شنبه 29 فروردين 1388

علی ميرفطروس، محقق يا مخدش تاريخ؟ بخش نخست، علی کبيری

در مبحث پيشين زير عنوان [علی ميرفطروس، انکار کودتا و بقيه داستان] اين نويسنده با استناد به پنجمين قسمت مصاحبه آقای ميرفطروس با آقای مسعود لقمان ومقابله دو بخش از آن مصاحبه با اسناد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بر آقای ميرفطروس ايراد گرفته وانتقاد کرده بودم که ايشان نه تنها منکر اسناد سيا در مورد کودتا شده، بلکه به ترويج اخباری در مورد انکار کودتای مزبور ونيز برعليه زنده ياد دکتر حسين فاطمی دست يازيده است. پس از انتشار نوشته بالا، تنها يک هم ميهن ازگروه ”چپی های سابق که اکنون به راه راست هدايت شده اند“ به دفاع از آقای ميرفطروس پرداخته و مطالبی را اظهار کرده بود که با انتقاد اين نويسنده ربطی نداشتتند. فی المثل، ايشان به تعريف وتمجيدهای ميرفطروس از دکتر مصدق در کتاب «دکتر محمد مصدق، آسيب شناسی يک شکست» وقضيه شعبان بی مخ (آلت فعل آيت الله کاشانی) و ادعای اينکه حجم اسناد موجود ويلبر بالغ بر ۱۶۹ برگ ( البته حجم کل اين اسناد بالغ بر ۲۱۰ برگ است. بنظر ميرسد که اين شخص درچهار عمل اصلی دچار مشکل است.) وحجم اسناد اصلی بالغ بر چند هزار( شايسته است تا اين شخص گواهی کند که آيا اين ۲۱۰ برگ سند کودتا، واقعا اسناد کودتا هستند يا خير؟ همين) وقصدآقای ميرفطروس از آوردن نام دکتر فاطمی تنها تمجيد وتقدير از مقام وی!! بوده است وهمچنين اشاره به ارتباط اين نويسنده با جبهه ملی و تلاش اينجانب در عدم هم بستگی نيروهای آزاديخواه و رديف کردن القابی نظير «دکتر بيهوشی» و «مهندس راه وساختمان» و«افسر اخراجی ارتش ومهندس در مسائل هيروشيما»
( اقدام به مغالطه با هدف انحراف اذهان ازدست يابی به واقعيت) و غيره... دست زده است.
نخست لازمست به استحضار برسانم همانطور که در فوق نيز اشاره کرده ام، استناد اينجانب به پنجمين قسمت مصاحبه آقای ميرفطروس با آقای مسعود لقمان در روزنامک به نشانی زيربوده است :
http://rouznamak.blogfa.com/post-474.aspx
چنانچه ايرادی به انتقاد وايراد من در نوشته بالا در ارتباط با اظهارات مير فطروس در روزنامک وارد ميباشد، شايسته است تا خود ميرفطروس صريحا و با فضيلت بی رذيلت و نه با ”ريگ زير زبان گذاشتن واز لای درب سخن گفتن،“ صحت نقل قول روزنامک از جانب وی را مورد چالش قراردهد، که ارتباطی با اين نويسنده ندارد. ولی ايشان قانونا نميتواند منکر اظهارات خودش در رابطه با انکار وجود اسناد کودتای ۲۸ مرداد وحتی انکارگفتار خود در مورد واقعه کودتا در روزنامک، شود. چه، در عرض مدت مديدی که از انتشار نقل قولهای وی در روزنامک گذشته است، تا کنون تکذيب يا مخالفتی با مطالب مذکور نکرده است. کوسه وريش پهن بازی کردن علی ميرفطروس و زدن به صحرای کربلا ودست زدن به مغالطه از طريق اجرای نقش از راه شخص ثالث وبه درد سر انداختن فرد اخير، معنی ندارد. آيا آن قسمت از مصاحبه مير فطروس با روزنامک که من در مقاله مزبور به آن استناد کرده ام، مورد تأئيد وی هست يا خير؟ اين که ديگر آسمان وريسمان بافتن ندارد. اگر آن اظهارات از سوی اين نويسنده درست بيان شده اند -که شده اند – و مير فطروس در کتابش، همانطويکه از جانب “رونوشت برابر اصلش” ابراز شده است، برعکس آن اظهارات را کرده است،

در بخش پنجم مصاحبه ای که آقای ميرفطروس با آقای مسعود لقمان، مدير روزنامک که بنا به اظهار خودشان دانشجوی ارشد ارتباطات دانشگاه علامه ميباشند، و در تارنمای زير قابل دسترسی است:
http://rouznamak.blogfa.com/post-474.aspx
گفت وشنود زير صورت ميگيرد:
لقمان: براساس اسناد وزارت امورخارجه‌ی آمريکا (که شما به تفصيل در کتاب خودتان آوردهايد)، چرا شاه با کودتا عليه مصدّق مخالف بود؟
ميرفطروس: اجازه بدهيد که پاسخِ اين سئوال را با استناد به سخن يکی از دوستداران صديق و مُنصف دکتر مصدّق بدهم. دکتر محمّدعلی موحّد- بدرستی – می‌نويسد: «شاه، حتّی در آن ایّام که تيرگیِ روابط او و مصدّق به بالاترين درجه رسيده بود، با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می‌نمود و حل مسئلـه‌ی نفت را به دستِ مصدّق، ترجيح می‌داد. شاه به هيچ وجه دلِ خوشی از دکتر مصدّق نداشت و برای برکناری او دقيقه‌شماری می‌کرد، امّا، چنين می‌انديشيد که با اقدام به کودتا، يک‌بار که رسم شد، تاج و تخت او همواره در معرض تهديد قرار خواهد گرفت.»
حال توجه خوانندگان را به تارنمای زير جلب ميکنم:
http://cryptome.org/iran-cia/cia-iran-pdf.htm
در فصل پنجم اسناد سيا (برگ شماره يک به شماره ۲۲ در ذيل صفحه) که در تارنمای بالا قابل دسترسی است، زير عنوان ” ازدياد فشار به شاه “ در موافقت به همکاری با کودتاگران برای اجرای نقشه کودتا، سيا توضيحی بشرح زير ميدهد:
« از همان ابتدای کار با اطلاع بوديم نظر به اينکه شاه از اجرای برنامه کودتا اکراه زيادی داشت، بنابراين بايد ويرا با فشار وادار به اجرای رل مخصوص بخودش ميکرديم. لذا، دربرنامه عمليات يک سری پيش بينی هائی شده بود تا يکبار وبرای هميشه خيال شاه را از نگرانی فکری (Pathological Fear ) “ دستهای پنهان انگليس” آسوده نموده و به او اطمينان دهيم که آمريکا و انگليس از او حمايت کرده و تصميم جدی گرفته اند که مصدق بايد برود...» وباز، طبق برگ هشتم (شماره ۲۹ در ذيل صفحه) از فصل «ازدياد فشار به شاه، » سيا از نحوه ملاقات شاه با ژنرال شوارتسکف، به اين شرح حکايت ميکند که ««...در اول اوت و دو روز پس از عزيمت شاهدخت اشرف از ايران،...شوارتسکف يک ملاقات طولانی با شاه داشت. شاه از بيم ميکروفونهای مخفی، ژنرال را به سالن بزرگ رقص برده و ميز کوچکی را به وسط سالن کشيده ودونفری بر روی آن نشستند...»»

