گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 بهمن» معاون امنيتی انتظامی وزير کشور: عامل اسيد پاشی اصفهان هنوز شناسايی نشده8 بهمن» فرمانده انتظامی اصفهان: اميدواريم بهزودی اخبار خوشی در مورد دستگيری متهم اسيدپاشی بدهیم
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! صف طولانی قصاص برای مجرمان اسیدپاشیروزنامه شهروند ـ قربانیان اسیدپاشی سالهاست در صف رسیدگی پروندههایشان در دادگاه ایستادهاند تا شاید مجازات متهمان ذرهای از زخمهای چندین و چند سالهشان را التیام بخشد. صبح روز سهشنبه که اولین متهم اسیدپاشی بعد از ٥٦سال از تصویب قانون قصاص در این نوع جنایتها مجازات شد واکنشها متفاوت بود. اجرای این حکم حالا خیلی از قربانیان را مصممتر کرده تا پای حق قصاص در پروندهشان بایستند. همین امسال بود که کابوس اسیدی بارها زندگی تکتکمان را پُر کرد. کابوسی که در اطرافمان قربانیانی واقعی داشت. شاید سال ٩٣ اسیدیترین سال باشد، یک قربانی در دهدشت، ٤ قربانی در اصفهان، ٢ قربانی در تهران و در مجموع ٧ قربانی. اینها تنها قربانیانی هستند که خبرشان رسانهای شد و آمار دقیقی از اسیدپاشیهای احتمالی در گوشه و کنار کشور در دست نیست. روند افزایش جنایت اسیدپاشی به هر عاملی که بستگی داشته باشد مهم نیست، در این پروندهها سرنوشت مهمتر از سرگذشت است.
حکم من را قربانی دیگر اجرا کرد آمنه بهرامي ميگفت از قصاص گذشت كرده اما ديه چشمانش را ميخواهد؛ در اين بين اجراي احكام براساس صورتجلسه اعلام كرد او گذشت كامل كرده است. با تمام این فراز و نشیبهایی که گره کور در پرونده قصاص متهم ایجاد کرده بود این روزها آمنه دوباره برای گرفتن دیه، پروندهاش را به جریان انداخته، او که از اجرای اولین حکم قصاص متهم اسیدپاشی در ایران بیخبر بود، به «شهروند» گفت: «من که دیگر ١٠سال است نمیتوانم بخوانم و تنها میتوانم اخبار را از رادیو و تلویزیون پیگیری کنم، اما خبری مبنی بر اجرای اولین حکم قصاص چشم در پرونده اسیدپاشی به گوشم نخورد. تا این لحظه نمیدانستم طلسم این قصاص شکسته شده و حالا انگار حکمی که برای مجید بوده است را یکی دیگر برای متهمش اجرا کرده. با این حال من هنوز برای رضایت دادن پشیمانم، شاید اگر من رضایت نمیدادم دیگر کسی جرأت نداشت دست به این جنایت بزند.» راه برای قصاص اسیدپاشها هموار شد داوود روشنایی دیدگاهش را در رابطه با اجرای اولین حکم قصاص متهم اسیدپاشی در ایران اینگونه به «شهروند» بیان کرد: «علی سخنور قربانی اسیدپاشی سال ٨٨ روز سهشنبه کار بزرگی را انجام داد؛ بار سنگینی از روی دوشهای قربانیان برداشته شد. او با اجرای حکم قصاص متهم پروندهاش به نوعی راه را برای تصمیمگیری قربانیان دیگر باز کرد. من مطمئنم اجرای این حکم تأثیر زیادی بر کاهش جنایت اسیدپاشی خواهد گذاشت. وقتی روز سهشنبه برای اجرای حکم به زندان رجاییشهر رفتم فضای سنگینی در محل اجرای حکم حاکم بود، حتی من که شاکی بودم از آن جو به وحشت افتادم و به همین خاطر از پدرم خواستم تا همراه من به داخل بیاید. به همین خاطر تصور میکنم با اجرای این حکم همه چیز حالا رنگ واقعیتری گرفته و قطعا بساط توطئههای اسیدی در آینده برچیده خواهد شد.» هیچکس درد ما را حس نمیکند زیور پروین همراه پدر و مادر پیر و ٢ پسرش در خانهای اجارهای در جنوب تهران زندگی میکند. از قصاص عامل جنایت اسیدی خبر ندارد. با لهجه شیرین