دوشنبه 4 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آمریکا و جهان در ۲۰۲۵، احمد وحدت خواه

احمد وحدت خواه
افول امپراتوری آمریکا نه به از میان رفتن قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی آن در مقابله با امپراتوری های تزویر و ترور،بلکه دوری جستن هر چه بیشتر دولتمردان آن از آرمان گسترش دموکراسی به عنوان سنگ بنای این کشور و خواست جامعه جهانی بستگی خواهد داشت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


گزارش جدید شورای ملی اطلاعات آمریکا در پیش بینی تحولات سیاسی و اقتصادی جهان در دو دهه آینده همانگونه که انتظار می رفت مورد توجه وسیع رسانه ها و دولتمردان رژیم های استبدادی و ایدئولوژیک چهارگوشه جهان قرار گرفت و هر یک به ظن خویش سقوط امپراتوری آمریکا را پیشاپیش جشن گرفته و به یکدیگر تبریک گفتند.

در این گزارش آمده است که با ظهور قدرت های جدید سیاسی - اقتصادی و قطب های تجارت منطقه ای، تا سال ۲۰۲۵نقش ایالات متحده در تغییر و تحولات بین المللی در آینده رو به افول گذاشته و به جای آن کشورهایی مانند چین، روسیه، هند، اندونزی و حتی ایران بر این تحولات تاثیرگذار خواهند بود.

گزارش نامبرده هم چنین به افزایش خطر درگیریهای خشونت آمیز در میان کشورهای همسایه در مناطق فقیر دنیا بر سر دسترسی و استفاده از منابع طبیعی، آب و غذا اشاره کرده و هشدار می دهد که با میلیتاریزه شدن هرچه بیشتر حکومتهای ضد دموکراتیک و احتمال دستیابی رژیمهای یاغی و تروریست پرور به سلاح های هسته ای نا امنی جهانی گسترش پیداکرده و احتمال بکار گیری بمب های اتمی در مناقشات پیش رو قوت یافته است.

پیش از بررسی دقیق تر این احتمالات و هشدار ها که با توجه به اوضاع کلی جهان چندان هم غیر محتمل به نظر نمی رسند، به پیش بینی نخست این گزارش بپردازیم واینکه به راستی آیا آمریکای امروز در عالم واقعیت یک امپراتوری و در حال سقوط است؟

ویل دورانت تاریخنگار برجسته تاریخ تمدن انسانی را سرگذشت فراز و فرود امپراتوری های آن می دانست که سرانجام نه از تهدیدات بیرون بلکه از فساد درونی و ضعف در اداره آن ها به راه فنا می روند.

در تعریف کلاسیک امپراتوری، که از واژه «امپریوم» (همه جور) در زبان لاتین گرفته شده است، به قلمرو جغرافیایی زیر نفوذ یک قدرت مرکزی گفته می شد که از یک کشور بر ملت های گوناگونی با فرهنگ ها و زبان های مختلف حکمرانی می کرد.

بارزترین نمونه این امپراتوری رم باستان بود که با تولد نظام جمهوری در قلب تمدن رم بیش از یک هزاره و در ادوار مختلف تاریخی گستره ای از اروپای امروزی و مدیترانه تا آسیای میانه را زیر سلطه فرهنگی و نظامی و اقتصادی خود داشت.

امپراتوریهای هخامنشی در ایران ما، و انواع چینی، عرب، مغول، یونانی، عثمانی، اتریشی و نزدیکتر بریتانیایی نیز از این جمله هستند و هخامنشیان با توجه به داشتن وسیع ترین سرزمینهای زیر نفوذ خود و ساختار دولت، مالیات دهی و شهرنشینی و کشاورزی به عنوان نخستین امپراتوری مدون تاریخ بشری شناخته می شود.

وجه اشتراک همه این امپراتوریها حاکمیت یک دولت مرکزی بر سرزمینهای زیر سلطه و گماردن متحدین و نمایندگان فرهنگی و سیاسی خود برای اداره آنها بوده است.

