شنبه 7 فروردین 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

تروریست‌ها در خانواده، بنجامین ولیس ولز، برگردان: نعیمه دوستدار


برادران البکروی

رادیو زمانه ـ اکتبر سال ۲۰۱۴، محمد حمزه خان، دانشجوی ۱۹ ساله مهندسی اهل شیکاگو، در فرودگاه اوهر در حالی که می‌خواست سوار هواپیمایی به مقصد وین شود و از آنجا به استانبول برود، دستگیر شد. هدف او از این سفر پیوستن به حکومت اسلامی (داعش) در سوریه بود.

داستان خان ماه‌ها در صدر اخبار بود و سرانجام مقدمه تحلیل‌های پیتر برگن در کتاب «ایالات متحده جهاد» شد که در آن نوشت: «خان اصلا رادیکال به نظر نمی‌رسید: یک بچه خوب و موفق و وفق یافته بود. اما ماجرای خان یک بخش جالب دیگر هم داشت: خواهر ۱۷ساله و برادر ۱۶ ساله او نیز می‌خواستند همراه او به سوریه سفر کنند.»

خان بیش از دو هزار و ۸۰۰ دلار از کار نیمه وقتش جمع کرده بود و می‌توانست با آن پول سه بلیت بخرد؛ نه فقط یکی. در نامه‌ای که این بچه‌ها برای پدر و مادرشان به جا گذاشتند، انگیزه‌شان را نوشته بودند و این انگیزه در کلام هر سه آنها تکرار شده بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پدر و مادر آنها که مهاجرانی از هند بودند، بعدا گفتند که از این اتفاق شوکه شده‌اند. آنها گفتند که قبلا متوجه هیچ چیز غیرعادی در فرزندان‌شان نشده بودند؛ البته به استثنای زمان طولانی عیرعادی‌ای که خان صرف تلفن زدن می‌کرد و پدر و مادرش چندان آن را کنترل نمی‌کردند. شاید یک دلیل اینکه پدر و مادر خان نشانه‌های رادیکال شدن فرزندشان را ندیدند این بود که این اتفاق به عادی‌ترین شکل ممکن افتاد: در اتاق‌های خانه‌شان و در ماشین‌ شخصی‌شان.

چند ساعت بعد از مرگ خالد و ابراهیم البکراوی، برادرانی که خودشان را در کانتر هواپیمایی آمریکا و ایستگاه متروی بروکسل منفجر کردند، پلیس در لپ‌تاپ البکراوی که در سطل زباله پیدا شد، یک فایل صوتی پیدا کرد که می‌تواند به عنوان آخرین وصایا و گفته‌های او تفسیر شود. در این فایل صوتی البکراوی ترس شدید خود را بیان می‌کند. او آپارتمانی را اجاره کرده بود که چهار روز قبل از حمله به فرودگاه، پلیس صلاح عبدالسلام، هماهنگ کننده حملات پاریس را در آن دستگیر کرده بود و او فهمیده بود که پلیس حالا به او خیلی نزدیک شده است: «نمی‌دانم چه کنم.»

البکراوی به کامپیوترش اعتراف می‌کند که «بالاخره من را می‌گیرند» اما نمی‌دانست که او و برادرش، خود پایان این قصه را رقم می‌زنند.

با بررسی حمله‌های تروریستی اخیر، این ارتباطات بیشتر آشکار می‌شود. در میان تروریست‌ها تنها علاقه به گروه‌های پارتیزانی دیده نمی‌شود، بلکه علاقه شدید خواهر و برادری و رابطه عاشقانه هم دیده می‌شود.

صلاح عبدالسلام به وسیله برادرش ابراهیم که خود را بیرون یک کافه در پاریس منفجر کرد، وارد عمیات تروریستی شد. تیراندازی‌ها در دفتر مجله شارلی ابدو توسط دو برادر دیگر انجام شد: شریف و سعید کواشی.

تیراندازی‌های دسامبر گذشته در برناندینو کار یک زوج بود؛ سید فاروق و تشفین مالک.

این حمله بزرگ‌ترین حمله تروریستی در ایالات متحده از زمان بمب‌گذاری‌های بوستون در سال ۲۰۱۳ بود که جوهر و تیمورلنگ سارنایف انجامش دادند: مردانی جوان که آن‌طور که «جنت ریتمن» در پرونده رولینگ استون درباره سارنایف‌ها می‌نویسد، به هیچ‌کس جز خودشان وابسته نبودند.

به اعتقاد ریک کولسائت از دانشگاه گنت که تحلیلگر تروریسم است، الگوی این حملات از قوانین شناخته شده رادیکالیسم پیروی می‌کند: «شما به دلیل ارتباطات درون گروهی، علاقه‌مندی و هواداری یا روابط دوستانه، تندرو می‌شوید.»

امروز حملات تروریستی از همین شیوه فکری پیروی می‌کنند. استفاده از مزایای تاکتیکی که خواهر و برادرهای تروریست از آن بهره‌مندند: قرار ملاقات گذاشتن عادی، آن‌طور که اعضای یک خانواده قرار می‌گذارند، وفاداری‌های عمیق‌تر از وفاداری به یک گروه و ….

اما این ماجراها با خانواده‌ها هم کار دارند: خواهر و برادرها و زوج‌ها ارتباطی معنوی با هم دارند. خانواده، واحدی از اجتماع است که رازهای اعضای خود را نگه می‌دارد؛ رازهایی که برخی را از بقیه اعضای خانواده جدا می‌کند. برادر سوم عبدالسلام‌ها، محمد، بعد از حملات پاریس گفت که دیده برادرانش نماز می‌خوانند و عبادت می‌کنند اما این کار آنها را عملی خوب تلقی کرده؛ نشانه‌ای از پاکی آنها. پس چندان عجیب نیست که او تندرو شدن برادران خود را نادیده گرفته باشد یا پدر و مادر خان، رابطه فرزندان‌شان را با داعش نفهمیده باشند.

خانواده‌ها همیشه به هم پیوسته نیستند و گاهی قفس همدیگر هستند. در درون این نوع پیوندهای خانوادگی، رادیکالیسم چیزی غیر از یک تجربه شخصی به نظر می‌رسد.

هرچند که داعش یک نوع بینش و دیدگاه به نظر می‌رسد، در خود نوعی پویایی اجتماعی دارد. در یکی از مطالعات مشهور درباره رادیکالیسم که یک دهه از انجام آن می‌گذرد، استاد حقوق دانشگاه هاروارد، پروفسور کاس ساستین و دو همکارش دریافته‌اند که از یک دادگاه استیناف که همه اعضای آن از یک گروه فکری و حزب باشند، احکام رادیکال‌تری خارج می‌شود تا دادگاهی که قضات آن از گروه‌های مختلف تشکیل شده باشند. دو قاضی هم‌نظر می‌توانند تصمیمی تندروانه بگیرند و نظر مخالف در میان آنها گم می‌شود، اما محیطی که در آن همه از یک جغرافیا بیایند و مبانی مشترکی داشته باشند، می‌تواند اثر شدیدتری داشته باشد و افکار را به سمت تندروی سوق دهد.

خانواده‌ها در این میان یک عامل تسریع‌کننده‌اند و ائتلافی همدلانه‌ و فضایی برای توافق آرا.

ـــــــــــــــــ
• این یادداشت در نیویورکر منتشر شده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016