چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

خون به خون شستن محال‌ست و محال، وحيد صادقی شيرازی

وحيد صادقی شيرازی
سرزمين خوزستان را که می‌توان به عنوان نماد همزيستی اقوام مختلف ايرانی همچون لُر، عرب و شوشتری و دزفولی دانست، به مرکز اين درگيری‌ها تبديل می‌کنند و با امنيتی کردن منطقه سبب بسته‌تر شدن فضا و سخت‌گيری بيش از اندازه بخش افراطی و راديکال نظام می‌شوند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



قائله پيش آمده در جده عربستان ، احساسات ضد عربی را که در ميان بخشی إز ايرانيان از ديرباز وجود داشته ، بار ديگر پر رنگ کرد و حجم وسيعی از مراودات فضای مجازی ايرانيان را در هفته های اخير به خود اختصاص داد. برخی عليه و بعضی له اين موضع گيری " ضد عربی " داد سخن دادند و بسياری نيز نسخه های مختلفی برای ترميم وجه زخم خورده " ايرانی" پيچيدند ، إز جمله تصميم اشتباه تعليق حج عمره . در اين مقاله به بررسی ريشه اين احساسات ضد عرب و همچنين بهانه ای که اين احساسات به دست برخی مخالفان نظام ايران داده تا بر آتش اختلافات قومی و ضد ايرانی ، به عنوان يک جغرافيای تاريخی که زيستگاه مشترک اقوام و فرهنگ های مختلفی بوده و است، بدمند، خواهم پرداخت.

نخست لازم می دانم اشتباه رايجی که اين احساسات ضد عربی بخشی از ايرانيان را رفتاری نژادپرستانه می خواند، تصحيح نمايم.

اين احساسات ضد عربی ، رفتاری برخواسته از "جهل" و نااگاهی فرهنگی نسبت به مسائل تاريخی است و نشانه و نمادی از تنفر ايرانيان از نژاد و قوم عرب نمی باشد. همچنان که آن بخشی از ايرانيان که آشکارا به انتشار متون و نوشته های ضد عربی در فضای مجازی اقدام کردند ، در اصل قصد داشتند تا خشم خود را از رفتار غير انسانی ماموران عربستان و بيشتر حکومت آل سعود بيان نمايند و مثلا با هموطنان عرب خوزستانی يا اعراب کشورهای ديگر مثل سوريه يا الجزاير مشکلی نداشته و ندارند. بنابراين اين احساسات ضد " عرب " نيست ، بلکه ضد حکومت يا فرهنگ کشور عربستان می باشد.

اما چرا بخشی إز ايرانيان به اين احساسات ضد عرب-عربستان دچار شده اند؟ همانطور که پيش از اين نيز در بالا اشاره کردم، علت اين مساله همانا و همانا " نااگاهی فرهنگی " و عدم آشنايی اين افراد با مسايل تاريخی است. بنابراين می توان ان را " ناآگاهی تاريخی " خواند. ريشه اين بدبينی را می توان به حمله اعراب به ايران در دوره ساسانيان بازگرداند. زمانی که لشگر اسلام به مرزهای کشور شاهنشاهی ايران حمله کرده و با دستان خالی و به کمک مردم ايران که تشنه عدالت و برابری وعده داده شده در آموزه های اسلام بودند، توانستند سلسله ساسانيان را برای هميشه بر اندازند و امپراطوری اسلامی را گسترش دهند. اما اين رويداد تاريخی ، بعدها بر اثر ستم حکومت های بنی اميه و بنی عباس بر نواحی تحت حکومتشان إز جمله ايران ، به شکست ايران از اعراب تعبير شد. حتی پذيرفتن دين اسلام توسط ايرانيان را که با اشتياق انجام شده بود را با زور شمشير نشان دادند. در حالی که اگر ايرانيان مسلمان نمی شدند به لحاظ اقتصادی و به اين دليل که بايد خراج بيشتری می پرداختند، حتی به نفع اعراب نيز بود.

