شنبه 30 اردیبهشت 1385

نامه ایی به رئیس جمهور ایران، حسين خداداد

به نام خدا
با عرض سلام به اقای احمدی نژاد

از انجایی که نامه نوشتن را مد کردید فکر کردم شاید خود نیز به نامه و حرف دیگران گوش کنید.

چیزی که خطر بزرگ برای جهان و مخصوصا ایرانیان است « مکتب شهادت» است که از خود ساخته ایم. ترور و خودکشی در اسلام حرام است و با تحریف در باب شهادت باعث می شویم که این خطر نیز در برابر ایران نیز قرار گیرد. اگر مخالفان شما نیز با مکتب شهادت و خودکشی شروع به فعالیت کنند، دیگر دیر است که بتوان جلوی این خطر را گرفت. متاسفانه این تحریف از شهادت را به امام حسین (ع) منسوب کرده اند و هدف قران و دین قرار می دهند.
امام حسین (ع) نه خود و نه خانواده را برای شهادت به کربلا نبرد. هدف امام این نبود که خونش ریخته شود و همراهان کشته و اسیر شوند. خون امام ارزش بزرگی دارد و با زنده ماندنش می دانیم به دین بیشتر می توانست خدمت کند. هیچ گاه نمی توان گفت خون انسانی در زمان حیات ارزش کمتری دارد. می دانیم اگر مردم از امام درخواست کمک نمی کردند امام حرکت نمی کرد. افکار عمومی و احساسات مردم با امام بود و امام نماینده خود را فرستاد تا مطمئن شود. نیروهای ملی و قدرت سپاه اسلام از ته دل و از روی حقیقت به امام حسین (ع) ایمان و علاقه داشتند. ولی نیروی حکومت که خود را امیرالمومنین می دانست توانست با قدرت حکومت حرکت امام را تغییر بدهد و قیام امام را با کشتار (به خیال خود) ساکت کند. امام می خواست مسلمانان را از چنگال استبدادی که بنام اسلام بود، رها سازد ولی این عمل را با تدبیر و داشتن نیروی لازم انجام داد.
بهترین سپاه اسلام در کوفه بود. نه فقط مردم کوفه بلکه مردم یمن، خراسان و آذربایجان و سایر استانها همگی مخالف حکومت بنی امیه بودند. بیش از صدهزار نفر از مردم کوفه و بصره منتظر حرکت امام علیه حکومت بودند. امام با تدبیر و حساب با بیعت ها و نامه های اهل کوفه حرکت کرد ( و نه دنبال کشته شدن!).

باید دانست که قدرت نظامی کافی و عوامل پیروزی فراهم شده بود و امام نمی توانست سکوت و بیعت کند. امامی که بیعت کند دیگر نمی تواند رهبر حرکت قرار گیرد. همانطوری که پدرش امیرالمومنین (ع) با درخواست مردم خلافت را پذیرفت، فرزند ایشان نیز با بیعت مردم حرکت علیه حکومت را پذیرفت. علت درخواست امام از اهل بصره که با مردم اهل کوفه یک صدا بشوند بیانگر حرکتی بود که داشت حکومت بنی امیه را نابود می ساخت. امام می دانست که پیروز می شود اگر مردم علیه حکومت با او یکصدا بشوند. همگی نامه امام حسین (ع) را به مردم کوفه خوانده ایم و می دانیم که این نامه سراسر نشاط و خرسندی امام را نشان می داد. امام خرسند بود چون تمامی روسای کوفه اتفاق کرده اند و با امام بیعت بستند. نوشتن این نامه وقتی عاقلانه است که امکان پیروزی باشد. نامه مسلم بن عقیل این را می رساند که آمادگی کامل برای حرکت علیه حکومتی که خود را حکومت اسلامی می دانست وجود داشت. ما این نهضت عظیم حسینی را فراموش می کنیم و امام را فردی قرار می دهیم که فقط با کشته شدن و نبودنش، نهضت بوجود می آید!.

پیامبر هدفش این بود که بر دشمن پیروز گردد ولی اینکه مردم یعنی تیراندازان موضع خود را خالی کردند و سبب شکست شد و باعث ضربت خوردن و مجروح شدن پیامبر شد مطمئنا هدف نبود. امام حسین (ع) چهار ماه مشغول مطالعه اوضاع سیاسی بود و پس از بررسی دقیق حرکت را آغاز کرد و برای همین با اطمینان کافی خانواده را با خود همسفر کرد. چنانکه می دانیم ارتش نیرومند امام علی (ع) در جنگ صفین چه کرد برای همین امام حسین (ع) باید بیشتر اطمینان پیدا می کرد. می دانیم که اوضاع کوفه بدست عبیدالله زیاد دگرگون شد و مسئله یکبار 180 درجه تغییر کرد. پس جنگ کربلا صدای جنگ احد و جنگ صفین را در سینه داشت. در جنگ احد عزیزانی مانند حضرت حمزه را اسلام از دست داد ولی هدف جنگ احد شهادت این عزیزان نبود.

امام حسین (ع) می خواست علیه حکومت قیام کند و حکومت اسلامی را اصلاح کند ولی فقط بشرطی که مردم خود این را بخواهند و دلیلی نبود که خود را به کشتار ببرد تا حرکت شروع شود ( دقت کنید). اگر مردم با حکومت یزید موافق بودند و امام مخالفت مردم را نمی دید سکوت می کرد. اگر گزارش محکم مسلم نبود امام به کوفه نمی رفت. این سخن نیز دروغ است که امام امید به کمک فرشتگان داشت و انها دیر رسیدند!. خیلی از افرادی بودند که با امام همراهی می کردند چون از اوضاع سیاسی معلوم بود امام پیروز می شود و کثیری که متوجه شدند اوضاع تغییر کرده است فرار کردند. چرا برای مردم حقیقت نهضت حسینی را بیان نمی کنیم و از آن مکتب خودکشی و شهادت طلبی ساختگی می سازیم؟ مکتب امام مکتب پیروزی بود و اگر جنگهایی مانند جنگ صفین نمی شد، خون امام ریخته نمی شد.

