شنبه 7 ارديبهشت 1392

"يک رؤيای خصوصی" تصوير زن شجاع ايرانی است، گفت‌وگوی علی شريفيان با سوسن فرخ‌نيا

سوسن فرخ‌نيا
من به آن‌چه به عنوان تصوير زن ايرانی در سريال‌های تلويزيونی و سينمای حکومت اسلامی ارائه می‌شود، اعتراض شديد دارم و ديدم بازی تينا می‌تواند اعتراض عملی به اين تصاوير جعلی، غيرواقعی و توهين‌آميز باشد

در فرانسه در دانشگاه «سوربن هشت» تحصيلات خود را شروع می‌کند. مدرک کارشناسی ارشد خود را اخذ کرده و برای گرفتن دکترا تحصيلش را ادامه می‌دهد. سوسن در حاليکه مشغول آماده کردن پايان‌نامه دکترای خود بوده موفق می‌شود در امتحانات ورودی «مدرسه بين‌المللی تئاتر ژاک لوکوک» L'École Internationale de Théâtre Jacques Lecoq قبول شود. شروع به تحصيل تئاتر که به شيوه تئاتر فيزيکال معروف است، زير نظر ژاک لو کوک می‌کند و بعد از دوسال ديپلم بسيار معتبر اين مدرسه را می‌گيرد و به علت مشکلاتی، ديگر گرفتن دکترای خود را دنيال نمی‌کند.

غروب روز جمعه پنجم آوريل نمايش يک رويای خصوصی در تئاتر مزونوف مجتمع هنری Place des Arts در مونترال اجرا شد*. دراين نمايش که نويسنده و کارگردان آن ايرج جنتی عطايی است، بهروز وثوقی چهره مشهور و محبوب سينمای ايران، خانم گلشيفته فراهانی هنرمند جوان و خانم سوسن فرخ نيا، بازيگر با تجربه و يکی از چهره‌های درخشان تئاتر معاصر ايران نيز يکی از نقش‌های اصلی را بازی می‌کند. بازی سوسن در نقش تينا در اين نمايش بسيار مورد توجه تماشاگران اين نمايش قرار گرفته است. گفت‌وگوی اختصاصی «هفته» با خانم سوسن فرخ‌نيا در زير تقديم می‌شود.

***

کجا با تئاتر آشنا شديد و از چه زمانی و چگونه کار تئاتر را شروع کرديد؟
شش يا هفت ساله بودم که پدر و مادرم مرا به ديدن نمايشی بردند که محمدعلی جعفری، هنرپيشه معروف آن دوران در اون بازی می‌کرد. خاطرات محوی از اين نمايش در ذهنم مانده ... بعد از آن هيچگاه با تئاتر سروکاری نداشتم و اصلا قرار نبود به سراغ تئاتر بروم. اما يک روز بطور اتفاقی به دنيای تئاتر وارد شدم. وقتی ديپلم گرفتم در کنکور سراسری، تئاتر يکی از پنج رشته انتخابی من بود و در اين رشته قبول شدم. بعد از ورود به دانشکده تقريبا بلافاصله به بازيگری تئاتر پرداختم.

چه کسانی استادان شما بوده اند؟ به چه شيوه‌هايی تئاتر را آموخته‌ايد؟
دکتر پرويز ممنون، زنده ياد استاد حميد سمندريان، دکتر محمد کوثر، حسين پرورش، فريدون رهنما، استاد نصرت کريمی، داوود رشيدی و ... من از همه اينها که در دانشکده هنرهای زيبا استادان من بوده‌اند، خيلی چيزها آموخته ام اما بخاطر عضويتم در گروه بازيگران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که زير نظر دان لافون، کارگردان انگليسی‌تبار در اوائل سالهای ۱۳۵۰ تشکيل شد، عمدتا استاد اصلی ام دان لافون بوده است که با او چند نمايش پرتماشاگر برای کودکان کار کردم و بعد هم البته در سوربن پاريس و بالاخره نزد ژاک لوکوک که استاد مشهور تئاتر جهان است و شيوه ويژه خود، تئاتر فيزيکال را آموزش می‌داد، باز هم بيشتر آموختم. آنچه من به عنوان بازيگر و کارگردان می‌دانم و در حرفه‌ام بکار می‌گيرم مجموعه‌ای از همه اين آموخته‌ها و تجربيات خودم در تئاتر است.

