جمعه 26 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خاتمی درست می‌گويد، روزبه ميرابراهيمی

روزبه ميرابراهيمی
چند روزی است که بياناتی به نقل از شما در فضای مجازی منتشر شده که حاوی مواضعی عليه "جنبش سبز" است. چون برخلاف دفعات پيشين تا اين لحظه از سوی شما "تکذيب" نشده و با پی‌گيری‌هايی هم که شخصأ داشتم مواضع واقعی شما نيز حتی در صورت تکذيب ظاهری همين باورها است برخود لازم ديدم تا اين يادداشت را به بهانه همين خبرها به رشته تحرير درآورم

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


roozbeh_mirebrahimi@yahoo.com
www.shabnameha.net


نام سيد محمد خاتمی برای بسياری يادآور اشک ها و لبخندهاست. بخصوص برای هم نسلان من که با روی کار آمدنش فصلی ديگر در زندگی را تجربه کرديم. فصلی سرشار از «اميد» برای يافتن زندگی بهتر.
همين «اميد» بود که ما را همراه سختی هايی کرد که شايد برای بدوش کشيدنش جوان بوديم و بی صبر. بازی روزگار ما و اميد مان را به ورطه «اشک ها» کشاند و آن همه لبخند روزگاران آغازين به «اشک» های جانکاه انجاميد.

بی تعارف بگويم! مسبب اصلی بسياری از آن «اشک» ها و «نااميدی» اميدها شما بوديد! بله شما آقای خاتمی!

من اين سياهه را به عنوان يکی از آنهمه جوانه اميد آن روزها که پس از مدتی «قربانی» شد می نويسم. يکی از آنها که با روزهای پيش از انتخابات دوم خرداد زندگی کرد و در شوق دستيابی به آرزوهايش – که خواست اندکی بود برای داشتن زندگی بهتر بدور از قيوميت اين و آن – دلهره ها و شب بيداری های سال های پس از آن را به جان خريد و از اعماق وجود درک کرد.

اما با اين همه، سال هاست که ديگر جنابعالی» آن نيستی که برای امثال من چراغ «اميد» باشی. مدت هاست داستان من و امثال من با شما به پايان خود رسيده است.
چند روزی است که بياناتی به نقل از شما در فضای مجازی منتشر شده که حاوی مواضعی عليه «جنبش سبز» است. چون برخلاف دفعات پيشين تا اين لحظه از سوی شما «تکذيب» نشده و با پيگيری هايی هم که شخصا داشتم مواضع واقعی شما نيز حتی در صورت تکذيب ظاهری همين باورها است برخود لازم ديدم تا اين يادداشت را به بهانه همين خبرها به رشته تحرير درآورم.

ابتدا بگذاريد آنچه از شما نقل شده را مرور کنيم.

«سيد محمد خاتمی اخيرا در جلسه ای با مشاوران خود تنها راه ادامه فعاليت و حيات اصلاح طلبان را پی گيری اهداف خود از مسير اصلاحات عنوان کرده و اظهار داشته است:نمی شود با جنبش سبز به اهداف خود رسيد.تنها راه زنده نگاه داشتن اصلاحات جدايی از اين جريان است. وی با تاکيد بر اين که «جنبش سبز اصلاحات را به ورطه نابودی کشانده»،تصريح کرده است: مسير اهداف ما فعلا از خيابان محقق نمی شود و ما در اين زمينه بايد و حتما فقط راه خودمان را پيش بگيريم.خاتمی در عين حال مسير جداسازی از جنبش سبز را نيازمند دقت بالايی عنوان کرده و اظهارداشته است:ما دراين شيوه بايد کاملا با احتياط عمل کنيم.اگرمهندسی شده گام بر نداريم ممکن است بدنه اجتماعی موجود که مشترک با جريان سبز است دچار تفرقه و دو دستگی شود.»


بنده فرض می گيرم که اين نقل ها به صورت کاملی منتقل نشده و شما دقيقا اين جملات را نگفته ايد اما با شناختی که از شما دارم و با پيگيری های هم که کردم شما در کل همين نوع باور را داريد. حالا شايد با کلمات با ادبيات ديگری بخواهيد منظورتان را بيان کنيد. بنا بر همين فرض ادعاهای شما حداقل اين موارد است:

۱- جنبش سبز با «اصلاحات شما» متفاوت است.
۲-جنبش سبز، اصلاحات را از آن چارچوبی که «شما» مد نظر داشتيد منحرف کرده است.
۳- راه جنبش سبز با «راه شما» متفاوت است و شما بايد راه خودتان را برويد.

من کاملا با اين سه ادعا موافق هستم و اصولا اگر اين سه ادعا درست نبود ما پس از کوبيده شدن ميخ بر تابوت اصلاحات (که بخشی از آن ناشی از عملکرد حضرتعالی بود) هرگز شاهد جنبش اجتماعی ديگری به اين زودی ها نبوديم.

اول. بگذاريد چند تفاوت عمده «جنبش اصلاحات» با «جنبش سبز» را برای تان فهرست کنم.

