جمعه 7 خرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آدمهای خاکستریِ سینمای فرهادی، سروش دباغ

سروش دباغ - سایت زیتون

از شنیدن خبر موفقیت فیلم « فروشنده» در جشنوارۀ امسال فیلم «کن» و دریافت جوایزِ بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه توسط شهاب حسینی عزیز و اصغر فرهادیِ نازنین، نظیر کثیری از هموطنانم، حقیقتا خرسند و دلشاد شدم. در دو نوشتار « نگاهی اخلاقی به “درباره الی”» و « تنگنای عدالت و فراخنای اخلاق»، از منظر خویش به دو فیلم درخشانِ « دربارۀ الی» و « جدایی نادر از سیمین» پرداخته ام.[۱] افزون بر این دو، « چهارشنبه سوری» و « گذشته» و در میان آثار اولیۀ فرهادی، « شهر زیبا» را بسیار می پسندم.

در سینمای فرهادی، افزون بر تکنیک قوی و بازیِ تاثیر گذارِ عموم بازیگران، شخصیت پردازی ها و نحوۀ روایت داستان و دیالوگ ها خیلی خوب است و در جای خود می نشیند، به همین دلیل است که می توان به تماشای چندبارۀ فیلم هایی چون «دربارۀ الی»، « جدایی نادر از سیمین» و« گذشته» نشست و از دیدن آنها لذت برد. شخصیت های فیلم های فرهادی، عموما خاکستری و متوسط الحال اند؛ نه قهرمان و اثیری اند و خوبی و نیکیِ مجسم و اسطوره ای و دست نیافتنی، نه یکسره از آنها زشتی و خبط و خطا سر می زند؛ بلکه به تعبیر حافظ خرقه ای تر دامن دارند و سجاده ای شراب آلوده. به همین دلیل باور پذیرند و فی المثل، مخاطب می تواند خود را جای سپیده و امیر و پیمان و شهره در «درباره الی» و نادر و سیمین و راضیه و حجت در « جدایی نادر از سیمین» بگذارد و احوال و موقعیت آنها را عمیقا بفهمد، بدون اینکه لزوما دربارۀ آنها ارزش داوری کند. هر چه فرهادی از اولین اثر سینمایی خود، « رقص در غبار» فاصله گرفته و پیش آمده، حضورش در آثارش کمرنگ تر شده، بدین معنا که تلاش کرده تنها روایت گر و حکایت گرخوبی باشد و دقائق و ظرایفِ مناسبات و روابط انسانی را به نیکی به تصویر کشد، بدون اینکه، این تصویر کشیدن، متضمن ارزش داوری باشد و فلانی را بر کشد و بهمانی را فرو کوبد؛ که، « ما هیچ، ما نگاه»، و:

من نیم شاکی روایت می کنم

من ز جان جان حکایت می کنم

از اینرو، مخاطب می تواند بسته به پیشینۀ تربیتی و معرفتیِ خویش، پس از اتمام فیلم، چشمان خود را ببندد و ادامۀ داستان را در قوۀ خیال خود بسازد و از ظنّ خود یار راوی داستان گردد؛ از این حیث، ابهام و تعلیق دل انگیزی در آثار فرهادی موج می زند. مثلا، پس از تماشای صحنۀ آخر« جدایی نادر از سیمین»، تماشاگری می تواند حدس بزند ترمه پیش مادرش ( سیمین) می ماند، تماشاگری دیگر نیز می تواند بر این باور باشد که ترمه نزد پدرش ( نادر) خواهد ماند. بر همین سیاق، پس از تماشای فیلم « درباره الی»، بیننده می تواند تصور کند، «الی» که معلوم نیست اسم واقعی او الهام یا المیرا یا الناز است، برای نجات دادن بچه ها به دریا رفت و نتوانست آنها را نجات دهد و نهایتا غرق شد، و یا به سبب باور به « پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است»، پس از بادبادک به هوا بردن و تجربه کردنِ لحظات سرشار از سرخوشی و سبکباری در ساحل، به استقبال امواج دریا رفت و « پشت حوصلۀ نورها» دراز کشید و همنورد افقهای دور شد؛ برای هر دو تفسیر، می توان شواهدی در فیلم یافت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


افزون بر این، دغدغه های اگزیستانسیل قوی ای در آثار فرهادی موج می زند، دغدغه هایی که از ژرف اندیشی و تلاطم های وجودیِ اصیلِ فیلمساز پرده برمی گیرد. عشق تملکی و عشقی که به تعبیر شریعتی از جنس دوست داشتن است در « رقص در غبار»، کینه و انتقام و بخشش در «شهرزیبا»، دروغ و خیانت در «چهارشنبه سوری» و خودکشی و دروغ در «درباره الی»، دلمشغولی های اصلیِ فرهادی اند؛ همچنانکه تعارض میان اخلاق و قانون گریبان او را در« جدایی نادر از سیمین» رها نمی کند. در « رقص در غبار» و « شهر زیبا»، گله و شکایت از خداوند و با او در پیچیدن و مجادله کردن و به اصطلاح « کفرگویی»، بر زبان برخی از قهرمانان داستان جاری می شود؛ شخصیت هایی که از وضعیت کنونی خود در این عالم و آنچه بر آنها رفته ناخرسند و تلخکام اند و با خود زمزمه می کنند: « سالها ما آدمکها بندگان تو/ با هزاران نغمۀ ساز تو رقصیدیم/ عاقبت هم زآتش خشم تو میسوزیم/ معنی عدل! ترا هم خوب فهمیدیم»[۲]. از «چهارشنبه سوری» بدین سو، این سنخ مجادلات و «عصیان» گری ها از آثار فرهادی رخت بر بسته و به محاق رفته است.

جهان پر تلاطم و پیچ در پیچ و توبرتوی انسانهای خاکستری، در رمانهایی نظیر « برادران کارامازوف»، « ژان باروا»، « بارهستی»، « وقتی نیچه گریست» و « درمان شوپنهاور» به نیکی روایت شده؛ فرهادی در به تصویر کشیدن این مهم در ژانر سینما، انصافا توانمند است. خوش ساخت بودنِ آثارش نیز تاثیرگذاری و توفیق فیلم هایش را ده چندان کرده است.

اصغر فرهادی تنها سینماگر ایرانی است که هم جایزۀ « اسکار» را دریافت کرده، هم از جشنواره های سینماییِ « کن» و « برلین»، جوایز معتبری را نصیب برده و در زمرۀ معدود سینماگران ایرانی است که در سطح بین المللی کار می کند و مخاطبان غیر ایرانیِ پیگیر و جدی نیز دارد. در عین حال، وی، به رغم توفیقات چشمگیر و رشک برانگیزش، همچنان در کار اندیشیدن و نوشتن و تولید آثار خلاقانۀ تازه است و به ادامه دادن ادامه می دهد. خوشحالم که هست و حضور دارد و در زمانۀ پر تب و تاب کنونی، تصویر غرورآفرینی از فرهنگ و سینمای ایران زمین برساخته است.

———————————————————————

[۱] نگاه کنید به:

http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/155.pdf

http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/173.pdf

[۲] فروغ فرخزاد، شعر « عصیان( بندگی)»، دفتر عصیان»، مجموعه اشعار فروغ، آلمان، نشر نوید، ۱۳۶۸.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016