با مقايسه گفتار بالای آقای ميرفطروس با تکيه بر نظر موحد ومقابله اين نظر با گزارش سيا در دو فرصت مختلف، به اين نتيجه ميرسيم که براساس سند نامبرده سيا، اکراه شاه در مخالفت با کودتای نظامی بر عليه مصدق، نه به اين علت بوده که بعدها همواره تاج وتخت او درمعرض تهديد (کودتاگران) قرار خواهد گرفت، بلکه به اين سبب بوده که شاه همواره از دستهای پنهان سياست انگليس در ايران نگران بوده وگمان ميکرده که هدف اين برنامه انگلسيها، درنهايت برکنارکردن خود او از مقام سلطنت ميباشد. درواقع ترس شاه از دستهای پنهان سياست انگليس درايران، با توجه به جو سياسی آنروز ايران ونفوذ خارق العاده مأموران وجاسوسان انگليس در کليه ارکان مهم کشور وحتی تا اندرون دربارسلطنتی، چنانچه بعدا خواهيم ديد، نميتوانسته بی مورد وغير واقعی باشد. علت اين ترس را هم دراين واقعيت بايد جستجو کرد که اين انگليسيها بودند که پدرش رابه سلطنت رسانده وهم آنها بودند که او را از سلطنت خلع کرده وبه تبعيد فرستادند. مضافا به اينکه حتما شاه اطلاعات زيادی در مورد دستهای پنهان سياست انگليس درايران ونفوذآنها دردستگاههای دولتی وغير دولتی داشته و حتی ميتوان با اطمينان از اين واقعيت ياد کرد که اطلاعات شاه دراين مورد خيلی بيشتر از ديگران بود. اين بررسی نشان ميدهد که ميرفطروس افکار شاه را بطور غير واقعی وبدون ياری گرفتن از مدارک معتبر وصرفا براساس حدسيات خودش، تعبير کرده است. نفوذ «روباه پير و کهنه کار» در کليه ارکان آنروز مملکت، واقعيتی غير قابل انکاربود. کما اينکه اين نويسنده در مبحث قبلی زير عنوان « مير فطروس، انکار کودتا وبقيه داستان» وبا استناد به اسناد سيا به زبان انگليسی که ضميمه آنست، نشان دادم که کودتای آمريکائی-انگليسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مشترکا توسط مأموران سيا واينتليجنت سرويس انگليس طراحی شده بود، ولی مجريان درونمرزی آن طرح کسانی جز پادوهای بومی انگليس درايران نبودند. اصولا هرگونه کودتا يا برنامه سرنگونی يک رژيم که طراحانش درخارج از مملکتی باشند، بدون دارا بودن عوامل داخلی، شانس موفقيت ندارد. دردنباله گفتگوی فوق، بين آقای لقمان وآقای مير فطروس گفت وشنود زير صورت ميگيرد:
لقمان: طرح عملیّات «آژاکس» يا درست‌تر بگويم «ت.‌پ‌.آژاکس» ناظر بر چه فعاليتّی بود؟
مير فطروس: طرح «ت.پ.آژاکس» -اساساً- يک طرح کودکانه بود تا يک طرح کودتا، چرا که از نظر سازمانی و تدارکاتی، هيچيک از عناصر اجزائیِ آن، دقيق و درست تنظيم نشده بود. از اين گذشته، شاه با اين طرح، مخالف بود چراکه -طبق اسناد موجود- شاه معتقد بود که «مصدّق بايد از طريق قانونی برکنار شود، نه توسّط يک کودتا.»
