پنجشنبه 16 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در روز جهانی آزادی مطبوعات، قديمی ترين زندانی مطبوعات ايران، عدنان حسن پور را فراموش کرديم، رحمان جوانمردی، کميته گزارشگران حقوق بشر

اسارت و گرفتاری زندان، قفس و زنجير شدن

آنروز که آزاد بودم ميخواستم جهان را عوض کنم و فکر می کردم که ميتوانم دنيا را تکان بدهم. پول، مقام و هر شغلی ناچيز بودند و توانايی و انگيزه های من بيش از آن بود که مبلغی و منصبی بتواند با آن مقابله بکند. بعد از سپری کردن يکهفته در آن سلول سرد و تاريک، باز شدن دريچه ۳۰ سانتيمتری روی درب سلول دغدغه خاطرم و هم صحبتی با هر انسان ديگر و هواخوری ۵ دقيقه ای مشغوليت فکريم شده بود. آرزوی يک زندانی در موقعيت خطرناک زير اعدام و زير تهديد روزانه زندانبانان سنگ دلی که خدا را بنده نيستند و ماموران امنيتی که جهان را در چارچوب ترسيم شده نظامی که بدان تعلق دارند، ميخواهند تنظيم کنند، در تصور يک انسان آزاد و زندان نديده نميگنجد. عدنان حسن پور جوانی آگاه و توانايی بود که در مدت کوتاهی در کردستان منشا خير شد و ميخواست سنگی باشد در اساس جامعه مدنی برای جامعه اش در کردستان.

عدنان حسن پور به نيکی ميدانست بدون گفتمان و انديشه ورزی جامعه در بند و ميراست. رسانه و مطبوعات رکن چهارم دمکراسی است و بدون مطبوعات آزاد جامعه مدنی هيچ مفهومی جز فريب ندارد. وی به تبادل نظر و برخورد آرا اعتقاد داشت و بهمين سبب نيز به فکر انتشآر نظرات خود و ديگرانی افتاد که به اين شيوه از "ساختن" معتقد بودند. عدنان بزودی بکمک شبکه ای از اهل قلم و رسانه که با خود همگام ميديد برای اين هدف تلاش خود را شروع کرد. هفته نامه ئاسو(آسو) در دو زبان کردی و فارسی در کردستان با همکاری او منتشر شد. ئاسو مرکزی شد برای نوشتن، کار فرهنگی و اطلاع رسانی برای عده زيادی از روزنامه نگاران کرد که قصدشان سهيم شدن در پايه ريزی جامعه مدنی بود. اما گفتگو و اظهار نظر و انديشه ورزی برای جوانانی مانند عدنان و همکارانش ممنوع بود و مقامات امنيتی تشخيص ميداند که چه کسی بجای چه کسانی ميتواند فکر کند و افکارش را بنويسد و انتشار دهد. توقيف انتشار ئاسو کفايت نداشت بايد بانيان و ناشران و نويسندگان تاثير گذار آن نيز حذف ميشدند تا ديگر کسی جرات چنين جسارتی را بخود ندهد. و بزودی اين اتفاق بايد ميافتاد و افتاد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از آنروز سرد در اواخر آذرماه ۱۳۸۵ زمانی که وی را در قفس کردند برايش انواع سناريوها ساختند، ميخواستند کرامت او را از وی سلب کنند، او را بزانو در بياورند و از او موجودی که آرزوهايش کوچک و کوچکتر شود بسازند. عدنان را متهم به جاسوسی کردند. داشتن دوربين عکاسی و جی پی اس را پرونده جاسوسی کردند. هيچ کس را با هيچ دوربينی در ايران دستگير نمی کنند ولی اگر فعاليتی داشته باشيد که در خدمت مردم باشد، و صاحب افکاری باشيد که برای تعالی جامعه اهميت داشته باشد، دوربين عکاسی و تلفن موبايل هم سوژه مقامات امنيتی ميشود، زندگی خصوصی و رابطه شما با هر احدی و حتی جرايم رانندگی مساله شود. عدنان را محکوم به اعدام کردند و او و خانواده اش را بشدت تحت فشار گذاشتند. دوست و فاميل نزديکش هيوا بوتيمار را هم يکماه بعد اسير کردند و برای او هم سرنوشتی مشابه ساختند، هيوا را هم به مرگ محکوم کردند(هيوا نشريه سبز چيا، که يک نشريه در ارتباط با محيط زيست بود منتشر ميکرد). پرونده جاسوسی و محاربه برای هيوا بوتيمار و عدنان حسن پور فقط ناشی از فعاليتهای مدنی آنها بود که نظام اسلامی آنها را بر نمی تافت، همچنانکه فعاليتها مازيار بهاری، رکسانا صابری، هنگامه اخوان، احمد زيداآبادی، عيسی سحرخيز، مسعود باستانی، عمادالدين باقی و محمد نوريزاد را بر نميتابد و برايشان پرونده های ديگر با اتهامات واهی ساخته است.

