گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نگاهی به عکس العمل مردم نسبت به درگذشت مرتضی پاشايی، شيرين شمس
فرهنگ مردم و فرهنگ حکومت تا جايی که به جمهوری اسلامی برميگردد اين فرهنگ تحميلی ۳۶ سال است در قالبهايی چون فرهنگ ارتجاعی تفکيک جنسيتی، حذف زن از عرصه اجتماعی و نيز حرام بودن موسيقی و بر سر خود زدن، به جامعه تحميل شده. بطور مثال در طول بيش از سه دهه با "مراسم حکومتی" نظير محرم و به راه انداختن کاروانالهای عزاداری و اشاعه فرهنگ "خودزنی" که در چند سال اخير برگزارگنندگان آن سعی دارند "قمه زنی" و "گلمالی" را هم به اين مراسم ها اضافه کنند، تلاش شده نحوه بروز احساسات فردی و جمعی را به غم و عزاداری با تم های اَعمالی "ضد زن" ، ضد کودک" و سلاخی حيوانات جا بيندازند. اما خوشبختانه اين فرهنگ نه تنها به بطن جامعه رسوخ نکرده بلکه در فرصتی اين چنينی که بدست نسل جوان شکل ميگيرد، تصويری از هضم نشدن انديشه و اعمال ارتجاعی در جامعه ايران به نمايش گذاشته می شود. نکته مثبتی که ميشود از اين تجمعات برداشت کرد اينست که شيوه غمگين بودن و بروز احساسات برای فرد از دست رفته به شيوه حکومتی از نظر نسل جوان ايران پذيرفته نيست و در چنين فرصتی خواست و سبک مورد نظر واقعی نسل جوان با ترانه خوانی آنهم در ماه محرم نمود پيدا ميکند.
مرز انتخاب نسل جوان ايران فشار اين تجمعات تا جايی بوده که يکی از آيت الله های اين حکومت، صانعی به زبان آمد و گفت: "ﺷﺮﻡ ﺑﺮ ﻣﺎ" ، "ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ۳۶ ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺗﺤﺖ ﻫﺮ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﺎﺧﺖ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻓﺎﻋﻞ ﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﮔﺬﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ، ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺷﻮﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ۱۰ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﮐﺮﺩﻥ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ." عکس العمل حکومت و ارگانهای حکومتی ماسال نيوز گزارش می دهد که پدر مرتضی پاشايی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفته: "پسرم عاشق نظام جمهوری اسلامی بود." و ادامه داده: "من و خانواده ام همه تا پای جان برای انقلاب جانمان را می دهيم." وی با بيان اينکه تمام خانواده ما مداح بوده، ادامه داده: "مرتضی از کودکی عاشق اسلام بود و روزی که در بيمارستان بستری شد قرار بود به کربلا برود اما نشد." عشق به ولايت، عشق به نظام جمهوری اسلامی و نيز آرزوی کربلا تا به آن روز در مورد مرتضی پاشايی اين هنرمند موسيقی پاپ جايی منتشر نشده بود. اين اظهارات در صورتی منتشر ميشود که مرتضی پاشايی در بيوگرافی خود گفته بود که با مشکلات زيادی از جانب اطرافيان مواجه شده بوده تا نوازندگی گيتار را شروع کند و پا به عرصه موسيقی بگذارد. عکس العمل حکومت صرفا به رسانه ها منتهی نشد. ارگانهای حکومتی سعی کردند با فرستادن افرادی وابسته به حکومت مانند جواد هاشمی و تهيه داکيومنتهايی در تجمعات، ارسال طبل و طبل کوبهای حکومتی که در کارناوالهای محرم بر طبل ارتجاع ميکوبند و نيز ارسال مداح های روضه خوان به دل تجمعات، رنگ حکومتی و اسلامی به اين هنرمند و تجمعات در پی مرگ بزنند. اما در کنار اين همه تبليغات غير واقعی، آنچه توانست واقعيت امر را ثبت کند، عملکرد مجزای جوانان از حکومت و گزارشگری اين نسل با استفاده از تکنولوژی روز چون موبايلهای هوشمند بود که از هر فردی يک گزارشگر مستقل ساخت تا بدون نياز به مديای "بر اصل سانسور استوار"، اين حکومت را دور بزند و واقعيت را منتشر کند. واقعيت تجمعات شکل گرفته غير حکومتی، برجسته بودن همخوانی ترانه های مرتضی پاشايی و حضور پر رنگ فراجنسيتی جوانان بود. نگرانی حکومت از تجمعات، چرا؟! اساسا تجمع مردم حول يک محور مشترک برای حکومت اسلامی نگران کننده بوده، چون به دليل ماهيت اعتراضی جامعه ايران، اين امکان وجود دارد که تجمعات گسترده شده و رنگ اعتراضی تر به خود بگيرد. با توجه به اينکه جامعه ايران سابقه فعاليت جنبش های اجتماعی را با خود حمل ميکند، و با توجه به اينکه در حال حاضر ميزان نارضايتی مردم از وضعيت اقتصادی، سياسی و اجتماعی رو به افزايش است، هر آن احتمال خيزش