اين ظلم و ستم ها سبب بوجود آمدن جنبش های متعدد ضد حکومت خلفا و خون خواه خاندان پيامبر اسلام و حضرت علی (ع) و برخی حرکت های ملی گرايانه گرديد که البته جملگی به شکست انجاميد، تا آنجا که شر خلفای غاصب به دست باديه نشينانی از شرق دور يعنی مغول ها ، از اين سرزمين برچيده شد که خود شری بزرگتر بودند.

متاسفانه در حکومت های بعدی خصوصا دوران پهلوی که در اثر آشنايی ايرانيان با دستاوردهای غربی و در جهت پی افکندن يک حکومت مرکزی قدرتمند ، نياز به ايجاد و تقويت مفهوم " ملت " و " ملی " در ميان ايرانيان وجود داشت و از سوی ديگر به پايه های مشروعيت برای سلطنت و نظام شاهنشاهی نياز بود، تاکيد فراوانی بر عظمت و بزرگی و توانايی ايرانيان در پيش از اسلام می شد. گويی هرانچه که ايرانيان آن روز نداشتند و در آرزويش بودند، در " حکايتهای" کوروش و داريوش و انوشيروان و يزدگرد بازسازی می شد و عامل همه کمبودها و ضعف های آن روز و امروز را در حمله اعراب به ايران خلاصه می کردند و انواع داستان ها و قصه های مجعول را به نام تاريخ و واقعيت های تاريخی به ايرانيان عرضه می کردند و متاسفانه تاريخ نويسان و روشنفکرانی همچون زرين کوب و شاملو نيز برای تئوريزه کردن اين داستان ها به جای واقعيت، قلم می زدند.

در ديگر سوی و از طرف اعراب عربستان نيز احساسات ضد ايرانی ريشه تاريخی دارد که به رقابت های قدرت طلبانه و جنگ های درگرفته در ميان ايرانيان به عنوان مردمانی خون خواه و دادخواه ، ظلم رفته بر آل علی (ع) يعنی شيعيان ، باز می گردد. تشيع به عنوان يک جنبش اعتراضی عليه اسلام ابدايی پس از پيامبر و خواهان بازگشت دين اسلام به آموزه های حقيقی اش ، همواره عليه حکومت های بنی اميه و عباسيان موضع گيری کرده است و ايران به عنوان پناهگاه و سرزمين هوادار ائمه شيعه مورد نفرت اين حکومت ها بود. حتی ... شاعر عرب و درباری بنی اميه در اشعارش اعراب ايرانی را لعن می کند به دليل شيعه بودنشان و آنان را عرب واقعی نمی داند. اکنون نيز اين دسته از اعراب که عمدتا در عربستان ساکن هستند ايرانيان و شيعيان را با القابی همچون ملحد ، مشرک ، کافر ، رافضی ، قرمطی ، صفوی ، عجمی و ... خطاب می کنند که خود نشان دهنده دشمنی ديرينه آنان با ايرانيان است.

اين جنگ و رقابت در دوران مدرن با آرزوی آل سعود برای تبديل شدن به قدرت اول منطقه با تکيه بر دلارهای نفتی و تاسيس ارتشی مجهز اما وابسته به قدرت های غربی ، خصوصا در دهه اخير شدت بيشتری به خود گرفته است تا آنجا که به همراه ديگر متحدانش در حوزه خليج فارس ، حتی به قصد تحريف آشکار تاريخ ، با صرف ميلياردها دلار در پی جعل نام برای خليج فارس بر آمده است. در حالی که خليج فارس نامی تاريخی و ثبت شده در کهن ترين اسناد و نقشه های جهان است و به حوزه جغرافيا و تاريخ ارتباط دارد نه به مسائل سياسی و قومی و عقده های شخصی.

