دوشنبه 30 تیر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آن را که خانه نئين است، بازی نه اينست...، منیژه حبشی

نمی‌توانم چشم بر اين قضاوت نادرست و بری دانستن حماس از مسئوليت اين جنايت‌ها ببندم و سکوت کنم... حماس به هر حال حاکم مردم در نوار غزه است، پس مسئول امنيت و جان اين مردم است و حق ندارد با سياست‌هايش راه اين حداقل‌های زندگی را هم بر آن‌ها ببندد و براساس روش‌های خود و يا دستورات رسيده از جانب ايران هرچه بخواهد بکند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دنيا از آتش بيداد و قدرت طلبی شعله ور است. از سه سوی شعله ها زبانه ميکشند. اوکراين و روسيه ، داعش و عراق و سوريه، غزه و اسراييل. هرچند اين آخری به پاکسازی قومی بيشتر شبيه است تا حتی يک جنگ قدرت بر سر خاک.

دراين ميان جبهه گيری بين مخالف و موافقين بيطرف و ناظر براين وقايع در مورد دو مورد اول ، بسيار قابل پيش بينی ترو روشن تر است . اما مثل هميشه در مورد وقايع مربوط به حماس و اسراييل چنين نيست.

بخشی از موضع کاملا راست، کلا حماس را مسئول ميدانند، چرا که کشتن سه نوجوان اسراييلی را نه پيگيری کرد و نه نشانه ای مبنی بر اينکه قصد پيگيری دارد ديده شده و بعد از قتل وحشيانه نوجوان فلسطينی ( که او را زنده در آتش سوزاندند)، عليرغم دستگيری قاتلين، حماس شروع به راکت اندازی به سمت اسراييل کرد.

بخشی ديگر از چپ ها هم يکسره اسراييل را مقصر دانسته و حاضر به ديدن و شنيدن هيچ خبر يا تفسيری که سرسوزنی مسئوليت صددرصدی اسراييل را خدشه دار کند نيستند و فورا گوينده متهم به همراهی با صهيونيسم و فلسطين ستيزی و راستگرائی و... ميشود.

البته شايد اين نوشته نوعی شنا کردن بر عليه مسير آب باشد ولی فکر ميکنم وقايع اسراييل و فلسطين نيز مانند هر جنگ ديگری نياز به ديدن ابعاد زيادی برای قضاوت نزديک به واقعيت دارد.

دراينکه اسرائيل چگونه بوجود آمد و به بهای چه مظالمی بر فلسطينيان برپا ماند ويا اينکه از نوار غزه با شهرک سازيهای اسرائيل ، سرزمين که هيچ، قطعاتی از خاک باقی مانده که به هرچه شبيه باشد به يک کشور نميماند ( نقشه آن بهمراه شهرک ها، به يک صفحه سوراخ سوراخ شده شبيه است!) ، فکرميکنم چپ و راست کم و بيش موافق باشند .

اما در اينکه آيا مبارزه امثال حماس با ايده محو اسرائيل، در اين جهان مبارزه ای برمبنای واقعيتهاست يا آرزوها، من به شخصه بهيچوجه باور ندارم که برگرداندن جغرافيای منطقه به شکل قبل از تشکيل دولت اسراييل ممکن است.

شعارهای ريختن اسرائيلی ها به دريا و نابودی اسرائيل و ... هر منفعتی که برای گويندگانش داشته باشد بيقين هيچ نفعی برای فلسطينی ها ندارد.

شکی نيست که اين کشور براساس بيعدالتی برپا شده ولی فراموش نکنيم که مگر تمامی تغييرات مرزهای کشورها براساس عدالت و دوستی ايجاد شده؟ مگر تمام کشورهای جنوب روسيه که تا ۲۰۰ سال پيش جزء لايتجزای ايران بودند بزور و با جنگ از ما گرفته نشدند؟

مگر از امپراطوری پارس نشانی هست؟ و تازه مگر خود آن امپراطوری که ما ايرانيها هنوز به آن مفتخريم! با سلطه شمشير گسترش نيافته بود؟ مگر ادعا شود که همه کشورهای آنزمان، داوطلبانه به عشق منشور حقوق بشر کورش به ايران ملحق شده بودند!

مگر هند وپاکستان و بنگلادش و ... با دوستی و قراردادهای دوستانه مرزهايشان کشيده شده؟

و در هر گوشه جهان نشانه ها فراوانست.

