گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از فقر تا سرکوب مردم برای حفظ جمهوری اسلامی! محسن دارائی
سطح فقر اقتصادی در ايران امروز بر کسی پوشيده نيست و در تشريح آن هم اسناد و مدارک بسيار است و کشوری که از همه نظر ثروتمند بوده و ذخاير طبيعی در آن فراوان ، به روزی افتاده است، که تحصيل کردگانش نوهر به جلای ميهن و يا به چند کاری ،کودکانش مجبور به بيگارگی و دخترانش مجبور به خود فروشی و زخيرش هم خرج دود و باروت ميشود،آيا تا به حال از خود پرسيده اينکه ميوه تلاش مردم و ذخاير و منابع به کجا ميرود و چرا به هدر رفته است؟ به يقين همه ما تا مقدار زيادی میدانيم ولی لازم است تا مروری ساده بر دلايل فقر اقتصادی در جامعه امروز ايران کنيم و در اين زمينه میتوان به چهار مورد اصلی اشاره کرد و در مورد آنها کنکاوشی در خودمان برای رفع آنها تشويق کنيم.
سياست هدفمند رژيم اسلامی در زمينه گرفتار کردن ساکنان شهرهای ايران به فقر و نداری ترفندی برای وادار کردن آنها به همکاری با رژيم و پذيرش هر گونه ظلم و ستم و بد رفتاری است ،وضع مالی مردم هنگامی که بد و نامعلوم است و در تمام روز در فکر تامين نان خانواده،اجاره مسکن و ديگر مشکلات بوده اند .طبيعی است که انديشه کمبودهای فردی و اجتماعی ديگری مانند آزادی و دموکراسی به ذهنشان خطور نميکند.رژيم تعمداً مرد را در فقر و رزو مردگی قرار میداده که وقت و فرصت انقلاب و اعتراض عليه وضع موجود را نداشته باشند و اگر داشته اند ، از زندان و شکنه و اعدام برای ترساندن ديگران به کار ميگيرند .در سايه افزايش تعطيلی کارگاهها و کارخانهها و نرخ بالای بی کاری، زندگی اکثر ساکنان شهرها را زير خط فقر برده،حتی آنهايی که اشتغال به کار دارند،حقوق و دستمزد کمی دريافت ميکنند،که کفاف هزينههای خود و خانوادههايشان را نميدهد.هشتاد درصد از ساکنان ايران با مشکل فقر دست به گريبانند و اين ميزان در ميان کودکان به بيش از هشتاد و پنج درصد هم میرسد.اين آمار تصادفی نيست،بلکه تارههای هدفمند رژيم برای اعمال فشار عليه ساکنان شهرها از طريق حربه اقتصادی است. آنچه طی چند ساله گذشته پيرامون طرح و سپس قانون هدفمند کردن يارانهها گذشت ،نشان ميدهد که مکانيزمهای تصميم گيری ،بر سر سياستهای اصل فرهنگ گدا پروری و صدقه گيری است،نه اينکه ايجاد کار و دستمزدهای کافی برای رفاه و اتکا به خود شهروندان،رژيم برای ادامه بقايش مردمی بی اراده،ذليل و بيچاره شده را ميپسندد و اين وضع فقط بايد با برکناری جمهوری اسلامی دگرگون شود. بی کفايتی و مديريت اقتصادی نادرست يکی ديگر از دلايلی است که موجب فقر شده و جای تعجب هم نيست وقتی حکومتی که بنيانگذار آن رسما اعلام میکند که اقتصاد مال خر است ،هر روز شاهد فقير تر شدن مردم و عميق تر شدن شکافهای طبقاتی میشويم وقتی حکومت توسط عدهای آخوند بی کفايت و بی سود اداره ميشود،بررز رکود اقتصادی دائمی و از بين رفتن زير ساختهای اقتصادی اجتناب ناپذير ميشود،لازم به توضيح نيست که شوق و تخصص آخوند بر منبر رفتن است و اگر مشاورين مزدور در کنارشان نباشند، حتی يک روز هم نميتوانند حکومت را اداره کنند،همان طور که برای سرکوب و آدمکشی نيازمند مزدور مطيع و نادان هستند،برای مشورت در حکومت هم کسانی را انتخاب ميکنند که مريد باشند و از آنجايی که اين مشاوران نيز نه بر اساس ميزان تخصص و علم و قابليت ،بلکه بر اساس ميزان ارادتی که نشان ميدهند انتخاب ميشوند و در نهايت وجود اين مشاورين بله قربان گو و کم سود و انحصاری شدن منابع مالی کشور در يک دايره بسته از آخوندها و وابستگان و مريدانشان هر روز به گسترش فقر دامن ميزند و طبقه متوسط و ضعيف را به سوی فقر بيشتر و دائمی پيش ميبرد. بحران سازی رژيم کشور ما دارای بزرگترين ذخاير نفت و گاز در مجموع است و اينها ما را تبديل میکند به کشوری با دسترسی به بيشترين انرژی طبيعی در دنيا،پس چطور هست که بچههای ما به جای اينکه در کلاس مدرسه درس بخوانند،در طويلهها درس میخوانند و ما در ايران تن فروشان اجباری داريم و زنان و دخترن ايرانی در پاکستان به عنوان برده خريد و فروش میشوند و مردم هم در حال فروش ازای بدنشان هستند برای اينکه بتوانند زندگی کنندو امر تورم،بيکاری و فقر بيداد میکند،به چه دليل ؟ حکومت اسلامی برای اينکه بتواند عمر خودش را زياد کند،دست به هر کاری ميزند و يکی از سادهترين کارها برای حکومت با آن طبيعتی که دارد ،اين است که بحران درست کند و از آنجا که تبيت باجگيری دارد،به يک فرمول ساده وصيه رده و اين است که تا زمانی که تا زمانی که شما با ما کنار نیأييد ، ما اين محيط را انقدر برای شما ملتهب میکنيم،تا مجبور شويد با ما سر دوستی باز کنيد.اين فلسفه از همان بدو ورود خمينی به ايران آغاز شد و وقتی از او سوال کردند که احساسات چيست که بعد از اين همه مدت به ايران باز میگرديد و گفت هيچ احساسی ندارم،حقيقت بزرگی بود که نه خودش و نه همراهان او در اين حکومت هيچ حسی به ايران ندارند، درست مثل نيروی بيگانهای که در يک جنگ پيروز شده است و به يک سری غنأئم رسيده بود،اينها شروع کردند به تاراج ثروت ايران و بلکه دوستانشان را هم دعوت کردند که بيايند و سهمشان را بگيرند و يکی از معروفترين آنها ياسر عرفات متولد قاهره در مصر بود که به دلايلی خود را آواره فلسطينی اعلام کرده بود و پلهای هنگفتی که متعلق به مردم ايران بود را گرفت و به محض اينکه جنگ ايران و عراق شروع شد،خيلی آشکارا حمايت خود را از صدام حسين علم کرد و اين روند حمايت از جنايتکاران منطقه را حکومت جمهوری اسلامی دارد ادامه ميدهد و برای زنده نگاه داشتن بحران در منطقه و اينکه به عمر خودش اضافه کند ،از هيچ کاری دست بردار نيست. شکاف بين مردم و رژيم بديهی است مردمی که دولتی را از خود ندانند و آن دولت را مسبب تمام ناکاميهای اقتصادی و اجتماعی خود بدانند،برای رشد و توسعه آن تلاشی انجام نمیدهند.تنفر ما و شما از اين رژيم خود عاملی بسيار بزرگ برای انجماد اقتصادی است.چه بسيار هستند آنهايی که به دست اين رژيم تحقير شدند،چه بسيارند آنهايی که توسط اين رژيم محبوس و شکنجه و اعدام شدند،چه به خاطره دگر انديشی و آزادی خواهی و چه به خاطره فشار اقتصادی و ثروتهای هنگفت انسانی به فنا رفته اند و البته چه بسيارند آنهايی که به ناچار از کشور خارج شده اند و با خود ثروت و دانش و توان را بيرون برده اند و عامل آبادانی بسياری از مناطق شده اند و هزاران عاملی که باعث شکافی عظيم و البته منطقی ميان مردم و رژيم شده است. هم ميهنم با تفکر بر دلايلی که به آنها اشاره کردم،شما هم تا حدودی متوجه شديد که چرا ايران ما امروز با وجود همه ثروتهايش در پائينترين سطوح اقتصادی جهان قرار گرفته است و آنها يا استفاده نميشوند و يا به فنا ميرود و يا خرج زياده خواهی اقليت حاکم میشود،يا به دود و باروت تبديل ميشود و مدارک زياد است که نشان ميدهد که رژيم اين ثروت مردمی را خرج مزدورن خودش برای حفظ اسلام سياسی و انقلاب اسلاميش میکند.حال ما چگونه میتوانيم اگر دغدغه ميهن را داريم زنجير فقر را از پای ميهن پاک کنيم ؟ پاسخ به اين پرسش تنها در يک کلمه است و آن هم توجه بر اولويتها و مداوای درد از ريشه است و شما بدانيد که اقتصاد در جمهوری اسلامی بيمار است ، زيرا سامان از پايه و ريشه خراب است که اين ريشه در مرکز اين حکومت است و تا زمانی که مذهب حکومت میکند و مردم در حاکميت توسط نمايندگان واقعيشان نقش نداشته باشند ،هيچ مشکلی مخصوصا مشکل اقتصادی را نميتوانيم بر طرف کنيم. برنامه ريزی،تلاش و همت برای سرنگونی جمهوری اسلامی ،راهکارهای اساسی هستند که بر هر ميهندستی واجب است که تلاشها را حمايت و تشويق کند تا اين هدفها برای سرنگونی جمههری اسلامی به انجام برسد و ايرانی آزاد و غنی و سربلند دسگت باشيم. محسن دارائی Copyright: gooya.com 2016
|