گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آقای دکتر به دنبال کدام حقيقت هستيد؟ در نقد نوشتهای از مسعود نقرهکار، مارال سعيدهر باره از خود میپرسم: آقای دکتر مسعود نقرهکار را از گفتن و گفتن و بازگفتن اين ماجرا به هر موسم و بهانه، مستقيم و غيرمستقيم منظور چيست؟ به راستی او در جستجوی کدامين حقيقت است؟ شايد هم میپندارد با تازه نگه داشتن آن زخم ناسور میتوان از بازتوليد آن جلو گرفت!
هر از چندی که نوشته ای اينجا و آنجا با مضمونی شبيه به [ميترا فقط ۹ سال داشت»] می خوانم، بی اختيار تصوير شاعر ارجمند معاصر (سياوش کسرائی) برايم تداعی ميشود که انگشت بر آينه می پرسيد: "چه کسی کشت مرا". او آنقدر در بهت پاسخ آينه ماند تا آن شد که نمی بايست و برای ما جز حسرت باقی نماند. هر باره از خود می پرسم: آقای دکتر مسعود نقره کار را از گفتن و گفتن و باز گفتن اين ماجرا به هر موسم و بهانه، مستقيم و غيرمستقيم منظور چيست؟ به راستی او در جستجوی کدامين حقيقت است؟ شايد هم می پندارد با تازه نگهداشتن آن زخم ناسور ميتوان از بازتوليد آن جلو گرفت! برای فعالان توده ای و فدائی ديروز چشم انداز سياستهای اعمال شده در سالهای ۶۱ – ۱۳۶۰ ايران از فراز امروز، جز درس آموزی و شرمساری در مقابل مردم باقی نمی گذارد. ليک اين نيز بر ما پوشيده نيست که با باقی ماندن و درجا زدن در آن بُرهه ی زمانی و نگريستن به خويشتن خويش در چارچوبه ی دنيای دو قطبی و جنگ سرد صرفا ً به يک انزجار فزاينده از خويش خواهيم رسيد که چاره ای نمی ماند جز "خود زنی" در پنهان و آشکار. فارغ از آنکه آن انحرافات تا چه ميزان بار واقعيتی هولناک را در درون خود داشته است و نيازمند پژوهش آسيب شناختی، جامعه شناختی و تاريخی متخصصان علم سياست جدا از تعلقات و گرايشات حزبی و گروهيست، شاهديم جريانات راديکال آن سياستها و انحرافات ناشی از آنرا دست کم ۳۰ ساليست دستمايه هميشگی خويش می سازند و بر سر هر کوی و برزن جار می کشند تا از اين راه پرده ی ساطری بر بی عمليها و خطاها و ندانم کاريهای خويش کشند، حرجی نيست. سخن بر سر آنست که افرادی چون آقای نقره کار که خود بخشی از موجدان و مروجان آن سياستها بوده اند چرا؟ و چگونه است که امثال او نمی توانند و يا نمی خواهند موضوع را در يک دستگاه نظری-فکری منطقی بررسند و پاسخی درخور برای آن بيابند و لاجرم ترجيح ميدهند هرازچند نيشتری بر اين زخم ناسور زنند؟ آقای نقره کار به هر دليلی هرآينه مجبور شود سر برگرداند تا نگاهی به عقب اندازد بی درنگ پيراهن رفيق گرمابه و گلستان خويش آقای منوچهر هليل رودی را بر سر چوب کرده به ميدان می آيد تا بگويد؛ مرگ او نه به دليل بيماری بل ناشی از رفتار اشخاص عضو کميته مرکزی و دبير اول وقت سازمان فدائيان اکثريت و حزب توده ايران می باشد. ليک دريغ و درد، يکبار حتی يکبار هم نمی گويد: من خودم تا ماه آذر ۱۳۶۱ شمسی در کجا ايستاده بودم؟ و آيا آن رفتار در فضای حاکم بر احزاب استالينی و دستگاه فکری آن که دنيا را به دو جبهه ی انقلاب و ضدانقلاب تقسيم ميکرد قابل فهم است يا خير؟ اين نوشته بر آن نيست که در صداقت آقای مسعود نقره کار شبه ايجاد کند و يا از بار مسئوليت مسئولان وقت سازمان فدائيان اکثريت يا حزب توده ايران بکاهد، اما آيا به راستی اشراف يافتن بر اينکه بضاعت تئوريک – سياسی سازمان فدائيان اکثريت در آن دوران چه ميزان بوده، مشکلی غامض است؟ و آيا آن تئوريها و سياستها در چارچوبه ی دستگاه فکری که دنيا را دو قطبی و صف بندی نيروها را در دو جبهه ی انقلاب و ضد انقلاب و جنگ سرد می ديد، غلط بوده است؟ و آيا در درون هر توده ای و فدائی فعال آن زمان سازمان فدائيان خلق ايران اکثريت و از جمله شخص آقای نقره کار يک "کيانوری"، يک "طاهری پور" و يک "نگهدار" نخفته بوده است؟ و بالاخره اينکه شخص ايشان در آن دوران چگونه می انديشيده و چگونه عمل می کرده؟ و اگر در فکر و عمل غير از سياست "شکوفائی جمهوری اسلامی" داشته پس در درون تشکيلات فدائيان اکثريت چه ميکرده است؟ مارال سعيد ــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|