دوشنبه 10 فروردین 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

پيرامون مساله هژمونی، بحثی در ديسکورس جنبش چپ (۷)، کريم قصيم

موضوعات مدنی
موضوعات مدنی دامنه بسيار گسترده و گسترش يابنده ای(نمونه درپهنه محيط زيست) دارند. ازنهادهای کلاسيک آموزشی و کاری تا انواع و اقسام شبکه های تازه پا و مدرن، سازمانهای گوناگون اجتماعی ، تعاونيها و همياريهای ابتکاری درپهنه های نياز عمومی و مشخص جامعه. کوشش در مسيرترقی و تحوّل پهنه ها و موضوعات مدنی جامعه اساساً با درک ابزارگونه از تحصيل قدرت متفاوت است. دگرگونی در نهادها و عرصه های محيط زيستی ، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و آموزشی، هنری و. . . افق و دامنه ی گشوده ديگری از مبارزه برای زندگی و زيست بهتر می گشايد که در جوهر با مسائل و الزامات تنگ تحصيل « سهم قدرت و اعمال سلطه» توسط سازمانهای سانتراليستی /و سرانجام مخروط دولت/ فرق می کنند. پيکاردرپهنه های مدنی ، باتآثيرات آگاهی بخش عمومی، احوال و کنشهای مملو از همبستگی، تقسيم بنديهای کاری قابل تجربه و رفتارها و آثار مثبتِ روان- اجتماعی، که جملگی شفاف ودر گستره مردمی پيش رو يند و پيش می روند . . . همه جوانب اين پيکارها از جنس و جنم ديگری هستند و دگرگونه می بالند.
به عنوان مثال پيکار برای حفظ محيط سبزواکولوژی شهری - که نمونه «جنبش پارک گزی و ميدان تقسيم » استانبول ( ۲۰۱۳ ) دراين باب شهرت و توجه جهانی يافت. و جالب است که جريانهای چپ ترکيه نقش مهمی در آغاز و ادامه اين مبارزه درخشان داشته اند. درپاگيری و رشد اين مبارزات، ديگر نه تبليغ و پاسخ گيری «ايدئولژی» حالت ناگزير واضطراری دارد و نه "انتظاربحران" و فرارسيدن "لحظه ايکس انقلاب"و قيام نقش تعيين کننده ای ايفاء می کند. وجود مداوم جنبش و جريان متنوع و پرابتکارپيکار/ جهت تحقق نقشه ها و هدفهای پرشمار و مترقی پيش رو/ به جنبش عمومی و مبارزه آزاديبخش سراسری سوخت می رساند و رويهم موجب تعالی کل جامعه می شود. درانديشه های گرامشی نيزاين «جريان» مبارزه بود که اهمیّت بيشتر می يافت، حتی برای رسيدن به تحوّل سوسياليستی:
«برای گرامشی دگرگونی سوسياليستی بيشتريک جريان است تا يک واقعه»
(کارل باکس، مارکسيسم گرامشی، ترجمه منتشرنشده ازمتن انگليسی ، ص ۵۶)



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


درحالی که درديدگاههای چپ سنتی «مسآله بحران» به نوعی مرکزثقل تحليل به حساب می آيد. مثلا درنظريه های لنين:
« به عنصربحران زياد توجه می شود که درنتيجه پيچيدگی گسترده جامعه مدنی را دچار ابهام کرده و درباره مساله غامض هژمونی تنها راه حل سازمانی را تشويق می کند. گرامشی تآکيد دارد که چنين برداشتی گرچه وسوسه انگيزست، صرفاً می تواند چهار چوبی تک بعدی فراهم کند که منجربه تقدّم نقش نخبگان برتوده ها، سازمان برايدئولوژی و قهر بر توافق شود که نتيجه اجتناب ناپذير آن پيروزی وسائل براهداف خواهد بود. »
(کارل باکس، همان جا،ص۱۳۵ )

رشد هيولائی ساختارها و دستگاههای دولتی - بيش ازهمه پليس و ديگردستگاههای امنیّتی- درکشورهای بلوک شرق( چه سابق و چه فعلی) معروف خاص و عام است. همين طور تمرکز "پيامبرانه" پيام و فرمان دردستهای "رهبری" فردی ورشکسته و غيرپاسخگو - که نمونه های کره ای و . . . آن پيش روی ماست. درحالی که بنا به انديشه های مارکس - وحتی متن "دولت و انقلاب" لنين- قرار بود دولت وضعیّتی گذرا داشته، درسيربه سوی"اجتماعی آزاد وهمبسته از توليدگران" صرفاً خدمتگزار و زوال يابنده باشد! اما استالينيسم به آن راه رفت که توسل به وسائلی چون انحصارگرايی حزبی، قدرت مطلقه کميته مرکزی و درنهايت رهبری، و حتی کاربست کيش شخصیّت و پيشواگرائی به "جامعه سوسياليستی" نائل شوند. در نتيجه آن بشارتها وارونه شدند ، وسيله ها براهداف و آرمانها چيرگی يافتند و رهبر- دولت "گذرا و موقت " به بختک توتاليتر ساختارهای امنیّتی دولتی دگرديسی پيدا کردند.