در دورانی که در ايران بوديد،چه نقش‌های عمده‌ای در چه نمايش‌هايی بازی کرده‌ايد؟
با گروه تئاتر کانون چند نمايش و از جمله شاپرک خانم، اثر زنده ياد بيژن مفيد...بعد با دکتر کوثر نمايش‌های اتللو، ويليام شکسپيير (دزدمونا)، لورنزا چيو، آلفرد دو موسه (کاترين دو مديچی) و زن نيک سچوان، اثر برشت (شن ته)، شش شخصيت در جستجوی نويسنده اثر لوئيجی پيراندللو (دختر) به کارگردانی فريده صابری و کارهای تلويزيونی مثل نگاهی از پل اثر آرتور ميلر به کارگردانی استاد سمندريان و چند نمايش صحنه‌ای ديگر...

در دوران تحصيل در فرانسه چه فعاليت‌هايی در تئاتر داشته‌ايد؟
عمدتا مشغول تحصيل بودم. مدتی هم در تئاتر شهر پاريس در امور اجرايی و مديريت تئاتر کار کردم. چند نمايش هم به زبان فرانسه اما نه در سطح حرفه‌ای بازی کردم. در اين دوران عمدتا مشغول انجام وظيفه مادری بودم.

بعد از اتمام تحصيلات خود در فرانسه، به ايران برنگشتيد؟
چرا من در سال ۱۹۸۴ چند سال بعد از بر سر کار آمدن حکومت اسلامی مدت يک ماه به ايران برگشتم. مادرم به من گفت: « می‌بينی اينجا ديگر جای زندگی برای کسانی مثل تو نيست.» خودم هم متوجه شدم برای من که هميشه می‌خواسته‌ام در آزادی زندگی کنم، زندگی در ايران تحت سلطه خرافات و تعصبات دينی، زندگی در قفس است. به فرانسه برگشتم و ديگر به ايران نرفته‌ام.

از چه سالی در انگلستان زندگی می‌کنيد. در لندن چه فعاليت‌های تئاتری داشته و داريد؟
از سال ۱۹۹۱ با همسر آن زمانم، فليپ گوليه برای کار مرکز آموزشی‌اش به لندن آمدم و از آنزمان تا به حال در آنجا زندگی می‌کنم. نمايش‌های متعددی به فارسی و دو سه نمايش به انگلسی بازی کرده‌ام. از جمله زنان تروا را به زبان انگليسی کار کردم و چندين نمايش‌های ايران... از جمله چند نمايش با خواهرم سودابه کار کرديم. در نمايش رستمی ديگر، اسفندياری ديگر که آنهم ايرج جنتی عطايی نويسنده و کارگردان آن بود و بهروز وثوقی نقش رستم را بازی می‌کرد، اولين بار در يک نمايش با آقای وثوقی همکار شدم. نمايش پروای سودا را که تقی مختار نويسنده و کارگردان آن بود، کار کردم که خود مختار، خانم شهره عاصمی در آن بازی داشتند و خود شما هم يکی ديگر از بازيگران آن بوديد. کمدی کمپوت، يک دقيقه، کابوس تهمينه و چند کار ديگر هم که در گروه تئاتر سام کار کرده ام ...

کار و شرکت شما در اجرای «يک رويای خصوصی» چگونه شروع شد؟
مثل هر کار ديگری ... ايرج از من دعوت به‌کار کرد. متن را گرفتم، خواندم از نمايش و از نقش تينا خوشم آمد و پذيرفتم که بازی کنم. می‌دونيد، نقشی مانند تينا از نقش‌هايی است که برای يک زن ايرانی با اين سن و سال، بوسيله نمايشنامه‌نويسان ما خيلی کم يا اصلا نوشته نشده و نمی‌شود. تينا نمونه زنان ايرانی است که با درايت، مديريت و فداکاری‌های خود، همسر و خانواده‌شان را در زندگی پرافت‌وخيز و دشوار غربت، تبعيد يا مهاجرت، سرپا و زنده نگه داشته و می‌دارند.
من به آنچه به عنوان تصوير زن ايرانی در سريال‌های تلويزيونی و سينمای حکومت اسلامی ارائه می‌شود، اعتراض شديد دارم و ديدم بازی تينا می‌تواند اعتراض عملی به اين تصاوير جعلی، غيرواقعی و توهين آميز باشد ... و البته ديدم بازيگر مشهور ايران بهروز وثوقی هم در آن بازی خواهد کرد. بهروز تبلور دوران طلايی هنر سينما و بازيگری در ايران است و سه، چهار نسل او را نماد اين دوران می‌دانند و بسيار دوستش دارند و بسيارهم دوست داشتنی است. بهروز همه آن شور،اميد و زندگی است که در حکومت اسلامی به سياهی و تباهی بويژه برای جوانان تبديل شده ... بهروز از اين نظر نماد بارزی است. به همه اين دلايل وقتی که دستمزدم معلوم شد، پذيرفتم، قرارداد امضاء شد و کار را با تمرين با آقای وثوقی در لندن شروع کرديم.

