دوشنبه 25 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ببينيم چند مرده حلاجيد، پدرام فرزاد

اينان که عين خيال‌شان هم نيست. شما هر روز يک تحريم جديد بنويسيد و به تعداد افراد دنيا، امضا پايش بزنيد. تنها کسانی که تاوان اين تحريم‌ها را می‌دهند، مردم بی‌گناه ايران هستند که فعلأ و طی اين ۳۳ سال گذشته عنان اختيارشان در دستان اين از خدا بی‌خبران قرار گرفته که حتی شعور آن را ندارند که بفهمند برای نيروگاهی که تاکنون دو يا سه تحريم کشنده به خاطرش تحميل شده به ما، می‌توانستيم بدون تحريم شدن، آن را پس از ۳۵ سال نساختن، رها کرده و به بسياری از امور واجب‌تر ديگر مملکت و مردم برسيم تا اين همه غافل از احوال دل خويش نباشيم

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تخم‌مرغ شانه‌ای ۹ هزارتومانی صدای همه را درآورده تا جايی که دولت اعلام کرده با توزيع و فروشِ اين محصول به قيمت شانه‌ای ۵۲۰۰ تومان در ميادين تهران، درصدد شکستن قيمت کاذب آن و پايين آوردن جوّ ملتهبِ ناشی از افزايشِ جهشیِ قيمت‌ها می‌باشد، اما هنوز که خبری از اجرای درست و حسابی اين طرح نشده و لابد اين يکی نيز به جرگه‌ی «هزاران طرحِ وعده داده شده اما انجام نشده‌ی دولت انتظار» خواهد پيوست.
ملالی نيست، چون چند سالی است عادت کرده‌ايم به شنيدن، نديدن و سپس نيشخندی از سرِ سوزِ ناشی از دردِ باورنکردن.
سال‌هاست قسم حضرت عباس می‌خورند که اسامی مفسدان اقتصادی را فاش می‌کنيم و آنها را رسوای خاص و عام، با ساده‌زيستی و پيغمبروار زندگی کردن، نشان می‌دهيم که دولت ما دولتی ساده است و خاکی، اما دم خروس دروغشان زمانی از گوشه‌ی پرده بيرون می‌زند که پسرخاله‌ی دسته ديزی‌شان را در سفر نيويورک به همراه می‌برند، نوه‌ی خويش را نيز. بالاخره چندصباحی جلوس بر صندلی رياست جمهوری جدای از مصايب شيرين قدرت، زحماتی چنين نيز به همراه دارد که «بابابزرگ» برای گرفتن ويزای «نوه» خود، صابون نقدشدن را نيز به تنش بمالد و مثل هميشه با لبخندی از سر بلاهتِ ظاهری (و زيرکی درون) که همه را ديوانه کرده، جواب هر سوال را با سوالی ديگر بدهد و همچون هميشه خود را از شر سوالات برهاند و گاهی نيز که در چنبره سوال‌ها گرفتار می‌آيد، گفتن دروغ حکم «واجب کفايی و شرعی» پيدا می‌کند و نگفتنش «کفر مسلم» خواهد بود.
يک «پَر» از اين دم خروس دروغگويی نيز با نامی ساختگی و لشکری پنهان از اعوان و انصارشان پشت اين نام (اميرمنصور آريا) خود را نشان داد که بالاخره معلوم نشد با خواب‌نما شدن چه شخص محترمی، طشت رسوايی اين اختلاس ناقابل (سه هزار ميليارد تومان ناقابل) از «بام آسمان» به «زمين خدا» افتاد و صدای «شترق» آن از «عرش» به «فرش» رسيد و ملائکه‌ی شاکی از بيداری نابهنگامشان، هرچه تف و لعنت بود نثار ما کردند که هم دين و ايمان آنها را به يغما برده و برای خود مصادره به مطلوب کرده‌ايم و نيز هرآنچه در بهشت آنها نيست، ما به «هست» تبديل کرده‌ايم و برای چهارپايانی که در مسير طرح شده توسط حضرات آيات عظام (که خود به خويشتن لقب «آيت‌الله» و «آيت‌الله‌العظمی» و ... می‌دهند) حامل بارِ «اسلام» هستند، نهرهايی از شير و عسل با چاشنی خدماتی از جنس حوری و غلمان (ظاهرا ًفقط کشف مهم زکريای رازی - الکل – در اين ميان مهجور مانده، چون باعث گل انداختن لپ حضرات و ايجاد تحرک و تحريک بيشتر آنها می‌گردد) در سر راه باربری‌شان ايجاد کرده‌ايم و آنها نيز همچون چهارپايان مسير امامزاده داوود بر لبه پرتگاه اين دنيا و آن دنيا، در حال رفتن و طی مسير هستند تا بلکه به سرزمين موعود خويش برسند و بار بر زمين نهاده و حالی کنند که بيا و ببين.
