اين نيست و جبهه به مجموعه‌اي از احزاب مختلف كه بر اساس يك تفكر شكل گرفته‌اند و نياز به وحدت در يك زمينه دارند، اطلاق مي‌شود.

اينكه حزب مشاركت از ابتدا نام خود را جبهه مي‌گذارد يعني مي‌پذيرد كه افراد ناهمگوني وارد شده‌اند كه مي‌خواهند در كنار هم قرار بگيرند. لذا تعريف حزب را براي خود قايل نيستند و تعريف جبهه را مي‌پذيرند و اين هم درست است چون افراد زيادي با سلايق و گرايش‌هاي مختلفي به آن راه دارند و بيشتر تعبير جبهه بر مشاركت صادق است.

ما با اين مشكل مواجهيم كه در ارتباط با احزاب يك كار ابتدايي براي تعيين يك چارچوب فكري صورت نمي‌گيرد تا افرادي كه غير از مؤسسين اين گروه مي‌خواهند به آن بپيوندند، بعد از مطالعه در چارچوب‌هاي فكري اين جمع به آنها بپيوندند. در احزاب فعلي اين روال وجود ندارد لذا آرايش سياسي كنوني ملغمه‌اي از گرايش‌هاي مختلف است و نمي‌توان آنرا بر اساس فكر و انديشه دانست. در آينده اين امكان فراهم خواهد شد تا به تدريج احزاب به سمت و سوي شكل‌گيري بر اساس تفكر و انديشه بروند.

٭ وضعيت جريان دوم خرداد و اصلاح طلبان پس از انتخابات نهم رياست جمهوري را چطور مي‌بينيد؟

در كتاب «نگاهي به درون» به طور مشروح به ضعف‌هاي جريان اصلاح‌طلب و انحرافات از آنچه در ابتدا وعده آنرا دادند، بيان كرده‌ام اما در مجموع مي‌توان گفت در كشور ما احزابي كه ارتباط قوي با جامعه و مردم ايجاد كنند، وجود نداشته است.

همواره بعد از شكل‌گيري احزاب نگاه‌هاي آنها به خارج از مرزها براي كسب پشتيباني معطوف مي‌شد. مطالعه تاريخ معاصر نشان مي‌دهد رشد و قدرت‌گيري احزاب از همين مجرا معنا پيدا مي‌كند و نمي‌توانيم حزبي را پيدا كنيم كه در ابتدا با اهداف مثبت و خوبي شكل بگيرد ولي در طول مسير براي حفظ يا بسط دادن قدرت خود به سوي خارج از مرزها نگاهي نداشته باشد. اين قاعده هم در مورد احزاب غربگرا صادق بوده است و هم در مورد احزاب شرق‌گرا.

در طول سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب، اين روال احزاب را تهديد مي‌كرد كه براي تثبيت موقعيت خود در كشور به سوي بيگانگان بروند. به عنوان مثال مذاكرات "محمدجواد لاريجاني" با يك مقام انگليسي (نيك براون) و تلاش براي كسب اعتماد او بيانگر اين واقعيت بود كه آقايان كسب قدرت را به نوعي مرتبط با كسب نظر بيگانگان مي‌پنداشتند يا لااقل بيگانگان را در معادلات داخلي تأثيرگذار مي‌دانستند كه به آنها گزارش مي‌دادند يا اعلام مي‌كردند از ما حمايت كنيد.

در پايان مجلس ششم هم در درون محافل آنها به صراحت گفته مي‌شد كه هرگز قادر نخواهند بود ما را از ميدان كنار بگذارند، چون غربي‌ها وارد قضيه شده و مانع اين كار مي‌شوند. در جلسات خصوصي‌شان مي‌گفتند كسي قادر نيست با ما برخورد قانوني كند چرا كه ما ارتباطاتي را با بيگانگان تنظيم مي‌كنيم.

اين آفتي بود كه به دليل گرايش قوي‌تر روشنفكري بر محافل نخبگان مي‌توانست متوجه احزاب شود يعني هر محفل روشنفكري به خصوص اگر ارتباطش با توده‌ها به لحاظ فكري تضعيف شود و نتواند ارتباط دقيقي با توده مردم داشته باشد، ديگر راهي براي ادامه ندارد. براي بقاء در قدرت يا بايد به توده اتكا كرد يا به بيگانگان متوسل شد. به لحاظ تاريخي در ايران قدرتي شكل نمي‌گرفت الا اينكه وابسته به بيگانه بود. در نظام سياسي رسمي هم در مورد اپوزيسيون و هم در مورد جرياني كه در قدرت بود، نقطه اتكاء در بيرون از مرزها بود.

در تحولاتي كه امروزه در كشور ما صورت مي‌گيرد، اين ضعف و نقيصه تاريخي روز به روز محدودتر و قابل كنترل‌تر مي‌شود يعني اين باور در احزاب ما رشد مي‌كند كه قدرت در ايران امروز با اتكاء به توده‌ها امكان‌پذير خواهد بود.

برخي آزمون‌هاي اين دو دوره اخير در انتخابات اين قضيه را براي احزاب سياسي كاملاً منعكس و قابل درك كرد. احزاب فهميده‌اند روند سياسي در كشور به گونه‌اي است كه ديگر دخالت بيگانگان نمي‌تواند كسي را در قدرت نگه دارد يا برعكس دخالت بيگانه نمي‌تواند كسي را از قدرت بردارد بلكه اين مردم هستند كه كسي را به قدرت مي‌رسانند يا از قدرت برمي‌دارند.