بر خلاف نظر آقای ميرفطروس درمورد طرح کودتا که ايشان آنرا يک طرح کودکانه ناميده و برتنظيم وتدارک عناصر اجرائی آن ايراد وارد کرده است، طرح مزبور درعمل بخوبی وبه نحو مطلوبی اجراء شد. ۲۱۰ برگ تاريخچه اسناد کودتا که شش ماه پس از موفقيت آن ازسوی سيا به نگارش درآمده است، بهترين شاهد اين مدعا است. اصل انگليسی اين اسناد تحت عنوان « تاريخچه عمليات مخفی سرنگونی مصدق، نخست وزير ايران از تاريخ نوامبر ۱۹۵۲ تا اوت ۱۹۵۳» در تارنمای زير قابل دسترسی ميباشد:
http://cryptome.org/iran-cia/cia-iran-pdf.htm
ضمنا با اظهارات فوق، آقای ميرفطروس شاه را بعنوان کسی که به قانون احترام ميگذارد، معرفی کرده است. واقعياتی که اظهارات آقای مير فطروس را مردود وباطل ميکنند، همانا اعمال غيرقانونی شاه در طی ۲۵ سال سلطنت نامبرده که از اين دوره نه به عنوان“دوران سلطنت شاه“ بلکه به عنوان “دوران سياه ورسوای حکومت شاه“ بايد نام برد. دردوران مزبور، شاه با ناديده گرفتن قانون اساسی ودخالت درامور اجرائی وقانونگزاری وقضائيه و بالاتر از همه اينها بگير وبه بند آزاديخواهان وقتل وکشت وکشتار آنان، نه تنها قانون اساسی مشروطيت را مورد بی توجهی قرارداده واز همين رو، به بی قانونی دست زد، بلکه از خود نام نيکی به يادگار نگذاشت. بهتر نيست تا آقای ميرفطروس به اين سئوال کليدی پاسخ دهد که «آيا شاه درآن دوران سلطنت ميکرد يا حکومت؟» تا چه اندازه يک محقق تاريخ نظير آقای ميرفطروس بايد از تاريخ معاصر مملکت خود بی اطلاع و نسبت به واقعيات آن دوران بی اعتناء بوده ودر هر فرصتی سعی در تطهير عنصر رسوائی بنام شاه کند که سراسر تاريخچه زندگی او با واژه های سياه ننگ و بدنامی نوشته شده است؟ بر طبق همين ۲۱۰ برگ اسناد کودتای سيا، آشکار ميشود که شاه با همکاری با کودتاگران، موافقت به حراج منابع نفت وگاز ايران زده و درنتيجه بجای آنکه شاه خادم مردم وملت خود باشد، خائن به منافع مردم و مدافع اميال بيگانگان بود. همانطور که ملاحظه ميکنيد، درباره کودتای ۲۸ مرداد، آقای ميرفطروس تأکيد ميکند که
««..: طرح «ت.پ.آژاکس» -اساساً- يک طرح کودکانه بود تا يک طرح کودتا، چرا که از نظر سازمانی و تدارکاتی، هيچيک از عناصر اجزائیِ آن، دقيق و درست تنظيم نشده بود.»» نخست آقای ميرفطروس بايد به اين سئوال پاسخ دهد که اگر طرح کودتای ت پ آژاکس يک طرح کودکانه بود، پس چرا طبق اسناد سيا که دربالا شرح آن رفت، به موفقيت رسيد؟ درواقع، آقای ميرفطروس همگان رادعوت ميکند تا چشم بر تمام ماجرای کودتا وحتی اسناد آن، به بندند وتنها به شهادت ايشان اطمينان کنند که « انشاءالله گربه بود.» ايراد ديگر بر بی منطقی اظهارات ايشان درمورد اين کودتا آنست که وی سعی نکرده است تا کودکانه بودن طرح کودتا را برای ديگران تشريح کند. بقولی «المعنی فی بطن الشاعر.» اين آقا چنان دانشمندانه نظر ميدهد که انگار آن همه مديران ومأموران سيا واينتليجنت سرويس که سالها درعرصه های جاسوسی وانواع واقسام بازيهای سياسی واطلاعاتی دست اندرکار بوده و رهبران دولتهائی نظير ايالات متحده آمريکا وامپراطوری آنروز انگلستان که کليه عنان اختيار خودشان را دراجرای آن کودتا دراختيار آن مديران ومأمورانشان قرار داده بودند، دارای ضريب هوشی پائين تری