گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 دی» از دارالفنون تا دارالجنون! احمد وحدت خواه12 آبان» از "تکيه دولت" تا "دولت تکيه"! احمد وحدتخواه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پايان آن "رضا"، آغاز اين عزا! احمد وحدتخواهشکی نيست که با گذشت ۷۰ سال از مرگ او و ۳۶ سال پس از پايان دودمانی که او تاسيس کرد نقش رضا شاه در تاريخ معاصر ايران هنوز هم مورد جدل و مطالعه در ميان بسياری از ما ايرانيان باقی مانده است و شايد هيچگاه هم پايان نيابد. اما نفی او و خدماتش درست مانند همان انکار واقعياتی است که بهنود خودش به درستی به سرزنش آنها پرداخته است
ويژه خبرنامه گويا هفته ای که گذشت نام «رضا» در ميان ما ايرانيانی که اخبار ميهن را دنبال ميکنيم هفته ای استثنايی بود. نخست رضا حقيقی دروازه بان خوش چهره ايرانی در استراليا از دختر جوانی در ميان تماشاچيان ايرانی که به حب وطن به تشويق تيم ملی فوتبال ميهنمان در مقابل اماراتی ها رفته بودند با نگارش پيامی عاشقانه بر پرچم سه رنگ کشور تقاضای ازدواج کرد و خبر آن در سراسر جهان پيچيد. البته اين عشق هيجان زده ديری نپاييد و با تهديد مسولين فدراسيون فوتبال در تهران به فوتباليستها که از گرفتن عکس های سلفی با هواداران جنس مخالف خودداری کنند به بايگانی پيوست. بعدی جوان پر افتخار ايرانی رضا ضرغامی بود که کتاب جديد حجيم و پرمحتوای او در مورد امپراتوری هخامنشيان و نقش کوروش کبير در تاريخ تمدن باستان ايران و جهان و شکل دهی به شخصيت ما ايرانيان تا به امروز می باشد. رضا ضرغامی به دعوت بنياد ميراث فرهنگی ايران که مصدر خدمات بيشماری در معرفی فرهنگ و تمدن ايرانی به اروپاييان است برای يک سخنرانی در مورد کتاب خود به لندن آمده بود و ايران دوستان بسياری را از دانش و معرفت خود بهره مند ساخت. سومين رضا ضراب بود که در ايران و محافل دولتی از او به عنوان بازرگان و فعال اقتصادی نام ميبرند. ايشان بعد از طی يک دوره زندان در ترکيه به جرم کلاهبرداری و ارتباط با مافيای بابک زنجانی از مردم ايران گله و تعجب کرده است که چرا عليه ايشان اين قدر جو سازی می شود و نسبت های ناروا به او می دهند! رضای آخری اما در ميان ما نيست ولی دوستی صاحبنظر همزمان با اخبار مربوط به آن سه نامبرده، در مقاله ای نام او را به نيکی نبرده است و جا دارد به پاس ايرانی که او برای همه رضاهای ما به جای گذاشت يادی از او بشود. مسعود بهنود در مقاله ای در سايت «کلمه» در مقايسه ميان نگاه جمهوری اسلامی به مقوله جنبش سبز و حکومت شاه به کودتای ۲۸ مرداد به درستی ياد آور اين موضوع می شود که حاکمان ايرانی همواره در تفسير وقايع تاريخی و نامگذاری بر مخالفان خود راه انکار واقعيات را می پيمانند و در نهايت هم همين روش آنها موجبات سقوطشان را فراهم ميکند. به گفته بهنود اگر امروز سران ريز و درشت جمهوری اسلامی از جنبش آزاديخواهی موسوم به «سبز» عوامفريبانه به عنوان «فتنه» ياد ميکنند در گذشته نيز حکومت شاه از سرنگونی دولت ملی مصدق که در اثر يک کودتا صورت گرفت به عنوان «قيام» ياد ميکرد. اما اين مقايسه موضوع اين نوشتار نيست. بهنود در دنباله بحث خود پايان حکومت رضا شاه را نيز مطرح ميکند و از چگونگی به تبعيد رفتن او با صفت «خفت بار» ياد ميکند. شکی نيست که با گذشت ۷۰ سال از مرگ او و ۳۶ سال پس از پايان دودمانی که او تاسيس کرد نقش رضا شاه در تاريخ معاصر ايران هنوز هم مورد جدل و مطالعه در ميان بسياری از ما ايرانيان باقی مانده است و شايد هيچگاه هم پايان نيابد. اما نفی او و خدماتش درست مانند همان انکار واقعياتی است که بهنود به درستی به سرزنش آنها پرداخته است. در کتابی در مورد اوضاع اجتماعی ايران در اواخر سلسله قاجار (The Subjects of the Shah) که نزديک به يک قرن پيش در لندن منتشر شده نام PERSIA از ديد نويسنده آن با مخففی از Pبرای Poverty يعنی فقر - حرف E برایError يعنی اشتباه - حرف R برای Ruins يعنی مخروبه ها - حرف S برای Sadness يعنی غم و غصه - حرف I برای Ignorance يعنی نادانی و حرف A برای Apathy يعنی سستی برابر آمده است. نويسنده کتاب کشيش چارلز هاروی استايلمان که به عنوان يک مبلغ مذهبی و برای انجام خدمات خيريه درمانی به ايران رفته بوده با ديدن اوضاع واقعی و رقت بار زندگی ايرانيان در آن روزگار بزرگترين مصائب اجتماعی مردم ما را خرافات مذهبی، اعتياد گسترده به ترياک، بيسوادی، عدم وجود دستگاه اداری و قضايی، اسارت زنان در چنگال بردگی مردان، درويش مسلکی و گدايی و وجود راهزنان و قداره بندان در گوشه و کنار مملکت بيان می کند. به گفته نويسنده مشخصه بخش عظيمی از ايرانيان در آن زمان بيعاری و بيکاری آنها بوده بطوری که حتی آن دسته از ايرانيانی که از ميان خانواده اشراف برای تحصيل به خارج اعزام می شدند از ديدن تحرک مردم اروپا در زندگی روزمره و مشاغلشان با تعجب ياد ميکرده اند! رضا شاه ايران ۹۰ سال پيش ما را با چنين مردمانی يک جا تحويل گرفت. خود فريبی است اگر با رجوع تخيلی به گذشته های دور ايران آن روز را چيزی بيش از يک روستای ماتم زده قرون وسطايی به حساب بياوريم که تنها يک رستاخيز ملی به همت رضا شاه و معدودی از همفکران و ياران او آن را از تجزيه و پيوستن به کتابهای تاريخ نجات داد. البته پيش از به قدرت رسيدن او انقلاب تاريخساز مشروطه به همت زنان و مردان ميهن پرست ايرانی در پی برافکندن بسياری از اين جنبه های عقب ماندگی کشور ما بود. اما به گفته دکتر ماشا الله آجودانی در کتاب مشروطه ايرانی، فرزند واقعی آن انقلاب در واقعيت امر و برآورده ساختن آرزوهای نسل آن دوران رضا شاه بود. ياد آوری اين واقعيت تاريخی به ويژه در اين روزهای سالگرد انقلابی واپسگرانه که به اشتباه بر عليه فرزندش محمد رضا شاه شناخته می شود نه تنها خروج رضا شاه از ايران را «خفت بار» نمی کند بلکه آن را آغاز رسيدن مصيبتی می ساز که امروز ميهن ما را بنام جمهوری اسلامی در برگرفته است. Copyright: gooya.com 2016
|