چنين قضيه‌اي اولين بار است كه روشنفكران ما را به اين جمع بندي مي‌رساند و اين دستاورد بزرگي است. در فاصله كوتاهي بعد از انقلاب برخي احزاب سياسي در اين وادي گام برداشتند كه با بيگانگان ارتباط بگيرند. مثلاً فلان روزنامه‌نگار خارجي را آوردند ماه‌ها نگه داشتند تا در فلان روزنامه يا ماهنامه غربي از آنها تجليل كند و انسان‌هاي طرفدار دموكراسي و آزادي معرفي كند. نقطه نزول اين قبيل مسايل را در انتخابات اخير رياست جمهوري ديديم. سرمايه‌گذاري كه برخي احزاب كردند و هيچ جوابي نگرفتند، همين مسأله را حايز اهميت مي‌كند. آرايش سياسي مجبور است بر مبناي فكر و انديشه‌اي شكل بگيرد كه خدمت‌رساني بهتري به مردم ارايه دهد.

اگر فردي نام چپ يا راديكاليسم روي خود مي‌گذارد، بايد به لحاظ نظري دنبال راه‌حل هايي براي جلب نظر مردم هم باشد و اگر كسي خواست به آن بپيوندد، بر اساس فكر او به او ملحق نشود نه بر اساس وابستگي به بيگانگان. اين مسأله آرايش سياسي را در كشور متحول خواهد كرد و احزاب سياسي وادار به توليد انديشه مي‌شوند .چيزي كه ما در اين سال‌ها كمتر شاهد آن بوديم رفتار حزبي در كشور متحول خواهد شد و توجه احزاب به مردم و درك اين واقعيت كه قدرت آنها به مردم باز مي‌گردد، بسياري از مسايل را مي‌تواند متحول كند.

٭ دكتر احمدي‌نژاد هم بر اساس ارتباطي كه با توده مردم برقرار كرد و شعارهاي مردمي كه داد، توانست در انتخابات نهم رياست جمهوري موفق شود و همين مساله موجب مي‌شود كه تنها رقيب احمدي‌نژاد، وعده‌ها و قول‌هايي باشد كه به مردم مي‌دهد، به نظر شما آيا امكان تحقق اين وعده‌هاي مردمي وجود دارد؟

فرض كنيم كاملاً همين طور باشد كه مي‌فرماييد. اگر آقاي احمدي‌نژاد بتواند به وعده‌هاي خود جامه عمل بپوشاند وضعيت مردم را متحول كرده است و اگر نتواند هم باز وضعيت مردم را متحول كرده است. در حالت اول سطح سهم‌بري مردم از نظام سياسي افزايش چشمگيري خواهد يافت، حتي اگر آقاي احمدي‌نژاد در آنچه به عنوان رقيب او ارزيابي مي‌كنيد، موفق نشود و از اين رقيب شكست بخورد، باز هم يك استانداردي در كشور شكل مي‌گيرد كه در آينده هم هر حزبي كه روي كار بيايد، با اين رقيب (مطالبات مردم) نمي‌تواند شوخي كند و بايد در جهت تحقق آن گام بردارد. تحول دوم در زمينه رشد مردم نسبت به درك مطالباتشان خواهد بود. اين مسير شفاف و روشن است.

اگر احمدي‌نژاد در اين مسير سهم داشته باشد و طبق گفته خود در خدمت مردم باشد و به شاخص‌هايي كه ارايه داده، برسد، طبيعتاً مردم به او اقبال نشان خواهند داد و اگر هم نتواند كسي خواهد آمد كه همان كار را انجام بدهد ولي اصل آن شاخص باقي مي‌ماند. در حقيقت كسي كه نتوانسته خود را با اين شاخص تطبيق دهد، مي‌رود اما شاخص‌ها در جامعه باقي مي‌ماند.

در گذشته و در دوران كارگزاران شاخص‌ها را به بيرون از كشور مي‌بردند و رقابت را از درون كشور به بيرون مرزها مي‌بردند و اين بسيار خطرناك بود. اگر در كشور ما كه سالها بيگانگان بر آن سلطه داشته‌اند، احزاب شاخص‌ها را به سمت خارج از مرزها ببرند، اين اول سقوط است.

به محض اينكه تلقي شود كه بايد در انتخابات نظر آمريكا و انگليس جلب شود اولين چيزي كه از بين مي‌رود، منافع ملت است. طبيعتاً بايد يك امتيازي به بيگانه داده شود تا او هم از شما دفاع كند يعني بايد يك تصوير مثبت به او نشان داده شود.

حالا آيا اين تصوير مثبت با منافع ملت در تضاد است يا خير؟ قطعاً منافع ملت در يك مسير قرار دارد و منافع بيگانگان در يك مسير ديگر. اگر اين زاويه بيشتر شود، نهايتاً به نفي استقلال كشور مي‌انجامد. به عنوان مثال، آقاي مهاجراني كه روي كار آمد، فردي را به عنوان مشاور مطبوعاتي خود قرار داد كه با اين انتخاب مي‌خواست نظر بيگانگان را به خود جلب كند. انتخاب «صادق الحسيني» نماينده «مونتكارلو» و روزنامه «الخليج» در ايران بود كه نفوذي در روزنامه‌هاي غربي و عربي در منطقه داشت.

