برای مطالعه بخش اول مطلب اینجا را کلیک کنید.
تهیه سناریوی قتل از روی گفتههای همسر مسعود علیمحمدی
در گفتگوی منصوره کرمی همسر مسعود علیمحمدی با مسیح علینژاد مشخص میشود که مأموران اطلاعات طی جلسات متعددی که قبل از پخش فیلم با وی داشتند سناریوی قتل را پلان به پلان از روی گفتههای او نوشتهاند.
«مسیح علینژاد: چه کسانی به منزل شما آمده اند؟ نظرتان در مورد اعترافات چیست؟
منصوره کرمی: من خودم به این اعترافات مطمئن هستم. چون قبل از اینکه تلویزیون اعترافات را پخش کند، کسانی چندین بار به منزل ما آمده بودند خیلی سوالات از من پرسیدند. بعد هم با سوالهایی که از من پرسیدند و سوالهایی که از عامل ترور همسرم پرسیدند دیگه مطمئن شده بودند که این اعترافات درست است. »
«این حرف ها به قبل از اینکه اعترافات تهیه و پخش شود بر میگردد؟»
منصوره کرمی: بله، بله، همه را قبلش از من سوال میکردند، و با صحبتهایی که یک مقدار از من میپرسیدند و یک مقدار از آنها(اعتراف کنندگان) میپرسیدند و بعد و این صحبتها را با هم چیز میکردند، یعنی من مطمئن هستم کار خودشون بوده و من قرار هست برم این چند نفر را ببینم.»
http://www.rahesabz.net/story/30676/
همسر مقتول همچنین میگوید:
«مثلا سه شنبه این اتفاق (ترور) برای همسرم افتاد، من روز یکشنبه به همراه همسرم رفته بودم تا بچه خواهرم را از مدرسه بیاوریم. ایشون ( عامل ترور) گفته بود که میخواستند یکشنبه بمب را منفجر کنند ولی به این علت که ما همیشه مسیرمون بالای کوچه بود (ولی اون روز چون به تجریش می خواستیم برویم مسیر ما پایین کوچه بود)، گفتند چون زن و بچه همراهشون بود، ما ترور نکردیم و حتی یک بمب را از ضامن خارج کردند ولی منفجر نکردند، که من هم گفتم اینها دروغ میگویند به خاطر اینکه ما پایین کوچه رفتیم»
http://www.rahesabz.net/story/30676/
چنانچه ملاحظه میشود اعترافات متهم در مورد مسیر علیمحمدی و همسرش درست عکس واقعه بوده است. برای همین سناریو پردازان در وزارت اطلاعات کل داستان را تغییر میدهند.
متهم به قتل در اعترافات تلویزیونی و شرحی که در دادگاه میدهد مطلقاً اشارهای به روبرو شدن با دکتر علیمحمدی و همسرش دو روز پیش از ترور نمیکند. وی اعتراف میکند که روز قبل یعنی دوشنبه، برای انجام عملیات میرود اما از اسرائیل دستور توقف عملیات میرسد و روز بعد یعنی سه شنبه او عملیات را به دستور موساد انجام میدهد. چنانچه ملاحظه میشود همسر علیمحمدی دائماً از آنها نام میبرد چرا که بازجویان وزارت اطلاعات به او از چند تروریست گفته بودند اما در خاتمه تصمیم میگیرند سناریو را با یک نفر اجرا کنند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910221543
«مسیح علی نژاد: پس در واقع پیش از این هماهنگیهایی صورت گرفت و شما در جریان قرار گرفتید؟
منصوره کرمی: بله بله ما را در جریان قرار میدادند ولی به ما گفته بودند به هیچ کسی نگویید تا این کار تمام شود. میگفتند اطلاعات سوخته میشود اگر پخش شود. قبلش به من یک سری اطلاعات را دادند ولی چون گفتند به کسی نگویید من حتی به خانواده ام و مادر و خواهر همسرم هم نگفته بودم. چند باری میآمدند منزل ما سوالاتی را میپرسیدند ولی خب قرار نبود جایی گفته شود.»
http://www.rahesabz.net/story/30676/
سناریو مجید جمالی فشی از چه تاریخی کلید میخورد؟
همه چیز بعد از ترور دکتر شهریاری شروع میشود. یعنی از روز ۸ آذر ماه ۸۹ تا تا ۲۱ دیماه ۸۹ که مصاحبهی مجید جمالی پخش میشود.
