7 مهر >> روحانی و آمريکا؛ زمانی برای خاموشی فيل‌ها، اميد ايران‌مهر
روحانی از جمله سياستمداران ايرانی است که در مقاطع مختلف بر ارجحيت جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها تاکيد کرده است. از جمله پس از روی کار آمدن بيل کلينتون، نخستين رييس‌جمهوری دموکرات آمريکا پس از کارتر، روحانی در سخنرانی‌های متعدد بر "خطر دموکرات‌ها" برای منافع ملی ايران تاکيد و تصريح می‌کرد

گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای باعث شده بود همگان منتظر يک عکس دونفرۀ تاريخی در راهروهای سازمان ملل باشند؛ راهروهايی که نه محل برخورد که مجالی برای گفت‌وگوی تمدن‌هاست. هر طرف که نگاه کنی گروهی مشغول مذاکره و گفت‌وگو نشسته‌اند يا برای رسيدن به قراری از پيش تعيين شده در رفت و آمدند. در روزهای اخير اين راهرو‌ها برای هيات‌های ايرانی و آمريکايی از هميشه تنگ‌تر به نظر می‌رسيد چنانکه برخی تصور می‌کردند شايد آنان که حالا بدشان نمی‌آيد يخ سی و پنج ساله را ترکی بياندازند، در اين «کوچۀ آشتی‌کنان» ديداری تازه کنند. اما همانطور که مقامات دو کشور گفته بودند هيچ کس به هيچ ترتيبی برای چنين ديداری برنامه‌ريزی نکرده بود و تنها چند ساعت لازم بود تا همه مطمئن شوند انجام آن منتفی است.

با اين حال حسن روحانی و باراک اوباما رؤسای جمهوری اسلامی ايران و ايالات متحده آمريکا در سخنرانی‌های سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از «گشوده بودن راه ديپلماسی» و «فرصت برای حل مشکلات دوجانبه» سخن گفتند. تغيير لحن دو طرف نسبت به يکديگر مشهود بود، آنجا که اوباما «حق دستيابی ايران به انرژی صلح‌آميز هسته‌ای» را به رسميت شناخت و وزير خارجه‌اش را «مامور مذاکره با ايران» کرد و روحانی از «در دسترس بودن صلح» گفت و آمادگی برای آنکه اگر رهبران آمريکا از «دنبال کردن منافع گروه‌های فشار جنگ‌طلب» دست بردارند، «چارچوبی برای مديريت اختلافات» پيدا شود.

روحانی از جمله سياستمداران ايرانی است که همواره در برابر اين پرسش که در ميان دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات آمريکا انتخاب شما چيست، نام حزب جمهوری‌خواه را بر زبان آورده و بر اساس «تجربۀ تاريخی» اين حزب را برای منافع ايران کم ضررتر تشخيص داده اما در روزهای اخير همگان منتظر بودند نخستين ديدار روسای جمهوری ايران و آمريکا در طول تاريخ، ميان او با يک رييس‌جمهور دموکرات رخ دهد. چه تغييری رخ داده است؟ روحانی از يک طرف با اوباما ديدار نکرد و از طرف ديگر از امکان دستيابی مشروط به چارچوبی برای حل اختلافات سخن گفت. شرط او اين بود که «از واشنگتن صدايی واحد شنيده شود». همه می‌دانند دو صدايی که طی سال‌های اخير همواره از واشنگتن شنيده می‌شود يکی صدای جمهوری‌خواهان جنگ‌طلب است و ديگری صدای اوبامای دموکرات که همواره از «گفت‌وگوی مستقيم» سخن گفته است. اين بار در ميان دوگانۀ هميشگی دموکرات- جمهوری‌خواه، صدای کداميک مطلوب روحانی است که می‌خواهد تنها صدای بلند واشنگتن باشد؟


نخستين مواجهه با پرسش «دموکرات‌ها بهترند يا جمهوری‌خواهان؟»