۱۳۰ هزار صفحه از ۳۴۱ (يا ۳۱۴) مفسد اقتصادی در دست مليجک رهبر جمهوری اسلامی ايران است که اگر قطع هر برگ آن را A۴ حساب کرده و وزن معمولی آن را نيز ۸۰ گرم در نظر بگيريم بيش از ۱۰ تن مدرک (بدون محاسبه پوشه، کيف، سوزن‌، گيره، سنجاق و ساير متعلقاتی که برای کنار هم نگه داشتن مدارک لازم هستند) عليه اين تعداد جمع و جور کرده که ظاهرا حاشيه امنيتی هم برای خودش درست کند تا بتواند هنگام سفر به نيويورک، رحيم‌مشايی‌ای که مهر سکوت بر لبان و غل و زنجيری بر دستانش داشت را همراه با خود به نيويورک ببرد تا شايد با درخواست اقامت شش ماهه در امريکا، به هر ضرب و زوری هم که شده، او را از تيررس اتهامات دور نگه داشته و يک اميرمنصور آريای ديگر برای خود (گيريم از هر جنسی) جور کند و سيبل اتهامات مالی قرارش دهد و مراد خويش را در منطقه‌ای امن، به گذران امور مشغول بدارد.
اين از حال و روز مردم ايران زمين در همين ايام. البته ملالی هم نيست جز قحطی آزادی،‌ تورم کمرشکن، دروغگويی تمامی مسئولان نظام، بالاکشيدن تمام ثروت‌هايی که حتی يک قران از آنها سهمشان نيست، تهمت و بهتان بستن به کسانی که شايد دلشان برای مردم بسوزد و قدمی برای آنها بردارند از ترس اين که مبادا جای اين جنابان فعلی را (به درستی) غصب کنند و ...
اين همه تحريم شديم، اين همه محدود شديم، اين همه پدرمان را در دنيا درآوردند و آبرويمان را بردند اما نمی‌دانم چرا هيچ شخص محترم و بلندپايه‌ای در هيچ يک از کشورهايی که دستی بر آتش اين تحريم‌ها و تصميم‌ها دارند، اندکی به خود زحمت سوزاندن فسفرهای گرانقيمت مغزش را نداد که به سبب آميخته نشدن اقتصاد ايران با اقتصاد جهانی و نبود اقتصاد الکترونيک در ايران و به طور کلی تغيير زيربناهای اقتصادی ايران با جهان، اين تحريم‌‌ها نه بر دولت، که بر ملت اثر خواهند گذاشت. گرانی ناشی از اين تحريم‌ها فقط باعث خم شدنِ بيشتر و گاهی اوقات نيز شکستن کمر مردم زير بار تورم ناشی از همين تنگ‌تر شدن حلقه تحريم‌های اقتصادی می‌گردد.
اينان که عين خيالشان هم نيست. شما هر روز يک تحريم جديد بنويسيد و به تعداد افراد دنيا، امضا پايش بزنيد. تنها کسانی که تاوان اين تحريم‌ها را می‌دهند، مردم بی‌گناه ايران هستند که فعلا و طی اين ۳۳ سال گذشته عنان اختيارشان در دستان اين از خدا بی‌خبران قرار گرفته که حتی شعور آن را ندارند که بفهمند برای نيروگاهی که تاکنون دو يا سه تحريم کشنده به خاطرش تحميل شده به ما، می‌توانستيم بدون تحريم شدن، آن را پس از ۳۵ سال نساختن، رها کرده و به بسياری از امور واجب‌تر ديگر مملکت و مردم برسيم تا اين همه غافل از احوال دل خويش نباشيم.
مانده‌ام زمانی که تمامی خاورميانه در حال پوست‌اندازی است و کمک نظامی ايران به سوريه نيز اظهرمن‌الشمس، هواپيماهای ايرانی در دياربکر ترکيه با بار سلاح زمين‌گير شده، کشتی‌های ايرانی با بار اسلحه توقيف، کانتينرهای ايرانی در افريقا با بار اسلحه ضبط و مصادره می‌گردند که همه و همه مهر تاييدی است بر صدور تروريسم از نظام (و نه مردم) جمهوری اسلامی ايران به تمامی دنيا، پس پای حضرات مدتی مبارزه با تروريسم چطور در گلِ قوانين دست و پاگيری که برای خودشان وضع کرده‌اند گير کرده؟
اصلا گيريم حتی فکر کردن به ترور سفير عربستان در امريکا نيز کار ايران نبوده، چه رسد به اجير کردن تروريستش. مگر به اندازه کافی سند عليه ايران در دستتان نيست؟