«مسیح علی نژاد: من پیش از این هم مصاحبهای با شما انجام دادم ، که شما انتقاد کرده بودید و گفته بودید که هیچ کسی پیگیر پرونده شما نیست.
منصوره کرمی همسر علیمحمدی: آن زمان هیچی به ما گفته نشد. بعد از ترور دکتر شهریاری استاد دانشگاهی که ترور شد مسولان آمدند سراغ ما و گزارش دادند. من گفتم چرا آنقدر دیر آمدید سراغ ما و گزارش دادید؟ گفتند، دوستان خودتان نگذاشتند. من گفتم اگر میدانستم شما آنقدر تا حالا فعالیت کردید، دعای خیر من بدرقه شما بود، متاسفانه دیر فهمیدم و واقعاً هم از مسوولان خیلی تشکر میکنم چون خودشان میگفتند در این یک سال به صورت شبانه روزی کار کردند و به من گفتند شاید بعضیها حتی بیست روز نتوانستند بروند منزل و خانوادههایشان را ببینند و چند روز چند روز نمیخوابیدند در این یک سال .
علی نژاد : برای چه کاری؟ برای دستگیری و گرفتن همین اعترافات؟
منصوره کرمی: بله بله برای گرفتن همین مزدوران.»
http://www.rahesabz.net/story/30676/
محصول یک سال کار شبانهروزی ادعایی و خانه نرفتن و چند روز چند روز نخوابیدن مأموران اطلاعاتی اعترافات مجید جمالی فشی است که مورد مضحکهی جناحهای نظام هم شده است و هنوز پس از گذشت یک سال نتوانستهاند تصمیم بگیرند چگونه از شر او و این پرونده خلاص شوند.
«قاضی صلواتی» در خیمهشب بازی «دادگاه ولایت» مرتکب اشتباه شده و دوباره از مجید جمالی فشی متهم به قتل مسعود علیمحمدی میپرسد آیا سوژهی بعدی شما مجید شهریاری بود؟ و او هم پاسخ میدهد: «بله حتی آموزشهایی را در خصوص ترور شهریاری نیز فرا گرفته بودم.»
از سؤال و جواب مربوطه و اظهارات منصوره کرمی مشخص میشود که تاریخ سوار کردن سناریو روی مجید جمالی فشی در آذرماه و دیماه ۸۹ و پس از ترور مجید شهریاری بوده است. اگر موضوع به قبل از این تاریخ برگردد مقامات امنیتی بایستی به این سؤال پاسخ دهند که چرا از شهریاری محافظت به عمل نیاوردند؟ آنها که میدانستند او قرار است ترور شود و متهم راجع به آموزشی که در مورد ترور او دیده بود نیز اعتراف کرده بود.
دستگاه امنیتی نمیتواند مدعی شود از ماهها پیش مجید جمالی فشی را دستگیر کرده اما به ماهیت او پی نبرده بود چرا که در اطلاعیههای خود تأکید کردهاند که با نفوذ در موساد تروریستهای عامل ترور را دستگیر کرده بودند. یعنی پیش از دستگیری نسبت به آنها شناخت داشتند.
نکتهی دیگر این که در سناریوی مجید جمالی فشی صحبتی از ترور فریدون عباسی که در هشتم آذرماه از حادثهی ترور جان سالم به در برد نیست. احتمالاً بازجویان یادشان رفته بود که وی نیز قرار بوده ترور شود. همین اشتباه را «قاضی صلواتی» هم میکند و پرسشی در مورد نقشهی ترور فریدون عباسی نمیکند. معلوم نیست چرا جمالی فشی در مورد این ترور توسط موساد آموزش ندیده بود؟
این در حالی است که فشی در دادگاه و در مصاحبهی تلویزیونی مدعی شده بود که تا سه روز قبل از ترور دکتر مسعود علیمحمدی شناختی از وی نداشته و آدرس منزل او را هم نمیدانسته.
«یک روز قبل از بستن جعبه، آدرس منزل آقای علی محمدی که قبلاً ماکت آن را دیده بودم به من دادند و دلیلش هم واضح بود که هر زمان برنامه لو رفت بقیه آدرسها لو نرفته باشد.»