خاستگاه حسن روحانی جريان راست سنتی است. جريانی که سال‌های سال دو نماد اصلی و اصيل داشته که مواضعشان به نامش نوشته شده است. يکی حزب موتلفه اسلامی و ديگری جامعۀ روحانيت مبارز که ديانت و سياست را آميخته با هم تفسير کرده و روحانيت را واجد رسالتی تاريخی می‌داند. روحانی در جامعۀ روحانيت مبارز، آشکارا تمايل به طيف هاشمی رفسنجانی داشته و دارد. چنانکه در انتخابات رياست جمهوری امسال او را «هاشمی ۲» لقب دادند. راست سنتی و برخی چهره‌هايش همچون آيت‌الله مهدوی کنی از جمله منتقدان حرکت‌های افراطی جوانان چپ‌گرا در سال‌های نخست انقلاب بودند. حرکت‌هايی مثل تسخير سفارت آمريکا که وقتی به «انقلاب دوم» ملقب شد، راه شنيده شدن نقدها از آن بسته ماند. روحانی ديپلماسی را نه «تهاجمی» که «هوشمندانه» می‌پسندد و از همين روست که در بسياری از مقاطع حساس تاريخی در صف اول مذاکره‌کنندگان با غرب نشسته است. گفت‌وگوهايی که دست‌کم در يک مقطع تاريخی هنوز و همچنان با ابهام در آميخته است؛ مقطع انتقال قدرت از کارتر به ريگان.

پس از انقلاب ايران، دولت کارتر به عنوان بزرگترين حامی شاه در منطقه در تنگنايی بزرگ گرفتار شد. فضای برآمده از انقلاب ۵۷ فضايی به شدت ضد آمريکايی بود. جز گروه‌های چپ‌گرايی همچون سازمان مجاهدين خلق، چريک‌های فدايی خلق، حزب توده و امثالهم که موجوديت خويش را در مخالفت با «امپرياليسم» جهانی به رهبری آمريکا می‌ديدند، گروه‌هايی از اسلام‌گرايان چپ‌گرا هم هويت خويش را مبتنی بر چنين تقابلی تعريف می‌کردند. اينچنين بود که تسخير سفارت آمريکا به عنوان حربه‌ای برای کوتاه کردن دست آمريکا از ايران تلقی شد؛ برنامه‌ای که قرار بود سه روز به طول بيانجامد اما تا جايگزينی رونالد ريگان جمهوری‌خواه با کارتر دموکرات ادامه يافت. شايد اين نخستين بار بود که سياستمداران ايرانی در مقام انتخاب ميان «آمريکای جمهوری‌خواه» و «آمريکای دموکرات» قرار گرفتند. آن زمان دو نگاه عمده نسبت به دو حزب آمريکايی وجود داشت. منوچهر متکی، نمايندۀ مجلس اول دربارۀ اين دو نگاه می‌گويد: «ديدگاه اول معتقد بود که جيمی کار‌تر بعد از شکست در عمليات نظامی طبس به دنبال آن است که با رسيدن به تفاهم سياسی با ايران و آزادی گروگان‌ها قبل از برگزاری نهايی انتخابات آمريکا برای دور دوم در مسند رياست‌جمهوری آن کشور بماند. طرفداران اين ديدگاه آشکارا اظهار می‌کردند اگر ما به دموکرات‌ها و شخص جيمی کار‌تر کمک نکنيم، ‌نامزد جمهوری‌خواهان شخصی است به نام رونالد ريگان که خشونت و مواضع افراطی جمهوری‌خواهان عليه ايران را نمايندگی می‌کند و ما بايد از روی کار آمدن وی جلوگيری کنيم. نهضت آزادی و اصطلاحا نمايندگان ليبرال و ملی‌گرا از اين نظر حمايت می‌کردند. نکته‌ای که موجب تعجب بود، آنکه برخی از چهره‌های با گرايش تند که شهيد محمد منتظری آن‌ها را نمايندگی می‌کرد، ‌ در اين زمينه با ليبرال‌ها هم‌نظر بودند... در مقابل اين ديدگاه، جمعی از نمايندگان مجلس که عمدتا اعضای جوان مجلس در آن زمان بودند، با هرگونه کمک به انتخاب دوباره جيمی کار‌تر به شدت مخالف بودند. آن‌ها اعتقاد داشتند که تفاوتی بين دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در تقابل با نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد و ما بايد با هر سياستی که عليه کشورمان طراحی و اجرا می‌شود، مقابله کنيم... گفته می‌شود هاشمی رفسنجانی رئيس مجلس از جمله حاميان نگاه اول بود يا حداقل از مواضع او اين‌گونه استنباط می‌شد.» (۱)

