گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
26 اسفند» امپریالیسم ایران! احمد وحدت خواه8 بهمن» پايان آن "رضا"، آغاز اين عزا! احمد وحدتخواه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آخر زمان، همين الان! احمد وحدت خواهصرفنظر از اختلافات مرزی و تفاوت سیستم های اقتصادی میان بسیاری از ملل دور و همسایه در جهان، غالب ترین جنبه تضاد در جامعه امروز بشری اختلافات فرهنگ مذهبی می باشد که از بد روزگار میهن ستمدیده ما به یمن حکومت ارتجاعی آن در راس یکی از طرفین متخاصم جا گرفته است
ویژه خبرنامه گویا یکی از مکتب های فلسفی مهمی که بیشتر سیاستمداران و سیاست بازان بنا بر دلایل گوناگون فردی و اجتماعی خودشان به آن کمتر توجه میکنند مکتب دیکلاینیزم است که شاید ترجمه درست فارسی آن «سقوط گرایی» باشد. پیروان این دیدگاه فلسفی معتقد هستند که جوامع و نهادهای بشری علیرغم پیشرفت های ژرف در زمینه های دانش و تکنولوژی، در مارپیچ حرکت تاریخ به سوی آینده در واقع راه انحطاط و سقوط را می پیمایند. پویندگان این مکتب به ویژه به نمونه مشخص جامعه آمریکای پس از جنگ دوم جهانی اشاره می کنند که به گفته آنها پس از طی یک دوره چهارصد ساله از کشف آن و گذر از انقلاب ها و جنگ های داخلی و ورود مهاجرین از اکناف جهان به آن به پیشرفته ترین و آزادترین جامعه تاریخ بشری دست یافت اما اکنون راه زوال قدرت و بنیادهای خود را در پیش گرفته است. با نگاهی به روند حوادث و اخبار و تحولات جاری جهان میتوان نتیجه گرفت که حقیقت آن است که در طی این مسیر آمریکا تنها نیست و جامعه انسانی امروز در گرداب دیکلاینیزم غوطه می خورد. از جنگ و تروریزم و آدمکشی روزمره و بی حساب و کتاب گرفته تا ورشکستکی کامل اقتصادی کشورها مانند یونان همه و همه ماحصل این پدیده هستند که البته با توجه به اینکه هر یک از ما تا چه اندازه از این مصیبت ها آسیب میبینیم تعریفمان هم در مورد آنها با یکدیگر فرق می کند. مهاتما گاندی زمانی گفته بود همه آنچه که انسانها از روز نخست تولد تا پایان عمر خود انجام می دهند شاید بی معنی باشد اما چاره ای جز انجام آن ندارند. این «بی چاره گی» به گفته ران هوبارد بنیانگزار مکتب «ساینتولوژی» چیزی جز تلاش برای بقای نوع نیست. اما اگر در تاریخ باستان حداکثر تلاش انسانها برای بقا به رقابت با اهالی شهرک نشینان مجاورشان در بدست آوردن و خوردن نان و آبی محدود می شد، جهان امروز این رقابتها را به جنگی اعلام نشده میان کشورها در سیاره ای با نزدیک به ۷ میلیارد نفر جمعیت تبدیل کرده است. امروز دیگر حتی در دورافتاده ترین روستاهای کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت هم داشتن یک آیفون و اتصال به اینترنت و حضور در رسانه های اجتماعی جزو خواسته های بدیهی مردمان آنها گشته و ساختار دولتها از تعریف کلاسیک برتری یک طبقه به طبقه دیگر به نوعی خارج شده و به مجموعه ای از مدیران فراهم آورنده نیازها و منافع ملی خودشان در آشفته بازار سیاسی - اقتصادی دنیا تبدیل شده اند. به عبارت دیگر جهان امروز در مسیر پر حادثه بقای ملت ها به جای بقای انسانها گام بر می دارد. به این تحول اضافه کنیم اختلافات عمیق ایدئولوژیک، مذهبی، نژادی، فرهنگی و غیره میان ملت ها را تا آنوقت ابعاد گرفتاریهای انسان امروزی را دریابیم. با این حال صرفنظر از اختلافات مرزی و تفاوت سیستم های اقتصادی میان بسیاری از ملل دور و همسایه در جهان، غالب ترین جنبه تضاد در جامعه امروز بشری اختلافات فرهنگ مذهبی می باشد که از بد روزگار میهن ستمدیده ما به یمن حکومت ارتجاعی آن در راس یکی از طرفین متخاصم جا گرفته است. تجزیه و تحلیل وقوع انقلاب اسلامی و روزگار کنونی ایران و ایرانیان نیز تنها در راستای همان مکتب دیکلاینیزم می تواند معناپذیر باشد. بی جهت نیست که ایدئولوژی اکثر حاکمان جمهوری اسلامی دقیقا با رفتن بسوی «آخر زمان» همسویی دارد زیرا آنها هم اینک آن را در ایران ما آفریده اند!
من خربزه می خواهم چه کار؟ یکی دیگر از سقوط ها و بهم ریختگی ارزش ها در جهان معاصر ما ظهور ناجی های ساختگی به جای مردان و زنان بزرگ تاریخ است. برخی از محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به عنوان «یک مصدق دیگر» یاد کرده اند که از جمله این قیاس های مع الفارق است. آقای ظریف البته در تلاش های دیپلماتیک جمهوری اسلامی برای خروج از مخمصه خود ساخته ای که ملت ما را به قول رفسنجانی به روز سیاه نشانده است سهم بزرگی دارد. اما مرام ایشان در راست گویی و آزادگی کجا و مرام مرحوم مصدق کجا. یکی از دوستان فیس بوکی گوشه ای از خصوصیات دکتر مصدق به نقل از رئیس دفتر او در دوران نخست وزیریش را همرسانی کرده است که با هم می خوانیم: Copyright: gooya.com 2016
|