امپراتوری بریتانیا که در طول نزدیک به دویست سال و از میانه قرن هجدهم تا پایان جنگ اول جهانی بر یک چهارم کره خاکی وجمعیتی بالغ بر ۴۵۰ میلیون نفرحکومت می کرد نیز ازاین قاعده مستثنی نبود و از شاهزادگان چینی و راج های هندی گرفته تا فرمانداران نیوزلندی و نایب السلطنه های تانزانیایی در خدمت تاج و تخت دربار باکینگهام در لندن بر کشورهای به ظاهر مستقل خود حکومت می کردند.

در مورد ظهور و کارکرد امپراتوری آمریکا همواره نظریه های گوناگونی ارایه شده است. در حالیکه بسیاری از لیبرال ها به نقش بی همتای آمریکا در استقرار نظم جهانی و پیشرفت علم و تکنولوژی و نهایتا بهبود زندگی بشر در پناه این دستاوردها اشاره میکنند تعریف لنینیستی آمریکا را به مثابه آخرین مرحله سرمایه داری و پایان تاریخی آن قبل از همه گیر شدن سیستم سوسیالیستی می شناسد.

با این حال آنچه آمریکای جوان و تازه نفس را پس از پایان استعمار انگلیس به مثابه یک امپراتوری نوین در جهان به ظهور رساند، صرفنظر از ابعاد عظیم قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، پیام معنوی آزادیخواهی و دموکراسی آن به جهان خسته از دو جنگ دهشتناک جهانی و رهبری آن در مقابله با اردوگاه کمونیسم بود.

نقش مردم و دولت آمریکا در شکست فاشیسم نیز بر این اعتبار در میان افکار عمومی جهان می افزود و ایالات متحده به منزله رهبری بی چون و چرای جهان آزادشناخته می شد.

به عبارت دیگر در حالی که امپراتوریهای گذشته با لشگر کشی، اشغال و گماردن منصوبین و هواداران خود در کشورهای وابسته آنها را در نقشه امپراتوریشان میگنجاندند، امپراتوری آمریکا در وحله نخست بر اساس تبلیغ و خواست آرمان جهانشمول دموکراسی وائتلاف های نانوشته جهانی برای کسب آن شکل گرفت.

اینکه دولت های مختلف این کشور چگونه بعدها و در مواردی از گسترش این آرمان و درمواقعی حتی در سرکوب آن شرکت مستقیم داشته اند نقش مهم این واقعیت در شکل گیری امپراتوری آمریکا را مخدوش نمی کند.

زمانی یکی از مشاوران بیل کلینتون گفته بود ادامه قدرت آمریکا در جهان می بایستی بر تئوری غلبه بر امواج و رسیدن به چهارگوشه عالم به وسیله آنها باشد. بر مبنای این نظریه، اگر بریتانیا در قرن های هجده و نوزده سوار بر کشتی های تجاری و جنگی خود و از راه امواج دریاها امپراتوری خود را بر پا نگاه می داشت، آمریکا می بایستی در عصر اینترنت سوار بر امواج الکترونیکی یه این هدف دست یابد.

امروز آمریکا با حضور نظامی در بیش از ۸۰۰ پادگان ارتشی در چهارگوشه جهان، رابط دیپلماتیک با همه کشورها به جز ایران، کوبا و کره شمالی، سلطه تقریبا مطلق بر فراورده های فرهنگی و علمی و تکنولوژیک به زبان انگلیسی، بالاترین تعداد دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی، و انباشت ۴۰ درصد ازسرمایه و ثروت تولیدی در دنیا بدون شک امپراتوری نظامی، فرهنگی و اقتصادی عصر حاضر و قدرتمندترین در تاریخ بشر می باشد.

اما افول امپراتوری آمریکا نه به از میان رفتن قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی آن در مقابله با امپراتوری های تزویر و ترور،بلکه دوری جستن هر چه بیشتر دولتمردان آن از آرمان گسترش دموکراسی به عنوان سنگ بنای این کشور و خواست جامعه جهانی بستگی خواهد داشت.

آندسته از رهبران رژیمهای استبدادی هم که در عالم خیال و غافل از واقعیات زیر پایشان خود را آماده خلافت جهانی در روز سقوط آمریکا کرده اند به عمد فراموش می کنند که جهان فردا از آن آزادیخواهان و پاسداران حقوق و کرامت بشر است.

احمد وحدت خواه





















Copyright: gooya.com 2016