های مردمی وجود دارد. در نيمه اول نوامبر ۲۰۱۴ راديو فرانسه گزارش داد که "مونورا" مؤسسه تحقيقات اجتماعی در ژاپن، در گزارشی به سرمايه گذاران جهانی هشدار داده است که برخی کشورها از جمله ايران، محرکهها و احتمال خيزشهای اجتماعی را در بطن خود دارا هستند. جامعه ايران در بين ۱۰ کشور بحرانی دنيا، رتبه چهارم تحول و دگرگونی را به خود اختصاص داده است. اين موسسه، جامعه ايران را جامعه خيزش های مردمی ياد ميکند. دقيقا اين مساله ای است که حکومت و ارگانهای آن را نگران ميکند. نگرانی از تغيير شرايط موجود و از دست دادن قدرت تا سر حد سرنگونی به دست مردم. آيا اين تجمعات رنگ و بوی اعتراضی داشت؟ در گفتگويی که با سپهر و هانيه دانشجوی دو دانشگاه مختلف از تهران داشتم، سپهر ميگفت: "روز جمعه ۲۳ آبان، وقتی مردم جلوی بيمارستان بهمن تجمع کردند به ما شوک وارد شد از اين لحاظ که دوباره ميتوانيم به خيابانها برويم و تجمع کنيم، از همان ساعتهای اول رفتيم شايد شرايطی مهيا شود که کاری کنيم." هانيه گفت: "يکشنبه ۲۵ آبان روز خاکسپاری مرتضی پاشايی، از دانشگاه که خارج شدم و بسمت تالار رودکی رفتم، جمعيت خيلی زياد بود رفتم و به دوستانم پيوستم، تا ساعتها در خيابان بوديم، خيابان حافظ کاملا بسته شده بود، راستش جنازه در خيابان نبود ولی مردم در خيابان مانده بودند و انگار منتظر جرقه ای بودند که اتفاقی بيفتد." هانيه از تجمعات برای يادبود مرتضی پاشايی به يک فرصت اشاره ميکند و ادامه ميدهد: "درست است که برای اين هنرمند خيلی ها به خيابان آمدند ولی در حقيقت خيلی ها هم برای اينکه امکان ايجاد يک فرصت برای اعتراض بوجود آيد آمده بودند." با توجه به شواهد موجود، ميتوان اين گونه تجمعات را از زاويه روحيه اعتراضی مردم هم بررسی کرد. در پی همين فضای ايجاد شده رضا کيانيان بازيگر سينما به مسئولين دولت جمهوری اسلامی اعتراض ميکند و ميخواهد به مساله رشد سرطان در بين جوانان رسيدگی کند. و يا عادل فردوسی پور مجری برنامه نود صراحتا با ياد بردن از عوامل سرطان زا مانند پارازيت به شيوع اين پديده بين جوانان اعتراض ميکند و خواهان رسيدگی دولت ميشود. آيا اين تجمعات و اعتراضات اين چنينی کافی است و بايد موجب رضايتمندی ما شود؟ چه بايد کرد؟ سال ۸۸، فرصتی بود که جامعه وارد دوره انقلابی شد، از شعار "رای من کجاست" به شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر خامنه ای" رسيد و قصد داشت دگرگونی و تحولی در ساختار سياسی و اجتماعی بوجود آورد. اما متاسفانه به دليل عدم وجود رهبری مناسب به نتيجه نرسيد و ناتمام ماند. در حقيقت ما نميتوانيم از هر واقعه ای ۸۸ بسازيم و نميخواهيم نتيجه ۸۸ را از هر شرايطی کسب کنيم. روندی که الان جامعه ايران پيش گرفته اينست که ميخواهد فراتر از شرايط انقلابی ۸۸ ايجاد شود و اين بار به نتيجه مطلوب برسد. لذا برای رسيدن به نتيجه مطلوب از دانشجويان، زنان و جوانان هم انتظار می رود که شبکه های خود را بيشتر و بيشتر ايجاد کنند و ما شاهد گسترده تر شدن روزافزون شبکه های مختلفی از جمع های جوانان در عرصه های مختلف باشيم. نتيجه اين روابط و شبکه ها، بايد شکستن سد سانسور و فعاليت حول عرصه هايی که مورد توجه مردم باشد، حاصل شود. لذا لازم است حضور جوانان در سطح جامعه به عناوين مختلف انجام بگيرد. در شرايط کنونی که جامعه رو به اعتراضی تر شدن بيشتر می رود و بعد از اعتراضات سال ۸۸ و سرکوب آن، يکبار ديگر به خود می آيد و قصد دارد دست به تغيير اساسی بزند، جا دارد که تشکل سازی در بين جوانان حول محورهای موقعيت زن در جامعه ايران، وضعيت جوانان و دانشجويان، وضعيت وخيم محيط زيست، و شرايط ضدانسانی همجنگسرايان، دوجنسگرايان و ترنسجندرها، صورت بگيرد تا تجمعات آتی با يک افق سياسی به سمت يک هدف مشخص گام بردارد. تجمع و فعاليت حول موضوعات و عرصه های مختلف و استفاده از فرصتهايی که هزينه کمتری برای مردم دارد می تواند در سطح کلان توازن قوای سياسی به نفع مردم و به ضرر حکومت و دستگاه سرکوبش را تغيير دهد. وجود رهبری سياسی در اين پروسه تعيين کننده است؛ رهبريی که بتواند جهت و استراتژی درستی به اين جنبش های اجتماعی ارائه دهد و ارتباط تنگاتنگی با جوانان داشته باشد. رهبريی که شناخته شده باشد و با توجه به مطالبات نسل جوان توان تاثيرگذاری مثبت بر آن داشته باشد. اين دوره بايد دوره تغيير توازن قوای سياسی به نفع جامعه باشد. Copyright: gooya.com 2016
|