"و هنوز از چشمها خونابه روان است"، آمار واقعی کشتهگان تابستان ۶۷، مهدی اصلانی
ترکيب دروغ و سياست و تبديل شدن شاهد به ابزار، نه تنها هيچ فايدهای نصيب مجاهدين نکرده است، که به-تمامی بار تبليغاتیی منفی برای مجاهدين و ديگر جريانهای سياسی به ارمغان آورده است. فاجعه آنجا است که سياستِ مجاهدين در ابزاری کردن همهچيز، اصلِ شريفِ شهادت فردی و کرامتِ انسان شاهد را بیاعتبار کرده است
يکی از نکاتِ کورِ کشتارِ تابستانِ سال ۱۳۶۷ اختلاف بر سرِ آمارِ اعدامشدهگانِ تابستانِ خون است. تاکنون بسياری از فعالانِ حقوقِ بشر و برخی از سازمانهای سياسی تلاشهايی درجهتِ ثبتِ تعدادِ کشتهگان صورت دادهاند. با خروجِ زندانيان جانبهدربرده از ايران، بخشی از اطلاعات دسته اول از حوادثِ سال ۱۳۶۷ در اختيار افکار عمومی قرار گرفت. رازگُشايیِی جنايت، ابتدا توسطِ خانوادههای قربانيان آغازشد. خانوادهها اطلاعاتشان را روی هم قرار دادند و چندبرگهای با عنوانِ بانگِرهايی کانون حمايت از زندانيان سياسی ايران (داخل کشور) منتشر کردند، اين نشريه که پانزده شماره از آن در ايران منتشر شد، در شمارهٔ ده خود، به تاريخ مهرماه سال ۱۳۶۸ ليستی از ۱۳۴۵ نفر از اعدام شدهگان تابستان را منتشر کرد.
پيشتر خانوادهها ليستی افزون از ۸۰۰ نفر را در اختيار نيروهای فعال در خارج از کشور قرار دادند. برخی سازمانها و جمعيتها نيز اشتباهات اين ليست را تصيح و تکثير کردند. اين روند تا آستانهٔ اعزام رينالدو گاليندوپل، فرستادهٔ ويژهٔ سازمان ملل، به تهران، ادامه میيابد. گاليندوپل در سال۱۳۶۸ به ايران میرود، با برخی از زندانيانِ دستچينشده ملاقات میکند و در بازگشتِ از ايران ليستی بالغ بر ۱۲۰۰ نفر منتشر میکند. اين رقم تا مدتها تبديل به مبنای آماریی نيروهای خارج از کشور میشود.
تلاشها برای تصحيح آماریی کشتهگان، به صورت توقفناپذير ادامه میيابد. ازجملهٔ اين تلاشها، انتشار ليستی است توسطِ «انجمن دفاع از زندانيان سياسیعقيدتی ايران» در پاريس، در پاييز ۱۳۷۸. ليست اسامیی انجمن در کتابی با عنوانِ «آنان که گفتند نه!» منتشر و در آن ۴۴۸۲ نفر از اعدامشدهگان جريانهای مختلف شماره شدهاند. گردآورندهگانِ ليست، خود بر ناکامل بودنِ آن تأکيد دارند. اين ليست بعدها با برخی اصلاحات جزيی در تارنمای اينترنتیی عصرنو منتشر و به ليستی ۴۴۸۵ نفره تبديل میشود. در همان دوران به همتِ تعدادی از زندانيان سياسیی سابق در نشريهٔ گفتوگوهای زندان ليستی انتشار بيرونی میيابد. در اين ليست تعداد ۴۴۸۶ نفر ثبت میشوند. (۱)
پروندهٔ تابستان ۶۷ در بودِ نامبارکِ حکومت اسلامی رازی است دولتی. خاطراتِ آيتالله منتظری را شايد بتوان در میانِ لالمانیی همهٔ جناحهای درگير تنها مدرکِ قابلِ استنادِ حکومتی در موردِ جنايتِ سالِ ۱۳۶۷ دانست. برای رازگشايی از آن سرِ مگو نگاهی به خاطرات فرد دوم نظام و يکی از معماران اصلی ولايت فقيه میاندازيم، همو که با نفريننامهٔ سياسی مذهبیی مقتدا و امامش مخالفت کرد و تاوان اعتراضش را نيز به تمامی پرداخت. آنجا که خطاب به مرادش ندا سر داد: «من حاضرم با امام تا لب جهنم بروم ولی حاضر نيستم به جهنم بروم. من نمیخواستم شريک در ظلم باشم. [...] در