وقتي يك وزير چنين فردي را مشاور مطبوعاتي خود قرار مي‌دهد، در واقع نمي‌خواهد به مطبوعات كشورش خدمت كند بلكه مي‌خواهد نظر مطبوعات غربي و بيگانه را به خود جلب كند يعني او امتيازي به يك عنصري كه نماينده رسانه‌هاي بيگانه است مي‌دهد تا او و آن رسانه بيگانه را در خدمت خود قرار دهد.

شايد اين مسأله در ابتداي امر يك زاويه كوچك باشد اما در انتهاي
كار يك فاجعه خواهد بود چرا كه اتكاء به بيرون از مرزهاست براي ماندگاري در قدرت. اين امتياز كوچكي است اما در خيلي موارد چنين افرادي مجبورند امتيازاتي بدهند كه بازخورد آن را در نوع تصويري كه از آنها ارايه مي‌شود، ببينند اما اگر مردم براي ما مهم باشند، طبيعتاً بايد امتيازات به مردم داده شود. يعني اگر امكاني در اختيار هست بايد به سالم‌ترين افرادي كه جايگاهي در بين مردم دارند، داده شود يا خدماتي به مردم ارايه بدهيم (چه صادقانه و چه غير صادقانه) تا تصويري مثبت در مردم ايجاد كنيم.

به فرض اينكه حزبي ناسالم باشد و مردم به آن اعتقاد نداشته باشند اما اين حزب مجبور است از روي عدم صداقت هم كه باشد به مردم خدمت كند، در چنين رقابتي آنچه كه در قالب تعاملات سياسي صورت مي‌گيرد، در سبد مردم قرار مي‌گيرد ولي اگر رقابت از ميدان داخلي خارج شد برعكس در سبد بيگانه قرار مي‌گيرد. آقاي احمدي‌نژاد هم چه موفق بشود (كه اميدوارم بشود) و اگر هم نشود، يك توفيق از آن ملت خواهد شد كه سطح استانداردهاي مردم بالاتر مي‌رود.

٭دكتر احمدي نژاد را متعلق به كدام پايگاه اصولگرايان مي دانيد ؟

يك تغييراتي در حال صورت گرفتن است كه احزاب بر اساس تفكر و انديشه شكل مي‌گيرند. در گذشته چون انديشه حاكم نبود، تضادي هم در عملكردها رخ نمي‌داد. از يك طرف شعار مي‌دادند كه بايد به ملت فكر كرد و از طرف ديگر در عمل كارهايي انجام مي‌شد كه در تضاد با منافع مردم بود. به عنوان مثال برخي احزاب در عمل از اقتصاد هدايت شده حمايت مي‌كردند اما در توجيه فساد اقتصادي يكي از اعضاي خود از يك اقتصاد لجام گسيخته و ولنگار حمايت مي‌كردند و اين ناشي از عدم وجود مبناي فكري و انديشه‌اي در يك حزب بود. به تدريج به اين سمت و سو مي‌رويم كه احزاب با فكر و انديشه مشخص تشكيل شوند.

آقاي احمدي‌نژاد يك عنصر اصولگراست اما عملكردش از سوي برخي از اصولگرايان به شدت مورد نقد قرار مي‌گيرد. اين براي بعضي‌ها ثقيل بود چون در گذشته ديده بودند اگر كسي جزو يك جريان قرار مي‌گيرد، حتي اگر همه مباني ظاهري آن جريان را نقض مي‌كرد، باز هم مورد حمايت قرار مي‌گرفت، طرد نمي‌شد و مورد نقد قرار نمي‌گرفت.

به عنوان نمونه جرياني كه شوراي شهر دوره اول را به دست گرفت، بر اساس يك شعار و تصويري از خود در بين مردم، اعتبار و قوت كسب كردند، اما در درون اين شورا، فعل و انفعالاتي مي‌شد كه با مباني شعارهايي كه مي‌دادند، در تقابل قرار داشت.

شوراي شهر اول كه از نيروهاي وابسته به جريان دوم خرداد شكل گرفت و يكي از شعارهاي اين جريان احترام به رأي مردم بود اما هنوز اين شورا كار خود را آغاز نكرده بود كه در بحث انتخاب رييس و نايب رييس، بعد از رأي‌گيري كه كردند، نوري رأي نياورد و اينطور شد كه آقاي نوري قهر كرد و به خانه‌اش رفت. او گفت نمي‌شود من يك رأي داشته باشم ديگري هم يك رأي داشته باشد.

اين مطلب را ما در روزنامه تهران تايمز منعكس كرديم و خيلي هم مورد حملات قرار گرفتيم. حتي خبرنگار روزنامه «سلام» هم كه در روابط عمومي منطقه 8 كار مي‌كرد و اين گزارش را منتشر كرد، فوراً از شهرداري اخراج كردند. اين مسأله نشان مي‌دهد كه خود اين آقايان مكانيزمي را كه شعار اصلي‌شان بود هم نمي‌پذيرفتند و اين جريان را آنچنان خفه كردند كه كسي نفهمد در درون اينها كساني هستند كه اعتقادي به اين شعارها ندارند.

اين مسأله به آنجا كشيده شد كه شوراي شهر كه حاصل رأي و اراده مردم بود، تعطيل و توسط وزارت كشور منحل شد در حاليكه هنوز از عمر اين شورا باقي مانده بود و اين اتفاق به اين دليل افتاد كه آقايان در عمل پايبند به شعارهايي كه مي‌دادند درباره رأي نبودند. اگر معتقديم رشد سياسي در كشور ازطريق احترام گذاشتن به آراء مردم است، به اين رأي بايد احترام گذاشت.

اين مسأله اولين لغزش جريان دوم خرداد بود و كساني هم كه مي‌خواستند اين لغزش را به جامعه منعكس كنند، مورد هجمه قرار گرفتند.