اهالی مطبوعات در بند و آوره

رسانه ها و اطلاع رسانی در ايران در طی ۳۱ سال گذشته تحت شديدترين سرکوب و فشار بوده است، جمهوری اسلامی پس از بستن روزنامه آيندگان در همان فردای انقلاب تا کنون صدها نشريه و روزنامه را تعطيل کرده و صدها روزنامه نگار را زندانی و آوراه نموده است. اعمال سانسور و خود سانسوری نيز در کار رسانه ای به امری عادی تبديل شده است.

با کودتای انتخاباتی در خرداد سال گذشته موج دستگيری و سرکوب شتابی دوچندان گرفت و هرآنکه قلمی در خدمت آزادی در دست داشت تحت تعقيب قرار گرفت. برای عده زيادی از روزنامه نگاران بخاطر نوشتن نقد و اعتراض به دولت و يا به رهبر جمهوری اسلامی احکام زندانهای طويل المدت صادر شده است و يا شرط آزاديشان را ابراز ندامت و عذرخواهی از آيت الله خامنه ای قرار داده اند. اقدام عليه امنيت ملی، جاسوسی و محاربه از جمله اتهاماتی است که به روزنامه نگاران بسته اند. در مورد زير فشار قراردادن روزنامه نگاران برای عذرخواهی از آيتالله خامنه ای، وبسايت دويچه وله به نقل از بيانيه ای از گزارشگران بدون مرز نوشت:

"روزنامه نگاران، در حالی که کاری جز انجام وظيفه، يعنی اطلاع رسانی انجام نداده اند، چرا بايد تقاضای پوزش کنند؟ در هشت ماه گذشته، بيش از ۱۱۰ روزنامه نگار زندانی و نزديک به ۲۰ نشريه توقيف شده اند. اين رژيم جمهوری اسلامی ايران است که پس از آزاد کردن همه روزنامه نگاران بايد از آنها تقاضای بخشش کند." ...

دادگاههای نمايشی و دستورات از کانالهای ديگر

شاهرودی در مقابل سوال نمايندگان فراکسيون کرد در مجلس شورای اسلامی در مورد حکم اعدام عدنان حسن پور و هيوا بوتيمار بصراحت اعلام می کند که اين احکام از کانال ديگری صادر شده است:

"هاشمی شاهرودی رئيس قوه قضانيه گفته است حکم اعدام دو فعال سياسی کرد، از «کانال ديگری» به غير از قوه ی قضائيه صادر شده و او در اين زمينه کاره ای نيست." امروزه ديگر برای همگان روشن شده است که قضاوت و دادگاه در ايران نمايشی تراژيک بيش نيست. تصميمات و پرونده سازيها نزد دستگاههای امنيتی، زندانبان و بازجويان اطلاعات و سپاه است و دادگاهها برای نمايش و تظاهر به "تمکين" قسمتی از قانونشان تشکيل ميشوند.

هنگامه شهيدی که طبق دستور بازجويش ميبايست ۶ سال را در زندان بگذراند و دادگاه فرمايشی دقيقن به آن عمل کرده است، نمونه بسيار گويايی از اين رويکرد است:

"مطابق تهديدات بازجويان وزارت اطلاعات مبنی بر ۶ سال حبس در بازداشتگاه ۲۰۹، بدون حق ملاقات حضوری و حتی يک روز مرخصی و همچنين اين تهديد که جلوی عفو مشروط وی را در کميته عفو وزارت اطلاعات خواهند گرفت و وی بايد بدون کم و کاست ۶ سال محکوميت خود را به طور کامل بگذراند"

ايران بزرگترين زندان روزنامه نگاران

آنگونه که آمار گزارشگران بدون مرز اشاره دارد در ايران تنها در هشت ماه آخر سال گذشته بيش از ۱۱۰ تن روزنامه نگار بازداشت شده و ده ها تن از فعالان رسانه ای آوره از خانه و کاشانه خود گشته و ده ها تن ديگر کار و شغل خود را از دست داده اند.

همچنين عده زيادی از دستگيرشدگان که فعال سياسی و حقوق بشری ناميده ميشوند نيز بخاطر دسترسيشان به رسانه و کار رسانه ای به زندان افتاده اند. وکيلی که برای اشکار کردن اجحافاتی که بر موکلش ميگذرد و ناچار به رسانه ای کردن پرونده سازيهای مقامات امنيتی و قضايی ميشود و با رسانه ای مصاحبه کرده. پزشکی که وبلاگش يگانه اقدام مجرمانه اوست، گزارشگر حقوق بشری که برای اطلاع رسانی در مورد زيرپاگذاشتن حقوق انسان و سرکوب آزادی و آزاديخواهی را افشا کرده و در وبلاگ و يا وبسايتی مقاله ای منتشر کرده است و موارد و نمونه های ديگر مبين اين مساله است.