وی هنوز عملیات اولی را انجام نداده میدانسته که سوژهی بعدی شهریاری است و قرار است ۵ «دانشمند هستهای» دیگر نیز ترور شوند. اگر عملیات اولی لو میرفت آیا مقامات امنیتی نمیفهمیدند که سوژهی بعدی شهریاری است و ۵ نفر هم در لیست هستند؟
چرا رژیم نیاز به ترور دانشمندان ایرانی دارد و چه مسئلهای را از او حل میکند؟
در آبانماه ۱۳۹۰ چهل و پنج دقیقه قبل از حضور خامنهای در پادگان ملارد سپاه پاسداران که محل نگهداری و آزمایش موشکهای بالیستیک رژیم بود انفجار عظیمی رخ داد که به گفتهی مقامات سپاه پاسداران ۱۷ نفر طی آن کشته شدند، و سایتهای رژیم اسامی بیش از ۳۵ قربانی حادثه را انتشار دادند و به گفتهی منابع آگاه نزدیک به ۴۰۰ نفر از جمله فرماندهی موشکی سپاه پاسداران حسن طهرانی مقدم در این انفجار عظیم جان خود را از دست دادند. با آن که گفته میشود سرویسهای امنیتی غربی و اسرائیلی با دستکاری در برنامههای کامپیوتری موشکهای یاد شده موجب انفجار موشکهای بالستیک که با سوخت جامد حرکت میکنند شدهاند اما رژیم جمهوری اسلامی همچنان تلاش میکند انفجار مزبور را که ضربهی بزرگی به برنامههای موشکیاش بود حادثه معرفی کند. چرا که نمیتواند در مراجع بینالمللی بابت آن مظلوم نمایی کند و یا از سازمان ملل و دبیرکل و طرفحسابهای خارجی بخواهد که آن را محکوم کنند و یا وعدهی مقابله به مثل دهد.
وقتی سرویسهای امنیتی میتوانند از طریق ویروس «استاکس نت» و انفجار در پادگان سپاه ضربات جدی به برنامههای هستهای و موشکی رژیم وارد کنند چه نیازی دارند که یک دانشجوی فوقلیسانس برق یا نفت را ترور کنند؟ ضربات عظیم یاد شده هیچ محکومیت بینالمللی را در پی ندارد اما ترورهای یاد شده قطعاً دارد.
به واکنشهای خامنهای و رسانهّهای رژیم توجه کنید که چگونه از مقابله به مثل یاد میکنند. چرا این رجزخوانیها را هنگام انفجار پادگان ملارد نمیکردند، چرا وقتی مورد هجوم «استاکس نت» قرار گرفتند چنین واکنشهایی از خود نشان نمیدادند؟ آیا رژیمی که بالاترین مقامات نظامی و سیاسی آن تهدید کردند ناو هواپیمابر آمریکایی حق بازگشت به خلیج فارس را ندارد و پس از نامهی تهدید آمیز اوباما به خامنهای چنان جا زدند که وزیر دفاع رزیم منکر چنین تهدیدی شد جرأت قتل مقامات آمریکایی و اسرائیلی را دارد؟ آینده نشان خواهد داد. رژیم که از سال گذشته تاکنون مدعی چندین عملیات تروریستی از سوی موساد در تهران شده است مجبور است برای قدرتنمایی و توجیه نیروهای وارفتهاش چنین تهدیداتی را بر زبان براند. اما بعید است در شرایط فعلی به دنبال اجرای آن باشد. مگر این که بخواهد به استقبال جنگ برود که قطعاً به نابودی آن منجر میشود.
رژیم در این شرایط تلاش میکند موضوع راهاندازی فردوو و تشکیل شورای امنیت و تصویب قطعنامه و عدم همکاری با بازرسان آژانس را تحتالشعاع ترور احمدی روشن قرار دهد.
نگاهی به انفجارهای خودی رژیم در گذشته
انفجارهای خرداد ۸۴ تهران و اهواز و کشتار مردم بیگناه
شش سال پیش درست قبل از انتخابات ریاست جمهوری دور نهم، در بعد از ظهر یک شنبه ۲۲ خرداد ۸۴ که مصادف است با ۱۲ ژوئن ۲۰۰۵ در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی ،سه بمب از سوی یکی از جناحهای رقیب و جنایتکار رژیم در قسمتهای مختلف تهران منفجر شد که در یک مورد با تلفات جانی در میدان امام حسین نیز همراه بود. جناح نظامی رژیم و باندهای سیاه وابسته به سپاه پاسداران عامل این جنایت بودند. هدف اصلی این انفجارها ایجاد هراس در دل مردم و معطوف کردن نگاه آنها به مسئلهی امنیت و ثبات در کشور بود. به این ترتیب آنها میخواستند به مردم تفهیم کنند به جناحی که شعار برقراری «امنیت» میدهد رأی دهید تا شاهد چنین مواردی نباشید.