اين اختلاف ديدگاه حتی به تشکيل جلسۀ غيرعلنی مجلس نيز منجر شد. جلسه‌ای که هرچند به نتيجۀ مشخصی نرسيد اما در نهايت پيران سياست مقهور جوان‌ترهايی شدند که از ابزاری بديع بهره گرفتند. اينچنين بود که آبستراکسيون نمايندگان حامی ديدگاه دوم و به تعويق افتادن تصويب قرارداد الجزاير در مجلس، تعيين تکليف گروگان‌ها را به پس از انتخابات رياست جمهوری و تغيير دولت کارتر موکول کرد. تحولات ايران و پايان زودهنگام دولت کارتر، ضربۀ بزرگی به دموکرات‌های آمريکايی بود؛ چنان ضربه‌ای که تا ۱۲ سال بعد بازگشت به کاخ سفيد را برايشان مبدل به آرزو کرد.


پروندۀ مک‌فارلين؛ جمهوری‌خواهان و مذاکرۀ مستقيم

دوگانۀ دموکرات - جمهوری‌خواه موضوعی نبود که در ماجرای گروگانگيری متوقف بماند. هر اندازه بازی سياستمداران ايرانی در سرنگونی دولت دموکرات موثر افتاد، فاصلۀ ايشان از يکديگر بيشتر و بيشتر شد. ريگان جمهوری‌خواه هم که گويا حضور در کاخ سفيد را مرهون اين تحولات می‌دانست در دوران جنگ ايران و عراق چندباری طرف مذاکرۀ ايران قرار گرفت و با واسطه کردن انجيل و اسلحه و شيرينی خواست راهی برای گشودن درهای بسته شده ميان دو طرف بيايد اما توفيقی نيافت.

چندی پيش مجلۀ «فارين پاليسی» از حضور حسن روحانی در جريان گفت‌وگوهای ميان ايران و آمريکا در ميانۀ دهۀ ۸۰ ميلادی خبر داده بود؛ مذاکراتی که در ايران به نام «ماجرای مک‌فارلين» شناخته می‌شود. اکبر هاشمی رفسنجانی رييس وقت مجلس هم در خاطرات سال ۱۳۶۵ به نام حسن روحانی نماينده و رييس وقت کميسيون سياست خارجی مجلس در اين گفت‌وگوها اشاره کرده است. او می‌نويسد: «... گزارش وضع هیأت آمريکايی را دادند. يک چهارم قطعات هاک درخواستی را آورده‌اند. آقای مک‌فارلين مشاور ويژه ريگان و شخصيت‌های حساس ديگر آمريکا در هيات‌اند، برای سران کشور ما کلت و شيرينی هديه آورده‌اند و خواهان ملاقات با سران هستند. قرار شده هديه را نپذيريم و ملاقات ندهيم. مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدی‌نژاد مخفی نگهداريم و [مذاکرات] محدود به مسأله گروگان‌های آمريکايی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم ديگر اسلحه [باشد.] آن‌ها بيشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سياسی‌اند.» (۲) هرچند مذاکره با مک‌فارلين در پی افشای موضوع در هفته‌نامه «الشراع» ناتمام ماند، اما در سال‌های پس از اين واقعه روحانی هيچگاه در مواجهه با آمريکا تمايلش را به گفت‌وگو با جمهوری‌خواهان پنهان نکرده است.


دموکرات‌ها؛ دشمنانی که با پنبه سر می‌بُرند!

روحانی از جمله سياستمداران ايرانی است که در مقاطع مختلف بر ارجحيت جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها تاکيد کرده است. از جمله پس از روی کار آمدن بيل کلينتون، نخستين رييس‌جمهوری دموکرات آمريکا پس از کارتر، روحانی در سخنرانی‌های متعدد بر «خطر دموکرات‌ها» برای منافع ملی ايران تاکيد و تصريح می‌کرد، چون معتقد بود حزب دموکرات آمريکا به خاطر آنچه دولت ايران در جريان پروندۀ گروگانگيری بر سر کارتر و اين حزب آورد، دل‌چرکين است و مترصد فرصتی است تا زهر خود را بريزد. او همچنين حزب دموکرات را دارای توان چانه‌زنی بالا با اروپا و ساير کشورهای منطقه می‌دانست. مذاکراتی که به ايجاد اجماع جهانی عليه ايران می‌انجاميد؛ بهترين هديه برای «حاميان صهيونيست» دموکرات‌ها.