همان زمان (بعد از پذيرش قطعنامه) بعضی (؟) تصميم گرفتند که يکباره کلک مجاهدين را بکنند به همين خاطر نامهای از امام گرفتند که افرادی از منافقين که از سابق در زندان هستند طبق تشخيص دادستان و قاضی و نماينده اطلاعاتِ هر منطقه به رای اکثريت آنان اگر تشخيص دادند که سرموضع هستند اعدام شوند. يعنی اين سه نفر اگر دو نفر از آنها نظرشان اين بود که فلان فرد سر موضع است ولو اينکه به يک سال يا دوسال يا پنج سال يا بيشتر محکوم شده بايد اعدام میشد. اين نامه منسوب به امام تاريخ ندارد، اما نامه روز پنجشنبه (۶ مرداد) نوشته شده بود و روز شنبه توسط يکی از قضات به دست من رسيد» (۲)
بر مبنای شهادت و دانستههای آيتالله منتظری حکمِ قتل زندانيان حکمدار را خمينی به تاريخ ششم مرداد ماه و پس از پايان دادن به غائلهٔ عمليات فروغ جاويدان (مرصاد) صادر و از هفتهٔ دوم مرداد ماه مجاهدکشی در زندانهای سراسر کشور عملياتی شد. با انشاء اين نفريننامهٔ مذهبی در زندانهای سراسر کشور و تنها در کمتر از ۲۰ روز بيش از ۳ هزار مجاهد به بهانهٔ محاربه با خدا حلقآويز شدند.
هفتم مرداد: در میانِ روزمرهگیهای کرختآورِ زندان، جمعه روزِ دل-تنگی بود. جمعه، جمعه است. داخل و بيرون هم تفاوت چندانی ندارند. آن روزها گوهردشت سحرخيز شده بود. زندانيان به شوقِ شکارِ خبر از خواب بر میخاستند. جمعه ۷ مرداد برای برخی آخرين جمعهٔ زندهگیشان بود. صداهايی مبهم از راديوی زيرِ هشت به گوش میرسيد. تمامی چشمها به دهان کسانی بود که درازکش، صدای راديو را از زير در رله میکردند. امام جمعهٔ تهران اکبر هاشمیرفسنجانی، که قاتلی است برای تمامی فصول، آتشبيارِ معرکهٔ اعدام بايد گردد، شده بود. درخواستِ نمازگزاران در شعارِ از پيش تعيينشدهٔ «منافق مسلح اعدام بايد گردد» توسط «امت هميشه در صحنه» عربده میشد. تا آن روز غذا را زندانيان افغانی توزيع میکردند. آن روز اما نگهبانِ بند خود چرخ غذا را به در بند آورد. چرخ را هم با خود نبرد. ساعتی بعد همان نگهبان وارد بند شد و يکراست به سراغِ تلويزيون رفت، سيمِ آن را از برق کشيد و روی چرخ غذا قرار داد تا از بند خارج کند. معترض شديم که علت اينکار چيست؟ پاسخ داد: میخواهيم تلويزيونها را تعمير کنيم. از فردای آنروز راديو، روزنامه، هواخوری، ملاقات و تمامی کانالهای ارتباطيمان با دنيای خارج قطع شد.
هشتم مرداد: بامداد شنبه ۸ مرداد هيئتِ مرگ به رياست حسينعلی نيری دسته دسته مجاهدان حکمدار را به بهانهٔ محاربه با خدا (ابتدا و در دو روز اول کشتار در سولهٔ پشت بندها و در روزهای آتی در حسينيه گوهردشت) حلقآويز کردند.
مُردادکشی و مُجاهدکشی در زندانهای سراسر کشور حرفِ همهٔ آنروزها بود. خمينی در تشکيک موسوی اردبيلی و پرسش از احمد خمينی که آيا اين حکم شامل زندانيان حکمدار يا آنانکه حتا محکوميتشان پايان يافته نيز میشود؟ در پاسخ به احمد با سبعيت تام حکم میکند: «هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سريعاً دشمنان اسلام را نابود کنيد» (۳) در همين زمان منسوبين به آيتالله منتظری اخبار را به بيت وی انتقال میدهند و چارهٔ کار از کسی میجويند که در عمل از چرخهٔ قدرت کنار زده شده است.