الان ديگر سال ۵۹ نيست که «مردم انقلابی» با شور انقلابی خويش و گروه‌های متعدد، جان بر کف جهت دفاع از اصل اسلام و نه اسلامی که اينان تعريف و تحريف کردند، بدون کمترين آموزش نظامی، صرفاً برای لقاءالله و کشته شدن در راه خدا و ميهن فوج فوج به جبهه‌های نبرد بروند و برنگردند.
الان ۳۱ سال از شروع جنگ ايران و عراق و ۲۲ سال از پايان آن گذشته. بسياری از حناها، رنگ باخته‌اند و بسيار بسيار قهرمانان خيالی و پوشالی، تبديل به دژخيمانی جهت مستحکم کردن پايه‌های اين نظام لرزان اما متصل به غيب شده‌اند. سياهی لشکرشان نيز بسيج بود که به حکمی حکومتی، همين يکی دو روز پيش، مقدر شد «قوانين دست و پاگير عليه بسيج بايد از سر راه برداشته شوند».
اين دفعه مطمئن باشيد با حمله به ايران، از جنوب ناوگان پنجم امريکا را داريد، چند ناو هواپيمابر (يعنی بيش از ۳۰۰ هواپيمای جنگنده و بمب‌افکن) اضافه بر آن ناوگان، زيردريايی‌هايی در کلاس‌های مختلف، پايگاه‌های قطر و عمان را در اختيار داريد. فرودگاه‌های عربستان در اختيار شماست. اسرائيل نيز دقيقا همدوش شما جهت کوبيدن مواضع نظامی ايران جلو می‌آيد.
در شرق ايران از اقيانوس هند هر طور که دلتان بخواهد می‌توانيد وارد آب و خاک و هوای ايران شويد و منطقه استراتژيک تنگه هرمز را تنها با يک يا دو بمب‌افکن استراتژيک B۱ يا B۲ مال خود کنيد. اگر نتوان گفت «تمامی» به ضرس قاطع بايد گفت «بيش از نيمی» از مردم سيستان و بلوچستان با شما هستند آن هم صرفاً به خاطر تنفر از رژيمی که حتی نماز خواندن عيد فطر به روش اهل سنت را برای اينان ممنوع کرده است.
در غرب ايران از اقليم کردستان، خاک عراق، از طريق زمينی و پايگاه بسيار مهم اينجرليک ترکيه از طريق هوايی هر بلايی که بخواهيد، می‌توانيد بر سر رادارهای ايرانی بياوريد که مطمئنا از تجهيزات به روز شده‌ی قذافی در ليبی بهتر و کارآتر نيستند.
از جنوب غرب (خوزستان) کافی است فقط وارد شويد. تمام مردم خرمشهر،‌ آبادان و اهواز با رويی گشاده به استقبالتان می‌آيند. چرا؟ ۹۵% نفت ايران از اين منطقه استخراج می‌گردد اما حتی ۲% از بودجه کل کشور برای عمران و آبادانی اين مناطق هزينه نمی‌گردد و هنوز شاهد اين هستيم که آب لوله‌کشی در خرمشهر وجود ندارد و شوری آب در آبادان،‌ امان همه را بريده.
در شمال شرق به قدری مردم اين خطه سختی و حقارت کشيده‌اند که کافی است ورود سربازان شما را شاهد باشند تا سجده شکر به جای آورند که کشتيبان را سياستی ديگر آمد.
شمال ايران نيز که کاملا در اختيار شماست. مانورهای مشترک نظامی با اکثر کشورهای ساحلی دريای خزر حتما برای چنين روزهايی بوده که اگر لازم بود به ايران حمله شود (ايرانی که حق کشتيرانی نظامی در دريای خزر را ندارد و صرفا به پدافند هوايی‌اش دلخوش است) بتوانيد با کمترين تلفات، بيشترين سرعت و بهترين بازدهی کار خود را انجام دهيد.
طبيعی است تمامی اين حرکات قرار نيست مو به مو و به دقت کامل انجام گردند و تلفات پيش‌بينی‌نشده‌ای هم در پيش رو خواهند داشت. اما نگاهی به تصويری بزرگ‌تر به نام آزادی ملت ايران از نظام استبداد اسلامی، پرداخت اين هزينه را راحت‌تر خواهد کرد.

***

و اما حالا...
اگر واقعيت را می‌گوييد و اگر «تمامی گزينه‌ها روی ميز باقی مانده‌اند»، اين گوی و اين ميدان.
مردم ايران به خوش‌استقبال بودن شهره‌‌اند، کاری کنيد به نيکی نيز بدرقه‌تان کنند.
هستيم و می‌بينيم چندمرده حلاجيد.

پدرام فرزاد
Pe.farzad@gmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016