عدنان حسن پور و هيوا بوتيمار قديميترين زندانيان قربانی دادگاههای نمايشی و پرونده سازی امنيتی مطبوعات

دنبال کردن اخبار منتشره از روند پرونده سازی و دادگاههای عدنان حسن پور گويا تر از آنست که توضيحی در اين باره لازم باشد. عدنان حسن پور ٢٧ ساله روزنامه نگار هفته نامه ئاسو درآذر ماه ١٣٨٥ دستگير و در تاريخ ٢٢ خرداد در دادگاهی غير علنی و بدون اينکه حق برخورداری از وکيل را داشته باشد، به اتهام "اقدام عليه امنيت ملی"، " جاسوسی" و "محاربه" محاکمه و به اعدام محکوم شد. ديوان عالی کشور در تاريخ ٣٠ مهر ماه ١٣٨٦حکم اعدام عدنان حسن پور را تائيد کرد. با درخواست اعاده دادرسی در تاريخ ١٩ مرداد ماه ١٣٨٧ ديوان عالی کشور حکم اعدام وی را لغو کرد. اين روزنامه نگار مجددن در ١٦ شهريور و ١١ بهمن ١٣٨٧ در دادگاه انقلاب سنندج محاکمه شد و نهايتن دادگاه حکم اعدام او را به ۳۱ سال زندان کاهش داد.

سنگين ترين حکم مطبوعاتی برای انسان بزرگی مانند عدنان حسن پور

عدنان حسن پور با حکم ۳۱ سال زندان که سنگينترين حکم برای يک روزنامه نگار در ايران است، نزديک به ۴۰ ماه است که در زندان بسر ميبرد. اين حکم سنگين تنها بخاطر نوشتن و انجام وظايف رسانه ای که يگانه فعاليت او بوده به او تحميل شده است. فراموش نکنيم که عدنان حسن پور در زندان نيز نمونه مقاومت و بزرگ منشی بوده و با دست زدن به اعتصاب غذا در موارد متعدد با يگانه وسيله ممکن در زندان اعتراض خود را به زندانبانان و مقامات امنيتی نشان داده است. اعتراض عدنان تنها بخاطر پرونده خودش نبوده و حداقل در دو مورد برای حمايت از زندانيان ديگر و اعتراض به پروسه های پرونده سازی و شرايط سخت زندان دست به اعتصاب زده است.

مختار زارعی در وبلاگ خود تحت عنوان ۲۹ از ۳۱ بزرگتر است در مورد اين انسان بزرگ مينويسد:

"با وصف اينکه خودش محکوم به اعدام بود اما برای تقليل مرارت ديگران از هيچ تلاشی فرو نميگذاشت از هم بنديهايش شنيدم برای نجات ارسلان اوليايی، انور حسين پناهی و احسان فتاحيان از حکم اعدام بسيار تلاش کرده بود شکر خدا آن دو از طناب رستند و اما احسان...

در زندان بودم که حکم خودش هم به ۳۱ سال حبس تغيير يافت بسيار خوشحال شدم از اينکه دادگاه اجازه سلب حيات عدنان را به هيچ انسانی نداده است چه مبارک خبری بود نميدانستم بابت رهايی از مرگ تبريکش گويم يا بابت آن حکم سنگين صبوريش دهم شايد هر دو البته روحيه قوی و تبع بلند او زحمت تبريک گفتن و صبوری دادن را کم ميکرد."

عدنان را فراموش نکنيم

خوشبختانه وجدانهای بيدار در سطح بين المللی هيچگاه زير بار پرونده سازی عليه عدنان حسن پور نرفتند و مراکز حقوق بشری، فرهنگی و رسانه ای زيادی با حمايت بی شائبه خود از اين روزنامه نگار و حتی اهدای جوايزی، مستقيمن به جمهوری اسلامی اعتراض کردند. در روز آزادی مطبوعات مقالات و نوشته های زيادی منتشر شد و تا آنجايی که اطلاع دارم به وضعيت منحصر بفرد عدنان اشاره ای نشد. تعداد زياد دستگيرشدگان و موارد بسيار از حق کشی و توجه به روز و خبرهای تازه مارا از اين مساله غافل کرد. غفلت يا فراموشی در مورد عدنان عزيز از انصاف آزاديخواهان بدور است. نبايد عدانان حسن پور را فراموش کرد. او را در قفسی که بناحق برايش ساخته اند تنها نگذاريم. نوشته های ما و قدردانی از زحماتش، درد محروميتهايی که به او تحميل شده را کمتر خواهد کرد. خواست آزادی عدنان حسن پور و حمايت و قدردانی از وی وظيفه ی هر انسان آزاده است. عدنان را آزاد کنيد....


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016