شنبه 21 شهریور 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هاشمی رفسنجانی: روحانیت فریب احمدی نژاد را خورد

ندای ایرانیان ـ خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در حاشیه نگاری از دیدار اعضای حزب ندای ایرانیان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نوشت: هاشمی این حرفها را سالهاست می زند.تا بگوید بهترین شیوه حفظ انقلاب. سپردن حق انتخاب به مردم است. روشی که هم ریشه در سنّت پیامبر(ص) دارد و هم در سیره علی(ع) . همان امامی که تا مردم نخواستند، حاکم نشد. همان طور که امام فرمود در جمهوری اسلامی، میزان رأی ملّت است و رهبری تاکید کرد: رأی مردم، حق النّاس است. حرف اوّل و آخر هاشمی از انتخابات ۵۸ تا ۹۴ همین است. تا فتنه دو قطبی ملّت – حکومت ایجاد نشود. تا احساس نشود که حکومت کسی را می خواهد و مردم، کسی دیگر را. تا میزان رأی ملّت باقی بماند نه رأی شورای نگهبان، نه رأی وزارت کشور و نه رأی هیچکس دیگری.

به گزارش ندای ایرانیان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در متن کامل این حاشیه نگاری آمده است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


امروز هشتم شهریور ۹۴ است. قرار است ندای ایرانیان به دیدار آقای هاشمی بیایند. به اتفاق دبیر کل خود آقا صادق خرازی. خیلی ها از انجام این دیدار متعجب شده اند. آنهم در زمانی که میان اصلاح طلبان اختلاف افتاده. معمولاً دیدار با یک طرف دعوا، هزینه دارد. امّا رسم دیرین آیت الله هنوز هم برقرار است. تعادل بخشی با حمایت از اقلیّت مورد هجمه.برای هشدار به طرفهای مقابل. به قول فرنگی ها، «هاشمی، اکولایزر سیاسی ایران» است. بالانس کننده ای تمام عیار. که هیچ جایگزینی ندارد. دیدار امروز ورق دیگری ازهمین کتاب قطور است. کتابی با عنوان تعادل بخشی به سبک آیت الله.

من کمی زودتر رسیده ام. میهمانان هم یک به یک از راه می رسند. نکته ناگفته ای از سفر مشهد آیت الله دارم که حیفم می آید ننویسم. در آن سفر اتفاقات جالب و کم نظیری افتاد که بیانش، کتابی جداگانه می طلبد. ولی از نظر رسانه ای، قلّه اش. افشاگری های رئیس پلیس سابق بود. آنهم درباره رفتارهای فتنه آفرین احمدی نژاد.در تایید همان پیش بینی معروف هاشمی در نامه ۸۸٫ جالب است بعد از ۶ سال. بیان امروزش در مجله ای شد که آمدنش تنها بخاطر تخریب هاشمی بوده. مجله ای که رمز عبورش از هاشمی است!. "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”، مصداقش همین است. با آسید محمد خامنه ای، مصاحبه میکنند. نتیجه عکس می دهد. با احمدی مقدم، در پی افشاگری می روند. احمدی نژاد را رسوا می کنند!. من در این ماجرا، فقط لطف خدا را می بینم و اثر درد دلهای هاشمی را. بالاخص با امام رضا(ع).

صدای صلوات حضار می گوید آقای هاشمی آمد. احوالپرسی ها که انجام می شود. نوبت سخنرانی میهمان می شود. به رسم معمول همیشه. آقای هاشمی تا نشنود، سخنی نمی گویند. پس آقا صادق خرازی شروع به سخن می کند. از هاشمی می گوید و نام ماندگار وی در تاریخ انقلاب. از دوم خرداد می گوید و نقش دولت سازندگی در تحقق آن. از احمدی نژاد می گوید و سیل ویرانگر بی اخلاقی هایش و از انتخابات ۹۲ می گوید و مرهم وحدت بخش هاشمی را در آن. درد دلی کوتاه هم دارد از اصلاح طلبان. که استقلال «ندا» را بر نمی تابند. آخرش هم می گوید انشاء الله با راهبری جنابعالی همه این مسائل حل خواهد شد. این حرفها را که می شنوم ناخودآگاه یاد اختلافات گذشته اصلاح طلبان می افتم. همان اختلافاتی که اوجش در انتخابات ۸۴ بود. انتخاباتی که همه رقیب هاشمی شدند تا راه احمدی نژاد را باز کنند. انشاء الله که هرگزآن تجربه تلخ دیگر تکرار نشود. فاعتبروایا اولی الابصار.

نوبت سخن که به آقای هاشمی می رسد. اول از همه از سفر اخیر خود به مشهد می گوید. از حالاتی که از مردم دید. چه در زیارت حرم و چه در دیدارها. حالاتی که تفسیرش جز عشق مردم نمی شود. عشق به اهل بیت و امام رضا(ع). البته هاشمی خودش هم از شعاع چنین عشقی بی بهره نماند. یک قلمش را هم خودم از نزدیک دیدم. آنهم در کوچه پس کوچه های تنگ محله طبرسی. پس از دیدار با آیت الله شبیری زنجانی، زائرین زیادی گرد کوچه ای جمع شدند تا هاشمی را ببینند. با شمع و اسپند و قرآن . دالانی از محبت ساختند تا دعاگوی سلامتش باشند.زیبایی های آن شب دیدنی. مرا به کوچه پس کوچه های ۶۰ سال قبلقم برد. در اوایل دهه ۴۰٫تا سرّ ارادت مردم به روحانیت را برایم تداعی کند. رمز و راز های روحانیت مردمی را.