در مجلس هفتم با يك پديده جديد مواجه هستيم يعني نمايندگاني هم كه از لحاظ فكري با آقاي احمدي‌نژاد تجانس دارند اما اگر تلقي‌شان اين باشد كه فلان عملكرد احمدي‌نژاد با اصولش سازگاري ندارد، صراحتاً حرف مي‌زنند و مي‌گويند اين عمل غلط است. مثلاً شما گفتيد وزير ساده
زيست مي‌آوريد اما اين وزيري كه معرفي كرده‌ايد، مي‌گويد من فلان قدر ثروت دارم. حالا اگر فرض كنيم همه اين ثروت را از طريق مشروع كسب كرده باشد (كه محل ترديد است) با آنچه كه شما به عنوان رييس جمهور وعده داديد، تناقض دارد. مردم اين مسايل را نمي‌دانستند ولي همين نمايندگان به مردم اطلاع دادند كه احمدي‌نژاد وزيري را مي‌آورد كه اينگونه است تا از طريق اطلاع دادن به مردم جلوي اين لغزش را بگيرند و سعي نكردند مسأله را مخفي نگه دارند.

اين مسأله نشانه تحول در احزاب است، يعني مبنا قبيله‌گري نيست. احزاب سعي نمي‌كنند ضعف‌ها را پنهان كنند تا به اطلاع مردم نرسد، برعكس كاري كه در گذشته بر اساس قومي‌گري و قبيله‌گري مي‌شد.

من فكر مي‌كنم آقاي احمدي‌نژاد قطعاً يك فردي است كه برخي عملكردهايش مي‌تواند منطبق با شعارهايش باشد و برخي ديگر نباشد. بنابراين كساني كه در جايگاه‌هاي مختلف قدرت دارند و خود را به لحاظ فكري همراه با او مي‌بينند، وظيفه ملي و ديني دارند كه مواردي را كه با معيارهاي وعده داده شده تطبيق نمي‌كند، به او گوشزد كنند.
ولو اينكه آقاي احمدي‌نژاد بدش بيايد، ناراحت شود يا برايش سخت باشد و اين تحولي است كه به نام اصولگرايي يا "كسب درس از دلايل سقوط ديگران" در حال شكل گرفتن است و دستاوردي كه از اين مسير كسب مي‌كنيم، بسيار ارزشمند است.

٭ اخيراً شاهد نزديكي احزاب از طيف‌هاي مختلف هستيم. آيا اين استراتژي نظام است يا يك جريان خودجوش در درون احزاب به اين جمع‌بندي رسيده‌اند كه ارتباط بيشتري با احزاب مخالف خود داشته باشند؟

اينكه جامعه ديگر خريدار شيوه‌هاي تخريبي نيست، احزاب را به اين وادي سوق داده است. در انتخابات گذشته يك مسأله كوچك مي‌توانست در رأي مردم تأثير بسيار زيادي بگذارد. مثلاً يك حزب مدعي مي‌شد كه يكي از عناصر تعيين كننده‌اش در خيابان كتك خورده است و همين مسأله باعث مي‌شد كه در انتخابات رأي چشمگيري متوجه آن حزب شود يا مثلاً اعلام مي‌كردند نواري كشف شده كه توطئه‌اي عليه فلان حزب در آن نوار افشا شده است و همين پروژه نوارسازي جرياني در افكار عمومي ايجاد مي‌كرد.

وقتي بازار اين قضايا گرم بود، احزاب ديگر به دنبال كار فكري براي جامعه نبودند. پلاكارد ستاد انتخاباتي خود را آتش مي‌زدند يا يك نفر را اجير مي‌كردند آتش بزند بعد فرداي آن روز جار مي‌زدند كه آي ملت ما يك پديده‌اي هستيم كه مي‌خواهند ما را از دست شما دور كنند! مردم هم مي‌گفتند حتماً اين حزب يك چيزي هست كه مي‌خواهند از دست ما بگيرند، پس ما بدون مطالعه به آنها رأي مي‌دهيم.

اين پديده‌ها به نوعي به بي‌تجربگي ملت ما برمي‌گشت. مردم ما بعد از انقلاب و در طول تاريخ سياسي كشور (بعد از 100 سال) اين اولين باري است كه به طور جدي مي‌خواهد در انتخابات تأثيرگذار باشد.

از دوران رضاخان به بعد، ديگر هيچ انتخابات تأثيرگذاري توسط مردم نداشته‌ايم و انتخابات‌هاي گذشته (در دوران پهلوي) همه صوري بوده‌اند و طبيعي است مردمي كه در اين عرصه تجربه نداشتند، ذهنشان با اين عوام‌فريبي‌ها جهت پيدا مي‌كرد.

اما اكنون اين شيوه‌ها ديگر خريدار ندارد و مردم نسبت به اين شگردها آگاه شده‌اند چون بعدها مشخص شد كه بسياري از اين اتفاقات
و برخوردها توسط خود اين احزاب و براي افزايش محبوبيت‌شان در بين
مردم برنامه ريزي مي‌شد.

