شنبه 8 خرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مدار بسته و جبري عوام‌زدگي (بخش دوم)، احمد فعال

احمد فعال
علم از دو جهت دچار عوام‌زدگي مي‌شود. يكي از راه تبديل به تكنولوژي و دوم از راه تبديل شدن به تجارت. تكنولوژي نيز به نوبه خود دستكم از سه طريق به عوام‌زدگي دامن مي‌زند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


قسمت اول این مقاله را از اینجا بخوانید.

در ادامه اين بحث سه قلمرو عوام‌زدگي را شرح مي‌دهم كه هر سه در يك مدار بسته جبري، از يك طرف به تخريب يكديگر مي‌پرداند، و از طرف ديگر همزمان با تخريب، يكديگر را بازتوليد مي‌كنند. مدار بسته‌اي كه سرانجام جز در مرگ و ويراني راه‌حلي پيدا نمي‌كند:

1-عوامزدگي علم در تكنولوِژي

رسالت علم كشف حقيقت و روشنايي بخشيدن به رازها و مجهولات هستي است. علم اگر به اين رسالت عمل كند، آزادي و حقوق انسان و جامعه را هدف قرار مي‌دهد. اما جريان كاربردي شدن علم در تكنولوژي و مديريت، اسباب تجاري شدن علم و تهي شدن آن را فراهم كرد. امروز جهان به موجب تكنولوژي و بازار و حاكميت ليبراليزم وحشي (قول هابرماس)، جريان تجاري شدن علم رو به فزوني گرفته، و در ايران به دلايلي افزون بر تكنولوژي و بازار، روندي افزونتر به خود گرفته است. بنا به قاعده، علم و محيط دانشگاه بايد مركز عوام‌‌زدايي و روشنگري باشند، اما با تبديل حوزه‌هاي علمي و دانشگاهي به مراكز توجيه قدرت و به محافل و بنگاه‌هاي تجاري، بيش از همه دچار عوام‌زدگي شده‌اند. از مقاله‌ها و رساله‌ها و پايان‌نامه‌هاي جعلي گرفته تا اساتيدي كه كرسي دانشگاه را به يك بنگاه بنكداري تبديل كرده‌اند.

اساتيدي كه اغلب نه از علم چيزي مي‌دانند و يا اگر مي‌دانند، از روابط انساني و از مسئوليت و پاسخ دادن و از رسالت علم در بيان و كشف حقيقت، چيزي نمي‌دانند. يا اگر اينها را هم مي‌دانند، به موجب ابزار قدرت شدن و ابزار سياست شدن، و نيز به موجب تبديل كليت حوزه‌هاي علمي و آموزشي به بنگاه‌هاي تجاري و پول‌سازي، ضرورتاً خود را به غفلت مي‌زنند. در واقع دانشگاه‌ها با جعل كردن مقالات، رساله‌ها و پايان‌نامه‌ها و كتاب‌ها، به روند عوام‌زدگي دامن مي‌زنند. در نتيجه به جاي سواد بي‌سوادي را ترويج مي‌دهند، و بجاي روشنگري، دانشجويان را به مدرك‌گرايي مي‌خوانند، و بجاي نقدِ انديشه، دانشجويان را به نقدْ كردن كالاي علم، در يك نظام كالايي و بازاري شده فرامي‌خوانند. صرفنظر از بعضي از اساتيد كه كم هم نيستند، اما اغلب اساتيد در مسائل سياسي (اعم از مخالف و يا موافق) و در طرز نگاه به مسائل زندگي و مسائل ديني، داراي همان نگاه و همان تفاسيري هستند كه عوام جامعه دارند.

علم از دو جهت دچار عوام‌زدگي مي‌شود. يكي از راه تبديل به تكنولوژي و دوم از راه تبديل شدن به تجارت. تكنولوژي نيز به نوبه خود دستكم از سه طريق به عوام‌زدگي دامن مي‌زند. يكي از راه سرگرمي‌ها و تبديل تكنولوژي به عنوان ابزار سرگرمي. دوم از راه از راه مصرف‌زده كردن جامعه و رخنه اسطوره مصرف به زندگي روزمره مردم. سوم از راه تبديل دنياي حقيقي به دنياي مجازي. دنياي مجازي امروز بشدت عوام‌زده است. منظور من از دنياي مجازي، دنياي اينترنت نيست، بلكه دنيايي است كه توسط رسانه‌ها و منابع قدرت در ذهن ما ساخته مي‌شود و به جاي دنياي حقيقي نمايش داده مي‌شود.