این چه مکتب ساختگی است که بگویم کشته شدن مطلوب خدا و پیامبر است!؟. کشته شدن مطلوب خدا نیست بلکه دفاع و حمایت با عقل و نیروی کافی از دین مطلوب خدا است.

شرایط مناسب برای نجات دادن اسلام از حکومت بنی امیه بوجود آمد، حکومتی که خود را حکومت اسلامی مطلق می دانست و بیشتر از 20 سال قدرت جهان اسلام را در دست داشت. حرکت امام صحیح بود زیرا با حرکت مردم آغاز گشت و 3 سال بعد از عاشورا مردم مسلمان همگی علیه حکومت بنی امیه قیام کردند و این حکومت بطور کامل نابود گشت و حتی پسر یزید یکی از مخالفین حکومت بنی امیه قرار گرفت. خطبه خط الموت در بین راه ایراد شده است و نه در مکه. حکومت استبداد دینی بنی امیه بیکار ننشسته و مراقب اوضاع بود و می دانست حرکت علیه حکومت دارد پیروز می شود.

امام علی (ع) در هنگامی که با معاویه می جنگید برای شهادت و یا صلح نمی جنگید بلکه برای پیروزی کامل می جنگید. عجیب است که حرکت امام حسین (ع) را برای کشته شدن نام ببریم. نهضت علیه حکومت را به طور ناخودآگاه و یا برای قدرت سیاسی فقط متوجه شهادت امام متمرکز می کنیم و می گویم هدف امام کشته شدن بود!. فکر کنید هر شخصی که مخالف حکومت باشد اعمال شهادت طلبی را دستور کار خود قرار دهد!.

درست است که نیروی شهادت طلب بهترین نیروی نظامی است و در جنگهای مختلف و دیکتاتورهای مختلف این موضوع ثابت شده است ولی هنگامی که هدف شهادت باشد، حرکت منحرف می شود و گروهای تروریستی بوجود می آید که برای همه مردم خطرناک است. هدف شهادت نیست ولی اگر در راه هدف کشته بشویم هدف از بین نمی رود و شهادت پایان کار نیست. مانند این است که به یک زندانی سیاسی بگوییم هدفش زندانی شدن بوده است! البته با زندانی کردن افراد سیاسی مخالف، نمی توان حرکت را نابود ساخت و شاید برای هدف آن افراد مثبت باشد ولی هدف زندانی شدن نبوده است. هدف امام هم کشته شدن و اسارت خانواده نبوده است.

آیا مسخره نیست بگوییم شخصی مانند امام حسین(ع) فرزند علی بن ابیطالب (ع) با نداشتن تجهیزات جنگی و قدرت نظامی کامل دست به قیام ابتدائی علیه حکومت بنی امیه بزند؟ در حالیکه امام حسن (ع) 10 سال با معاویه در حال صلح بود و امام حسین خود 20 سال صلح با معاویه را پذیرفت زیرا 10 سال در کنار برادر بزرگوارش و 10 سال هم پس از وفات امام حسن (ع) تا معاویه زنده بود صلح برقرار بود. روش سیاسی امام حسین (ع) با برادرش هیچگونه فرقی نداشت. تنها فرقی که بوجود آمد درخواست مردم کوفه برای قیام علیه حکومت بود. یعنی قیام برای اصلاح حکومت( امر به معروف). سخن مردم آن زمان بجایی رسیده بود که می گفتند مردم از امام حسین درخواست کمک می کنند و امام دارد اعمال حج انجام می دهد و از روی ترس از حکومت استبداد بنی امیه به مکه پناه می برد!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

کسانی که هدف مکتب حسینی را شهادت نام می برند و دائم این را به مردم تذکر می دهند باید بگویند چرا امام فرمود اجازه بدید بر می گردم؟ چرا امام سه پیشنهاد داد ( در مذاکره با عمر سعد) که اگر هر یک از انها اجرا می شد بدون تردید حافظ صلح بود. این همه مذاکره و سخنان امام و تذکر ایشان که اجازه بدید جای دیگری می روم شوخی و تعارف سیاسی نبود.

حال از شما که رئیس جمهور و رهبریت سیاسی مردم ایران را بدست دارید خواهش می کنم بجای رشد دادن این مکتب شهادت ساختگی، جلوی گروهای شهادت طلب را بگیرید و بدانید همین گروه ها در اینده برای خود شما نیز خطر بزرگی خواهند شد. هر نوع گروه تروریستی و حتی شهادت طلب خطر ناک و ضد اسلام است. شما که اعتقاد دارید با رای اکثریت و رضایت مردم رئیس جمهور شدید محتاج یک گروه اندک شهادت طلب نیستید. فکر نکنید حرکتی بتواند با هدف قرار دادن شهادت پیروز شود. حرکتی که هدفش شهادت باشد و خودکشی را مکتب بسازد هیچ وقت پیروز نمی شود.

با تشکر که به نظر یک هموطن توجه کردید و ارزوی موفقیت تمام را برای تمام ایرانیان و صلح بین الملی از خدای منان دارم

حسین خداداد

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه ایی به رئیس جمهور ایران، حسين خداداد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016