همانطور كه به عنوان مثال در بين انصار حزب‌الله كساني بودند كه توسط كارگزاران اجير شدند تا چند تن از چهره‌هاي اين حزب را كتك بزنند كه بعدها مشخص شد عامل كتك زدن مهاجراني كسي بود كه از خود وي پول مي‌گرفته است و اين مسايل نشان داد كه مردم نبايد سرشان كلاه
برود چون ممكن است كسي خود را مظلوم جلوه‌گر كند .چرا بايد به كسي كه با زيركي، مظلوم‌نمايي مي‌كند، رأي داد؟ الان دو دوره است كه مردم به اين سطحي‌نگري‌ها وقعي قايل نمي‌شوند، لذا احزاب بايد رويه خود را عوض كنند و تحولي در نوع ارتباطشان ايجاد كنند.

قبلاً با يك نوار يا يك برخورد ساختگي و با شيوه‌هاي تخريبي سطحي يا شيوه‌هاي اثباتي سطحي فريب مي‌خورند اما الان مردم آگاه شدند و الان اگر همه اعضاي يك حزب سياسي خودشان را آتش بزنند، مردم توجهي نمي‌كنند. مردم از حزب مي‌پرسند كه برنامه‌ات چيست؟ چه چيزي براي ارايه و عرضه داري؟

لذا احزاب سياسي مجبورند شيوه‌هاي تخريبي را كنار گذاشته، چهره‌هاي موجه‌تر و معقول‌تري از خود عرضه كند كه اميدواريم بستر ايجاد شده

براي روند رشد سياسي كشور كه احزاب هم ناگزيرند خود را اصلاح كنند، همواره فراهم باشد.

احزاب فرهنگ لازم را براي رقابت ندارند و بايد براي كسب فرهنگ كار كنند. هر فرهنگي در هر عرصه‌اي متناسب با پختگي و زمان به دست مي‌آيد كه احزاب ما هم در اين مسير در حال رشد هستند. انتخابات بعدي آن بسترهايي كه معقولانه براي عرضه انديشه خود احزاب در اختيار احزاب قرار مي‌گيرد، به بهترين نحو مورد استفاده قرار گيرد.

در دوره گذشته، اولين بار بود كه تأمل مردم نسبت به احزاب سياسي از طريق رسانه ملي برانگيخته شد، در صورتي كه تا قبل از آن رسانه ملي عملكردهاي بسيار نامعقولي داشت. حركت‌هاي جانبدارانه و به نفع يك جريان يا يك فرد موضع‌گيري مي‌كرد اگر تحول مثبت فعلي ادامه پيدا كند و بستر تعقل گرايي را در احزاب فراهم كرده اين امكان را براي مردم فراهم كند كه در احوالات مدعيان سياسي به دست‌گيري قدرت تأمل كنند. طبيعتاً روز به روز اين نوع تعاملات منطقي
تقويت مي‌شوند و اين نشانه‌هاي خوبي است.

٭ در مورد ديدار حزب مشاركت و مؤتلفه كه به درخواست مشاركت بوده است، يك نگاهي وجود دارد كه مشاركت براي نزديك شدن به قدرت و حاكميت و ايجاد يك حاشيه امن، اين ديدارها و نزديك شدن‌ها را ترتيب داده است. شما اين تحليل را قبول داريد؟ و آيا اين تعاملات ممكن است به آشتي احزاب يا ايجاد يك جريان مياني بيانجامد؟

از انگيزه دقيق آقايان اطلاعي ندارم. البته نه مؤتلفه در حاكميت است و نه مشاركت، آن زماني كه در قدرت بود، حاكميت بود. هيچ كدام از احزابي كه در قدرت بوده‌اند، جزو حاكميت محسوب نمي‌شدند ضمن اينكه الان هم مؤتلفه كمترين قدرت را در كشور دارد و برخلاف تصور مؤتلفه ديگر جايگاه خاصي در كشور ندارد چون نتوانسته نوگرايي كند و حتي خود نيروهاي جوان اين حزب، خيلي مؤتلفه را قبول ندارند.

مشاركت خطاهايي را مرتكب شد كه الان دارد آنها را تصحيح مي‌كند. يكي از اين خطاها و جفاها نسبت به امام (ره) بود كه الان يا صادقانه يا غير صادقانه خود را پايبند به ارزش‌هاي مورد نظر امام (ره) نشان مي دهند. همانطور كه وقتي آقاي مصباح يك اشتباهي كرد، در بحث جمهوريت و اسلاميت، اينها از موضع امام(ره) و به عنوان مدافع امام (ره) به مصباح حمله كردند.

با هر انگيزه‌اي كه اين اصلاحات صورت گيرد، خوب است. اينها در دوراني كه در قدرت بودند، نسبت به امام (ره) بي مهري‌هاي زيادي كردند. بسياري از آرمان‌هاي ايشان را ناديده گرفتند اما الان خود را تصحيح كرده‌اند چون معتقدند وزنه‌هاي جامعه به اين باور پايبند هستند و آنها هم بايد به وزن‌هاي سياسي در جامعه توجه كنند.

يكي ديگر از اشتباهات مشاركت، خصمانه كردن شديد فضاي سياسي داخلي بود، يعني به گونه‌اي عمل مي‌كرد كه مي‌شد با دشمن سرسخت بيروني مذاكره كرد، رفيق بود، از خطاهايش چشم پوشيد اما نسبت به جريان رقيب داخلي كه بايد براي ساختن كشور با او همراه بود، بسيار خصمانه برخورد كرد به نوعي كه حتي سخن گفتن با رقيب، آشتي‌ناپذير تلقي مي‌شد.
تعابيري كه آقاي سعيد حجاريان به كار مي‌برد، همه نظامي بود. «بايد سنگرها را حفظ كرد»، «خاكريزها را مرتفع كرد» و ... و يك خصومت وجود داشت در حالي كه برعكس در مورد آمريكا مي‌گفتند بايد گذشته‌ها را فراموش كرد.

