شنبه 12 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اول ماه می در تهران، گزارش ارسالی برای نشريه دانشجويی بذر

امروز اول ماه مه است. روز جهانی کارگر. روز کسانی که قر ار است نوع بشر را از هر گونه استثمار رهايی ببخشند. از چند روز قبل بنا بر اخباری که در سايتهای مختلف برای برگزاری مراسم روز کار گر از طرف فعالين مختلف کارگری درج شده بود به پارک لاله رفتم. تا به حال پارک لاله را آنقدر شلوغ نديده بودم. هم جمعيت مردم و هم جمعيت نيروهای مزدور رژيم. در دور ميدان آب نما جمعيتی نزديک به ۲۰۰۰ نفر به صورت پراکنده قدم می زدند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شايد بتوان گفت که به ازای هر يک نفر حداقل ۵ نفر لباس شخصی و پليس ايستاده بودند. ماشين های گشت ارشاد به تعداد خيلی زياد دور ميدان مدام در حال گشت زنی بودند. مردم عادی از اين همه ماشين ارشاد آنهم در پارک متعجب شده بودند. دور پارک يعنی در محوطه بيرون هم از سمت بلوار کشاورز و هم از سمت خيابان کارگر هم پر از نيروهای لباس شخصی بود. قبل از ساعت ۵ که ساعت شروع مراسم بود در پارک بودم. بعد از چند دقيقه که سعی کردم مکانی را برای نشستن پيدا کنم چهره های آشنای بسياری را ديدم. فعالين کارگری، دانشجويی، زنان و افراد ديگری که نمی شناختم اما کاملا مشخص بود که برای مراسم آمده بودند. همه وقتی يکديگر را می ديدند شروع به خوش وبش می کردند. بالاخره بعد از دقايقی و حدودا ساعت ۵:۱۵ دقيقه در گوشه ای که عده ای از فعالين جمع شده بودند ناگهان ۲ ماشين گشت ارشاد که تقريبا دو برابر ظرفيتش مامور زن و مرد سوارآن شده بودند به بيرون ريختند و به سمتی که فعالين در حال گفتگو با هم بودند رفتند و به وحشيانه ترين شکل ممکن شروع به کتک زدن کردند و در همان آن ۳-۴ نفر را دستگير کردند و به زور وارد ماشين کردند. مردم عادی داخل پارک وحشت زده شده بودند. يکی می گفت باز اينا چه مرگشون شده. باتوم های برقی بر سر و صورت افراد کوبيده می شد. هر کس که کوچکترين حرفی می زد و يا مقاومتی می کرد کتک می خورد و به زور سوار ماشين می شد. در اين ميان فرياد زنده باد جنبش کارگری از سوی يکی از فعالين به آسمان بلند شد. که در عرض چند ثانيه به زور سوار ماشينش کردند. در اين ميان جوانی را که قصد فرار داشت و دوستش اعتراض می کرد که ولش کنيد ا توسط چند تا از غول تشن های پليس دستگير کردند و آنقدر او را زدند که به حالت بيهوش در آمد و بعد لباسش را از تنش در آوردند و آن را به روی صورتش کشيدند و کشان کشان در همان حالت بيهوشی به درون ماشين بردند. در اين لحظه ياد تصاويری افتادم که تحت نام دستگيری ارازل و اوباش در اينترنت و موبايلها پخش می شد. فکر می کنم مردم امروز معنی ارازل و اوباش را به خوبی فهميدند. آنقدر مامور و لباس شخصی پر بود که به هر طرف نگاه می کردی فقط آنها ديده می شدند. يکی از آنها در جايی که ما و چند خانواده ديگر ايستاده بودند اسپری فلفل زدند و صدای چند جوان که فرياد مزدند سوختم و چشمانشان را گرفته بودند به هوا رفت. البته در ميان آنها چند زن چادری هم بودند که آنها هم از اين عمل هم قطارشان در امان نماندند. چرا که بعدا آنها در جمع پليس ها ديدم. بقيه مدام مردم را وادار می کردند که دور شويد و اينجا نايستيد. دختر و پسر جوانی که با هم بود ند و و پسر جوان در حال گرفتن عکس با موبايلش بود را هم با توهين و کتک دستگير کردند. عکاس جوانی هم که معلوم بود از خود آنهاست به سمت افراد حاضر می رفت و روی چهره شان زوم می کرد و عکس می گرفت.در اين ميان دختر جوانی که معلوم بود برای ورزش آمده بود چون با بلوز و شلوار ورزشی بود توجه همه را به خود جلب کرد. چون او را به روی زمين می کشيدند و روسريش کاملا از سرش افتاده بود. آنها نمی خواستند مردم بفهمند که چرا امروز اينجا شلوغ شده به همين خاطر هر تيپ آدمی را دستگير می کردند تا فردا به اسم ارازل و اوباش، مزاحم نواميس مردم و بی حجاب همه جا جار بزنند. از تعداد دستگير شدگان آمار دقيقی ندارم اما دو ماشين گشت ارشاد کاملا پر شده بود.گوشه گوشه ميدان غلغله بود.پسر جوانی هم که معلوم بود در درگيری لباسش را از تنش خارج کرده بودند و تمام بدنش جای ضربه های باتوم بود در حال فرار بود .در گوشه ای ديگر فرياد می زدند و دستگير می شدند. حتی در قسمتی از ميدان که يک خانواده نشسته بودند و ظاهرا از آنها خواسته بودند که از آنجا بروند و با اعتراض مادر خانواده که زن مسنی بود روبرو شده بودند به زور و با تهديد می خواستند او را که همراه با همسر و بچه هايش بود با خود ببرند بدون هيچ دليل و توجيهی. باران شديدی شروع با باريدن کرد که باعث شد مردم عادی سريع متفرق شوند. همه اين اتفاقات در ۱۵-۲۰ دقيقه اتفاق افتاد. بعد که در اطراف پارک در حال قدم زدن بودم با پرچم جالبی که مربوط به سايت جمعی از فعالين کارگری بود روبرو شدم. بعد که دوباره برگشتم در آنجا نبود. اتفاقات امروز نشان داد که راديکاليسم و همچنين ديکتاتوری و خفقان در حال رشد است. حضور فعالين کارگری در کنار جوانانی که بسيار با انگيزه آمده بودند و بسياری از فعالين زنان نويدهای خوبی را با خود به همراه داشت. اول ماه مه امسال که در يک روز تعطيل و يه شکل کاملا مستقل برگزار شد اگر چه حتی فرصت سخنرانی و بيانيه و شعار نداشت اما درحضور مردم بود و اين مساله خيلی مهم بود.





















Copyright: gooya.com 2016