سه شنبه 11 شهریور 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

در محکمه عدل الهی، طنزنوشته‌ای از اسد مذنبی

آیت‌الله مکارم شیرازی: خدمات اینترنت پر سرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر کاری بر خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است.

قاضی- بنال
متهم- جناب قاضی شیطان گولم زد و خرج در رفته چیزی در حدود دوسه هزار میلیارد اختلاس کردم
قاضی- یحتمل که قبل از اختلاس نگفته ای لعنت بر شیطان؟
متهم- درسته، تو بمیری حواسم نبود
قاضی- جد و آبادت بمیره بدبخت، آلزایمر گرفتی، بهتره تا دیر نشده بری دکتر. خمس و زکات دوسه هزار میلیارد چی؟ نکنه اونم یادت رفته؟
متهم- جناب قاضی قبول داریم آلزایمر گرفتیم ولی نه دیگه تا این حد
قاضی- جرم ات خیلی خُنکه و مجبورم با توجه به قوانین آئین دادرسی کیفری تبعیدت کنم به منطقه سردسیری مثل کانادا
***
قاضی- متهم بعدی
متهم- در خدمتیم جناب قاضی
قاضی- خبر مرگت پرونده ات بیش از حد سنگینه
متهم- اون چکش مبارک تان را از روی پرونده بردارید سبک می شود قربان
قاضی- مرتیکه به دهها بچه مدرسه ای به زور تجاوز کرده ای آنوقت به چکش دیوان عدالت تهمت می زنی؟ بزنم با همین چکش تو ملاجت



