یکشنبه 6 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 فروردین» شدت گيری توفان در منطقه، فرهاد يزدی
پرخواننده ترین ها

امکان جدی و فوری جنگ، فرهاد يزدی

نواز شريف همراه يک گروه بلند پايه و از آن ميان رئيس ستاد ارتش پاکستان، عازم عربستان شد. نتيجه اين بازديد هرچه باشد، يک واقعيت روشن است: نزديکی بيش تر نظامی پاکستان با عربستان + متحدين. البته هيچکس از اين بازديد، غافلگير نشد. تنيدگی نظامی - مالی اين دو کشور از مدت ها پيش روشن و شرايط برای استواری روابط آماده بود. رويارويی مستقيم ايران با پاکستان در افغانستان، سيستان و بلوچستان و کرانه جنوبی خليج فارس امر تازه ای نيست. تنها تحول تازه در اين است که نظام اسلامی با پيگيری ايدئولوژی حاکم، دانسته سطح تنش را با عربستان و به دنبال آن با پاکستان هسته ای، تا درجه جنگ علنی بالا می برد. در اين راستا، همزمان نيروی دريايی ايران در نزديکی کرانه های يمن در برابر ناوهای عرب، با همراهی ناوگان آمريکا که بسيار بزرگ تر و با قدرت آتش بسيار بالاتر از مجموع همه می باشد، همراه با نيروهای مستقر در ديگر پايگاه های منطقه، رودرروی يکديگر به گشت زنی مشغول اند. انگيزه ی سياست بالابردن تنش و اشتباه محاسبه که می تواند به درگيری نظامی منجر گردد چيست؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