حرف بعدی آقای هاشمی حرف تاریخ است. حرف روزگاری که روحانیت پیروزی را در خواب هم نمی دید. تازه این احوال مبارزینش بود. عده ای که اصلاً دنبال مبارزه نبودند تا دنبال پیروزی باشند. هاشمی از تاثیر منبر می گوید. از منبرهای واقعی و حق گو. از همان منبرهایی که خودش می رفت. در دوران مبارزه. منبرهایی که پاسخگوی مردم بودند نه پرخاشگر به آنها. منبرهایی که حاصلش، اعتماد مردم بود. نه انزجارشان. هاشمی به یاد همه می آورد. تاریخ روحانیت را. همان تاریخی که هم تلخی سرکوب رضاخانی داشت وهم دشواری تحقیر دوران محمدرضا را. هاشمی از تاریخ می گوید تا روحانیت گذشته ها را از یاد نبرد و خود را قیّم مردم ندانند!. چرا که امام یکبار برای همیشه فرمودند: «خمینی، مردم را رهبر خود می داند».

آقای هاشمی قبلاً هم گفته. «روحانیت دوبار فریب خوردند». یکبار اوایل انقلاب. یکبار هم همین اواخر. یکبار درباره بنی صدر، یکبار هم درباره احمدی نژاد. البته خسارت بار اولش هم کمتر بود و هم کوتاهتر. جالب است که در هر دوبار هم روحانیتی سردمدار فریب خوردگان شدند که هم رأی مردم را تزئینی می دانستند و هم ادعای حمایت از ولایت را داشتند. به قول ظریفی می گفت: "رأی ولایت هم برای برخی ها تزئینی است”. بالاخص اگر از جنس حق النّاس باشد. مهم ترین ماموریت هاشمی در این روزها مقابله با همین جریان شده. تقابل با روحانیتی که از مردم، نمی گوید!.

حرف بعدی آقای هاشمی باز تعریف دوجریان اصلی کشور است. اصولگرایی و اصلاح طلبی. هاشمی می گوید اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو باید باشند. چون جدا از هم نیستند. درست مثل زمان مبارزه که دو روی سکه انقلاب بودند. هاشمی خودش مصداق توصیه اش شده. چون هم موسس جامعه روحانیت بوده و هم حامی خط اعتدال و اصلاح گرای تابع اصول. هاشمی خط اصلی توفیق این دو جریان را اعتدال میداند. چه در جامعه روحانیت. چه در اصلاح‌طلبی، جامعه روحانیت با اعتدال اوج گرفت و بی اعتدال در حضیض افتاد. هاشمی البته اینبار هشداری ویژه به اصلاح طلبان می دهد. درباره هجمه های اخیر به ندای ایرانیان. هاشمی می گوید اختلاف افکنی هم گناهی نابخشودنی است. هم عقوبتی اجتناب ناپذیر دارد. این تذکر برای آن است که ، اصلاح طلبان از یاد نبرند. "درِسیاست” همیشه روی پاشنه پیروزی نمیچرخد.

روایت بعدی آقای هاشمی روایت ظلم به رهبری است. آنهم از سوی کسانی که در دوران مبارزه با ایشان نبودند. هاشمی، رهبری را انقلابی کاملی میداند که هم ممتاز است و هم مخلص. ولی عده ای هستند که ناجوانمردانه در پشت نام ایشان مخفی شده و مردم را از ایشان دور می کنند. همانها که بنام دفاع از ولایت می گویند: میزان، همیشه رأی ملّت نیست!. جالب است. یکسال قبل هم درست در چنین روزهایی آقای هاشمی از قهر ده ساله رهبری در دوران مبارزه رمز گشایی کرد. آنهم با آقایی که مبارزه با شاه را حرام کرده بود.جالب است که آن آقا همچنان آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا حرفی درباره قهر ده ساله رهبری نزند!.

حرف آخر آقای هاشمی حرف انتخابات ۹۴ است. مثل سال ۶۳ که گفت: «مردم، سیاهی لشگر انقلاب نیستند». مثل سال ۷۶ که در نماز جمعه، تمام قد برای برگزاری انتخابات سالم ایستاد. مثل سال ۸۴ که شکایتش را بخدا برد. مثل سال ۸۸ که گفت هرگاه از نظر مردم دور شدیم، ضرر کردیم و مثل سال ۹۲ که گفت: «این انتخابات، انقلاب حق النّاس بود». هاشمی این حرفها را سالهاست می زند.تا بگوید بهترین شیوه حفظ انقلاب. سپردن حق انتخاب به مردم است. روشی که هم ریشه در سنّت پیامبر(ص) دارد و هم در سیره علی(ع) . همان امامی که تا مردم نخواستند، حاکم نشد. همان طور که امام فرمود در جمهوری اسلامی، میزان رأی ملّت است و رهبری تاکید کرد: رأی مردم، حق النّاس است. حرف اوّل و آخر هاشمی از انتخابات ۵۸ تا ۹۴ همین است. تا فتنه دو قطبی ملّت – حکومت ایجاد نشود. تا احساس نشود که حکومت کسی را می خواهد و مردم، کسی دیگر را. تا میزان رأی ملّت باقی بماند نه رأی شورای نگهبان، نه رأی وزارت کشور و نه رأی هیچکس دیگری.

روایت مصلحت همچنان باقی است…


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016