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


متهم- از شما بعیده جناب قاضی، کفن ات کنم به زور نبوده
قاضی- جد و آبادت رو کفن کن مرتیکه بی چشم و رو، پست فطرت تو مثلا ناظم مدرسه بودی چطور دلت آمد به این بچه های معصوم با توسل به زور...
متهم- شکر تو کلامتان تجاوز را قبول داریم ولی یکطرفه نبوده
قاضی- پس بفرما که بچه ها بقول فرنگی ها پتیشن امضا کرده بودند که بر سرما منت بگذارید و با ما از آن کارا های ناشایست بکنید؟
متهم- جناب قاضی عرض کردم یکطرفه نبوده
قاضی- عجب رویی داری، یعنی چه یکطرفه نبوده؟
متهم- آخه بیشترشون مونث بودن
قاضی- آها از اون لحاظ ، خب برو توبه کن و منبعد قبل از تجاوزدو قران بده به یک نفر باسواد تا صیغه محرمیت برایت بخواند
***
قاضی- نفر بعد
متهم- سلام عرض شد قربان
متهم- سلام و زهر مار مرتیکه نزول خوار
متهم- قربان شما هم که زبونم لال دارید همان حرفهای صد من یک غاز مشتی بی سروپا را تکرار می کنید
قاضی- ببین من خودم ختم روزگارم، با شیرین زبانی عمرا بتونی سرمن کلاه بذاری، بالاخره قبول داری که نزول خواری کردی یا نه؟
متهم- نزول خواری چیه قربان، طرف می خواسته ویلایش را تمام کنه و پول کم داشته بنده دلم سوخته و محض رضای خدا 4 خط به ایشان قرض دادم. این مرد خداشناس هم وقتی کارش تمام شده 4 میلیارد بنده را پس دادند و در کمال رضایت گفتند بیا اینهم 500 میلیون اضافه بر سازمان بعنوان شیرینی خانه جدید
قاضی- در مورد مالخری چه حرفی داری بزنی؟
متهم- عرض به حضور سرکار، این بابک خان که معرف حضور تون هست، یک روز زنگ زد و گفت دو سه تا کشتی نفت دارم می خری؟ من فکر کردم می خواهد کشتی بفروشه، گفتم باشه کارت را راه می اندازم، و از کجا بدونم که این نالوطی نفت ها را با کشتی کش رفته. ضمنا شیرینی شما هم پیش بنده محفوظه جناب قاضی
قاضی- یعنی شما نپرسیدی این کشتی پرازنفت را چطوری کاسب شده؟
متهم- جناب قاضی بنده یک مومن خداپرست سر به زیرم و هیچوقت اجازه دخالت در امور خصوصی اشخاص را بخودم نداده و منبعد هم نخواهم داد
متهم- اشکالی ندارد دفعه بعد خجالت نکش و بپرس، چون پرسیدن هیچ ضرری نداره
***
قاضی- متهم بعدی
متهم- منو بکشید تا ازاین زندگی نکبتی راحت بشم
قاضی- هه هه هه مگر اینجا خونه خاله است، نخیر تا یک شلاق مَشتی نخوری و از پنکه آویزان نشوی از مردن خبری نیست
متهم- ما از زمین و زمان شلاق خوردیم حاجی، شلاق شما هم روش
قاضی- تا جلو دوربین اعتراف نکنی از مرگ راحت خبری نیست
متهم- باشه اعتراف می کنم که بخاطر سیر کردن شکم صاب مرده ام حال پخش کردم، اعتراف می کنم که بخاطر بی سرپناهی گدایی کردم و زیر پل خوابیدم.
قاضی- ننه من غریبم درنیار، بگو که یک میلیون دلار از رسانه های معاند پول گرفتی تا با تن فروشی سیاه نمایی کنی و از اعمال قبیح سرکارفیلم مستند تهیه بکنند؟ بگو بخاطر شادکردن دل دشمنان نظام هم زیر پل خوابیدی هم زیر نامحرم
متهم- اشتب بعرض رسوندن جناب قاضی، خیلی وقته آب از سرما گذشته، 18 سالمونه ولی مث هشتاد ساله ها شدیم
قاضی- به جون خودت اشتباه می کنی، توپ و تانک ات حرف نداره، یه حموم بری و یه ذره بخودت برسی همه چیز درست می شه، آهای پسر بیا همشیره را راهنمایی کن و ببرش منزل بنده، اینم کلید منزل
متهم- اجمالتیم قاضی جون
قاضی- اخرابتیم آبجی جون
***
قاضی- این چه وضعشه؟ این غل و زنجیر چیه؟
مامور- این متهم خیلی خطرناکه جناب قاضی امکان فرار و تبانی وجود داره
قاضی- کجا دستگیر شده؟
مامور- در حین ارتکاب جرم در مستراح بهمراه یک عدد موبایل مسلح به وایبر، یک هدفون هم تو جیبش بوده
متهم- بابا مگه من چیکار کردم؟
قاضی- دیگه می خواستی چکار کنی؟ گند زدی به مقدسات جامعه، دین و ایمان مردم رو زیر سوال بردی
متهم- بخدا داشتم آهنگ گوش می کردم
مامور- قربان با مادرش چت می کرد
قاضی- مادرش کجاست؟
مامور- متواریه قربان
قاضی- به زبون خوش می پرسم مادر کجاست؟
متهم- رفته شیراز پیش برادرم
قاضی- شیراز اسم رمزه؟
متهم- نه بخدا، اینم آدرس اش، شیراز فلکه ستاد
قاضی- پس ستاد مادرت اونجاست؟ از اونجا به شماها خط میده
مامور- قربان کلی عکس باحال تو موبایلشه
قاضی- بده ببینم، به به، اینارو از کجا آوردی؟
متهم- از اینترنت دانلود کردم
قاضی- پس به اینترنت و بیل گیتس هم وصلی؟ لابد جی میل و ای میل و پَسنجر هم داری؟
متهم- جی میل دارم، پسنجر دیگه چیه؟
قاضی- همون وسیله ای که با نامحرم ارتباط برقرار می کنن، راستش بگو با جی میل با دشمن درارتباطی یا با ای میل؟
متهم- یه دشمن بیشتر ندارم، عباسه پسر قوامی، هیچوقت لایکم نمی کنه
قاضی- دوستات کیان؟
متهم- اسم همه شون یادم نیست آخه سیصد و بیست و دو نفرن
قاضی- من با این سن و سال چهارتا دوست توی این مملکت ندارم اونوقت تو یه الف بچه سیصد و بیست و دونفر دوست داری؟
متهم- دخترمحمود شاطر دوهزارتا دوست تو فیس بوک داره با چهارصد و هشتاد تا فالو
قاضی- پس تو هم با دختر محمود شاطر فالوده خوردی؟
متهم- به بخدا، دختر محمود شاطر فالوده دوست نداره، کاپوچینو دوست داره
قاضی- ببرش بندازش تو انفرادی تا بالایی ها در مورد اعدام خودش و مادرش تصمیم بگیرند، زود باش از جلو چشمم دور شو نجس، دشمن خدا و پیغمبر...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016