روحانی ۱۹ ارديبهشت‌ماه ۱۳۷۴ در جريان تجمع ضد آمريکايی دانشجويان بسيجی که در اعتراض به وضع تحريم‌های ضدايرانی از سوی بيل کلينتون برگزار شده بود، گفت: «اعلام تحريم ايران توسط کلينتون در کنگرۀ يهوديان، برای همۀ جهانيان روشن کرد که حکومتی که ادعای ابرقدرتی دارد، امروز تا چه حد به ذلت افتاده که برای پيروزی انتخاباتی ناچار شده به صهيونيست‌ها به صورت آشکار باج دهد... از روزی که دموکرات‌ها در آمريکا بعد از ۱۲ سال غيبت و شکست توانستند به کمک پول و ابزار تبليغاتی صهيونيست‌ها به صحنه برگردند، عليه جمهوری اسلامی ايران شمشير از رو بستند و سياست مهار ايران را در پيش گرفتند... برای ما کاملاً روشن است که چرا دموکرات‌ها نسبت به ملت ايران عصبانی هستند، چون حزب دموکرات حزبی است که از مردم و انقلاب اسلامی ايران سيلی خورده است.» (۳)

او در تمام سال‌های حضور بيل کلينتون دموکرات در سمت رياست جمهوری آمريکا، سخنان انتقادی بسياری دربارۀ رفتار آمريکای دموکرات بر زبان آورد و همواره تاکيد داشت که اين رفتارها برای تامين منافع سياسی حزب دموکرات در ايالات متحده صورت می‌گيرد؛ دورانی که با وضع تحريم‌های بی‌سابقه‌ای همچون تصويب «قانون داماتو» همراه بود که روحانی در مردادماه ۱۳۷۵ آن را «توهينی بزرگ به همۀ ملت‌های دنيا» ناميد.

با روی کار آمدن جرج بوش جمهوری‌خواه، سکان هدايت ابرقدرت غرب به حزب مخالف دموکرات‌ها سپرده شد. در آن هنگام او نيز جدی‌تر از پيش وارد عرصۀ ديپلماسی شده و هدايت پروندۀ هسته‌ای ايران را برعهده گرفته بود. اين همزمان بود با دورانی که جرج بوش برای مبارزات انتخاباتی دور دوم رياست جمهوری خود آماده می‌شد و با توجه به تبعات ۱۱ سپتامبر و درگير شدن آمريکا در جنگ افغانستان و عراق، مسائل مربوط به منطقۀ خاورميانه و در صدر آن‌ها تعامل با بازيگر مهمی همچون ايران از درجۀ اهميت بالايی برخوردار بود. اينچنين بود که خواستۀ رونالد ريگان در ميانۀ دهۀ ۶۰ اين بار از زبان جرج بوش در اوايل دهۀ ۸۰ بازگو شد؛ «گفت‌وگو بر سر مسائل کلی و اساسی ميان رهبران ارشد سياسی!»


جمهوری‌خواهان ناتوان و دموکرات‌های پر ضرر

حق با روحانی بود؛ دولت دموکرات‌ها به رهبری بيل کلينتون پرچمدار اجماع جهانی عليه ايران شد. تحريم‌های گسترده عليه ايران از جمله قانون داماتو نخستين بار توسط دولت دموکرات‌ها وضع شد و فشار بر ايران تا آنجا ادامه يافت که سفرای کشورهای اروپايی به صورت دسته‌جمعی تهران را ترک کردند. در مقابل حتی تندروترين جمهوری‌خواهان آمريکايی هم با وجود سر پر سودا و صدای بلند جنگ‌طلبی‌شان که شايد بيشتر برای پوشاندن ضعف ديپلماسی است، اهل توافق بودند. چنانکه جرج بوش که به عنوان يکی از جنگ‌طلب‌ترين روسای جمهوری آمريکا شناخته می‌شد که به تنهايی دو جنگ بزرگ را در منطقۀ خاورميانه به راه انداخت، بنا بر خاطرات روحانی پيش از دور دوم مبارزات انتخاباتی‌اش خواستار گفت‌وگو با مقامات ايران دربارۀ تمامی مسائل فی‌مابين شده بود. اين پيغام را محمد البرادعی، مديرکل آژانس بين‌المللی انرژی اتمی در ديداری که با روحانی، دبير وقت شورای عالی امنيت ملی ايران و رهبر تيم مذاکرات هسته‌ای در ۶ آوريل ۲۰۰۴ (۱۸ فروردين ۱۳۸۳) داشت، منتقل کرد و به نقل از بوش گفت من می‌خواهم رهبر با رهبر بنشيند و نه تنها بحث هسته‌ای، بلکه همۀ مسائل را مورد بحث قرار دهند. (۴)