از آقای ميرفطروس بوده اند. مايلم از آقای ميرفطروس خواهش کنم تا با اين همه هوش ودرايت در ارزيابی عمليات جاسوسی واطلاعاتی، به عنوان کارشناس ارشد در زمينه امور مخفی، دول ذيعلاقه را از فيض دانش ومعلومات خودشان محروم نکنند. حال ميپردازم به توضيح ترتيباتی که سيا واينتليجنت سرويس برای رفع ترس ونگرانی شاه از دستهای پنهان سياست انگليس، اتخاذ کردند. در فصل پنجم از « گزارش کامل ومشروح جزئيات عمليات » تحت عنوان « ازدياد فشار به شاه،» که در تارنمای زير قابل دسترسی است:
http://cryptome.org/iran-cia/cia-iran-pdf.htm
سازمان سيا تشريح ميکند که :
نقل از اسناد کودتا : « از همان ابتدای کار با اطلاع بوديم نظر به اينکه شاه از اجرای برنامه کودتا اکراه زيادی داشت، بنابراين بايد با فشار ويرا وادار به اجرای رل مخصوص بخودش ميکرديم. لذا، دربرنامه عمليات يک سری پيش بينی هائی شده بود تا يکبار وبرای هميشه خيال شاه را از نگرانی ذاتی (Pathological Fear ) “ دستهای پنهان انگليس” آسوده نموده و به او اطمينان دهيم که آمريکا و انگليس متفقا از او حمايت کرده و تصميم جدی گرفته اند که مصدق بايد برود. اين ترتيبات طوری بود تا بجای آنکه شاه از امضای فرمانهای مربوطه خودداری کند، آنها را با طيب خاطر امضاء کند.
در ۲۳ ژوئن (۱۹۵۳) در اداره مرکزی تمام کسانی که بايد برای اجرای مأموريت با شاه تماس ميگرفتند، تعيين شده بودند. در عمل، کليه مراحلی که درنظر گرفته شده بود، به همان نحو اجراء شد. ( بر خلاف نتيجه گيری آقای ميرفطروس-م).
اولين مرحله عمليات با اطلاع کردن شاهدخت اشرف که در آن زمان تصور ميشد در پاريس اقامت دارد، بود. اينطور برنامه ريزی شده بود تا در تاريخ ۱۰ ژوئيه در پاريس با وی تماس بگيريم تا از پاريس به تهران مراجعت کرده ودر تاريخ ۲۰ ژوئيه باشاه ملاقات کند. قرار شد تا اسدالله رشيديان ( جاسوس عاليرتبه انگليس در ايران-م) که هنوز در ژنو بود، ابتداء با او تماس گرفته واورا آماده ملاقات مشترکی با حضور دربی شاير (Darbyshire ) از جانب اينتليجنت سرويس و ميد (Meade ) از جانب سيا کند. (اينتليجنت سرويس به دفتر مرکزی سيا اطمينان داده بود که اين تماس درهر زمانی ميتواند در پاريس انجام شود.) در تاريخ ۱۰ ژوئيه ميد با هواپيما وارد لندن شده و بلافاصله عازم پاريس شد تا در آنجا با دربی شاير ملاقات کند. سپس، يک وقفه پيش بينی نشده ای پيش آمد. شاهدخت اشرف درپاريس نبود وتا ۱۵ ژوئيه طول کشيد تا موفق شديم ويرا در ريويرا پيدا کرده و اسدالله رشيديان را به سراغش بفرستيم. رشيديان به ما اطلاع داد که اشرف رغبتی. در بعهده گرفتن نقشی که برای او درنظر گرفته شده بود، ندارد. معهذا، در روز بعد، پس از ملاقات با دربی شاير وميد، با مشارکت خود درطرح موافقت کرد. اشرف اظهار کرد که ورود او به تهران با واکنش شديد از سوی مطبوعات هوادار مصدق روبرو شده و از اين رو اميدوار است تا اقدامات موثر ولازم از جانب ما برای مقابله با آن، بعمل آيد. ميد گزارش کار را درلندن به روزولت (Roosevelt ) رئيس اجرائی عمليات و لی ويت (Leavitt ) داد. سپس ميد به پاريس مراجعت کرده و تا عزيمت اشرف به تهران با او بود. ( ميد شخصت واقعی اشرف وحالات روانی ويرا در عمليات ت پ آژاکس شرح داده است.)