بنگاه خبر پراکنی بی بی سی روز ۱۳ ژوئن ۲۰۰۵ گزارش داد:
«به گفته خبرگزاری های ایران در این انفجار دو نفر کشته شده اند اما سایت پلیس ایران به نقل از سعید مرتضوی دادستان تهران تعداد کشته شدگان را 3 نفر ذکر کرده است. حال دو نفر از مجروحان حادثه نیز وخیم گزارش شده است. مقامات میگویند ماموران امنیتی ایران، دست کم سه بمب دیگر را در سطح پایتخت خنثی کردهاند. یک مقام ارشد امنیتی مدعی شد که آمریکا و احتمالا بریتانیا در این حملات دخالت داشته اند. با اینهمه، جهانبخش خانجانی، سخنگوی وزارت کشور ایران در گفتگویی با بخش فارسی بی بی سی این احتمال را بعید ندانست که این انفجارها منشا داخلی داشته باشد.»
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050612_sm-tehran-blast.shtml
بی بی سی در ادامه گزارش خود نوشت:
«ساعاتی پیش از بمبگذاری در تهران، شهر اهواز در جنوب ایران نیز صحنه چهار انفجار بود که گفته میشود هشت کشته و بیش از هفتاد زخمی بر جای گذاشته است.
هیئت دولت ایران دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی را مأمور کرد تا موضوع انفجارهای شهر اهواز را که "اقدامات تروریستی و جنایت آمیز" خوانده شد، پیگیری کند. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، عالی ترین نهاد امنیتی در ایران، شامگاه یکشنبه با انتشار اطلاعیه ای، انفجار در شهرهای ایران را به منظور جلوگیری از "حضور پرشور مردم" در انتخابات آتی ریاست جمهوری دانست.
بمبگذاری مرگبار
انفجار مرگبار روز یکشنبه در جنب یک پمب بنزین و نزدیک ایستگاه اتوبوس خط پررفت و آمد امام حسین - میدان خراسان رخ داد. هنگام وقوع حادثه، اتوبوسی در ایستگاه نبود. بمب، درون یک سطل زباله در ابتدای خیابان هفده شهریور، حوالی میدان امام حسین تهران کار گذاشته شده بود. ماموران پلیس و آتش نشانی در صحنه حادثه حضور یافتند و این منطقه تجاری و پرازدحام را احاطه کردند.
مقامات امنیتی و انتظامی تایید کردند که در رویدادی دیگر، یک بطری حاوی مواد منفجره در مرکز تهران، ظاهرا به کمک دستگاه کنترل از راه دور آتش گرفته است. این حادثه، در زیرزمین یک مرکز کامپیوتری در خیابان ولیعصر تهران، بالاتر از چهارراه طالقانی رخ داده و تلفاتی نداشته است.
جهانبخش خانجانی، سخنگوی وزارت کشور ایران هم در گفتگو با بی بی سی خبر انفجار دیگری در حوالی خیابان دماوند در شرق تهران را تایید کرد.
بر اساس گزارشها، این انفجار نزدیک مسجدی در میدان تسلیحات در منطقه وحیدیه رخ داد و یک بمب صوتی و دست ساز در مقابل منزل یک روحانی کار گذاشته شد که به شیشه های چند خانه و خودرو خساراتی را وارد کرد اما تلفاتی را در بر نداشت.
"دخالت خارجی"
علی آقامحمدی، رئیس کمیته تبلیغات شورای عالی امنیت ملی ایران به خبرنگار بی بی سی در تهران گفت که مسئولان ایرانی سه بمب دیگر را نیز در تهران پیش از انفجار خنثی کرده اند.
او گفت مطمئن است که آمریکاییها در این حملات نقش دارند و همچنین اظهار داشت که بریتانیا نیز ممکن است در این ماجرا دخالت داشته باشد اما هیچ دلیلی برای ادعای خود ارائه نکرد.
آقای آقامحمدی همچنین در گفتگوی جداگانه ای با ایسنا "گروههای وابسته به رژیم سابق صدام را مسوول انفجارهای اخیر اهواز دانست".
"گروههای وابسته به رژیم سابق صدام که در جنگ تحمیلی علیه ملت ایران به این رژیم کمک کرده بودند و مقر آنان تاکنون در کشورهای غربی میباشد مسوول انفجارهای اهواز میباشند."
با اینهمه، آقای آقامحمدی در پاسخ به این سوال که "آیا سازمان مجاهدین خلق مسئول این انفجارها بوده یا خیر گفت: خیر در این مقطع منظور ما مجاهدین نیست".