افرادي كه دشمن را به دروغ تطهير مي‌كردند، با داخلي‌ها خصمانه برخورد مي‌كردند و اين از ضعف‌هاي جدي مشاركت بود البته اين نزديك شدن‌هاي فعلي نه اينكه الزاماً استراتژي مشاركت باشد، بلكه به اين دليل است كه جامعه ديگر خريدار خصومت نيست و مشاركت مجبور است خود را تصحيح كند و اين كار را هم دارد مي‌كند.

٭ همانطور كه مي‌دانيد، انتخابات شوراها را مجلس برگزار مي‌‌كند اما انتخابات خبرگان را شوراي نگهبان و لذا اگر تجميعي در همزماني انتخابات‌ها بخواهد صورت گيرد، بايد انتخابات شوراها و مجلس شوراي اسلامي تجميع شوند. نظر شما در اين باره چيست؟


تجميع بايد در مورد انتخابات‌هايي صورت بگيرد كه زمان برگزاري آنها به هم نزديك باشد. نمي‌توان يك فاصله 2 ساله را تا انتخاباتي به صفر رساند و يا فاصله چند ماهه را نزديك كنيم. طبيعتاً چون تا انتخابات مجلس زمان زيادي باقي مانده، نمي‌توان اين انتخابات را جلو انداخت.

شوراي شهر تنها انتخاباتي است كه توسط وزارت كشور و مجلس برگزار مي‌شود و باقي انتخابات همگي توسط وزارت كشور و شوراي نگهبان برپا مي‌شوند. اگر در مورد اصل تجميع به يك توافق برسيم، ديگر خيلي مهم نيست كه با كدام انتخابات تجميع شود. شوراي شهر با هر انتخابات ديگري تجميع شود، ويژگي‌هاي يكساني با هم ندارند، خصوصيات مجزا دارند.
اكنون به نظر مي‌رسد يك توافق كلي در افكار عمومي براي تجميع انتخابات وجود دارد و تمام احزاب سياسي هم به اين مسأله رسيده‌اند كه اين تجميع معقول است.

برخلاف تبليغاتي كه دشمنان عليه ايران مي‌كنند و حاضر نيستند برخي ارزش‌هاي ايجاد شده توسط انقلاب اسلامي را اذعان كنند، انتخابات در ايران از سالم‌ترين انتخابات در جهان است. همين كه احزاب حتي از دو سال قبل از انتخابات براي آن برنامه‌ريزي مي‌كنند. اين نشان مي‌دهد كه اين انتخابات سالم است. وقتي در يك جامعه‌اي نخبگان و احزاب بيش از توده‌ها براي انتخابات سرمايه‌گذاري مي‌كنند، نشان دهنده سلامت جدي انتخابات است چون نخبگان زودتر از عامه مي‌فهمند كه يك مسأله سياسي چگونه صورت مي‌پذيرد.

تأثير مردم در انتخابات را نمي‌توان ناديده گرفت و با در نظر گرفتن اين واقعيت كه مردم نتيجه انتخابات را رقم مي‌زنند و اين مسأله را در مورد آقاي خاتمي و احمدي نژاد مشاهده كرديم. وقتي همه تصور مي‌كردند ناطق نوري رييس جمهور خواهد شد، آقاي خاتمي رأي مردم را گرفت. در آن ايام هم گرايش شوراي نگهبان و هم وزارت كشور كه در دست آقاي بشارتي از نزديكان ناطق نوري بود، مشخص بود. اما هم نظارت وهم اجرا به وظايف خود درست عمل كردند. يعني مي‌گفتند همه كشور بسيج شده است تا ناطق نوري رييس جمهور شود اما وقتي ناطق از صندوق‌ها بيرون نيامد، اين يعني چه؟ يعني اراده مردم در انتخابات تأثير مي‌گذارد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

اين باور سبب شده تا احزاب سياسي سرمايه‌گذاري بيشتر در انتخابات‌ها كنند و در واقع نگاه‌ها به سمت انتخابات جلب شود، يعني اگر 5/1 تا 2 سال به انتخاباتي زمان باقي مانده باشد.

٭ تأثيرات تجميع انتخابات در ميزان مشاركت مردم چه خواهد بود؟

بحث اين است كه وقتي احزاب روي يك انتخابات سرمايه‌گذاري مي‌كنند، كل كشور از رييس جمهور، وزرا، معاونانش نگاهشان معطوف به اين انتخابات مي‌شود. رييس جمهور هم كه از آسمان نيامده، او هم عضو حزبي است كه دوست دارد حزب خوش وضع بهتري در انتخابات داشته باشد. چه جناح مغلوب، چه جناح غالب يا مياني نظراتشان معطوف به انتخابات مي‌شود. در چنين شرايطي علي القاعده مسايل جاري كشور در حاشيه قرار مي‌گيرد.

وقتي انتخابات‌ها در فواصل نزديك به هم برگزار شود، رقابت سياسي به هم وصل مي‌شود و فرصتي براي اينكه موضوع انتخابات از اذهان سياسيون خارج شود و براي كشور برنامه‌ريزي كنند، نخواهد بود. ضمن اينكه مردم هم در احوالات كانديداها مطالعه مي‌كنند اما نبايد هزينه‌ها اينقدر افزايش پيدا كند كه به كارهاي عمراني، كلان نگري، برنامه‌ريزي و مسايل جاري كشور لطمه وارد كند.