کردی صحبت میکند. گریه امانش نمیدهد. مدام بغض میکند. دردهایی که انگار پایانی ندارد . باور ندارد که عامل اسیدپاش به سزای عملش رسیده. اما خوشحال است. میگوید تنها کسی که هم درد من است میفهمد من چه دردی کشیدهام هیچکس درد ما را نمیتواند عمیقا احساس کند. این درد نهتنها من و دخترم را پودر کرد و سوزاند. خانوادهام هم سوختند. تار و پود هستیام آتش گرفت. خوشحالم که این قصاص انجام شده است انگار من حقم را گرفتهام. متهمان اسیدی باید به سزای جنایتشان برسند. تصور میکنم به ٣سال پیش بازگشتم زمانی که مادری با صورتی مهربان و دستهای پر از عاطفه بودم که به همراه دخترم یثری و ٢ پسرم زندگی میکنم. زیور از روز حادثه میگوید: «برادرشوهرم قصد داشت زیباییام را از بین ببرد و یثری را بترساند زیرا یثری همیشه از من در برابر آنها حمایت میکرد.» برادر شوهر زیور با همدستی برادر و همسرش سطلی از اسید را بر سرتاپای زیور و مقدار کمتری از آن را بر قفسه سینه و قلب یثرای ١٨ساله پاشیده بودند. مادر و دختر ١٨ روز در کنار یکدیگر روی تخت بیمارستان بستری بودند تا اینکه یثری با اینکه پزشکان به زنده ماندنش بیشتر از زیور امید داشتند درگذشت. زیور تا هفت ماه بعد از مرگ دخترش در بستر بیماری از این حادثه بیخبر ماند؛ «هر بار میپرسیدم خانواده و پزشکان میگفتند دخترت در بخش سیسییو بستری است. دلم میخواست این حرفها را باور کنم. روزی که فهمیدم میخواستم خودم را بکشم. زندگی دیگر برایم معنی نداشت. دخترم که خود را برای جشن عروسیاش آماده میکرد، اینگونه جلوی چشمانم نابود شده بود.» اینها ظاهر ماجراست و زخمی که بر دل این زن نشسته عمیقتر از زخمهایی است که سراسر وجودش را فرا گرفته است. زیور بارها و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفته است؛ جراحی پلاستیک برای بینی و پلکهایش و جراحی چشم. چشم چپش کاملا نابیناست و تنها با چشم راستش نور ضعیفی را میبیند. همه جراحیها و فرآیند درمانی بسیار هزینهبر بوده و توسط خانواده تأمین شده است. زیور از هیچ کمک یا حمایت اجتماعیای برخوردار نبوده اما نکته جالب ماجرا اینجاست که او وقتی برای گرفتن وام ٤ میلیونی اقدام کرده تنها با یکمیلیون تومان آن به همراه ٢ ضامن موافقت کردند. مجرمان اسیدپاش باید مجازات شوند سهیلا یکی از٤ دختری است که مهرماه ٩٣ را در اصفهان با ترس و وحشت آغاز کرد. ترسی که از اسیدپاشیهای زنجیرهای ٥ ماه اخیر به بانوان راننده ناشی میشد. قربانیان ٤ نفر بودند. اما سهیلا حالش از همه وخیمتر بود همه زیباییاش سوخت و ٥٠درصد بیناییاش را از دست داد. او که برای مداوا به تهران آمده بود حالا در خانهاش در اصفهان بستری است. هفتهای یکبار به تهران میآید تا تحت معاینات پزشکی قرار گیرد. سهیلا خوشحال است چون اولین متهم اسیدپاشی قصاص شده است. میگوید میدانم متهم فراری اسیدپاشیهای اصفهان دستگیر میشود و به سزای عملش میرسد. گفتوگو با قربانیان اسیدپاشی دردی عمیق به وجودت سرایت میدهد. آنها غمگیناند، بیگناهند، کابوس رهایشان نمیکند و با تمام اینها باید سالها برای بخشش یا قصاص بجنگند. تجربه قربانیان اسیدی در زندگی اجتماعی و جامعه تجربهای غريب است. تجربهای درهم آميخته با امید؛ قربانیان اسیدپاشی نیازمند حمایت و توجه فراتری از آنچه رسالت رسانهای انجام میدهد هستند، همین جا، در شهر، دورتر از روزمرگی ما. Copyright: gooya.com 2016
|