اين واقعيتها ثمره طبيعت قدرت طلب انسانهاست. سخن از برحق دانستن آن نيست بلکه سخن از چشم نبستن بر واقعيات است.

به صحنه وقايع غزه و عملکرد حماس که مينگرم بی اختيار بياد گفته زيبای سعدی ميفتم که گفت:
«هندويی نفت‌اندازی همی آموخت. حکيمی گفت: تو را که خانه نئين است، بازی نه اين است.»

اکثر هواداران فلسطين ميگويند که حماس تروريست نيست بلکه در انتخابات سال ۲۰۰۶ انتخاب شده پس منتخب فلسطينيان است. صدالبته اينان خود هم ميدانند که همين حماس در جنگ قدرتی که با الفتح در سال ۲۰۰۷ داشت در قتل و جنايت برعليه فتح يعنی بخش بزرگی از خود فلسطينيها، طبع "انسانی" و "صلح جوئی" خود را با کشتاری که کرد بخوبی نشان داد!

جهت شناخت ماهيت " استقلال طلبانه" و مبارزه "آزاديخواهانه" حماس، ما ايرانيها بيش از هر کشوری در جهان ابزار شناخت اين گروه را دراختيار داريم. هرچند همه در اين دنيا به خوبی به ابعاد حمايت مادی و اطلاعاتی و تسليحاتی رژيم جمهوری اسلامی ايران از حماس آگاهند، ولی ما که از ثمره ايدئولوژی و عملکرد رهبران ايران ، ۳۶ سال است خون آلوده و زخمی و دربدر و عزيز از دست داده بدنبال راه رهائی بدور خود ميچرخيم ، خوب ميتوانيم بدانيم که دست آموزان اين رژيم چه درندگان ضد بشری ميتوانند باشند.

گرچه حکومت جمهوری اسلامی با توهين به شعور مردم ايران و وجهان منکر اين حمايت همه جانبه است ولی خود حماس به صراحت به حمايت مادی و اطلاعاتی و تسليحاتی رژيم ايران اعتراف دارد:
"فرماندۀ ارشد گروه حماس در ادامه ادعاهای خود افزود: ايران مادر ما بوده و به ما اطلاعات و تجهيزات نظامی داده و به لحاظ مالی از ما حمايت می کند." [لینک به مطلب]

چون سخن از حماس است ،نيازی به شرح حمايت مشابه رژيم از حزب الله لبنان نيست . هرچند همين روش را بطور کامل با آنان داشته است.

حال در رد عملکرد حماس بايد گفت که حماس به هر حال حاکم مردم در نوار غزه است ، (هرچند همه ميدانند که حتی همه فلسطينی های ساکن غزه هم آنها را تائيد نميکنند) پس مسئول امنيت و جان اين مردم است و حق ندارد با سياستهايش راه اين حداقل های زندگی را هم بر آنها ببندد و براساس روشهای خود و يا دستورات رسيده از جانب ايران هرچه بخواهد بکند.

اما طرفداران بی قيد و شرط فلسطينيان هرنوع اشاره به راکت پراکنی احمقانه و بی اثر حماس را که به تندروهای فاشيست دراسرائيل بهانه مطلوب را جهت اين حملات ميدهد، "توجيه" حملات اسرائيل مينامند!

روشنفکران ضد اسرائيلی ما ( مانند دکتر حميد دباشی) اين راکت اندازی ها را مبارزه مسلحانه برای آزادی سرزمينهای غصب شده ميدانند و آنرا با مبارزه هنرمندان و شاعران فلسطينی يکسان ميشمارند و به اين شکل به پاسخگوئی مسائل ميپردازند:
"چرا حماس، با علم به آنکه موشک اندازی‌هايش در مقابل قدرت نظامی اسرائيل بی‌ اثر است، دست از موشک اندازی بر نميدارد؟ اصلا چرا اصرار بر مبارزه مسلحانه؟ آنها که حريف اسرائيل نميشوند...
همه اين سوال‌ها را بايد در چارچوب وسيعتری مطرح کرد. آيا حماس يک سازمان مشروع فلسطينی نيست که پايگاه مردمی دارد و برنده انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ در غزه بوده است؟ من فلسطينی‌های زيادی را می‌شناسم که حماس را دوست ندارند، با ايدئولوژی آن‌ موافق نيستند، و با شيوه‌های آن‌ مخالفند. ولی‌ اين فلسطينی‌ها با آرا و افکار متفاوتشان همان قدر جزيی از جنبش مقاومت فلسطين در برابر استعمار سرزمين‌هايشان هستند که حماس. (تاکيد بر جملات از من است)