الان در مورد تجميع انتخابات به اجماع رسيده‌اند اما در مورد اينكه كدام انتخابات با ديگري همزمان شود، حرف وجود دارد.

مجلس خبرگان كه چون در مورد رهبري جامعه دخيل است و اگر رهبري پشتوانه اين مجلس را نداشته باشد، مشروعيت در رأي نظام دچار مشكل مي‌شود، نمي‌تواند عقب بيافتد. بنابراين بايد انتخابات شوراي شهر زودتر برگزار شود و افرادي كه منتخب شوراي سوم هستند، در زمان قانون كار خود را شروع كنند.

در كل تجميع انتخابات شوراها و مجلس خبرگان كار خوبي است و تأثير منفي بر روي هم نخواهند داشت ضمن اينكه يكسري هزينه‌هاي ملموس (هزينه‌هاي جاري انتخاباتي) و نيز هزينه‌هاي ناملموس را كاهش مي‌دهد.

در هر انتخاباتي، دشمني‌ها تشديد مي‌شود و تا شرايط به حالت عادي بازگردد، زمان مي‌برد و اين تجميع اين وضعيت را كم مي‌كند.

هر چقدر رقابت سالم‌تر باشد و رشد سياسي به احزاب داده شود، بهتر است. بعضاً تخريب‌هايي در انتخابات‌ها صورت مي‌گيرد كه تا مدتها تأثيرش باقي مي‌ماند. همانطور كه در انتخابات اخير رياست جمهوري تخريب‌هاي زيادي صورت گرفت مثلاً گفتند «اين هم قيافه است كه اين رييس جمهور دارد؟» اينها توهين است. وقتي اينها نتوانند با هم كار كنند، مدت زيادي طول مي‌كشد تا ذهن ها از اين نوع ضديت‌ها و برخوردهاي تخريبي پاك شود. اينها هزينه‌هايي كه در هر انتخاباتي ما پرداخت مي‌كنيم و تجميع مقداري از اين هزينه‌ها را كم مي‌كند.

٭ همانطور كه مي‌دانيد البرادعي گزارش خود درباره وضعيت پرونده هسته‌اي ايران را ارايه داده است. آيا روندي كه طي شد و موجب گزارش پروندهايران به شوراي امنيت شد، يك روند عادي است تا تحت تأثير سياست‌هاي جديد دولت نهم اين اتفاق افتاد؟ در بحث هسته اي خط قرمز نظام چيست؟

هنوز پرونده ايران به شوراي امنيت نرفته است و گزارش شده است. وقتي پرونده‌اي به شورا برود يعني اينكه رسيدگي به آن در آژانس متوقف و در شوراي امنيت دنبال مي‌شود كه روند طي شده هم ربطي به عملكرد آقاي احمدي‌نژاد ندارد. كما اينكه اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني در سمينار اخيري كه در مركز مطالعات استراتژيك برگزار شد، نشان مي‌دهد كه موضع رييس جمهور اسبق هم همين طور است. آقاي خاتمي هم به همان جمع‌بندي رسيده كه آقاي هاشمي رسيد و آقاي هاشمي هم به همان جمع‌بندي رسيده كه آقاي احمدي‌نژاد رسيده است. يعني همه اين عزيزان به اين رسيده‌اند كه تلاش اروپائيان براي تعليق نه براي به دست آوردن زمان براي تحقيق و روشن شدن مسأله است، بلكه تلاششان براي اين است كه تعليق را دايمي كنند. اوايل شايد برخي در داخل كشور بر اين اعتقاد بودند كه اروپائيان ابهاماتي دارند كه بايد برطرف شود و در كشور ما در اين خصوص دو نگاه وجود داشت اما بعد از 3 سال همه جريانات سياسي (الا معدود افرادي) و تمام كساني كه به منافع ملي مي‌انديشند، حتي اگر گرايش مثبتي هم به اروپائيان داشتند، در اين قضيه به اين جمع بندي رسيدند كه اروپايي‌ها دروغ مي‌گويند و هدف اصلي اروپايي‌ها محروم كردن ملت ما از اين حق است و بسيار هم عليه منافع ما مصدومند.

امروز چه هر عنصر سياسي ديگري در قدرت بود، همين گونه كه الان عمل مي‌شود، رفتار مي‌كرد. در اين مسايل قوه مجريه تصميم‌گير مطلق نيست و تصميمات صرفاً توسط اين قوه اتخاذ نمي‌شود.

به ندرت افرادي را داريم كه مصرند ما بايد به خواسته ناحق اروپايي‌ها تن بدهيم. اين افراد كساني هستند كه غرب باوري دارند و اين يك بيماري تاريخي در كشور است كه به اين زودي‌ها معالجه نمي‌شود و برخي‌ها واقعاً دچار اين بيماري جدي هستند. اين افراد غرب را اوج صداقت، سلامت، قانونمندي، درستكاري و نظم مي‌دانند و معتقدند كه بايد روح و جسم و ظاهر خود را غربي كنيم و غرب قبله و ايده‌آل ما باشد. لذا كساني كه چنين باوري را دارند، برايشان سخت است كه قبول كنند غرب دروغ مي‌گويد. 3 سال منافع ما به تأخير افتاد اما در اين مدت يك شناختي به مردم داد كه ارزشمند است و اين شناخت اين بود كه تصويرهايي كه برخي‌ها مي‌دادند، از غرب، غلط از آب درآمد.وقتي آقاي محسن ميردامادي رييس كميسيون امنيت ملي مجلس بود، يك سري از جانبازان به هنگام سفر وزير خارجه آلمان به ايران در مقابل سفارت آلمان تجمع كردند كه آلمان به ما دارو بدهد. آقاي ميردامادي رسماً گفت كه "اين تجمع دور از اخلاق است. ملت ايران مهمان نواز است" و اين تظاهرات را محكوم كرد كه اين دفاع از حقوق آلمان براي ما تعجب‌آور بود چرا كه اين تجمعات يك اتفاق رايج و پذيرفته شده بين‌المللي است و وقتي كه يك كشور سلاح مرگباري را در اختيار يك كشور قرار داد و چنين فجايعي را ايجاد كرد، مجبور است جبران خسارت كند. چرا بايد يك عنصري نگذارد چهره غرب در ايران خراب شود؟