«چند روز بعد هم يکی از قضات خوزستان به نام حجهالاسلام آقای محمدحسين احمدی آمد پيش من خيلی ناراحت بود میگفت: در آنجا دارند تندتند اعدام میکنند. افتادهاند به جانِ زندانيان.» (۴) و خوزستان مهمترين استان درگير در جنگ بود که به هنگامِ وقوعِ قتل، محسن ميردامادی سمتِ استاندار و سعيد حجاريان معاونت سياسی استان را عهدهدار بودند. اشتباه نکنيد آوردن نامها از بابِ مچگيری و تيزکردنِ شمشيرهای روزِ انتقام نيست. که هرچه هست تاخت زدن ياد و حافظه با فراموشی است.
آمار واقعی کشتهشدهگان تابستان ۶۷: تابستان ۶۷ فريب است و دوزخ. حرف اصلی کشتار ۶۷ همانا سريت نهفته در آن است. به عنوانِ يک شاهد در تابستان ۶۷ که در زمان وقوع اعدامها ساکن زندان گوهردشت بوده شهادت میدهم که بر مبنای دانستههای من در زندان گوهردشت بيش از ۲۰۰ زندانی چپ اعدام شدهاند. اعدام نيروهای چپ در تابستانِ سال ۱۳۶۷ دو ويژهگیی مهم داشته است: مردکُشی و تهرانکُشی. از اين رو کسب آمارِ واقعیی اعدامشدهگان چپ بسيار سهلتر از مجاهدين است. تعداد نيروی چپ اعدامشده در تابستان ۶۷ در دو زندان اوين و گوهردشت حدودِ ۴۵۰ تن بوده است. مقايسهٔ ليستهای تاکنونی نشان از آن دارد که مجموعِ اعداميان وابسته به سازمانِ مجاهدين در تابستانِ سال ۱۳۶۷ دستِکم چهار برابرِ کلِ نيروهای چپ بوده است. دقيقترين و معتبرترين آمار اعدامشدهگان تابستان ۶۷ همانا ۳۷۰۰ تنی است که آيتالله منتظری بر مبنای گزارش منسوبين و حکام شرعی که با وی مرتبط بودهاند اعلام کرد. مجاهدين اما کماکان بر ۳۰ هزار اعدامی مجاهد تنها در سال ۶۷ اصرار میورزند، حال آنکه اگر بيش از ۳ هزار مجاهد اعدامی را با اضافه کردن يک صفر به ۳۰ هزار برسانيم تمامی وجدانهای هنوز بيدار مجاهدان زندانی که تعداديشان ساکن اردوگاه ليبرتی هستند، میتوانند شهادت بر نادرستی اين آمار دهند چرا که ترکيب زندان مطلقاً ودر هيچ مقطعِ زمانی چنين فاصلهای نوری را ميان زندانيان مجاهد و چپ شاهد نبوده است، مگر آنکه با افزايش يک صفر به کنار اعداميان چپ به چارهجويی برخيزيم. همانگونه که در بازگفت بالا آورده شد، مشکلِ اصلی در راهِ کسب آمارِ صحيح همانا سياست حاکم بر رهبریی سازمان مجاهدين خلق است. ابهام به ويژه در مورد مجاهدکشی در شهرستانها نمود بيشتری دارد و ما از کموکيف اعدامها در شهرستانها به تقريب هيچ نمیدانيم. دستکم تا اواخرِ مردادماه، يعنی زمانیکه مجاهدکُشی به پايانِ رسيده، رهبری مجاهدين نيز هنوز از ماجرا به درستی با خبر نشده بودند. مسعود رجوی در نامهای به تاريخِ ۲۶ مردادماه سال ۱۳۶۷ به دبيرکل سازمان ملل متحد تنها به اعدام دستگيرشدهگان جديد شهرهای غربی کشور، به ويژه منطقهٔ عملياتیی فروغِ جاودان، اشاره میکند. درحالی که موسوی اردبيلی دو هفته قبل از اين نامه به صراحت از اعدام ِبدونِ محاکمهٔ مجاهدين خبرداده است.