و ميفزايد:
"بدون هيچ شکی، مهم‌ترين و مستمر‌ترين عنصر جنبش مقاومت فلسطينيان در مقابل استعمار چند دهه‌ای سرزمين‌هايشان عنصر مقاومت بدون خشونت بوده است. مقاومت جزيی از هويت فلسطينيان بوده و هست. آنها ممکن است مثل محمود درويش شاعر باشند، يا مثل غسان کنفانی رمان نويس، يا مثل ميشيل خليفی فليمساز، يا مثل منی حاتوم هنرمند، يا مثل ليلا ابولقود فمنيست. ولی‌ در همه اين حالت ها، هر آنچه که ميکنند، فلسطينی‌ها در حال مبارزه با سرقت مسلحانه سرزمين‌هايشان هستند.

... بعضی‌ فلسطينی‌ها هم هستند که در مقابل اين زمين دزدی و استعمار اسلحه به دست گرفته‌اند... [لینک به مطلب]

دراين رابطه عليرغم اعتراف به اينکه حماس بخشی از بخشهای متنوع فلسطينيان است، پاسخ داده نميشود که چگونه اين بخش باعملکردهائی مانند راکت پراکنی ( که در مقابل سلاح های اسراييل به حمله با تير و کمان در مقابل مسلسل ميماند )، به خود حق ميدهد روش مبارزه ای را انتخاب کند که بهای پيامد آنرا تمام مردم غزه (و نه حتی هواداران آنها که اگر اين بود بازهم از نظر من اشتباهی مهلک بود ) ، با خون و زندگی خود بايد بپردازند. آنچه در غزه ميگذرد به هولوکاستی شبيه است که در طنز روزگار قربانيان هولوکاست هيتلر، آمران و مجريان آنند.

فراموش نکنيم که نوار غزه دارای بالاترين تراکم جمعيتی در جهان می باشد و در چنين منطقه ای و با حضور دشمنی تا بن دندان مسلح ومتجاوز، حماس علاوه بر اين حملات بی معنی ، از مردم عادی بعنوان سپر انسانی هم استفاده کرده وميکند:
"در سال ۲۰۰۶ اسماعيل هنيه رهبر حماس پس از شرکت در يک گرد هم آيی مردمی بصورت سپر انسانی برای جلوگيری از بمباران خانه يکی از اعضای کميته مقاومت مردمی فلسطين در غزه، اعلام کرد که اين اقدام اولين گام برای حفاظت از خانه‌ها و فرزندانمان است. در سال ۲۰۰۶حماس از گروهی از زنان فلسطينی خواسته بود که به مسجدی بروند که تحت محاصره نيروهای اسرائيلی بود و اعضای حماس درآن پناه گرفته بودند،اسرائيل اين اقدام را استفاده از سپر انسانی خواند". [لینک به مطلب]

من اين سطور را با اندوهی عميق مينويسم و به يقين کسانی که وقت آزاد کافی داشته باشند در بسط مطلب با فاکتهائی بس گسترده تر ميتوانند بنويسند و پا را از خط کشی های کلاسيک اين جنگ ديرپا فراتر نهاده و مانع مسئوليت گريزی امثال حماس و حاميان جنايت پيشه اش در جمهوری اسلامی ايران شوند.

منهم با وجود ضيق وقت فراوان ناشی از کارسنگين در غربت، تلاشم را در سهم خود در انتقال درد و رنج بی حد و مرز مردم غزه از طريق انتشار خبر و عکس و ... ميکنم ولی نميتوانم چشم براين قضاوت نادرست و بری دانستن حماس از مسئوليت اين جنايت ها ببندم و سکوت کنم. ميدانم در حال شنا کردن در جهت مخالف مسير آبم و اگر نامی داشتم بايد منتظر حملات زيادی ميبودم ولی فردی تبعيدی با تفکری سياسی بيش نيستم وسهم من در حد همين روشنگريست .

منيژه حبشی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016