درتاريخ ۲۵ ژوئيه، اشرف با هواپيمای مسافری معمولی وارد تهران شد. همانطوريکه انتظارميرفت، ورود بی اجازه اشرف به تهران، طوفانی بپاکرد. چون از شاه و مصدق تقاضائی مبنی بربازگشت اشرف بعمل نيامده وهردوی آنان از اين موضوع خشمگين شده بودند. شاه از ملاقات بااشرف خودداری کرد ، اما نامه ای را که اشرف توسط رئيس امور داخلی دربار برای او فرستاده شده بود، قبول ميکند. ( نام اين شخص با رنگ مشکی سياه شده است. سپس در پاورقی اصل سند ، سيا تأکيد ميکند که اين شخص مأمور اينتليجنت سرويس انگليس بوده است. اين نويسنده نام اين شخص را با مطابقت ومقابله تاريخی اسناد، پيداکرد. نامش سليمان بهبودی بود-م) اين فرد آدم کارآمدی دردربار بودو در کليه مراحل کودتا واقعا به ما وفادار باقی ماند. اين نامه حاوی خبری بود که ژنرال شوارتسکف (پدر ژنرال شوارتسکف، فرمانده ارتش آمريکا در جنگ خليج فارس-م) جهت بازديدی به ديدار او خواهد آمد. شاه از شنيدن اين خبر خوشحال شد وخواهرش را طرفهای عصر روز ۲۹ ژوئيه به حضور پذيرفت. اين ملاقات از ابتداء با خشم وعصبانيت شروع شد. ولی دست آخر خواهر وبرادر باهم کنار آمدند. فردای آنروز، اشرف با هواپيمائی تهران را به مقصد پاريس ترک گفت. اين قسمت همانطور که پيش بينی شده بود، پيش رفت. اما موقعی خيالمان راحت شد که متوجه شديم مطبوعات طرفدار مصدق، خروج سريع اشرف از ايران را حمل بر واکنشهای خودشان مبنی برحضور وی درايران کرده اند.
دومين فرستاده ای که وارد صحنه شد، اسدالله رشيديان مأمور ارشد اينتليجنت سرويس انگلستان درايران بود. (پدر رشيديان درشگه چی سفارت انگليس بود-م) طبق برنامه، اولين مأموريت اسدالله رشيديان اين بود تا شاه را قانع کند که تنها رشيديان سخنگوی رسمی دولت انگلستان است. براساس برنامه پيش بينی شده قرار بود تا شاه جمله رمزی را انتخاب کند تا در تاريخ معينی در برنامه فارسی بنگاه سخن پراکنی انگليس (بی بی سی) پخش شود. دربی شاير در لندن ترتيب کار را طوری داد تا پيغام مربوطه به بی بی سی واصل شود. ( پيغام رمز از اين قرار بود تا گوينده بخش فارسی بی بی سی در ساعت ۱۲ نيمه شب، بجای اينکه اعلام کند “اکنون ساعت ۱۲ نيمه شب است”، بگويد که “اکنون دقيقا ساعت ۱۲ نيمه شب است“-م). در تاريخهای ۳۰ و۳۱ ژوئيه، شاه با اسدالله رشيديان ملاقات کرد. او جمله رمز را از بی بی سی شنيده بود، ولی مهلت خواست تا وضعيت را مورد ارزيابی قراردهد. باوجود اين، رشيديان توانست تا شاه را برای ملاقات با شوارتسکف فرستاده آمريکا آماده کرده و تأکيد براين نکته کند که شوارتسکف هم همين پيغام را تکرار کرده وتأکيد خواهد کرد که عمليات با همکاری نزديک آمريکا وانگلستان انجام خواهد شد.