اما واقعيت تاريخی- اجتماعی اين منطقه ، فارغ از اين رنگ و نيرنگ های سياسی و حکومتی است. مردمان اين منطقه جغرافيايی ، قرن هاست که در صلح با يکديگر زيسته اند و اگر سياسيون و فرصت طلبان با سواستفاده از ناآگاهی های تاريخی اين مردمان به تحريک آنان عليه يکدگر نپردازند، اين صلح همچنان ادامه خواهد داشت. به عنوان نمونه ای از واقعيت تاريخی می توان به روابط اقتصادی ايرانيان و اعراب حاشيه خليج فارس اشاره کرد که حتی در زمان جنگ ايران و عراق نيز ادامه داشت و بسياری از ايرانيان در اين کشورها از جمله کويت و قطر و امارات به فعاليت های اقتصادی مشغول بودند و بنيان اقتصاد اين کشورها را پايه ريزی کردند.

روی سخن بخش دوم اين مقاله با تعدادی انگشت شمار از دوستان و هموطنان عرب ايرانی خارج از ايران است که با سواستفاده از نبود آگاهی ، بر آتش نفاق و فتنه می دمند و جنگ عرب - ايرانی را به داخل مرزهای کشور می کشانند و مثلا سرزمين خوزستان را که می توان به عنوان نماد همزيستی اقوام مختلف ايرانی همچون عرب و لر و ترک و فارس دانست، به مرکز اين درگيری ها تبديل می کنند و با امنيتی کردن منطقه سبب بسته تر شدن فضا و سخت گيری بيش از اندازه بخش افراطی و راديکال نظام می شوند و حتی با حمايت های معنادار خود از برخی زندانيان سياسی اين استان زمينه اعدام اين عزيزان را فراهم می کنند تا بتوانند در اين سوی دنيا و به دور از درد و محروميت های مردم اين بخش از کشور عزيزمان ، بودجه های بيشتری از سازمان های مختلف در کشورهای غربی دريافت نمايند.

بی شک رفتارهای بخشی از نظام اسلامی در طول سال های گذشته قابل نقد و حتی سرزنش می باشد. رفتارهايی همچون ايجاد فضای سانسور و استبداد خبری، عدم تأمين بودجه لازم برأی توسعه و ايجاد زيرساخت های اقتصادی و فشار و اختناق فرهنگی ، همه و همه زمينه ساز اين دلخوری ها و تنش ها گرديده است، اما اگر اين رفتارهای حکومت را بتوان " قوم ستيزانه" خواند ، دميدن بر آتش اين اختلافات محلی و چشم بستن بر واقعيت های تاريخی-اجتماعی و پيوند عميق مردم عرب اين استان را با کل کشورمان را می توان " انسان ستيزانه" خواند. در يک نگاه کوتاه می توان به قريب به ١٢ هزار شهيد عرب ايرانی در دفاع از مرزهای کشورمان در مقابل تجاوز کشور عراق اشاره کرد و از سوی ديگر مردم عرب ايران ، نسبت به ساير اقوام از امتياز آموزش رسمی و اجباری زبانشان در سراسر کشور نيز برخوردارند. چيزی که آرزوی ساير اقوام ايرانی است.

کلام آخر اينکه ايران کشوری است با تاريخی کهن و ساخته شده به دست اقوام مختلف اين سرزمين ، بنابراين هرگز ايرانيان نژاد پرست نبوده ، بلکه پذيرای فرهنگ های مختلف نيز بوده اند. اين فلات تاريخی زيستگاه مشترکی بوده است که اقوام مختلف در کنار يکديگر در صلح بر ان زيسته اند و بر افروختن آتش اختلاف و کينه در ميان اين مردمان و متفرق کردن ايران ، جز اينکه راه را برای بخش راديکال نظام و خشونت و سرکوب بيشتر بازنمايد ، نتيجه ديگری نخواهد داشت.

کاشکی هستی زبانی داشتی
تا زهستان پرده ها برداشتی

افت ادراک آن قالست و حال
خون به خون شستن محالست و محال

وحيد صادقی شيرازی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016