۶۵ سال صنعت نفت ملی؛ آیا درآمد نفت هم ملی شده است؟
"اقتصاد ایران اقتصاد نفتی است، نفت بلای جان اقتصاد ایران است، اقتصاد ایران بدون نفت نمیتواند نفس بکشد". کدامیک از این گزارهها درست است؟ آیا نفت قاتق نان اقتصاد ایران است یا قاتل جانش؟
دویچه وله: ۶۵ سال از ملی شدن صنعت نفت ایران گذشت. ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ با عزم راسخ دکتر محمد مصدق انحصار استخراج نفت ایران از دست "شرکت نفت ایران و انگلیس" خارج شد. در این ۶۵ سال، اقتصاد ایران فراز و نشیبهای بسیاری گذرانده است؛ دورههایی طلایی و سالهایی سیاه.
شکوفایی و رکود اقتصاد ایران تا چه حد به نفت بستگی دارد؟ آیا نفت قاتق نان سفره اقتصاد ایران بوده یا قاتل جانش؟ اقتصاد نفتی چقدر در تثبیت دیکتاتوری و خودکامگی در ایران نقش داشته است؟
این پرسشها را با عباس عبدی تحلیلگر سیاسی مقیم تهران و فریدون خاوند استاد اقتصاد در فرانسه در میان گذاشتهایم.
"نفت مثل بلیت بختآزمایی است"
«کسانی که لاتاری یا بلیط بختآزماییشان میبرد، همهشان ثروتمند میشوند و ضمنا و در ادامه بیشترشان بدبخت میشوند. پول نفت هم چیزی شبیه همین لاتاریهاست.»
این سخنان عباس عبدی است. او معتقد است سه نوع کشور نفتی وجود دارد: یکی کشورهایی مثل عربستان و امارات و کویت که درآمدهای نفتیشان به نسبت جمعیتشان بسیار بالاست. به عقیده عبدی این کشورها هرچقدر هم مدیریت بدی داشته باشند آن قدر نفت برایشان میماند که بتوانند رشد و توسعه داشته باشند.
گروه دوم کشورهایی هستند مثل نروژ، هلند، انگلیس و آمریکا که کشورهای توسعهیافته هستند و به گفته عبدی "به دلیل ساختار سیاسی قدرتمند فریب درآمدهای نفتی را نمیخورند و میتوانند آن را در معده اقتصادی خود هضم کنند".
گروه سوم اما از دید عباس عبدی بدترین وضعیت را دارند؛ کشورهایی مثل ایران، ونزوئلا، الجزایر و نیجریه که نه آن قدر درآمدهای نفتیشان بالاست که با هر ریختوپاشی بازهم بتوانند توسعه پیدا کنند و نه آن قدر درآمد نفتیشان کم است که بتوانند از آن چشمپوشی کنند.
عباس عبدی درباره کشورهای گروه سوم میگوید: «این کشورها تمام فساد، ناکارآمدی و همه چیزهای منفی دیگرشان با افزایش درآمدهای نفتی افزایش پیدا کرده و حکومتهایی را برای خودشان ایجاد میکنند که آن حکومتها رانتی و مفتخورند. در این کشورها وقتی درآمدهای نفتی بالا میرود، تیپ سیاستمدارهایی روی کار میآیند که متناسب با آن درآمدها شعار داده و عمل میکنند.»
عبدی برای مثال به دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی اشاره میکند. سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ را عبدی "دوران طلایی اقتصاد ایران" مینامد؛ دورهای که درآمدهای نفتی اصلا بالا نبود اما اقتصاد ایران رشد چشمگیری داشت.
اما از سال ۱۳۵۲ به محض بالا رفتن قیمت نفت اقتصاد ایران به گفته عبدی وارد بحرانی شد که در نهایت منجر به فروپاشی حکومت شد.
عبدی میگوید: «شاه سال ۵۲ به لحاظ فردی همان شاهی است که در دهه ۴۰ حاکم بود ولی نفت ماهیت و نگاه او را تغییر داد و او با امکانات دیگری مواجه شد که خود را مستغنی از مردم حس کرد. درآمد نفتی ماهیت خودش را هم تحمیل میکند. کسانی که لاتاری یا بلیط بختآزماییشان میبرند، همهشان ثروتمند میشوند و ضمنا و در ادامه بیشترشان بدبخت میشوند. پول نفت هم چیزی شبیه همین لاتاریهاست.»
"نفت به خودی خود بد نیست، فقط باید مهار شود"
فریدون خاوند، اقتصاددان معتقد است همه چیز بستگی به این دارد که چگونه از نفت استفاده شود. او مثال کشور آمریکا را میزند که از قرن ۱۹ تا نیمه اول قرن بیستم اقتصادش بر پایه نفت میچرخید و اصولا دلیل شکوفایی اقتصاد آمریکا هم همین نفت بود.