مسعود رجوی تصور میکند که اعدامها تنها دستگيرشدهگانِ عملياتِ فروغ جاودان را در بر میگيرد و شامل مجاهدين حکمدار نشده است.
برگرديم به آمار کشتهگان و يکی از موانعِ اصلیی کسب آن؛ يعنی بزرگنمايی و بیمسئوليتیی رهبریی مجاهدين. برای اثباتِ ادعای خود، به پيشينهٔ آمارهايی که رهبریی مجاهدين ارائه کرده است، نگاهی میکنيم.
مسعود رجوی در اولين آمارِ خود تعداد اعدامشدهگان تابستان سال ۱۳۶۷ در زندانهای اوين، گوهردشت و قزل حصار را ۶۴۰۰ نفر و در کلِ کشور ۱۲۰۰۰نفر اعلام میکند: «بعد از آتش بس تا همين اواخر، حدود ۶۴۰۰ نفر از زندانيان سياسی، به دستور خمينی فقط در زندانهای قزلحصار، گوهردشت و اوين تيرباران شدهاند، طی اين مدت تعدادِ مجموع اعدامها در کل کشور به حدود ۱۲ هزار نفر میرسد.» (۵)
پس از آن رجوی اين تعداد از شهدا را به ۳۰-۲۰ هزار نفر افزايش میدهد. سپس رقمِ پانزدههزار نفر را اعلام میکند. سپس اين رقم به سیهزار نفر افزايش يافته و ثابت میماند: «بعد از ۱۶ سال مبارزه مسلحانه. بعد از اين همه رنج و اين همه مقاومت، که يک فقرهٔ آن شهيدان عمليات فروغ جاودان و يک فقرهٔ ديگرش ۲۰-۳۰ هزار اعدام در جريان قتلعام زندانيان سياسی است. (۶)
۴۰ هزار: نشريهٔ مجاهد، در ويژهنامهٔ شمارهٔ ۲۱۹ خود که صفحهٔ اول آن مزين به شعری از کمال رفعتصفايی است، با درج اطلاعيهای که تاريخِ ۱۲ شهريورماه سال ۱۳۶۳ و امضایِ واحدِ تحقيق در بارهٔ شهدا و اسرای انقلاب نوين ايران زير آن ثبت است ادعا میکند: تنها در فاصله ۳۰ خرداد ۶۰ تا زمانِ صدورِ اطلاعيه ششمِ شهريور۶۳ چهل هزار نفر توسط جمهوری اسلامی معدوم شدهاند.
۵۰ هزار: حدود يک سال بعد، در دورانی که از آن به عنوانِ ميثمکراسی در زندان نام برده میشود، يعنی دورانِ برکناریی لاجوردی و حاج داوود رحمانی، که طی آن بيشترين زندانيان از زندان آزاد شدند، در بيانيهای ديگر با امضای واحد تحقيق دربارهٔ شهدا و اسرای انقلاب نوينِ ايران به تاريخ ۱۲ شهريورماه سال ۱۳۶۴ واحدِ تحقيق! ده هزار نفر به آمارِ سالِ قبل اضافه میکند.
۷۰-۶۰ هزار: دو سالِ بعد ۱۵ شهريورماه سال ۱۳۶۶ به مناسبتِ بيستوسومين سالِ تأسيسِ سازمان مجاهدين خلق، اين سازمان با انتشار ويژهنامهای که نام دوهزار نفر ديگر از شهيدان مجاهد در آن ثبت شده است، به درجِ فرازهايی از سخنانِ برادرِ مجاهد، مسعود رجوی، در مراسمِ تحويلِ سالِ ۱۳۶۶، اقدام میکند: سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتادهزار بله از نسلِ صدهزاران، از نسل بيشماران «فنظرالی آثار رحمت الله کيف يحيی الارض بعدموتها. در همين ويژه-نامه، به نقل ازپيامِ راديويیی مسئولِ شورایِ ملی مقاومت، به مناسبتِ هشتمين سالگردِ انقلابِ ضدسلطنتی آمده است: «نه يک، نه دو، نه سه، نه ده، نه صد، نه هزار، نه دههزار، بلکه پنجاههزار و هفتاد هزار. اينان تکستاره نيستند، يک آسمان و يک کهکشاناند.»