شوارتسکف براين اساس ازسوی طراحان برنامه عمليات انتخاب شده بود چون بين سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۸ که بعنوان فرمانده نظامی در ژاندارمری ايران خدمت ميکرد ازدوستی با شاه برخوردار و شاه برای او احترام قائل بود. با نزديک شدن به تاريخ ۲۶ ژوئيه، جان والر (John Waller ) رئيس قسمت خاور نزديک وآفريقا (NEA/۴ ) در تاريخ ۱۹ ژوئيه با شوارتسکف ملاقات وپس از آماده کردن او، ويرا روانه مأموريتش نمود. شايع بود که شوارتسکف ميتوانست تلخترين واقعيتها را که ديگران از نظر شاه مخفی نگاه ميداشتند، با شاه درميان بگذارد. نامبرده مطمئن بود که خواهد توانست نظر همکاری شاه را برای اجرای برنامه، جلب کند. مأموريت مخفی شوارتسکف طوری تنظيم شده بود که پس از گردش وديدار مختصری از لبنان و مصر وپاکستان ، در تهران توقف کوتاهی داشته باشد تا بعدا سفرش را به آمريکا ادامه دهد. در تاريخ ۲۱ ژوئيه، شوارتسکف آمريکا را با هواپيما به مقصد بيروت، ترک کرد.
مأموريت شوارتسکف اين بود تا ازشاه سه نامه که قبلا در برنامه عمليات درنظر گرفته شده بود، اخذ کند : ۱- در فرمانی زاهدی را بعنوان رئيس ستاد ارتش منصوب کند. ۲- نامه ای مبنی بر اعتماد به زاهدی تا وی قادر باشد افسران ارتش را برای عمليات به نام شاه ، منصوب کند. ۳- فرمانی به کليه ارکان ارتش درحمايت از زاهدی. پيش بينی ميشد که اخذ چنين فرمانهائی از شاه آسانتر از گرفتن فرمانی مبنی بر برکناری مصدق بود. گمان برده ميشد که عزل مصدق از سوی مجلس انجام خواهد گرفت...» پايان نقل از اسناد.
با مرور آن قسمت از اسناد بالا که مربوط به ترس شاه از انجام کودتا برعليه مصدق است، خوانندگان محترم ملاحظه ميکنند که ترس نامبرده از دستهای پنهان سياست انگليس درايران، همچنان بی ربط هم نبوده است. اشاره سيا به اين واقعيت که حتی رئيس امور داخلی دربار سلطنتی نيز از مأموران اينتليجنت سرويس انگلستان بوده است، اين واقعيت را به ثبوت ميرساند که اعمال شاه حتی در اطاق خوابش هم از نظر اينتليجنت سرويس مخفی نبوده است. بنابراين نظر آقای ميرفطروس مبنی برپايبندی شاه به قانون، از پايه واساس باطل بوده و از جنبه تاريخی بی اعتبار ميباشد. حال بايد ديد که چرا آقای ميرفطروس دست به شخصيت سازی برای شاه زده است؟ بهتر نيست ايشان صريحا بگويد که منظورش از انکار واقعيت کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و از به لجن کشيدن شخصيت زنده ياد دکتر حسين فاطمی و تظاهر به قانونمند بودن شاه، چيست ومردم بايد از اين منبعد ايشان را درزمره چه گروهی محسوب کنند؟ «سلطنت طلب»، «جمهوريخواه» يا «. کاسب وعيالوار»؟
دربرگ ۱۵ (به شماره ۳۶ در ذيل صفحه) از فصل پنجم از گزارش عمليات فوق، ملاحظه ميکنيم که روزولت ورشيديان موافقت به اخذ دو فرمان از شاه ميکنند: يک فرمان برای خلع دکتر مصدق از مقام نخست وزيری وفرمان ديگر، انتصاب زاهدی به مقام نخست وزيری بجای دکتر مصدق. هر دو فرمان درتاريخ ۱۳ اوت از سوی شاه صادر شده و بلافاصله با هواپيما توسط سرهنگ (نصيری-م) از رامسر به تهران ميرسد.