سيستم ائتلافات
رکن ديگر انديشه گرامشی درباب هژمونی همان پيگيری «سيستم ائتلافات» است:
«اين که پرولتاريا بتواند به طبقه راهبر و هژمونيک تبديل شود بستگی دارد به اين که تا چه حدّ موفق به ايجاد سيستمی از ائتلافات شود.»
( نقل قول از گرامشی در صفحه ۱۷۸ کتاب :
(Chautal Mouffe,Gramsci,a Marxist Theory/P.II Hegemony a.Ideology in Gramsci,)
اين ائتلافات هميشه جنبه تاکتيکی و موقت ندارند. درانديشه گرامشی روی آوردن به ائتلاف به معنای کوشش در جهت دستيابی به سنتزی متعالی از عناصرقابل اتصال و تکامل است:
« گرامشی مفهوم هژمونی را ورای ائتلاف ساده طبقاتی می داند. هژمونی برای او به مثابه ايجاد يک همگرائی و وحدت متعالی است» (همان جا، ص ۱۸۱ )
نيل به چنين سنتزی مستلزم پشت کردن به مواضع قشری و ترک انحصارطلبی است. اين نوع رويکردها نفی می شوند. اصل برتفاهم و مداراست و پيش شرط مربوطه ديناميسم و فضای دموکراتيک و قواعد دموکراسی و شفافیّت:
« همه مسائلی که دراطراف آنها مبارزه صورت می گيرد می بايد دريک سطح عمومی مطرح شوند و نه درمحدوده قشرگرايانه.»
(کلیّات آثارگرامشی، جلد اول،ص ۴۵۷/۴۵۹ )
تجربه های بی شمار اثبات کرده اند که پافشاری برديدگاهها و شيوه های تنگ تک حزبی وقشرگرايانه مانع تحقق «سيستم ائتلافات» می شود. وقتی بهبود سرنوشت ملی و ترقی و تعالی کلیّت جامعه مد نظر است، دراين صورت ديگر طبقه هژمونيک مجاز نيست با انحصارطلبی اصل کسب هژمونی را به خطر اندازد. بنابراين بايد به جدّ تآکيد شود:
«طبقه ای که می خواهد هژمونی را به دست آورد بايد خود را ملی کند.»
(کلیّات،جلد دوم،ص ۱۰۸۴)
اگر بخواهيم/ قرارباشد/ که فرآيند تحول و تعالی به سلسله ای ازتخريبهای طولانی و بی فايده بنيان کشورو جامعه منجر نشود(مثال عراق دهه گذشته و سوريه سالهای اخير را ازديده نگذاريم!) برعکس، ارکان اجتماعی- فرهنگی ومبانی اقتصادی وشالوده های اساسی جامعه مدنی محفوظ بماند و پا به پای تحوّلات مترقی قوام يابد وشکوفا شود، پس بايد به منافع همه گروهها و طبقات مترقی توجه شود. ازاين روی:
« هژمونی موفق آنست که يک اراده جمعی ملی- مردمی تآسيس نمايد. برای حصول اين امر طبقه هژمونيک می بايد قابلیّت و ظرفیّت اتصال همه مؤلفه های ايدئولوژيک ملی - مردمی به اصل هژمونيک خويش را داشته باشد[سيستم ائتلافات] زيرا تنها دراين صورت است که به عنوان تبلور و نماينده عمومی (جامعه) درمی آيد.» (همان جا)
درواقع گرامشی پيام دهنده تحول انقلابی از طريق تآسيس الگوهای ژرف جبهه ای است. ائتلاف و همکاری نه تنها درچهارچوب تشکيلاتی بلکه درکليه زمينه های هستی جامعه مفروض. برپايه همين انديشه های گرامشی بود که حزب کمونيست ايتاليا، بعد ازشکست شديدی که طی سالهای پيشروی و استيلای طولانی فاشيسم موسولينی متحمل شده بود، رفته رفته خود را بازسازی و احياء نمود و با ايجاد پيوندهای گسترده اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی با ديگر نيروهای انقلابی و نير با صفوف دموکرات و دموکرات- مسيحی - حتی با جناحی مترقی از کارگزاران کليسای کاتوليک- زمينه را برای نجات ملی از چنگال فاشيسم و پی ريزی جمهوری جديد و دموکراسی سکولار، براساس پلوراليسم سياسی و اجتماعی فراهم آورد.
طی سالهای بعد نيز بسياری از احزاب چپ اروپا به پيشنهادها و روشهای گرامشين روی آوردند و نيز برخی سازمانهای چپ وجنبشهای آزاديبخش ممالک عقب نگهداشته شده (مثال : جبهه ساندينيستی نيکاراگوئه دردهه ۷۰/۸۰ ميلادی، و بعدها نيز زاپاتيستهای مکزيک درانکشاف وامتداد طرحی تازه)ازآن طرحها / تجربه های گرامشين درسها گرفتند، ازشکستها آموختند، به پيروزيهای تازه رسيدند و افقهای نوين روشنی به روی جنبش و جامعه خويش گشودند.
درمورد نيکاراگوئه نگاه کنيد به کتاب: "نيکاراگوئه، جنبش انقلابی، نوشته خاندرو بندانا، ترجمه سهراب بهداد، انتشارات خوارزمی. درمورد مکزيک ازجمله نگاه کنيد به کتاب آلمانی زير:
Raina Zimmering, Zapatismus,ein neues Paradigma emanzipatorischer Bewegungen, 2010

ايام نوروز۹۴
کريم قصيم


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016