با این وجود او تاکید میکند که "در درون یک اقتصاد نفتی طبعا فساد و تمرکز قدرت پیش میآید و حتی استبداد شدت میگیرد". اما خاوند معتقد است: «استفاده درست از نفت مستلزم این است که ساختارهایی در یک کشور وجود داشته باشد که بتواند درآمدهای نفتی را به صورت دموکراتیک زیر کنترل قرار دهد، بر آنها نظارت کند و کاری کند که کشور بتواند از این درآمدها به بهترین صورت ممکن برای نسل کنونی و بهخصوص نسلهای آینده استفاده کند.»
اما چشمپوشی از این منبع را خاوند هرگز توصیه نمیکند: «چشمپوشی از منبعی که برای اقتصاد کشور و برای مملکت میتواند یک نعمت باشد، بههیچوجه کار درستی نیست. در تمام کشورهایی که در حال توسعهاند و نفت مورد استفاده قرار گرفته البته بخش بزرگی از آنها به بیراهه رفتند و به اقتصاد نفتی کشیده شدند. نفت برای آنها بهجای اینکه نعمت باشد، تبدیل به یک آفت شد. ولی این تقصیر نفت نیست، تقصیر استفاده بد از نفت است. وقتی کشورها بیآیند و اساس اقتصاد خودشان را بر یک ماده اولیه مستقر کنند و فقط و فقط اقتصادشان پیرامون آن ماده اولیه بچرخد، طبیعیست که نتیجه بد از آب در میآید. اگر اینها میتوانستند نفت را در چارچوب یک اقتصاد متنوع و یا رو به تنوع مورد استفاده قرار دهند، وضعیت به صورت دیگری درمیآمد.»
صندوق ذخیره؛ بهترین راه استفاده از درآمد نفتی
ابتکار محمد خاتمی رئيسجمهوری پیشین ایران در ایجاد صندوق ذخیره ارزی از دید فریدون خاوند و بسیاری از اقتصاددانان یکی از بهترین راهها برای استفاده بهینه از درآمد نفت است.
اساس تشکیل این صندوق بر این قرار گرفته که درآمدهای حاصل از فروش نفت به این صندوق واریز شود و به جای استفاده مستقیم از این پول، از آن در جهت سرمایهگذاری و اشتغالآفرینی استفاده شود.
خاوند میگوید: «درآمدهای حاصل از این منابع تا آنجایی که ممکن است نباید در شریانهای اقتصادی کشور تزریق شود، بلکه بخشی از آنها باید در خدمت توسعه زیربناها به کار گرفته شود و بخش دیگری از آنها را در بخشهایی مثل سهام، ساختمان، اوراق قرضه، خرید کارخانجات مختلف سرمایهگذاری شود که اینها بتوانند بعدا خودشان درآمدزا بشوند و به خصوص در خدمت نسلهای آینده قرار بگیرند.»
عباس عبدی اما این را هم راهحل مناسبی نمیداند. او میگوید در همان زمان خاتمی پیشبینی کرده که اگر چنین صندوقی درست شود همه چشمها به آن دوخته خواهد شد و به محض اینکه دولتی در جایی کم بیاورد اولین راهحلی که به ذهنش میرسد برداشت از این صندوق است؛ اتفاقی که به گفته او در دولت بعد از خاتمی یعنی زمان محمود احمدینژاد روی داد.
پیشنهاد عبدی برای نجات اقتصاد از نفت، ملی کردن واقعی درآمدهای نفتی است: «درآمدهای نفتی باید به طور کامل از جیب دولت بیرون بیاید. دولت مالیاتاش را از درآمدهای نفتی بگیرد، اما خود این درآمد به حسابی برود که در اختیار مردم باشد. اینطور هم نباید باشد که از این پول به مردم یارانه پرداخت کنند. این پول از طریق یک صندوق سرمایهگذاری میشود مثل همه صندوقها و مالیاتش به دولت داده میشود، سودش هم بین مردم توزیع میشود. اما اصل پول میماند برای سرمایهگذاری و این طوری هم نیست که هر کسی بتواند هر نوع سرمایهگذاریی با آن بکند. باید در حوزههایی سرمایهگذاری کنند که بازده داشته باشند. سرمایهگذار هم باید از دولت مستقل باشد و وقتی دولت پول کم میآورد، چشمش دنبال این صندوقها نرود و آن پول را برندارد.»
روزنامه گاردین در مهرماه امسال (حدود ۵ ماه پیش) با معاون مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران گفتوگو کرد. این نشریه به نقل از این مقام دولتی ایران نوشت، برای نخستین بار در حدود نیم قرن گذشته، درآمدهای دولت ایران از محل دریافت مالیات بیشتر از درآمدهای نفتی این کشور شده است.
این اتفاق زمانی افتاده که ایران به دلیل تحریمهای بانکی عملا امکان فروش نفت و یا دریافت پول حاصل از فروش آن را نداشته است. با این حساب شاید بتوان نتیجه گرفت که اگر دولت بخواهد اتکایش را بر درآمد نفت کم کند، راههای دیگری برای جبران این کمبود درآمد وجود دارد. اما آیا دولت یا اصلا حکومت ایران خواهان چشمپوشی از درآمد نفت است؟