جنبش اصلاحاتی که شما را به قدرت رساند وعده های بسياری رديف کرده بود اما در عمل به وعده ها، ناکامی بزرگ بود. اما جنبش سبز بر حداقل وعده هايی که بر سر آن عهد بسته بود در عمل ايستاد.
جنبش اصلاحاتی که شما نماد آن بوديد به نام «مصلحت» بارها به مردم پشت کرد. اما جنبش سبز «مصلحت» را تنها به اجابت خواست مردم منوط کرد.
جنبش اصلاحاتی که شما رييس جمهورش شديد برای تحقق ظرفيت های قانونی ملت و حقوق ملت تنها زمان را هدر داد و با سستی های بسيار در بزنگاه های حياتی همان اندک حقوق ملت را نيز تضييع کرد. اما جنبش سبز برای بازپس گيری حق ملت (حتی همان حق محدود موجود در قانون اساسی فعلی) در عمل ايستاد و در بزنگاه های حياتی «باور توانايی جمعی» ملتی را (حداقل) بازپس گرفت.
جنبش اصلاحاتی که شما چارچوب هايش را تببين کرديد و می کنيد خط قرمزش «نظام» است حتی اگر «نظام» سرشار از ظلم به مظلومان باشد. اما جنبش سبز خط قرمزش «حقوق ملت» است و حفظ «نظامی» که در آن مظلوم قادر به گرفتن حق از ظالم نيست را هرگز به عنوان «اصل» نپذيرفته و نخواهد پذيرفت.


دوم. بله! جنبش سبز چارچوب های اصلاحاتی که شما مدنظر داشتيد را منحرف کرده است. چون اصولا اصلاحاتی که شما برايش چارچوب تعيين کرده ايد کالای تاريخ مصرف گذشته است و ديگر خريداری ندارد. حتما اين مثل معروف را شنيده ايد «نو که بياد به بازار. کهنه می شه دل آزار». اصلاحات مدنظر شما همان «کهنه دل آزار» اين مثل معروف است.
ماه ها پيش از انتخابات درست زمانی که هر روز خبری از نامزدی شما برای انتخابات رياست جمهوری به بيرون درز می کرد در يادداشتی نوشتم «اصلاحات نيازمند يک نقطه سر خط است. اگر قرار بر تکرار همان گذشته باشد هيچ ثمری جز صرف زمان نخواهد داشت.» (۱) بله! جنبش سبز دقيقا همان نطقه ای است که بر پايان «اصلاحات مد شما» زده شد و سرخطی نو را آغاز کرد.
ظاهرا همين سرخط جديد «شما» و برخی از نزديکان تان را نگران کرده است. ديگر کسی نامی از «اصلاحات شما» نمی برد و شما «پرچمدار» چيزی هستيد که «کهنه دل آزار» شده است.


سوم. ادعای ديگر شما اين است که راه جنبش سبز با راه شما متفاوت است. حتما چنين است. اگر قرار بود همان راه تکراری شما باشد که حاصلش تکرار گذشته شايد به شکل کمدی اش می بود. اگر تا پيش از اين انتخابات کسانی بودند که باور داشتند شما قادر به موج سازی هستيد بعيد است پس از انتخابات و حوادث پس از آن چنين باوری داشته باشند.
يادم هست در ماه های پيش از انتخابات يکی از همراهان سابق شما (بابک داد) در نامه يادداشت گونه ای به شما تاخته بود که «چرا داريد اعتبار خود را هزينه کسانی می کنيد که دنبال چيزهای ديگری هستند» (نقل به مضمون).
همان موقع در يادداشتی به اين دوست يادآور شدم «از کدام اعتبار سخن می گويد؟» (۲)

بله! آن دوست و من هر دو مخالف نامزدی شما بوديم. اما تفاوت در اين بود که وی می پنداشت شما «اعتبارملی» داريد و «سرمايه اميد ملت» هستيد و نبايد بياييد و من باور داشتم «آن خاتمی موجود» هيچ تغييری نکرده و نبايد بيايد.
برايتان نوشتم که مخالف آمدن تان هستم.(۳) و توضيح دادم که تلاش برای ايجاد حرکت اجتماعی – برای تغيير- با توجه به تجربه دوران اصلاحات نيازمند يکی از اين دو پيش زمينه است. يا بايد نظام تغييری در زمينه نرمش برای پذيرش اصلاحات از خود نشان داده باشد و يا اصلاح طلبان در شيوه و اهداف خود تغييری داده باشند. چون نظام همان نظام با همه مشخصات و سيگنال های پيشين بود و شما هم همان خاتمی پيشين (حتی عقب تر) پس معنی نداشت امتحان دوباره راهی طی شده.
پس وقتی ديگرانی با مشی متفاوت و مشخصه هايی سودمندتر پا به ميدان گذاشتند حتی با وجود اينکه در سوی ديگر (يعنی نظام) نشانه تغييری ديده نمی شد رفتن در مسير تلاش برای ايجاد حرکتی اجتماعی قابل توجه شد.