شايد چنين پيشينه‌ای بود که در آستانۀ انتخابات رياست جمهوری ۲۰۰۴ ايالات متحده هنگامی که خبرنگاری از حسن روحانی پرسيد ترجيح ايران اين است که نامزد جمهوری‌خواهان (بوش) رييس‌جمهوری آينده ايران باشد يا جان کری نامزد دموکرات‌ها، پاسخ شنيد که «اگر به گذشته رجوع کنيم شايد جمهوری‌خواهان ارجح باشند.» او آذرماه ۱۳۸۵ هم در پی پيروزی دموکرات‌ها در انتخابات مجلس نمايندگان ايالات متحده در گفت‌وگو با روزنامۀ اعتماد ملی تصريح کرد: «معتقد نيستم شکست جمهوری‌خواهان و پيروزی دموکرات‌ها در آمريکا به نفع ما است. در انتخابات اخير رياست‌جمهوری آمريکا گفتم ضرر دموکرات‌ها از جمهوريخواهان بيشتر است چرا که تحريم آمريکا عليه ايران بيشتر در دوره دموکرات‌ها وضع شده اما در دوره بوش هنوز تحريم جديدی عليه ما اعمال نشده است. دموکرات‌ها لحن نرم‌تر و حقوقی‌تری نسبت به جمهوريخواهان دارند. جمهوريخواهان سريع‌تر متوسل به گزينه‌های نظامی می‌شوند اما دموکرات‌ها تامل بيشتری می‌کنند. حتی در صورت تفوق دموکرات‌ها در آمريکا احتمال تهديد نظامی منتفی نمی‌شود و فشارهای سياسی و اقتصادی بيشتر خواهد شد، چرا که هماهنگی اروپا و آمريکا گسترده‌تر می‌شود...» (۵)


دولت ايران و اولويت مذاکره بر مذاکره‌کننده؟

دولت دموکرات باراک اوباما درست همان دولتی بود که حسن روحانی ۷ سال قبل تصويری کلی از آن ترسيم کرده بود، دولتی که با زبان نرم و ديپلماسی عمومی فعالانه شديدترين تحريم‌های تاريخ را عليه جمهوری اسلامی ايران وضع کرد و طی چند سال اخير اجماعی گسترده عليه کشورمان در مجامع بين‌المللی پديد آورد. تحريم‌هايی که حتی به ممنوعيت مبادلات ارزی که از کالاهای لوکس تا داروی بيماران را تحت تاثير قرار می‌داد، انجاميد. اکنون اما دولتی در ايران بر سر کار آمده که منتخب مردم است و می‌خواهد از راه گفت‌وگو با جهان به حل مشکلات موجود بپردازد. آيا دموکرات‌ها تغيير کرده‌اند؟ آيا در ديدگاه حسن روحانی که سال‌ها از ارجحيت جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها سخن گفته بود، تفاوتی ايجاد شده است؟ پس تغيير حاصله چيست؟

روحانی اين تغييرات را در مصاحبۀ سال ۸۵ خود پيش‌بينی کرده و گفته بود: «شرايط سياسی امروز منطقه و وضعيت بين‌المللی و موقعيت دشمن با سال ۸۲ و ۸۳ متفاوت است و دشمن تضعيف شده است. شرايط آمريکا در منطقه و نظام بين‌الملل و نيز وضعيت داخلی خودش با گذشته بسيار متفاوت است. جورج بوش و جمهوريخواهان در سال ۸۲ محبوبيت زيادی‌ در داخل آمريکا داشتند و در منطقه جو رعب و وحشت ايجاد کرده بودند، اما امروز شرايط کاملا تغيير کرده و آمريکا امروز ناچار است سياست چندجانبه‌گرايی را پيگيری ‌کند. در سال ۸۲ آمريکا خود را پيروز جنگ عراق می‌دانست اما امروز به اينکه در باتلاق عراق گرفتار شده اذعان دارد. اسرائيل در سال ۸۳-۸۲ کشتار وسيعی در مناطق فلسطينی به راه انداخت اما امروز لحن آن تفاوت کرده و جنگ ۳۳ روزه در لبنان شرايط جديدی ايجاد کرده است. البته با تفکری که باور دارد قدرت آمريکا رو به افول است مخالفم. البته نحوه اعمال آن تفاوت کرده است. اين از اشتباهات استراتژيک است که دشمن را کوچک بشماريم. بايد واقع‌نگرانه امکانات دشمن را در نظر گرفت.» (۶)