غربي كه مدعي حقوق بشر و انسانيت است، اولاً بدترين سلاح‌هاي شيميايي را به عراق داد. جناياتي به عمل آورد و در يك شهر مثل حلبچه همه كشته شدند حالا چرا اين روشنفكر ما نمي‌خواهد اين آگاهي به جامعه منعكس شود؟ چون به آن غرب باور دارد و نمي‌خواهد تصوير واقعي غرب براي مردم مشخص شود.

خوشبختانه سه سال مذاكره براي ما توانست چهره واقعي غرب را براي ايران نمايان كند و امروز هيچ روشنفكر غرب باوري نمي‌تواند ادعا كند اگر گونه‌اي ديگر عمل مي‌كرديم، حمايت اروپا را داشتيم و اگر 3 سال قبل از حق خود كوتاه مي‌آمديم، كار به اينجا نمي كشيد چون الان مشخص شده است كه غرب مي‌خواهد اين حق را از ايران بگيرد.

شرايط فعلي خوب است. گزارش آقاي البرادعي هر چه مي‌خواهد باشد. البته تأسف مي خوريم در جهاني زندگي مي‌كنيم كه يك كدخدايي وجود دارد كه مثل قرن عتيق كدخدا مي‌گويد اين كار را بكنيد يا نكنيد. قبل از صدور گزارش البرادعي نماينده آمريكا در آژانس گفته است كه گزارش البرادعي عليه ايران و بسيار تند خواهد بود. اين يعني چه؟

انسان شرمش مي‌آيد كه در دنيايي زندگي مي‌كند كه رييس يك آژانسي اينگونه باشد. اگر واقعاً جهان بر اساس دموكراسي اداره مي‌شود، نماينده آمريكا هم يك رأي مثل سيرالئون يا بوركينافاسو دارد. وقتي اين نماينده مي‌گويد گزارش البرادعي بايد تند باشد، يعني مي خواهيم
پرونده ايران را ببريم شوراي امنيت.

اما به نظر من كاري نمي‌توانند بكنند. بر اساس روندي كه پرونده ايران طي كرده است، هر چه غربي‌ها بر حرف ناحق خود پافشاري كنند، رشد سياسي بيشتري به جامعه ما خواهند داد و پايگاه خود را در ايران نابود مي‌كنند.

در گذشته آمريكا در ايران سرمايه‌گذاري كرد براي ايجاد يك تشكيلات مخفي و تقويت يك عده از افراد غرب باور و اينها امروز در جامعه ما پايگاه و رسانه و نفوذ دارند و يا استاد دانشگاه هستند كه هر چه آمريكايي‌ها و غربي‌ها اصرار بيشتري بر زورگويي خود بورزند،

پايگاه خود را بيشتر در جامعه ما تخريب مي‌كنند و وقتي پايگاه نامرئي آمريكا در جامعه تخريب شود، يك رشد بالا به جامعه ما داده‌اند.

ما يك فردي را ايراني مي‌بينيم كه در واقع ايراني نيست و مشابه آمريكايي است اما در عين حال در دانشگاه ما به عنوان يك ايراني سخن مي‌گويد. اين آدم‌ها كه در خدمت بيگانه هستند، جايگاهشان در جامعه تخريب مي‌شود و اين دستاورد عظيمي است.

لذا چه گزارش البرادعي تند باشد، تحت فشار آمريكايي‌ها و پرونده را هم به شوراي امنيت ببرند، اگر مردم يكپارچه باشند و قطعاً اين تصميمات موجب رشد و تسريع اتحاد و تلاش مضاعف مردم ما خواهد شد.

٭ تحريم اقتصادي احتمالي را تا چه حد متصور مي‌دانيد؟

- امروز ما بسياري از مواد مصرفي خود را توليد مي‌كنيم در حالي كه در گذشته اينطور نبود و حتي موارد جزيي را از خارج وارد مي‌كرديم. مثل لبنيات و غيره اما الان در خيلي موارد صادر كننده هم هستيم و آمادگي خيلي بيشتري براي فشار بيگانگان داريم ضمن اينكه بيگانگان هم امروز متحد نيستند و آنقدر امكان سلطه به جهان را ندارند.
روس‌ها قطعاً با ايران خصومت ندارند و آمريكا نمي‌تواند هر روز به روسيه و چين امتياز بدهند كه قرارداد با ايران ببندند يا به هند
امتياز بدهند كه خط لوله گاز به ايران نكشد. لذا اگر در اين مسأله همانطور كه در گذشته ظاهر شديم و در برابر زورگويي‌ها بايستيم، قادر خواهيم بود يك بار ديگر از عزت و شوكت ملت خود دفاع كنيم.

در همين زمينه:

9 مرداد » نامه سليمى نمين به حجاريان، شرق
Copyright: gooya.com 2016