در مقابل، جهانبخش خانجانی سخنگوی وزارت کشور این احتمال را رد نکرد که ممکن است گروههایی برای ایجاد فضای امنیتی در کشور و سوق دادن رای دهندگان به سمت نامزدی خاص دست به این انفجارها زده باشند.»
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050612_sm-tehran-blast.shtml
از همان ابتدا تردیدی نبود که بمبگذاریهای مزبور، کار سپاه پاسداران است. برای همین با گذشت ۶ سال هیچ یک از جناحهای رژیم صلاح ندیدهاند که خبری در بارهی عاملان مربوطه انتشار دهند و یا موضوع را پیگیری کنند. علی آقا محمدی که مسئول میز عراق شورای امنیت ملی و ترورهای انجام گرفته در این کشور است نیز دیگر صحبتی از دخالت آمریکا و انگلیس به میان نیاورد و موضوع از آنجایی که منشاء «خودی» داشت به سرعت به دست فراموشی سپرده شد. سخنگوی وزارت کشور دولت خاتمی هم مشخص نکرد منظورش از «نامزد خاص» کیست و چه گروههایی قصد «ایجاد فضای امنیتی در کشور» داشتهاند؟
اصلاحطلبهای حکومتی و موضوع ترورها
حتی امروز نیز که بخشی از اصلاحطلبهای حکومتی در زندان هستند و بخشی در خارج از زندان و منفعل و موقعیتشان به کلی تغییر کرده پس از وقوع انفجارهایی از این دست همراه و همگام با خامنهای و جناح غالب رژیم و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی، به محکومیت این ترورها میپردازند و تبلیغات جناح غالب را تکرار میکنند. به اطلاعیهی جبهه مشارکت اسلامی توجه کنید که به محکوم کردن «تروریسم کور و وابسته» پرداخته و تبلیغات ۳۳ سال گذشتهی نظام را تکرار میکند و در مذمت «دشمنان قسم خوردهای که چون منطق ندارند دست به خشونت و ترور میزنند.» قلمفرسایی میکند.
http://www.kaleme.com/1390/10/22/klm-86352/?theme=fast
البته به زعم خود زرنگی کرده و به خاطر حضور نمایندگانشان در خارج از کشور از به کار بردن عباراتی همچون «مزدوران استکبار» و «مهرههای سیا و انتلیجنس سرویس و موساد» و «نوکران امپریالیسم» خودداری کرده و به «وابسته» و «دشمنان قسمخورده» بسنده کرده اند تا بعدها بتوانند بسته به موقعیت و شرایط به تفسیر آن بپردازند.
سطح افشاگری افرادی مانند تاجزاده معاون وزارت کشور دولت خاتمی که از ماهیت بمبگذاران و قاتلان مردم ایران به خوبی مطلع است در این خلاصه میشود که بگوید پروندهی او و همسرش زیر نظر مجتبی خامنهای است! تا پیش از این من فکر میکردم خود خامنهای پیگیر ماجراست، بعد از افشاگری بزرگ و شجاعانهی تاجزاده تازه فهمیدم که نه «آقا مجتبی» فرزند ناخلف «آقا» پشت داستان است و گرنه دامان رهبری از این گونه امور مبرا است.
اکبر گنجی در بحبوحهی این ترورها با سرهمکردن مشتی دروغ و دغل سعی میکند پای مجاهدینی را به میان بکشد که امروز تمامی هم و غمشان عقبانداختن ضربالاجل دولت عراق برای تخلیهی اشرف و حذف نامشان از لیست تروریستی آمریکا است و در این راه همهی سرمایههای مادی و معنوی و تشکیلاتی خود را بسیج کردهاند.