تغيير لحن بين‌المللی در قبال ايران پس از انتخابات رياست جمهوری غيرقابل انکار است. به رغم تحريم‌های گسترده و فضای سخت بين‌المللی در سال‌های اخير، مردم ايران با حضور گسترده در انتخابات رياست جمهوری اميد به تغيير شرايط را با نام حسن روحانی گره زدند و او را به عنوان منتخب خود برگزيدند تا از صلح و دوستی سخن بگويد. دستگاه ديپلماسی ايران اين تغيير لحن‌ها را همچون فرصتی گرانبها به عرصۀ جهانی آورده و از دل آن به يک گزينه يعنی «تعامل سازنده» رسيده است. در آن سو دموکرات‌هايی که با زبان هميشگی خود توانسته بودند طی چند سال اخير اجماعی نسبی عليه ايران به راه بياندازند، همين چند هفتۀ قبل در همراه کردن بريتانيا برای حمله به سوريه ناکام بودند. باراک اوباما رييس‌جمهوری دموکرات آمريکا هم با انداختن توپ تصميم‌گيری دربارۀ حمله به سوريه به زمين کنگره عملاً نشان داد ارادۀ درگير شدن در جنگی دوباره را ندارد. حالا ايران و آمريکا در بزنگاه تصميم‌گيری قرار گرفته‌اند. نظم نوين جهانی اين تغيير تاکتيک‌ها را ناگزير می‌کند. تجربۀ تاريخی رييس فعلی دولت ايران نشان داده هر دو حزب آمريکايی را خوب می‌شناسد و شيوۀ سياست‌ورزی‌شان را مورد تامل قرار داده است. روحانی می‌داند دموکرات‌ها در وضعيت مطلوب نسبت به جمهوری‌خواهان قدرت بيشتری برای ايجاد اجماع جهانی عليه ايران دارند، اين را هم می‌داند که هنوز زود است از «افول آمريکا» سخن گفت، با اين حال تنها به شرط شنيدن «صدای واحد از واشنگتن»، صدايی که به گفتۀ او «منافع گروه‌های فشار جنگ‌طلب» را دنبال نکند، از رسيدن به «چارچوبی برای مديريت اختلافات» استقبال می‌کند.

حال بايد ديد آيا دولت روحانی به رغم سابقۀ تاريخی مذکور، با دموکرات‌ها به زبانی مشترک دست می‌يابد يا اتفاقات روزهای آينده باعث می‌شود برای يکصدا شدن واشنگتن منتظر تغيير دولت آمريکا بماند؟


* احزاب عمدۀ ايالات متحده آمريکا هر يک با نمادی از يک حيوان شناخته می‌شوند. نماد حزب دموکرات آمريکا، الاغ و نماد حزب جمهوری‌خواه فيل است.

منابع:
۱. حاميان انتخاب کارتر و ريگان در مجلس اول به روايت منوچهر متکی، تاريخ ايرانی، ۸ آبان ۹۱
۲. اوج دفاع؛ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۵، مرکز نشر معارف انقلاب، صص۱۰۸- ۱۰۷
۳. گزارش سخنان حجت‌الاسلام حسن روحانی در اجتماع دانشجويان بسيجی، روزنامه اطلاعات، ۲۷ ارديبهشت ۷۴
۴. امنيت ملی و ديپلماسی هسته‌ای، حسن روحانی، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مرکز تحقيقات استراتژيک، ۹۱
۵. با شيوه گذشته پرونده به شورای امنيت نمی‌رفت، گفت‌وگو با حسن روحانی، اعتماد ملی، ۱۴ آذر ۸۵
۶. پيشين