فرماندهان نظامی ايران، برخلاف لاف زنی های متداول، نيک آگاهند که نيروی دريايی ايران همتراز نيروی دريايی آمريکا و به ويژه در دوردست ها، نمی باشد. (۱) يا بايد پس از مدتی، تحقير شده به سوی پايگاه های خود در ايران بازگردند (۲) و يا از آن فاجعه انگيزتر، براثر اشتباه و يا با نقشه ريزی عربستان و متحد نزديکش اسراييل اسير در چنگال تند روها، با بهانه واقعی و يا ساختگی، مانند تلاش در راه رساندن اسلحه به حوثی ها با نيروهای عرب مستقر در منطقه، درگير شوند. اين درگيری احتمالی اگر با موفقيت اعراب تمام شود و بخشی از ناوگان ايران آسيب اساسی را متحمل گردد، نه تنها امنيت ايران در خليج فارس با تهديد جدی روبرو خواهد شد، بلکه آرامش داخلی کشور نيز، با احتمال زياد در هم خواهد ريخت. اما اگر ايران بر ناوگان اعراب و از آن ميان مصر آسيب کاری وارد کند، نه تنها تمامی کشورهای عرب منطقه را مجبور به جبهه گيری علنی در برابر ايران خواهد کرد، بلکه آمريکا را مجبور به ورود در درگيری خواهد کرد که نتيجه ی از پيش روشن شده آن، نابودی کامل ناوگان دريايی ايران می باشد. هر شکلی که رودر رويی دريايی در آب های جنوبی يمن بخود گيرد، تهديد همزمان و فزاينده پاکستان از مرزهای خاوری ايران، فشار غير قابل مقاومتی را بر ايران وارد خواهد کرد. نه ايران و نه غرب به دنبال چنين فاجعه ای نيستند و نبايد باشند. اما احتمال آن را نمی توان از نظر دور داشت و اگر حتا در ابعاد کوچک تر هم اتفاق افتد، غرب به ناچار وزنه خود را بسوی محور اسراييل، اعراب و پاکستان و به هزينه ايران متمايل خواهد کرد.
در اين بحث، نبايد تحولات منطقه خاورميانه در راه تجزيه و تقسيم واحدهای سياسی آن به اجزا کوچک تر را از ياد برد. بحث و پژوهش در باره اين که آيا اين تحولات از پيش برنامه ريزی شده بود و يا ديناميسم موجود در هردگرگونی (و آنهم در اين ابعاد) خود به تنهايی کافی است که باعث حوادث بعدی و خط کشی های متعدد بر مبنای وفاداری قومی، مذهبی و زبانی را ايجاد کند، سال ها ادامه خواهد داشت و از بحث ما دور است. اما واقعيت آن است که از شمال آفريقا تا عدن، تجزيه نقش اساسی به خود گرفته و خطر سرايت آن به ديگر سرزمين های بی ثبات و از آن ميان عربستان و اردن، هر روزه افزايش می يابد. امکان اين که ليبی، سوريه، عراق (به ويژه) و يمن متحد، يکبار ديگر در صحنه سياسی ظاهر گردند، در برابر امکان افزوده شدن عربستان و اردن به رده سرزمين های تقسيم شده دستخوش شورش و بی ثباتی، بسيار کم تر است. چنين به نظر می رسد که تجزيه به روند درازمدت در منطقه بدل شده است.
ايران بخاطر همبستگی ملی، تا مقدار زياد از خطر تجزيه بدون دخالت مستقيم نظامی خارجی، در امان می باشد. توان بالقوه ايران يکپارچه، در دورانی که سرزمين های عرب به واحدهای کوچک تر تقسيم می شود، از آنچه که بوده حتا بيش تر خواهد شد که برای بسياری امری ناميمون است. عربستان و اسراييل تا آنجا که قادر بودند، بر طبل حمله ی غرب بر ايران بر سر مساله ی هسته ای، با هدف نهايی کشاندن ايران به پای تجزيه، کوبيدند. غرب پس از تجربه دردناک افغانستان و عراق و به ويژه با در نظر گرفتن عدم آمادگی داخلی، از دست زدن به چنين حمله ای، حتا در دوران جورج بوش (پسر) که نتيجه آن بدون ترديد، برای ايران فاجعه آميز می بود، سرزد. براثر موثر بودن تحريم های اقتصادی غرب، نظام اسلامی زير فشار مجبور به نشستن بر سر ميز مذاکره هسته ای گرديد. رشد داعش و همکاری اجباری غرب با ايران و به ويژه با در نظر گرفتن تحولات داخلی ايران به سوی دمکراسی، غرب را وادار کرد که از تهديدهای نظامی خود تا مقداری بکاهد. اما اکنون يکبار ديگر شرايط برای افزايش خطر درگيری نظامی در حال آماده شدن می باشد. ايدئولوژی نظام اسلامی در راه اعتلای شيعه در منطقه (شعار صدور انقلاب، يکسان بودن سياست و دين) و آنهم در دورانی که مذهب گرايی سنی از مرزهای خاوری گرفته تا جنوب و مرزهای باختری شعله ور بودند، نتيجه ی جز افزايش تنش و رويارويی در حالی که ايران بايد به شدت برعکس اين روند فعال باشد، نمی توانست داشته باشد. از روز نخست روشن بود که نه تنها عربستان بلکه ديگر کشورهای سنی مذهب منطقه حتا با رنگ غير مذهبی مانند مصر و ترکيه، طاقت استواری کمربند شيعی را نخواهند داشت. تا هنگامی که سوريه به تنهايی در دست علوی های سکولار بودند، برای ديگر عرب ها قابل تحمل. با افزوده شدن نظام اسلامی يا سخن درست تر نظام شيعی، معادله در سوريه، دير يا زود مجبور بود که بهم ريزد. لبنان، عراق، سوريه، يمن، بحرين همگی همراه با حکومت های شيعی، تصوير ترسناکی است که اعراب، اسراييل و غرب نمی توانند تحمل کنند.
اکنون مساله يمن، سرزمينی که بايد تاکيد گردد، برای ايران، بر خلاف عربستان منافع قابل لمسی ندارد، کشور را به پای يک جنگ ناخواسته می کشاند. جنگ، در سده بيست و يکم و در شرايط کنونی منطقه و موازنه قوا در جهان، ديگر نمی تواند به عنوان عامل مطلوبی برای دست يابی به هدف های سياسی بکار رود. تجربه دردناک جنگ افغانستان و عراق وسيله ی آمريکا، يگانه ابر قدرت نظامی جهان دستکم در اوايل سده، پيش روی ماست. نتايج جنگ ناخواسته، مانند حمله صدام به ايران، در مقايسه با جنگ برنامه ريزی شده، بسيار خسارت آورتر می باشد. در يمن اين جنگی است ناخواسته که نظام اسلامی، با هدف نامشخص، دستکم از ديدگاه منافع ايران، در صورت ادامه سياست کنونی می تواند برايران تحميل کند. رابطه ميان منافع احتمالی که شايد صفر باشد، با آسيب احتمالی که می تواند به هزينه ی از همپاشی ايران بی انجامد، ماجراجويی نظام اسلامی را بدون در نظر گرفتن امنيت ملی ايران را، به مرزهای جديد هدايت می کند. نمی توان تصور کرد که طراحان نظامی رژيم، توان برآورد احتمالات را نداشته باشند. پس چگونه است که اين سياست ها بدون برخورد با مخالفت آشکار در داخل، شکل می گيرد؟ آيا سخن يکی از فرماندهان نظامی که سپاه نيازی به کودتا ندارد، می تواند روشنگر باشد؟ آيا نهادهای نظامی ايران، برخلاف منافع کشور و حتا ارگان های خود که در صورت جنگ احتمالی، با تمام آسيب هايی که به دشمن وارد آورند نابود خواهند شد، به فتح گروه های تندرو که چيزی جز منافع فوری خود را بحساب نمی آورند، در آمده؟ يا آيا ما بايد قبول کنيم که ساختار سياست گذاری در ايران بيش از آن بهم ريخته است که نتيجه ای غير از در پيش گرفتن سياست های خطرناک و غلط که هزينه آن را در نهايت ملت ايران بايد بپردازد، نمی تواند ببار آرد؟ آيا مجبوريم اين واقعيت دردناک که از روز نخست شکل گيری رژيم اسلامی، اين رژيم به مهم ترين ابزار ايجاد تهديد بر ايران بدل شد، را به پذيريم که هنوز بهمان صورت ادامه دارد؟ يا اهرم قديمی ايجاد بی ثباتی در خارج به عنوان عامل کمکی برای استواری مهار داخلی، در اينجا مورد استفاده است؟ پاسخ هرچه باشد از سنگينی تهديد نمی کاهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - سادگی غرق ماکت چوبی ناوهواپيمابر در رزمايش را نبايد با جنگ واقعی اشتباه گرفت.
۲ - اخبار چند روز گذشته حکايت از تغيير مسير حرکت ناوگان ايران دارد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016