شما پيش از اين نمايش هم با ايرج جنتی عطايی کار کرده‌ايد، اين نمايش با ديگر تجربه‌هايی که با او داشته ايد، چه تفاوت‌هايی دارد؟
ايرج شاعر است. نمايشنامه‌هايی که عمدتا نوشته عميق و به نوعی بسيار تفکربرانگيز و برای عامه مردم به اصطلاح سنگين است. در تبادل نظرهايی که بين آقای وثوقی، تهيه کنندگان اينکار و ايرج در طول يک سال انجام شده بوده، قرار بر اين می‌شود که ايرج محتوی کار خود را حفظ کند اما نمايشی بنويسد که با گروه وسيع تری ارتباط بگيرد. در عين حال که حرف و روايتی تئاتری برای گفتن دارد با چاشنی طنز و سرگرم کننده باشد.

تمرينات اين نمايش به چه صورت و در چه مدتی انجام شده است؟
ده روز با آقای وثوقی در لندن تمرين کرديم و بعد که خانم فراهانی به ما پيوست در لس آنجلس هم چهار هفته ديگر تمرين کرديم تا سوم مارس که به صحنه رفت.

اين نمايش از نظر شما چه سبک نمايشی است در کل چه پيامی دارد، چه هدفی را دنبال می‌کند و در آنرا چگونه تعريف می‌کنيد؟
اين نمايش را می‌توان نوعی ملودرام واقع‌گرای مدرن دانست. ما در اين نمايش بر خلاف کارهای ديگر امکانات اجرايی سخاوتمندانه‌ای داريم . تهيه کنندگان آن آقايان تری خاچاتوريان و ربرت دهنوی جدا و با گشاده دستی از هيچ چيز برای آماده کردن و اجرای اين نمايش کم نگذاشتند. نمايش ترانه‌های زيبايی داره ... يک رويای خصوصی بزرگداشت يک هنرمند تبعيدی است . نقاشی سالها در غربت از کار خلاقه واقعی‌اش بازمانده و حالا با يک رويا، با ديدن يک هنرمند نوجوان تبعيدی، شاهکارش را خلق می‌کند... پرداختن به تبعيدی‌های جوان است.... ما هنوز بعد از ۳۵ سال بازهم تبعيدی‌های بسيار داريم که با هزار درد و اجبار وطن‌شان را ترک می‌کنند. نمايش در عين حال سرگرم کننده است . حالا گيريم که بعضی تکه‌ها و لطيفه هايش برای بعضی‌ها تکراری باشند و پيام ؟ مگر ما با هر کاری پيام می‌دهيم يا از هر اثر هنری حتی مثلا تابلويی از پيکاسو، پيامی می‌گيريم ؟ نه احساسی منتقل می‌شود و ما احساسی می‌کنيم و احساسی می‌گيريم ... يک رويای خصوصی دادن تصويری واقعی از زنان شجاع ايرانی مثل تيناست ...



«يک رويای خصوصی» نام‌های معروفی را در خود جمع‌کرده: سوسن فرخ‌نيا، يکی از چهره‌های تئاتر ايران، بهروز وثوقی، بازيگر محبوب و مشهور سينما و بعد خانم گلشيفته فراهانی، و همين‌طور جنتی عطايی. به همين دليل تا کنون تماشاگران بسياری داشته، گروه زيادی آنرا دوست داشته‌اند، گروه قابل توجه‌ای هم يا آنرا نپسنديده‌اند يا برايشان راضی کننده نبوده و انتظاراتشان برآورده نشده ... شما همه اينها را چگونه تفسير می‌کنيد؟
من نقد شما رو خوندم ... دلايل و استدلال‌های خودتون را داريد که برای من همه آن* قابل قبول نيستند. هيچ کاری قرار نيست همه را راضی کنه. شما تئاتری هستيد انتظارات شما از تئاتر با مردم فرق می‌کنه ... به‌نظر من نمايش تمام عناصر کاری که مردم و نه گروه محدودی آنرا بپسندند، دارد و البته گروهی هم می‌تونند چنين کارهايی را دوست نداشته باشند. مردم آزاد هستند اما هنرمندان هم آزاد هستند. من در خارج زندگی می‌کنم بخاطر اينکه کاری را که دوست دارم و به شيوه‌ای که درست ميدونم انجام بدم ...اين رو هم بايد گفت که داوری نهايی با تماشاگران نمايشه چرا که من خودم يکی از آشپزهای اين کار هستم.