حال سند شماره ۹ زير عنوان ” گزارش به لندن، “ برگ يکم (به شماره ۷۸ در ذيل صفحه) را که در تارنمای بالا قابل دسترسی است، مورد بررسی قرار ميدهيم تا خلاف نتيجه گيری آقای ميرفطروس مبنی براينکه «... طرح «ت.پ.آژاکس» -اساساً- يک طرح کودکانه بود تا يک طرح کودتا، چرا که از نظر سازمانی و تدارکاتی، هيچيک از عناصر اجزائیِ آن، دقيق و درست تنظيم نشده بود...» ثابت شود.
در سند شماره ۹ وپس از موفقيت کودتا، سيا چنين گزارش ميدهد که «« در تاريخ ۲۵ اوت ، کرميت روز ولت وارد لندن شد ( کرميت روزولت رياست اجرائی عمـــليات کــودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در ايران بود-م ). نامبــرده از تهران توسط اريک پولارد (Eric Pollard ) وابسته نيروی دريائی آمريکا در ايران و با يک هواپيمای باربری نظامی به خارج از ايران قاچاق شده وبه بحرين رفت. ( خلبان وخدمه هواپيمای مذکور از هويت روزولت بيخبر بودند). سپس وی به لنــدن رفته و درآنجا با فيرت ( Firth ) ملاقات کرده وعصر همانروزتوسط وی به ملاقات ژنرال جی آلکساندر سينکلر (J. Alexander Sinclair ) وديگران در ستاد کل اينتليجنت سرويس ميرود. (ژنرال جان آلکساندر سنيکلر از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ رئيس اينتليجنت سرويس انگليس بود-م). از همان ابتدای شروع جلسه ملاقات، مقامات اينتليجنت سرويس به صراحت به روز ولت گفتند که اينتليجنت سرويس نه تنها بخاطر موفقيت عمليات ار وی سپاسگزار است، بلکه امتنان بيشتر آنها بخاطر شهرت دائمی که اين عمليات برای خود اين سازمان در خارج ونزد مافوقهای آن ايجاد کرده است، ميباشد...»»
اصولا کارآئی هر تئوری يا برنامه ای بايد در عمل محک زده شده وبه اثبات برسد. اينکه آقای ميرفطروس اين برنامه عملياتی کودتا را که درعمل نتيجه مورد نظر را داده و رؤسای بزرگترين سازمانهای جاسوسی دنيا از نتيجه آن خشنود بوده و از حسن اجرای آن سپاسگزاری کرده اند، بسيار مهم وقابل توجه است. حال آقای ميرفطروس ميتواند آنرا کودکانه وبچگانه بخواند ولی اظهارات ايشان در اصل قضيه تأثيری ندارد، زيرا عملا کودتا به نتيجه مورد نظر رسيده ومملکت وملتی را نه تنها برای ۲۵ سال ديگر دربند استعمار نگهداشته، بلکه برای ۲۵ سال آزگار منابع وسرمايه های ايران را درمعرض چپاول وغارت بيگانگان قرار داده است. افزودن يک کلمه «کودکانه» صرفا برای خالی کردن شانه های يک محقق تاريخ از زير بار مسئوليت پژوهشی يا دست کم گرفتن توطئه های مشترک دو سازمان جاسوسی قدرتمند جهانی در سرنگونی موفقيت آميز دولت ملی وقانونی دکتر مصدق، بايد خاطر نشان کرد. ايشان حق ندارد تا با کودکانه خواندن برنامه عملياتی يک کودتا که کشور وملتی را برای سالها به خاک سياه نشانده است، اقدام به پاک کردن آن از حافظه تاريخ معاصرايران بکند. من اين عمل عامدانه ايشان را در اينجا بشدت محکوم ميکنم.

علی کبيری


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2009 news.gooya.com
All rights reserved for the original source