جمعه 6 آذر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

اولتيماتوم آسياب به نوبت ارتش هفت هزار تومانى!

"در جايى كه به وزير امور خارجه ى جمهورى اسلامى گفته شود كه دست دادن اش با رئیس جمهور امريكا به مثابه ى جاسوسى است، عجيب هم نيست كه نوشتن براى يك رسانه ى منتقد حكومت در خارج از كشور، جاسوسى خوانده شود و عده اى اهل قلم را با اين اتهام به محبس بيندازند"



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ف.م.سخن - خبرنامه گویا

سايت گرداب، به نقل از عليرضا رحمانى، سخنگوى فرماندهى امنيت سايبرى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، نوشته است:

«در اين زمانه، روزنامه نگارى براى برخى، پوشش مناسبى براى جاسوسى است، براى مسعود بهنود و همكاران اش، روزنامه نگارى يعنى جاسوسى نوين و با كلاس... اين را به كسانى كه احساس مى كنند توانسته اند خيانت هاى خود به ملت را پنهان نمايند، بگويم كه قطعا ساير همكاران بهنود در رسانه هاى داخلى نيز در امان نيستند؛ آسياب به نوبت!»

از نوشته ى اين سرباز گمنام امام زمان مشخص است كه مثل ساير همكاران اش، نه اطلاعى از روزنامه نگارى دارد، و نه حتى از جاسوسى! تعريف «نوين» مقوله جاسوسى را از زبان صادركننده ى فتوا براى اين سربازان گمنام خامنه اى شنيديم:

«دست دادن با باراك اوباما، رئیس جمهور امريكا، به مثابه ى جاسوسى براى غرب است».

از فحواى كلام ايشان هم كاملا پيداست كه حتى دو سه جلد كتاب جدى در باره ى روزنامه نگارى «نوين» نخوانده است و اصولا چيزى در باره ى نقش ارتباطات «نوين» در دنياى رسانه ها نمى داند. ايشان هم به مانند آقايان روحانى قرن گذشته ـكه لوكوموتيو را «غول آتشخوار» و «ديو تنوره كش» مى نامیدند و در وحشت آفرينى از مسافرت با قطار -آن هم تا شهر رى- همصدا با عوام و البته مالكان و زمين داران شده بودند و اين كار را نوعى تن دادن به دسيسه ى شيطان مى دانستند، يا چرا راه دور برويم، به مانند روساى ايشان كه در همين سى و اندى سال پيش، خريد و فروش و وارد كردن دستگاه پخش ويدئو و بعد از آن، دوربين ويدئو را ممنوع كرده بودند، و حتى براى استفاده ى قانونى از دستگاه فاكس، در سال هاى اول ورود اين دستگاه به ايران، پنجاه هزار تومان، -كه در آن سال ها ارزشى داشت معادل پنج ماه حقوق نخست وزير كشور- از دارندگان اين دستگاه مطالبه مى كردند- اصولا هر چيز «نوينى» را كه مى بينند، از آن وحشت مى كنند و در پشت اين چيز «نوين» نشانه اى از توطئه عليه روحانيت، و دين مبين مى جويند. فرقى هم نمى كند كه اين چيز، غول آتشخوار باشد، يا روزنامه نگارى به سبك مدرن و امروزى. براى آن، داستان ها مى سازند و آن را چيزى وحشتناك و خطرناك جلوه مى دهند آن قدر كه براى سوار شدن به قطار، مسافر بيچاره، كفن اش را به گردن مى اندازد، و روزنامه نگار قرن بيست و يكم، منتظر رسيدن نوبت اش در آسياب مى ماند تا سربازان گمنام آيت الله خامنه اى، دست اش را زير سنگ آسياى اطلاعات سپاه بگذارند تا ديگر هوس نوشتن در سايت هاى خارج از كشور و گرفتن حق التحرير نكند.

البته در اين داستان سازى ها و سناريوپردازى ها، از دروغ و دغل و فتوشاپ هم مى توان استفاده كرد چرا كه خداوند عالميان دروغ و دغل و استفاده از فتوشاپ را براى ياران «آقا» حلال مى داند؛ مثلا طبق اطلاعيه مديريت «روز آنلاين» -كه اين روزها وسط سيبل آقايان قرار گرفته ـ آن چه خبرگزارى هاى حكومت به عنوان ليست «دستمزد وطن فروشى روزنامه نگاران داخلى» منتشر كرده اند، اصولا مربوط به همكاران «خارج از كشور» اين رسانه ى وزين و ميانه رو است؛ رسانه اى كه تا به امروز نه از سرنگون كردن نظام سخنى گفته، نه به دين اسلام كمترين بى احترامى يى كرده است.

آرى؛ در جايى كه به وزير امور خارجه ى جمهورى اسلامى گفته شود كه دست دادن اش با رئیس جمهور امريكا به مثابه ى جاسوسى است، عجيب هم نيست كه نوشتن براى يك رسانه ى منتقد حكومت در خارج از كشور، جاسوسى خوانده شود و عده اى اهل قلم را با اين اتهام به محبس بيندازند و زير شكنجه از آنان به خاطر گناه نكرده اعتراف به جاسوسى و خيانت به كشور بگيرند.

در چنين وضع و اوضاعى اتهام زدن به روزنامه نگارى پيش كسوت مانند جناب استاد مسعود بهنود - كه همواره با نوشته هاى دلنشين اش، دعوت به تعادل و ميانه روى كرده و هرگز از مسير نقد منصفانه و با وقار نوشتن خارج نشده، و حتى در لحظاتى كه خونسردترين نويسندگان نيز به وقت اوج گرفتن بدكارى هاى حكومت دچار خشم شده، خونسردى حرفه ای اش را از دست نداده و جواهر ادب را در لجنزار فحش و فضيحت نينداخته است - كار آسانى است، خاصه آن كه قرار نيست جواب «متهم» شنيده يا از طرف اتهام زننده به عنوان پاسخ در جايى منتشر شود.

artesehCyberi.jpg

و در خاتمه بايد اين نكته را افزود در جايى كه سربازان گمنام امام زمان ارتش سايبرى، با حقوق هفت هزار تومانى مشغول انجام وظيفه هستند، حتى پرداخت ١٠٠ یورو حق التحرير به يك نويسنده كه معادل چهارصد هزار تومان است نمى تواند حقوق طبيعى به شمار آيد و طبيعتا آن را دستمزدى براى وطن فروشى و جاسوسى به حساب مى آورند. واى به اين كه رقم حق التحرير ١٥٠٠ یورو باشد كه با معيار آقايان نه حقوق يك روزنامه نگار كه حقوق يك جاسوس و وطن فروش كاركشته خواهد بود!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016