اين دومين باری است که با بهروز وثوقی روی صحنه هم‌بازی شده‌ايد. آيا بهروز وثوقی همانقدر که در سينما درخشيده و موفق بوده روی صحنه هم موفق است؟ کار کردن با اين بازيگر موفق سينما را در تئاتر چگونه می‌بينيد؟
فليپ گوليه، همسر سابق من که استاد تئاتر است در باره بهروز وثوقی ميگه: «بهروز چشم بازيگری داره» Behrooz a oeil de l'acteur اين در زبان فرانسه معنای عميق و قابل‌تاملی داره. بخصوص وقتی که از زبان کسی بيان بشه که ده‌ها هنرپيشه مشهور تربيت کرده ... بهروز وثوقی از مدرسه و آکادمی‌های رسمی به کار بازيگری روی نياورده؛ عشق و اتفاق بهروز رو بازيگر کرده ... قدرت تجسم و مشاهده بی‌نظيری داره. در سينمای ما هيچ بازيگری ديگه نمی‌تونه رضا موتوری، قيصر يا مجيد که بهروز در سوته دلان بازی کرد، تکرار کنه ... بهروز وثوقی برای مردم ايران سمبل چيزی است که در ۳۵ سال گذشته از دست داده و نداشته‌اند. در نمايش «رستمی ديگر، اسفندياری ديگر» من مستقيم با بهروز بازی نداشتم اما در اينکار تقريبا تمام بازی‌ام با آقای وثوقی است. سرعتی که ايشون متن رو حفظ کرد و بر اون مسلط شد با سنی که ايشان دارند، اعجاب آوره (بهروز وثوقی ۷۶ ساله است.) در کار دسته جمعی برای گروه، يک بزرگ خانواده، برای من و گلشيفته يک خان داداش و در کل بسيار مهربان و صبوره ... توجه‌اش به کار ديگر همکارانش قابل ستايشه ... در کارش حرفه‌ای و جدی است. عميق و با دقت گوش می‌ده و هوشمندانه و با استفاده از غريزه و استعداد طبيعی‌اش، آنچه درک ميکنه بازی می‌کنه. اينها تنها پاره‌ای از خصوصيات قابل توجه و دوست داشتنی بازيگر بزرگی بنام بهروز وثوقی است.

کار خانم فراهانی را چگونه ارزيابی می‌کنيد؟
بايد به انگليسی بگم She's a Sweetheart جوانه، پرطراوته و هنوز خيلی وقت داره که خودش رو کشف کنه. هنرمنده... صدای خوبی داره، نوازنده خوبيه و می‌تونه آينده درخشانی داشته باشه. بازی کردن در کنار بازيگر بزرگی مثل بهروز وثوقی البته براش هيجان‌انگيز و افتخارآميزه ...

از کار خودتان در اين نمايش راضی هستيد؟
اين رو بايد به تماشاگران واگذار کنم. تنها بايد بگم خيلی خوشحالم که تلاش کردم تصويری واقعی از زن ايرانی عرضه کنم ...

قيمت بليت اين نمايش در مقايسه با ديگر کارهای تئاتری ايرانی در خارج از کشور و حتی بسياری از نمايش‌های غير ايرانی، بسيار گران بوده است. چرا؟ بنظر می‌رسد قصد تجارت و استفاده از شهرت دست اندرکاران اين نمايش مورد نظر سرمايه گذاران بوده...
آقايان تری خاچاتوريان و ربرت دهنوی تهيه‌کنندگان اين نمايش به خاطر علاقه و عشق‌شان به بهروز وثوقی برای اينکار سرمايه‌گذاری کرده‌اند. اونها با کار و حرفه‌های ديگه‌ای که دارند، باندازه کافی پول در می‌آورند. قصد تجارت با اين کار نداشته‌اند. بليت‌های خيلی از برنامه‌های هنری و کنسرت‌ها هم همين اندازه هاست. مردم برای ديدن گوگوش يا داريوش بليت‌های گرانتر از اين می‌خرند. چرا تئاتر که شما می‌دونيد چقدر زحمت و خرج و مخارج داره، قيمت بليتش نبايد اينقدر باشه ... بنظر من اين اصلا مشکل و ايرادی نيست.