۹۰ هزار: مجاهدين بعد از کشتار سال ۱۳۶۷ رقم شهدايشان را در فاصلهٔ سالهای ۷۰-۱۳۶۹ ابتدا به نود هزار نفر و سپس به رقمِ سرراستِ صدهزار نفر افزايش میدهند.
۱۲۰ هزار: در پيامِ مسعود رجوی به مناسبتِ ۲۲ بهمنماه سال۱۳۷۶ِ (دوره روی کار آمدنِ خاتمی) تعدادِ شهدای مجاهد به رقمِ صدوبيستهزار تن افزايش میيابد. (به ظاهر رجوی برای اينکه بگويد خاتمی از رفسنجانی بدتر است به دمِ دستترين شيوهٔ تحليل، يعنی افزودن بيستهزار تن بر شهدای سازمان مبادرت میکند.) اين رقم خوشبختانه سالها است که تغيير نکرده است. حال ببينيم تعداد واقعیی کشتهشدهگانِ تاريخِ سازمان مجاهدين خلق در طولِ حياتِ اين جريان چهقدر است. در موردِ تعداد شهدای مجاهدين در دورانِ قبل از انقلاب اختلافِ مهمی نمیتواند وجود داشته باشد. تعدادِ کُلِ جانباختهگانِ مجاهدين قبل از انقلاب در حدود هشتاد نفر، و آمارِ واقعیی کشتهشدهگان مجاهد پس از انقلاب رقمی در حدودِ ۱۳ هزار نفر است.
يرواند آبراهاميان در بررسیی آماریای که با استناد به اسنادِ سازمان مجاهدين انجام داده است، تعداد کلِ شهدای مجاهد را در فاصلهٔ اول مردادماه سال ۱۳۵۸ تا ۲۲ ارديبهشتماه سال ۱۳۶۵ هشتهزارونهصدوشصتوهشت نفر اعلام کرده است. مبنای استنتاجِ آماری آبراهاميان، ۳۵۲ شماره از نشريات مجاهدين در فاصلهٔ هفت سال بوده است. رقم موردِ اشارهٔ آبراهاميان تنها هواداران و ردههای ميانی و پايين سازمان را شامل میشود. آبراهاميان در اين فاصلهٔ زمانی اعدام ۱۰۱ نفر اعضای رهبری و کادرهای بالای سازمان را نيز موردِ توجه قرار داده است. طبق اين بررسی، مجاهدين خلق تا ارديبهشتماه سال ۱۳۶۵ در مجموع تعداد نههزاروشصتونه نفر از اعضا، هواداران و رهبران خود را از دست دادهاند. (۷) اگر بر اين آمار تعداد ۳۲۱۰ نفر کشتهشدهگان تابستان سال ۱۳۶۷ و تعداد ۱۳۰۴ نفر از جانباختهگان عمليات فروغ جاودان که خود مجاهدين منتشر کردهاند را جمع بزنيم (با فرضِ واقعی بودنِ همهٔ اين ارقام) تعداد کشتهشدهگان مجاهد از ابتدا تاکنون حدود ۱۳هزار تن بوده است. سئوالِ اصلی از رهبریی مجاهدين (بخوان رجوی) آن است: آيا مجاهدين فکر میکنند تعداد ۱۳هزار اعدامی در حيات يک جريانِ سياسی رقم نازلی است که تعداد را به ۱۲۰هزار تبديل کردهاند.
