سه شنبه 13 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

فوتبال تراپی يا توپ درمانی! طنزی از محمد هادی

فوتبال بر بسياری درد های بيدرمان روحی-روانی دوا است!

گزارشی دست و پا شکسته از فوتبال جوانان بالای چهل و پنجاه سال!

تقديم به تمامی عشاقان و خوره های فوتبال

گويی همانطور که روز بروز بر انواع و اقسام بيماری و نارسايی های روحی و روانی آدمها اضافه ميشود پابپای آنها نيز دوا و درمان و تراپی های مختلف برای مقابله با آنها نيز بيشتر ميشود. از دارو درمانی و گفتار درمانی و يوگا و مراقبه گرفته تا خنده درمانی! که در آن بطور دسته جمعی شرکت کنندگان برای خلاصی-ولو موقتی از غم و غصه های بی پايان و اغلب بيهودۀ زندگی- بايد با دليل و يا بدون دليل تا آنجا که ميتوانند يک دم و بدون مکث بخندند در موثر بودن اين نوع تراپی همين بس که يکی از شرکت کنندگان در اينگونه خنده تراپی ها ميگفت عليرغم بهبود حال و حوصله اش با شرکت در اينگونه جلسات، ولی بگويی نگويی بدليل تکرار و عادت به خنده های متوالی و بی معنی، در آخر يکمقدار حالت خول و چل به آدم دست ميدهد!

فوتبال از جمله ورزشهای مورد علاقۀ ايرانيان می باشد اين ورزش در خارج و در آمريکا از جمله بهانۀ ديدار های هفتگی و دوستی مابين بازيکنان ميباشد بازی فوتبال در بين ايرانيان بويژه در سنين بالای چهل و پنجاه و شصت و در برخورد با بحرانهای روحی و روانی ميان سالی خاصيت تراپی و روان درمانی دارد اينکه ميگويند شدت عشق عاشق را کور ميکند در مورد عاشقان فوتبال چنين است که انگار توپ آنها را هيپنوتيزم کرده و در حين بازی بازيکنان چنان از خود بيخود و مجنون وار به دنبال توپ ليلی ميدوند تا جائيکه تا حدودی ضمير خودآگاه آنها، خنثی شده و بازيکنان ناخودآگاه ضمن بازی بسياری از کوچه و پس کوچه های شخصيتی و چهره های پنهان خود را به نمايش ميگذارند! احتمالاً بهمين دليل است که اغلب در حين بازی با تعجب ديده ميشود که برخی از شخصيت های موقر و مودب و آرام خارج از زمين فوتبال، بطور غيرارادی حين بازی بسياری از جنبه های ناپسند و پرخاشگر شخصيت پنهان خود را آشکار ميکنند و بدين ترتيب زمين فوتبال تبديل ميگردد به ويترين و نمايشگاه شخصيت های رنگارنگ بازيکنان حاضر در صحنه! و هر بازيکن بنا به شخصيت چند پهلوی خود و مشکلات زندگی خصوصی و خارج از زمين فوتبال خود، همراه با دويدن و لگد و شوت زدن به توپ و تنه زدن و هل دادن بازيکنان تيم مقابل، در واقع ضمن بازی، حل و يا لااقل تخفيف مسائل و مشکلات خود را از فوتبال و چراغ جادوی توپ می طلبد و احتمالاً بهمين دليل است که بدون گرفتن مراد خود از توپ، آن را به هيچ احدی پاس نميدهد!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در ادامه به بعنوان مشتی از خرمن و نمونه به گزارش دست و پا شکسته و جسته و گريخته-با مقداری روغن و نمک اضافی-از بازی فوتبال هفتگی ايرانيان ميان سال و در سرازيری پيری مقيم کاليفرنيا اشاراتی ميگردد:

*-در اينگونه فوتبال های هفتگی سالمندان، معمولاً هر کسی که بازی اش بدتر است زودتر و مرتب تر از بقيه و اغلب با آوردن اسنک برای زمان تنفس سر زمين می آيد تا مباد بعلت دير آمدن او را بازی ندهند!
*-شوت برخی از بازيکنان کهن سال بعلت شل شدن عضلات و داشتن آرتروز و . . آنقدر ضعيف و ناتوان است که انگار اين توپ است که آنها را شوت و ضربه ميزند! در اين سنين است که بسياری از اوردر ها و چک هايی که ذهن هميشه جوان از حساب بدن و جسم فرسوده ميکشد در کمال خجالت بانس و برگشت ميخورد!

*-عدم تحرک و سکون بعضی از بازيکنان سالمند در پست های محوله چنان است که برخی از پشه ها و حشرات آنها را با درخت و اجسام ثابت اشتباه گرفته و بهمين دليل مثل پروانه دور آنها گشته و آنها را تعقيب ميکنند!