اجراهای اين نمايش ادامه خواهد داشت؟
بله. ما چهارده تا اجرا تا حالا داشتيم و قراره باز هم اجرا بشه.

اولين جشنواره تئاتر نمايش‌های ايرانی را در تئاتر سام در لندن پيش رو داريد؟
اين اولين سالی که اين جشنواره از اواخر ماه ژوئن در لندن برگزار می‌شه. تقريبا با دست خالی و با اندک کمک مالی شورای هنر بريتانيا اين جشنواره رو شروع می‌کنيم و اميدوارم در سالهای بعد بهتر و گسترده‌تر برگزار بشه.

خانم فرخ‌نيا از شرکت شما در اين گفت‌وگو برای مجله هفتـــــــه براتون آرزوی موفقيت‌های بيشتر داريم.
من هم متشکرم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*نقد اين نمايش به همين قلم در شماره ۲۴۱ هفتـــــــه چاپ شده است.
*علی شريفيان علاوه بر مقاله‌های که در زمينه امور سياسی کانادا برای هفته می‌نويسد، فارغ التحصيل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتيک تهران است. سالها سابقه بازيگری، کارگردانی و تدريس تئاتر دارد و همينطور نوشتن نقد تئاتر و سينما يکی از ديگر رشته‌های کار روزنامه نگاری اوست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درباره سوسن فرخ‌نيا

سوسن در يک خانواده متوسط در تهران بدنيا آمده و شش خواهر و برادر هستند. پدر و مادرش از کارمندان دولت بوده اند. مادر اهل آستارای گيلان و پدرش انزلچی و از مازندران است. کودکی و نوجوانی‌اش را در خيابان هدايت و صفی عليشاه، دور و حوالی بهارستان و مجلس شورای ملی ايران گذرانده است.
از دبيرستان نوربخش ديپلم گرفته است. در هفده سالگی با قبولی در کنکور ورودی رشته تئاتر دانشکده هنرهای زيبای دانشگاه تهران، شروع به يادگيری تئاتر کرده. بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه تهران، به پيشنهاد دانشگاه فارابی با يک بورس ويژه تحصيلی در سال ۱۳۵۴ / ۱۹۷۶ به فرانسه رفته تا ادامه تحصيل بدهد و بعد از گرفتن دکترای تئاتر به ايران برگردد و در دانشگاه فارابی تدريس کند.
در فرانسه در دانشگاه «سوربن هشت» تحصيلات خود را شروع می‌کند. مدرک کارشناسی ارشد خود را اخذ کرده و برای گرفتن دکترا تحصيلش را ادامه می‌دهد. سوسن در حاليکه مشغول آماده کردن پايان‌نامه دکترای خود بوده موفق می‌شود در امتحانات ورودی «مدرسه بين‌المللی تئاتر ژاک لوکوک» L'École Internationale de Théâtre Jacques Lecoq قبول شود. شروع به تحصيل تئاتر که به شيوه تئاتر فيزيکال معروف است، زير نظر ژاک لو کوک می‌کند و بعد از دوسال ديپلم بسيار معتبر اين مدرسه را می‌گيرد و به علت مشکلاتی، ديگر گرفتن دکترای خود را دنيال نمی‌کند.
سوسن دوبار ازدواج کرده است. يک بار با دکتر محمد کوثر، استاد تئاتر و بار دوم فليپ گوليه که او هم يکی از مدرسان مشهور تئاتر فرانسه و اروپاست. از ازدواج با گوليه دو پسر بنام‌های بالتازار و سام دارد. بعد از ازدواج با فليپ گوليه در گرداندن مرکز آموزش تئاتر او در پاريس هم کار می‌کند.
آتليه بازيگری گوليه در سال ۱۹۹۱ به دعوت و با حمايت مالی شورای هنر بريتانيا به لندن منتقل می‌شود. بعد از مدتی خانم فرخ‌نيا از فليپ گوليه جدا شده و در سال ۲۰۰۰ گروه تئاتری سام را در لندن به عنوان يک گروه تئاتری که به دو زبان فارسی و انگليسی کار می‌کند، تاسيس کرده که هنوز مشغول به فعاليت است.

برگرفته از [مجله هفته] از کانادا


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2009 news.gooya.com
All rights reserved for the original source