یکشنبه 2 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

نگاهی به عکس العمل مردم نسبت به درگذشت مرتضی پاشايی، شيرين شمس


مرگ مرتضی پاشايی و تجمعات جوانان در پی آن، در نگاه اول عادی بودن ابراز احساسات برای از دست دادن فردی محبوب را ميرساند، اما در نگاه عميقتر، حاوی يک پيام سياسی با ويژگی های خاصی بود.

فرهنگ مردم و فرهنگ حکومت
تجمعات گسترده و چند روزه پس از مرگ مرتضی پاشايی در وهله اول شکاف عميق فرهنگی بين بطن جامعه، بخصوص نسل جوان و فرهنگ تحميلی حکومت اسلامی را به نمايش ميگذارد. شکاف فرهنگی يکی از بحرانهای اصلی حکومت حاکم بر ايران در کنار بحرانهای ديگر آن است که در اين گونه مواقع نمود پيدا ميکند. در اين تجمعات که در نگاه اول برای گراميداشت صورت گرفته بود، نسل جوان ايران به روشی مدرن، زيبا و انسانی، ابزار احساسات خود را در غم از دست دادن فرد محبوب خود نشان داد. همخوانی آهنگهای مرتضی پاشايی و تجمع فراجنسيتی، حضور برجسته زنان بدون رعايت شئونات اسلامی گواه بر اين بود که تا چه حد فرهنگ مردم از فرهنگ تحميلی حکومت فاصله دارد.

تا جايی که به جمهوری اسلامی برميگردد اين فرهنگ تحميلی ۳۶ سال است در قالبهايی چون فرهنگ ارتجاعی تفکيک جنسيتی، حذف زن از عرصه اجتماعی و نيز حرام بودن موسيقی و بر سر خود زدن، به جامعه تحميل شده. بطور مثال در طول بيش از سه دهه با "مراسم حکومتی" نظير محرم و به راه انداختن کاروانالهای عزاداری و اشاعه فرهنگ "خودزنی" که در چند سال اخير برگزارگنندگان آن سعی دارند "قمه زنی" و "گلمالی" را هم به اين مراسم ها اضافه کنند، تلاش شده نحوه بروز احساسات فردی و جمعی را به غم و عزاداری با تم های اَعمالی "ضد زن" ، ضد کودک" و سلاخی حيوانات جا بيندازند. اما خوشبختانه اين فرهنگ نه تنها به بطن جامعه رسوخ نکرده بلکه در فرصتی اين چنينی که بدست نسل جوان شکل ميگيرد، تصويری از هضم نشدن انديشه و اعمال ارتجاعی در جامعه ايران به نمايش گذاشته می شود. نکته مثبتی که ميشود از اين تجمعات برداشت کرد اينست که شيوه غمگين بودن و بروز احساسات برای فرد از دست رفته به شيوه حکومتی از نظر نسل جوان ايران پذيرفته نيست و در چنين فرصتی خواست و سبک مورد نظر واقعی نسل جوان با ترانه خوانی آنهم در ماه محرم نمود پيدا ميکند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مرز انتخاب نسل جوان ايران
اين تجمعات گواه واضحی بر نوع انتخاب نسل جوان ايران بود. "مرز بين آنچه را نسل جوان و اکثريت مردم ميخواهد و آنچه را نميخواهد". در يک مقايسه سريع، آنچه جوانان انتخاب ميکنند و آنچه پس ميزنند نمود پيدا ميکند. در پروژه پر سر و صدا و تبليغاتی بيماری پروستات علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، نمايی جز ملاقات افراد ارزشی وابسته به حکومت، با در نظر گرفتن معادلات سياسی، و نيز طنز پردازی نسل جوان از اين پروژه ديده نشد، و همچنين مرگ مهدوی کنی و ديگر چهره های حکومتی. اما مرگ يک هنرمند موسيقی توانست بدون هيچ فراخوانی هزاران نفر را در کنار هم برای ابراز احساسات مشترک، بدون وعده و پخش سانديس و کيک به دور هم جمع کند.

فشار اين تجمعات تا جايی بوده که يکی از آيت الله های اين حکومت، صانعی به زبان آمد و گفت: "ﺷﺮﻡ ﺑﺮ ﻣﺎ" ، "ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ۳۶ ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺗﺤﺖ ﻫﺮ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﺎﺧﺖ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻓﺎﻋﻞ ﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﮔﺬﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ، ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺷﻮﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ۱۰ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﮐﺮﺩﻥ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ."