بنده ترديدی ندارم که اگر شما نامزد انتخابات رياست جمهوری بوديد و همين کودتا عليه رای مردم روی می داد شما بر مبنای منش و روش خودساخته ای که داريد به اين بازی «کثيف» تن می داديد و با توجيهات مختلف – که ما در دوران اصلاحات بارها از شما شاهد بوديم – باز هم به اميد ملت و خود ملت پشت می کرديد.

هميشه در طول اين يکسال بارها خداوند را شکرگذار بودم که اين بليه از سر ملت ايران گذشت. منظورم از «بلا» شخص شما نيست بلکه منظورم «بلای» پشت کردن به ملت و نااميدکردن اميدواران است که از صدها بلای ديگر غيرقابل جبران تر.

کارزار کنونی مبارزه برای بازپس گيری حق ملت مردان و زنانی را می طلبد که آفيت طلب نباشند. يادم هست دوستی نقل می کرد که در همان چند مدتی که نامزد انتخابات بوديد و به چند شهر سفر کرديد وقتی در ميان جمعيت شعار «جمهوری اسلامی آزاد بايد گردد» را شنيديد وحشت تمام وجودتان را در بر گرفت و اعتراف کرديد که «مرد چنين ميدانی نيستيد». اين شعار فرسنگ ها با خواسته های حقيقی ملت ايران فاصله دارد اما شما از همين هم فراری بوديد. شخصيت های برجسته جنبش سبز يعنی آقايان موسوی و کروبی دقيقا در حال تلاش برای تحقق اين شعار هستند. هر چند خواست های ملت عميق تر است اما هر گامی در جهت استيفای حقوق ملت و تحقق واقعی حاکميت مردم بر سرنوشت خويش درخور تحسين است.


در روزهای پيش از انتخابات نقلی را شنيدم که مربوط به روزی بود که مهندس موسوی به شما پيغام داد که تصميم به شرکت در انتخابات دارد و توصيه کرده بود «لزومی ندارد شما انصراف بدهيد چون من با گفتمان خودم خواهم آمد و نه با گفتمان اصلاحات» که نمادش شما شده بوديد. شما که تازه سفرهای استانی خود را آغاز کرده بوديد اين تصميم برايتان غيرمنتظره بود. اما با توجه به گفته علنی پيشين خود که «يا من يا موسوی می آييم» از ادامه کانديداتوری انصراف داديد.
من وقتی اين نقل قول را شنيدم تا مدتها با خود فکر می کردم که اين ادعای مهندس موسوی «که من با گفتمان خودم می آيم» يعنی چه؟ آيا منظور همان اصلاح طلب اصولگرا بود که می گفت؟

با نزديک شدن به روزهای انتخابات منظورش را درک کردم. او هم مانند بخش وسيعی از جامعه می دانست که اصلاحات با گفتمان آن زمانش همان «کهنه دل آزار» است. البته بسياری از دوستان شما همچنان در دنيای خود سير می کردند و برخی هنوز در همان دنيايند اما چرخش روزگار نشان داد چی می توان کرد و چگونه می توان.
يادم هست دوستی در همان ايام نوشته بود «موسوی هندوانه قاچ نکرده است» و با اين استدلال «هندوانه قاچ کرده پيشين» يعنی خاتمی را پيشنهاد می کرد. گذشت زمان ثابت کرد هندوانه قاچ نکرده شيرين تر از چيزی بود که هر کسی تصور می کرد.

اصلاحات با چارچوبی که شما مدنظر داريد مدت هاست تمام شده است اما راه اصلاح طلبی همچنان ادامه دارد.
جنبش سبز تداوم همان راه اصلاح طلبی است. هم ضد خشونت است و هم مسالمت جو.

اگر دل خوش پيغام و بده بستان های حاکمان هستيد که مثلا امثال شما و شيوه های شما به نام اصلاحات مورد قبول قرار گيرد سخت در اشتباهيد. از همان ميانه های دوران اصلاحات مقامات عالی نظام با زبان های مختلف گفتند که اجازه هيچ عرض اندامی به امثال شما نخواهند داد و پله پله اين حذف شان را اجرايی کردند. اين بار نيز شما طعمه ای برای حذف ديگران خواهيد شد. اصلاحات مد نظر شما حتی با التماس هم تا زمانی که موانع اصلی (انگونه که جنبش سبز دنبالش هست) برداشته يا تغيير بنيادين نکند قدرت تحقق نخواهد داشت. حاکميت کنونی برای خود «اصلاح طلبانی» همانند قاليباف و لاريجانی را مهيا خواهد کرد تا «نمايش رقابت» را به صحنه ببرد.

پس اميدوارم دوباره در انتخاب بين «حقوق ملت» و «حقوق حاکميت» به مردم پشت نکنيد. اگر کرديد هم آنکه در چشم مردم خوار خواهد شد شماييد.

سپتامبر۲۰۱۰- نيويورک


پی نوشت:

۱- اصلاحات نقطه سر خط
http://www.shabnameha.net/spip.php?article744

۲- کدام "ثروت ملی"؟ کدام" قمار"؟
http://www.shabnameha.net/spip.php?article619

۳- آقای خاتمی! يک پيشنهاد دارم
http://www.shabnameha.net/spip.php?article698


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016