به هنگامی که دماسنجِ ما برای تعيين درجهٔ شناعت يک نظامِ بهيمی تنها تعداد اعداميان مجاهد باشد -با اين منطقِ خطا- اگر حکومت اسلامی کمتر مجاهد بکشد به قاعده میبايست دموکراتتر شده باشد. از خرداد سال ۷۶ تاکنون (۱۷ سال گذشته) تعداد مجاهدين اعدامشده در ايران کمتر از انگشتان دو دست بوده است. ۶ مجاهد اعدامشده در زندانها عبارتند از: علی صارمی. حجت زمانی. جعفر کاظمی. محمدعلی حاجآقايی. غلامرضا خسروی. علیاصغر غضفنرنژاد (مسئول ترور لاجوردی). افزون از ۶ مجاهد اعدامی، ۳ مجاهد دربند نيز به دلايلی متفاوت از جمله بيماری در زندان فوت شدند. ۱-محسن دگمهچی. ۲-ولیاله فيضمهدوی. ۳-عبدالرضا رجبی. قابل توجه آنکه تعدادفوتشدهگان مجاهد زندانی نيز کمتعدادتر از ديگر جريانات بودهاند. با منطقِ سياسی مجاهدين، حکومت اسلامی بايد ظرفِ ۱۷ سال گذشته دموکراتتر شده باشد
حال آنکه در گزارشِ سالانه عفو بين الملل که در ۲۶ مارس ۲۰۱۳ منتشر شده ايران پس از چين بيشترين تعداد اعدام را در سال ۲۰۱۳ داشته است و در منطقهٔ خاورميانه در صدر قرار دارد.
در سال ۲۰۰۶ کتابی به زبان انگليسی با عنوانِ جانباختهگان راه آزادی، بيستهزار شهيد مجاهد وارد بازارِ نشر شد. در اين اثر مشخصاتِ همهٔ کشتهگانِ مجاهد (نه اعدام شدهگان) فهرست شده است. در اين کتاب حتا اسامیی مجاهدينی که در بمبارانهای شهر اشرف يا در عمليات منطقهای به شهادت رسيدهاند نيز ثبت شده است. اگر کتابِ موردِ اشاره را مبنای تعداد جانباختهگان مجاهد بدانيم، تعدادِ کل کشتهشدهگان مجاهد از پيدايشِ سازمان تا کنون بيشتر از بيستهزارنفر نيست. حال آنکه سازمان مجاهدين، در سال ۱۳۸۷، در سالروز بنيانگذاریی سازمان، رقمِ شهدای خود را ۱۲۰ هزار نفر اعلام میکند. توجه داشته باشيد که اختلافِ آمار رقم ناچيزی نيست. اگر راستنگارانه به تاريخ بنگريم،. ايران دستکم از انقلاب مشروطيت تاکنون ۱۲۰ هزار اعدامی نداشته است. حال چهگونه مجاهدين سخن از ۱۲۰ هزار مجاهد شهيد میگويند؟ خود میدانند و بس.
اهميت شهادت و نقش شاهد: ترکيب دروغ و سياست و تبديل شدنِ شاهد به ابزار، نه تنها هيچ فايدهای نصيب مجاهدين نکرده است، که به-تمامی بارِ تبليغاتیی منفی برای مجاهدين و ديگر جريانهای سياسی به ارمغان آورده است. فاجعه آنجا است که سياستِ مجاهدين در ابزاری کردن همهچيز، اصلِ شريفِ شهادتِ فردی و کرامتِ انسانِ شاهد را بیاعتبار کرده است. مجاهدين خود بهتر از همه میدانند که در دادگاههای بينالمللی اصل بر شهادت فردی استوار است؛ از دادگاهِ نورنبرگ تا دادگاه لاهه و دادگاهِ معروفِ آيشمن در اورشليم.
شهادتِ دروغ، با هر انگيزهای که صورت پذيرد، به گونهای در خدمتِ خفيف کردنِ جنايت قرار میگيرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- کتاب سياه. نشر گفتگوهای زندان ۱۳۷۸
۲-نگاه کنيد به خاطرات آيتالله منتظری اتحاد ناشران ايرانی در اروپا
۳- نگاه کنيد به حکم خمينی به احمد خمينی در پاسخ به موسویاردبيلی.
۴-نگاه کنيد به منتظری پيشگفته ۵- نگاه کنيد به نشريهٔ ايرانزمين، شماره ۱۱۲ ۶-وضعيت رژيم و موقعيت مقاومت، مسعود رجوی، انتشارات ايران کتاب آبان ۷۶
۷- نگاه کنيد به» اسلام راديکال مجاهدين ايرانی «يرواند آبراهاميان، نشر نيما مرداد ۱۳۸۶
* برای اطلاعات بيشتر نگاه کنيد به روزشمار کشتار ۶۷» نه زيستن نه مرگ «جلد سوم ايرج مصداقی.» کلاغ و گلسرخ «مهدی اصلانی