عکس العمل حکومت و ارگانهای حکومتی
روز جمعه ۲۳ آبان ۹۳، روز مرگ مرتضی پاشايی، شمعهای روشن شده مردم غمگين در اصفهان، با پای مامور نيروی انتظامی لگد و لِه می شود. در مشهد چندين نفر در اين تجمع دستگير می شوند. اما برجسته ترين عکس العمل را ميتوان در صدا و سيمای جمهوری اسلامی يافت. با گسترده تر شدن تجمعات در شهرهای ايران، خبر مرگ مرتضی پاشايی از زير نويس برنامه های صدا و سيما به اخبار شبکه يک، سياسی ترين شبکه رسانه ای حکومت کشيده می شود. در صورتيکه موسيقی در قاموس جمهوری اسلامی امری "حرام" تلقی ميشده اين خبر بصورت درگذشت "هنرمند موسيقی پاپ کشورمان" منتشر ميگردد.

شنبه، ۲۴ آبان ماه، ۱۳۹۳، باشگاه خبرنگاران جوان و سايتهای وابسته به حکومت سکوت نميکنند و واکنش نشان ميدهند. اين رسانه ها مرتضی پاشايی را "عاشق کربلا" معرفی می کنند و پدر مرتضی پاشايی در خبرگزاری مهر، رسانه وابسته به حکومت درباره فرزندش ميگويد: "شما را به نمازهای شبی که مرتضی پسرم می خواند؛ قسم می دهم که با سو استفاده، نام پسرم را لکه دار نکنيد و روحش را عذاب ندهيد."

ماسال نيوز گزارش می دهد که پدر مرتضی پاشايی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفته: "پسرم عاشق نظام جمهوری اسلامی بود." و ادامه داده: "من و خانواده ام همه تا پای جان برای انقلاب جانمان را می دهيم."

وی با بيان اينکه تمام خانواده ما مداح بوده، ادامه داده: "مرتضی از کودکی عاشق اسلام بود و روزی که در بيمارستان بستری شد قرار بود به کربلا برود اما نشد."

عشق به ولايت، عشق به نظام جمهوری اسلامی و نيز آرزوی کربلا تا به آن روز در مورد مرتضی پاشايی اين هنرمند موسيقی پاپ جايی منتشر نشده بود.

اين اظهارات در صورتی منتشر ميشود که مرتضی پاشايی در بيوگرافی خود گفته بود که با مشکلات زيادی از جانب اطرافيان مواجه شده بوده تا نوازندگی گيتار را شروع کند و پا به عرصه موسيقی بگذارد.

عکس العمل حکومت صرفا به رسانه ها منتهی نشد. ارگانهای حکومتی سعی کردند با فرستادن افرادی وابسته به حکومت مانند جواد هاشمی و تهيه داکيومنتهايی در تجمعات، ارسال طبل و طبل کوبهای حکومتی که در کارناوالهای محرم بر طبل ارتجاع ميکوبند و نيز ارسال مداح های روضه خوان به دل تجمعات، رنگ حکومتی و اسلامی به اين هنرمند و تجمعات در پی مرگ بزنند.

اما در کنار اين همه تبليغات غير واقعی، آنچه توانست واقعيت امر را ثبت کند، عملکرد مجزای جوانان از حکومت و گزارشگری اين نسل با استفاده از تکنولوژی روز چون موبايلهای هوشمند بود که از هر فردی يک گزارشگر مستقل ساخت تا بدون نياز به مديای "بر اصل سانسور استوار"، اين حکومت را دور بزند و واقعيت را منتشر کند. واقعيت تجمعات شکل گرفته غير حکومتی، برجسته بودن همخوانی ترانه های مرتضی پاشايی و حضور پر رنگ فراجنسيتی جوانان بود.

نگرانی حکومت از تجمعات، چرا؟!
سوال اينجاست که چرا ارگانهای حکومتی از يک زاويه تلاش کردند تجمعات را متفرق کنند و به نتيجه نرسيدند و از زاويه ديگر سعی کردند رنگ حکومتی به آن بزنند؟!

اساسا تجمع مردم حول يک محور مشترک برای حکومت اسلامی نگران کننده بوده، چون به دليل ماهيت اعتراضی جامعه ايران، اين امکان وجود دارد که تجمعات گسترده شده و رنگ اعتراضی تر به خود بگيرد.

با توجه به اينکه جامعه ايران سابقه فعاليت جنبش های اجتماعی را با خود حمل ميکند، و با توجه به اينکه در حال حاضر ميزان نارضايتی مردم از وضعيت اقتصادی، سياسی و اجتماعی رو به افزايش است، هر آن احتمال خيزش های مردمی وجود دارد.