اکبر گنجی که پیشتر توطئهی ترور سفیر عربستان در واشنگتن را که خبر آن همراه با مدارک مستند از طرف بالاترین مسئولان سیاسی، قضایی و امنیتی آمریکا یعنی رئیس جمهور ، وزیر دادگستری آمریکا و رئیس اف بی أی اعلام شده بود منکر میشد، وقتی پای تأیید مظلومنماییهای خامنهای به میان میآید با انتشار جعلیات یک وبلاگنویس آمریکایی تلاش میکند پای مجاهدین را به میان بکشد. او در مقالهی خود که در «روزآنلاین» انتشار یافته مینویسد:
«در مورد ترور دانشمندان هستهای ایران نیز تاکنون حداقل چندین منبع آن را طرح موساد دانسته که توسط سازمان مجاهدین خلق عملی شده است. ریچارد سیلور استین، کارشناس امنیتی آمریکائی در گفت و گو با "پایگاه خبری حقوق انسانی و اولیه بشر" میگوید بنا بر اطلاعات موثق سرویس اطلاعاتی موساد با بهرهگیری از عوامل مجاهدین خلق پادگان سپاه پاسداران را در ملارد که محل نگهداری موشکهای شهاب سه بوده را منفجر کرده است[1]. ریچارد سیلور استاین، روزنامهنگار یهودی آمریکایی به نقل از یک منبع اسرائیلی که وی را دارای سابقهی سیاسی و نظامی معرفی کرده، نوشته است که ترور مصطفی احمدی روشن در 21/10/1390، کار مشترک موساد و سازمان مجاهدین خلق است[2].
ریچارد سیلور استین برخلاف آن چه که گنجی مینویسد تنها یک وبلاگنویس ساکن سیاتل است که خودش را یک «یهودی مترقی» معرفی میکند
http://cifwatch.com/cif-contributors/richard-silverstein/
او توسط روزنامهی انقلاب اسلامی ابوالحسن بنیصدر و اکبر گنجی تبدیل به «کارشناس امنیتی آمریکایی» و «روزنامهنگار» میشود.
ریچارد سیلور استین در معرفی خود و در سایت شخصیاش میگوید: دارای تحصیلات مذهبی یهودی است و در دانشگاه کلمبیا نیز تحصیل کرده و موفق به کسب لیسانس زبان عبری شده و فوقلیسانس خود را در زمینهی ادبیات تطبیقی از دانشگاه یو سی ال ای کسب کرده و در مقطع دکترا در برکلی تحصیل کرده است. وی یکی از بنیانگذاران فستیوال موزیک یهودی در منطقه Bay Area در شمال کالیفرنیا است.
http://www.richardsilverstein.com/tikun_olam/about-me/
ملاحظه کنید چگونه یک وبلاگنویس متخصص در علوم مذهبی یهودیت و زبان عبری و بنیانگذار فستیوال موزیک یهودی تبدیل به «کارشناس امنیتی آمریکایی» و «روزنامهنگار» میشود تا اراجیفی را که هیچ سند و مدرک و حتی استدلالی ندارد تحت عنوان گفتههای یک مقام ناشناس اسرائیلی به خورد خلایق بیخبر از همهجا بدهند.
اکبر گنجی که در رد خبر توطئهی رژیم در ترور سفیر عربستان به توانمندی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و تروریستی رژیم استناد میکرد وقتی پای متهم کردن مجاهدین به تروریسم به میان میآید استدلالهای پیشناش را فراموش میکند و نمیگوید چرا این دستگاه امنیتی و اطلاعاتی قوی در طول سالهای گذشته نتوانسته حتی یک مجاهد را در ارتباط با این عملیاتها دستگیر کند؟
اکبر گنجی روی دست وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیتی رژیم بلند شده و کمکاریهای آنها در این زمینه را جبران میکند.
«قتلهای زنجیرهای متخصصان» تأکید دیگری است بر ماهیت ضدبشری نظام نکبت ولایت که برای پیشبرد مقاصدش به هیچ چیز و هیچکس رحم نمیکند. از احمد خمینی گرفته تا سعید امامی و تا متخصصان اتمی. هرکسی که تاریخ مصرفاش به پایان برسد میتواند به سادگی حذف شود.
بایستی توجه داشت در طول سالهای گذشته و به ویژه در دههی ۸۰ چندین متخصص اتمی ایرانی در سوانح مختلف توسط رژیم به قتل رسیدند و در هیچکجا انعکاسی نیافت. دهها نفر از آنها توسط رژیم دستگیر و سربه نیست شدند. یک نمونهی آن ۹ نفر از متخصصان هستهای ایران در پروژه UCF اصفهان که در سال ۸۵ توسط سرویسهای امنیتی دستگیر شدند و کسی از سرنوشت آنها اطلاعی نیافت.
پانویس: کیک زرد که در اصفهان تولید میشود یکی از خطرناکترین محصولات است که میبایستی در شرایط استانداردی در کپسولهای ویژه و دارای کیفیت بالایی نگهداری شود. کپسولهای مورد استفادهی رژیم دست دوم و غیراستاندارد هستند. در جریان یک حادثه یکی از کپسولها افتاده و درش باز میشود و تعداد زیادی از پرسنل شاغل در محل مسموم میشوند.