*- علاقه و عشق بعضی ها به فوتبال چنان است که اگر عشق زندگی و همسرشان از آنها سئوال کند: که راستی عزيزم بگو ببينم تو منو بيشتر دوست داری يا فوتبال را؟ شايد صلاح شوهر عاشق فوتبال-اگر نخواهد دروغ بگويد-در اين باشد که از دادن جواب بهر بهانه خودداری کند! البته همسران بازيکنان و دوندگان دنبال توپ ضمن حسادت طبيعی به عشق و علاقۀ غير طبيعی شوهران خود به فوتبال، در عين از اثرات مفيد و سازندۀ فوتبال در زندگی زناشويی و خانوادگی خود غافل نيستند و احتمالاً هستند خانمهايی که بيشتر از شوهران نگران دير رفتن و يا نرفتن آنها به بازی می باشند و بعيد نيست که قبل از زنگ ساعت آنها را زودتر بيدار کنند و به آنها ياد آوری کنند که : عزيزم بلند شو! ببين بازم ديرت ميشه آنوقت بازی ات نميدهند و می آيی خونه غور غور و تلافی اش را سر ما در می آوری! بلند عزيزم! برات تخم مرغ نيمرو با خرما و گردو هم درست کردم با يک چايی داغ بخور و برو و به اميد خدا شايد امروز با چند تا گل برگردی! بخدا نميدونی موقع هايی که گل ميزنی تمام هفته هم خودت شنگول و سرحال هستی و هم من و بچه ها يک نفسی ميکشيم! در رابطه با اينگونه کشته و مرده های فوتبال بعيد نيست که آنها تا موقع مرگ و آخرين روز زندگی دست از بازی برندارند و احتمالاً در محوطۀ ۱۸ قدم دار فانی را وداع گفته و وصيت کنند که آنها را در نقطۀ پنالتی و يا پشت دروازه دفن کنند!

۵-برخی بازيکنان پا به سن برای دوستانه نمودن فضای بازی و جلوگيری از خشونت و لگد زدن در کمال تواضع ميگويند: بابا ما که برای قهرمان شدن و تيم ملّی نيست که بازی ميکنيم! آمديم يک مقدار آرامش اعصاب داشته باشيم! گويی خدای ناکرده در مورد انگيزه و پتانسيل قهرمان آنها ذره ای شک و ترديد وجود دارد!

۶-کندی برخی در عقب و جلو رفتن و از بک به فوروارد سرک کشيدن چنان است که بيمورد به نظر نميرسد اگر ماشين سواری به آنها تعارف رايد دادن و رساندن آنها از بک به فوروارد را کند. خوشمزه تر آنکه برخی از اين بازيکنان سريع السير! در کورس گذاشتن با دفاع مقابل و انداختن توپ از پشت و پهلوی آنها و فرار به سمت دروازۀ مقابل آنقدر از دفاع حريف عقب ميماندند که بيشتر به نظر ميرسد که آنها دفاع عقب مانده در برابر فورواردها هستند! و وقتی اگر بازيکن بيخبری برای اينگونه فوروارد های اسلو موشن پاس های بلند و کشيده در پشت دفاع حريف بدهد بقيه به اعتراض داد ميزنند که بابا: اين پاسها بدرد ۲۵ قبل او ميخورد نه الان که تا بياد به توپ برسه بازی تموم شده!

۹-يکی از بازيکنان مسن که تازه ازدواج کرده بود تعريف ميکرد که ازدواج تاثيری خيلی خوبی در بازی فوتبال او-بخصوص در دريبل و شوتهای پشت هيجده قدم-داشته بطوريکه بقيه بازيکنان به او گفته بودند که بابا: اگر اينطوری بود کاشکی زودتر ازدواج ميکردی و داماد شنگول در جواب گفته بود که: واله خودم هم به اين نتيجه رسيده ام که بيخودی ۳۰-۴۰ سال سخت گيری کرده و پرفکشن بازی در می آوردم و بايد خيلی زودتر از اينها داماد و سبکبال می شدم!

۱۰-بدليل کمبود و تحريم پاسکاری در بازی، بيشتر بازی به نوبت و تنها در گوشه های مختلف زمين جريان دارد و بازيکنان مانند دسته های زنبور بدنبال کندوی توپ دسته جمعی ميدوند و بدليل تجمع اغلب بازيکنان در يک گوشۀ زمين از دور به نظر ميرسد انگار سر چيزی-احتمالاً توپ- دعوا شده تا چيزی بنام بازی فوتبال!

۸-برای برخی از بازيکنان خوره، بازی فوتبال مانند خط توليد و آسمبلی لاين ميماند که بمحض رسيدن توپ به آنها، بايد از آن ماليات خود را گرفته و مقداری با آن ور بروند بهمين دليل برخی در اعتراض به اعتراض بقيه در پاس ندادن طلبکارانه ميگويند: بابا اين که نشد بازی! هنوز پات به توپ نرسيده داد ميزنند پاس پاس! بابا هنوز يک ثانيه هم نيست که توپ آمده دستم! ترا بخدا نگاه کن! آخه نميگذارند آدم آنطور که دلش ميخواهد کارش با توپ تموم کنه! قدری صبر کنيد چشم! آنها که توقع پاس بيجا دارند توجه ندارند که پاس در فوتبال ايرانيان مثل بسياری از زمينه های زندگی ايرانيان، مانند حق گرفتنی است نه دادانی! و اين جدا از خوره گی و تکروی تقريباً ژنتيک ما ايرانيان است که تنها در صورت خستگی و ناچاری است که همکاری و پاسکاری ميکنيم در پايان با طعنه و شوخی با شعر معروف فردوسی-که ميگويد هنر نزد ايرانيان است و بس- شايد بتوان گفت که هنر تبديل فوتبال به کُشتی و جمعی ترين بازی به ورزش فردی و يکنفره، تنها نزد ما ايرانيان هنرمند خارج از کشور است و بس!

محمد هادی
کاليفرنيا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016