در نيمه اول نوامبر ۲۰۱۴ راديو فرانسه گزارش داد که "مونورا" مؤسسه تحقيقات اجتماعی در ژاپن، در گزارشی به سرمايه گذاران جهانی هشدار داده است که برخی کشورها از جمله ايران، محرکه‌ها و احتمال خيزش‌های اجتماعی را در بطن خود دارا هستند. جامعه ايران در بين ۱۰ کشور بحرانی دنيا، رتبه چهارم تحول و دگرگونی را به خود اختصاص داده است. اين موسسه، جامعه ايران را جامعه خيزش های مردمی ياد ميکند. دقيقا اين مساله ای است که حکومت و ارگانهای آن را نگران ميکند. نگرانی از تغيير شرايط موجود و از دست دادن قدرت تا سر حد سرنگونی به دست مردم.

آيا اين تجمعات رنگ و بوی اعتراضی داشت؟
به فاصله زمانی کوتاهی بعد از تجمعات برای دفاع از مردم کوبانی در تهران که به دستگيری فعالين می انجامد و نيز به فاصله کوتاهی پس از اعترضات سراسری در شهرهای ايران عليه اسيد پاشی در ۳۰ مهر و سوم آبان۹۳، به نظر می رسد تجمعات برای مرگ مرتضی پاشايی صرفا به ابراز احساسات غم آلود برای از دست دادن فردی محبوب ختم نمی شود. جامعه ايران معترض است، معترض به شرايط موجود و غمگين از اينهمه مرگ و مير نسل جوان ناشی از پديده سرطان که حکومت اصلی ترين عامل شيوع آن است. پارازيت های مختل کننده شبکه های ماهواره ای، هوای مسموم و آلوده، آب آشاميدنی آلوده، بنزين غير استاندارد ساخت داخل، لبنيات آلوده به روغن پالم، گوشتهای فاسد، همه و همه تحت حاکميت جمهوری اسلامی اتفاق می افتد. حکومتی با يک سيستم اداری فاسد که هيچ راهکاری برای برون رفت از اين شرايط را ندارد. در شرايطی که اقشار مختلف جامعه تحت فشار خفقان رسمی و حکومتی هستند، چنين شرايطی ميتواند فرصتی برای ابراز وجود و فرصتی برای اظهار نارضايتی باشد.

در گفتگويی که با سپهر و هانيه دانشجوی دو دانشگاه مختلف از تهران داشتم، سپهر ميگفت: "روز جمعه ۲۳ آبان، وقتی مردم جلوی بيمارستان بهمن تجمع کردند به ما شوک وارد شد از اين لحاظ که دوباره ميتوانيم به خيابانها برويم و تجمع کنيم، از همان ساعتهای اول رفتيم شايد شرايطی مهيا شود که کاری کنيم."

هانيه گفت: "يکشنبه ۲۵ آبان روز خاکسپاری مرتضی پاشايی، از دانشگاه که خارج شدم و بسمت تالار رودکی رفتم، جمعيت خيلی زياد بود رفتم و به دوستانم پيوستم، تا ساعتها در خيابان بوديم، خيابان حافظ کاملا بسته شده بود، راستش جنازه در خيابان نبود ولی مردم در خيابان مانده بودند و انگار منتظر جرقه ای بودند که اتفاقی بيفتد." هانيه از تجمعات برای يادبود مرتضی پاشايی به يک فرصت اشاره ميکند و ادامه ميدهد: "درست است که برای اين هنرمند خيلی ها به خيابان آمدند ولی در حقيقت خيلی ها هم برای اينکه امکان ايجاد يک فرصت برای اعتراض بوجود آيد آمده بودند."

با توجه به شواهد موجود، ميتوان اين گونه تجمعات را از زاويه روحيه اعتراضی مردم هم بررسی کرد. در پی همين فضای ايجاد شده رضا کيانيان بازيگر سينما به مسئولين دولت جمهوری اسلامی اعتراض ميکند و ميخواهد به مساله رشد سرطان در بين جوانان رسيدگی کند. و يا عادل فردوسی پور مجری برنامه نود صراحتا با ياد بردن از عوامل سرطان زا مانند پارازيت به شيوع اين پديده بين جوانان اعتراض ميکند و خواهان رسيدگی دولت ميشود.

آيا اين تجمعات و اعتراضات اين چنينی کافی است و بايد موجب رضايتمندی ما شود؟
قطعا اينطور نيست. اين تجمعات و عکس العمل ها لازم هست ولی برای تغيير شرايط اسفناک موجود کافی نيست. نکته اينجاست که جامعه ايران تجربه سياسی زيادی را در صد سال اخير به عناوين مختلف کسب کرده است، ضمن اينکه هزينه های سنگينی نيز پرداخته. نسل جوان می داند برای يک ايجاد يک تغيير اساسی در شرايط موجود جامعه نميتواند بدون تشکل، برنامه ريزی و سازماندهی، گام بزرگی بردارد. بنابراين در چنين فرصتی مانند مرگ مرتضی پاشايی به خيابان می آيد و شرايط را بررسی ميکند، اگر مهيا باشد پيش ميرود و گسترده ميکند تا جايی که به بيان مطالبات خود برسد و گرنه بازمی گردد تا روزنه ای ديگر باز شود. جامعه ای که در آن مردم مشغول تحصيل و کار و روابط اجتماعی و زندگی روزمره اند و در عين حال با معضلاتی سياسی، اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم ميکنند با اين وضعيت کنونی سازماندهی تا اين حد می تواند پيش برود و اين حد پيشروی برای ايجاد شرايط انقلابی لازم است ولی کافی نيست.

