شنبه 25 خرداد 1387

چه کسی از "آل ياسين" می ترسد؟ رامين احمدی

رامين احمدی
در جامعه ای که دچار بحران مشروعيت و مرجعيت است و رهبران مذهبی و روحانی آن در فساد غوطه ور شده اند، نظام حاکم نسبت به همهء مراجع جديد و کانون های جاذبهء معنوی نوظهور حساس می شود

فَاليومَ لا تظلمُ نفسٌ شياً و لا تجزون الا ما کنتم تعلمون


پيمان فتاحی متولد سال ۱۳۵۲ (حدود سی و پنج ساله)، جوانی با سواد و اهل مطالعه (بدون تحصيلات دانشگاهی) و خوش صحبت است. بسياری از شاگردانش او را با نام ايليا و يا رام الله می شناسند. او بنيانگذار جمعيت "آل ياسين" است که در ظرف مدتی کوتاه، بنا به ادعای هواداران بيش از ۱۶۰,۰۰۰ عضو پيدا کرده است. از نشريات متعدد اين جمعيت که در گذشته پرخواننده بوده اند و تعطيل شده اند، می توان از حرکت دهندگان، علوم باطنی، هنر زندگی متعالی، وهنرهای زيستن نام برد. در کنار اين نشريات، هواداران اقدام به تاسيس موسسات و آموزشگاه های فرهنگی نيز کرده و موسساتی مانند "علم و موفقيت" در دورهء کوتاهی اجازهء کار داشته اند.

يکی از هواداران جمعيت "آل ياسين" با ارسال مطالبِ وبسايت های گروه خود از من پرسيده است:" فکر می کنيد چرا رژيم جمهوری اسلامی می خواهد رهبر ما را بکشد؟"

اشارهء اين هوادار به بازداشت "پيمان فتاحی" رهبر اين جمعيت و شکنجهء او در زندان و تهديدش به اعدام است. برای اين که بتوانم برای اين پرسش، پاسخی بيابم، سعی کردم اغلب مطالب ارسالی را مرور نمايم.

از تاريخچه و ديدگاه های اين جمعيت گرفته تا انتخاب خبرها، داستان ها و اشعار آنان و خصوصيات رهبر (کسی که هواداران "استاد" می نامندش) همه در پيدا کردن اين پاسخ موثر بودند. براستی جمعيت "آل ياسين" چه کسانی هستند و چرا رژيم جمهوری اسلامی بايد آنها را تهديدی برای خود ارزيابی کند؟

پيمان فتاحی در تاريخ ۷/۳/۱۳۸۶ بازداشت و به بند معروف ۲۰۹ زندان اوين برده می شود، حداقل ۱۵۰ روز را در انفرادی می گذراند و پس از نزديک به ۱۰۴ جلسه بازجويی، در تاريخ ۳۰/۸/۱۳۸۶ به طور موقت آزاد می شود. هنگام آزادی، هواداران مشکلات فيزيکی او را خونريزيهای وسيع از ناحيه گوش و بينی، تهوع و استفراغ های مکرر خونی و ادرار خونی ذکر کرده اند. زندان خانگی و فشار مجدد بر اوامروز در شرايطی صورت می گيرد که از او خواسته شده در برابر دوربين به محکوم کردن خود بپردازد.

سئوال اينجاست که چرا رهبر و هواداران گروهی که غير سياسی و مذهبی اند و موضوع بحث و درگيری های ذهنی آنها، عرفان و خود سازی و سير و سلوک روحانی است، بايد چنين بهايی را بپردازند؟

در جامعه ای که از نظر اخلاقی و روحانی روز به روز فقير تر می شود و رهبران مذهبی جامعه به حکومت سياسی و سلطهء اقتصادی و پر کردن کيسه های خود و فرزندانشان مشغولند، نياز جامعه به پيدا کردن مرجع اخلاقی و روحانی و مذهبی که در حرص و شهوتِ قدرت و ثروت غرق نشده باشد، بيش از پيش می شود. در جامعهء ما نشانه هايی جدی از گرويدن جوانان به اديان ديگر، بخصوص اديان بهايی و مسيحی به چشم می خورد و آزار و کشتار موسمی رهبران مذهبی مسيحی و بهايی را نيز می توان در اين چهارچوب ارزيابی کرد.

جامعه نياز به مذهب و رهبری روحانی دارد و اسلام حکومتی و آخوند های فاسد قادر به پاسخ دادن به اين نياز نيستند. جمعيت " آل ياسين" از درون چنين نيازی سر بر می کشد و در دوره ای کوتاه به موفقيت چشمگيری دست می يابد. تعداد هوادارانِ جمعيت به سرعت از چند صد نفر به هزاران نفر می رسد، جلسات بحث و گفتگو و عوالم روحانی، لبريز از جوانان علاقمند می شود، مجلات و موسسات آن يکی پس از ديگری با استقبال جامعه مواجه می شود. از سوی ديگر رهبر جمعيت، درست در نقطه ای، ۱۸۰ درجه مخالف با رهبر روحانی حکومت قرار دارد. جوان، جذاب، خوش صحبت، خوش تيپ و باسواد است و دلبستهء عوالم روحانی و فلسفی و نه در بند حفظ سلطهء سياسی و غارت اقتصادی و حفظ حکومت خويش.

اين گونه است که وزارت اطلاعات خبر از تهديد تازه ای برای حکومت می دهد و کسی را دچار زندان و شکنجه و تهديد به اعدام می کند که گناهی جز اعتقاد به نوعی اسلام عرفانی ندارد. جوانی که گناهش باهوش بودن، خطيب بودن و کانون جاذبهء فکری و معنوی شدن برای جوانان ديگر جامعه است. جوانی که نه از سياست حرف می زند و نه از اقتصاد. کارش به کارِ حزب و اصلاحات و انتخابات نيست. حال و هوای عالم بالا و ماءورای طبيعت دارد و سخنش از خودشناسی و خداشناسی و سيروسلوک در عوالم روحانی است.

هوادار جوان جمعيت "آل ياسين" می پرسد: "آيا چنين کسی برای حکومت اسلامی تهديد محسوب می شود؟"

آيا جوانانی که بجای رو آوردن به مشروب و مواد مخدر و فحشا، آفاتی که بدست سپاه پاسداران در جامعهء ايران نهادينه شده اند، به خودشناسی و عوالم روحانی و بحث و گفتگو دربارهء آخرت و شعر مولوی و تزکيهء نفس می پردازند برای حکومت جمهوری اسلامی خطرناک هستند؟

متاسفم که جواب من برای اين هوادار جوان مثبت است. در جامعه ای که دچار بحران مشروعيت و مرجعيت است و رهبران مذهبی و روحانی آن در فساد غوطه ور شده اند، نظام حاکم نسبت به همهء مراجع جديد و کانون های جاذبهء معنوی نوظهور حساس می شود.

نظام حاکم می گويد اگر من و مذهب مرا بعنوان يگانه مرجع نمی پذيريد پس خدانشناس و لاابالی و سرگرم الکل و مواد مخدر و فحشا باشيد. اين خط قرمز اصلی نظام است. چرا که به نقطه ای از فساد و تباهی رسيده که نمی تواند خطر حضور کانونی را که قادر است به نيازهای روحانی و روحی جوانان پاسخ دهد، تحمل کند.

از همين رو تعجب نمی کنم اگر در نهايت مجازات آقای پيمان فتاحی و هواداران سرسخت جمعيت "آل ياسين" اعدام در ملاعام باشد.


رامين احمدی


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2003 news.gooya.com
All rights reserved for the original source