چه بايد کرد؟
چه بايد کرد به دو عرصه مربوط ميشود. عرصه اجتماعی، عرصه فعالين. اگر ما فعالين انتظار يک شرايط انقلابی از بطن جامعه ايران داريم، بايد در ابتدا با مردم همراه شويم و نبض جامعه را بدست بگيريم. و به موازات آن به شناخت فعالين و سازمان دادن آنها بپردازيم. انقلاب مصر ميتواند يک مدل انقلابی مناسب عصر حاضر باشد. انقلابی که بر متن شرايط سياسی و اقتصادی و اجتماعی و معترض بودن مردم شکل گرفت و با دو سال سازماندهی جوانان با استفاده از مديای اجتماعی چون فيسبوک به پيروزی رسيد، هرچند که يکی از نقاط ضعف آن انقلاب، نبود رهبری سياسی انقلابی بود. در جامعه ايران شرايط انقلابی مهياست و حتی از نظر تجربه سياسی و نيز وجود جنبشهای کارگری، زنان، دانشجويی و محيط زيست بسيار جلوتر از جامعه مصر است. از طرفی با توجه به استفاده گسترده و حرفه ای جوانان در ايران از مديای اجتماعی چون فيسبوک، تويتر و انواع اَپ های موبايلی، اگر سازماندهی هدفدار صورت بگيرد، ميتواند بروز خيابانی جنبش اعتراضی را ايجاد و به پيروزی برساند.

سال ۸۸، فرصتی بود که جامعه وارد دوره انقلابی شد، از شعار "رای من کجاست" به شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر خامنه ای" رسيد و قصد داشت دگرگونی و تحولی در ساختار سياسی و اجتماعی بوجود آورد. اما متاسفانه به دليل عدم وجود رهبری مناسب به نتيجه نرسيد و ناتمام ماند. در حقيقت ما نميتوانيم از هر واقعه ای ۸۸ بسازيم و نميخواهيم نتيجه ۸۸ را از هر شرايطی کسب کنيم. روندی که الان جامعه ايران پيش گرفته اينست که ميخواهد فراتر از شرايط انقلابی ۸۸ ايجاد شود و اين بار به نتيجه مطلوب برسد. لذا برای رسيدن به نتيجه مطلوب از دانشجويان، زنان و جوانان هم انتظار می رود که شبکه های خود را بيشتر و بيشتر ايجاد کنند و ما شاهد گسترده تر شدن روزافزون شبکه های مختلفی از جمع های جوانان در عرصه های مختلف باشيم. نتيجه اين روابط و شبکه ها، بايد شکستن سد سانسور و فعاليت حول عرصه هايی که مورد توجه مردم باشد، حاصل شود. لذا لازم است حضور جوانان در سطح جامعه به عناوين مختلف انجام بگيرد.

در شرايط کنونی که جامعه رو به اعتراضی تر شدن بيشتر می رود و بعد از اعتراضات سال ۸۸ و سرکوب آن، يکبار ديگر به خود می آيد و قصد دارد دست به تغيير اساسی بزند، جا دارد که تشکل سازی در بين جوانان حول محورهای موقعيت زن در جامعه ايران، وضعيت جوانان و دانشجويان، وضعيت وخيم محيط زيست، و شرايط ضدانسانی همجنگسرايان، دوجنسگرايان و ترنسجندرها، صورت بگيرد تا تجمعات آتی با يک افق سياسی به سمت يک هدف مشخص گام بردارد. تجمع و فعاليت حول موضوعات و عرصه های مختلف و استفاده از فرصتهايی که هزينه کمتری برای مردم دارد می تواند در سطح کلان توازن قوای سياسی به نفع مردم و به ضرر حکومت و دستگاه سرکوبش را تغيير دهد. وجود رهبری سياسی در اين پروسه تعيين کننده است؛ رهبريی که بتواند جهت و استراتژی درستی به اين جنبش های اجتماعی ارائه دهد و ارتباط تنگاتنگی با جوانان داشته باشد. رهبريی که شناخته شده باشد و با توجه به مطالبات نسل جوان توان تاثيرگذاری مثبت بر آن داشته باشد. اين دوره بايد دوره تغيير توازن قوای سياسی به نفع جامعه باشد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016