اين دنيا از راه تبليغات و تجارت، و از راه سانسور و قطع رابطه انسان با واقعيت مستقيم زندگي، به دنياي مجازي تبديل مي‌شود. در حقيقت، منابع تبليغاتي و منابع قدرت با امكاناتي كه در اختيار دارند و با استفاده از مجهزترين ابزارهاي تكنيكي، دنياي ذهني ما را مي‌سازند. اصطلاحي كه ميشل فوكو از آن به عنوان تكنولوژي انضباطي ياد مي‌كند. بدين معنا كه انسان و جامعه امروز از راه سانسور شدن و دستكاري در ذهن ما، با جهاني مواجه هستند كه دستكاري شده است و به ظاهر مي‌پنداريم كه جهان حقيقي است، اما در واقع چيزي بيش از يك جهان مجازي نيست3. مزه‌اي را مي‌چشيم و به ظاهر به به و يا اه اه مي‌گوئيم. اما از روند تحميق شدن خود توسط منابع قدرت بي‌اطلاع هستيم. از اين امر بي‌اطلاع هستيم كه قبل از به به گفتن و اه اه گفتن، منابع قدرت ذائقه ما را تغيير داده‌اند. چنين جهاني، جهان عوام‌زده است و تكنولوژي‌ها چنين جهاني را با هدف تبديل جامعه به ابژه‌هاي دست‌آموز، به تصرف منابع قدرت در مي‌آورند.

2-عوامزدگي دين در مذهب

عوام‌زده كردن دين و آئين از ايام كهن وجود داشت. شايد هيچ پديده‌اي بيش از دين در معرض عوامزدگي قرار نگرفته است. پيامبر اسلام بنا به قول مشهور عامي بود، اما عوام‌زده نبود. اديان وقتي به مذاهب تغيير هويت مي‌دادند روند عوام‌زده شدن را طي مي‌كردند. مذاهب الهي نيستند، بلكه جنبه‌هاي رسمي شدن، دنيايي شدن و تاريخي شدن اديان هستند. بسياري از مذاهب نيز بطور روشن، لباسي است كه قدرت‌ها به تن دين دوخته‌اند، تا به توجيه نهادهاي رسمي قدرت بپردازند. در جامعه امروز ما مذهب كاملاً عوام‌زده است. بسياري از علما و فضلايي كه مبلغ مذهب هستند كه بشدت عوام‌زده هستند. متأسفانه نوع نگاه و تصويري كه شبكه‌هاي رسانه‌اي و رسمي از دين ارائه مي‌دهند، كاملاً عوام‌زده است. در اين رسانه‌ها، نوع نگاه و تفاسيري كه از دين و رابطه دين با انسان و مظاهر و شؤنات ديني ارائه مي‌شود، نه تنها با نگاه عوام هيچ فرقي ندارند، بلكه در بسياري از جهات از نگاه و تفاسير عاميانه نازلتر هستند.

به شبكه رسانه‌اي صدا سيما نيك نظر بياندازيد، آنچه كه نزديك به چهار دهه اخير به عنوان تفاسير ديني و مظاهر ديني به نمايش گذاشته مي‌شود، از مراسم عزاداري‌ها، سفره‌پهن‌كردن‌ها، الوهيت و قدسيت ائمه و پيامبر، مسئله شفاعت و زيارت قبور، مراسم نماز روزه و حج و احكام و تفاسير راجع به آنها، خطابه‌ها و موعظه‌ها، مراسم قرائت‌خواني قرآن، حرمت ابزار و آلات موسيقي، نوع نگاه به زن و حقوق و تكاليف زن در برابر مرد، جامعه و خانواده، تفسير مردسالارانه دين و احكام، نوع نگاه و تفسير به زندگي ديني و جهان ديني، همه و همه با آنچه كه عوام از ديرباز از دين مي‌فهميدند، هيچ تفاوتي ندارند. و متأسفانه جريان دين‌ستيزي همچنان كه همواره توضيح داده‌ام، همين نگاه و تفاسير را مبناي نقد ديني قرار مي‌دهد. كليپ‌هايي كه فراوان هم اكنون در شبكه‌هاي اجتماعي تلگرام واتس آپ، وجود دارند كه با هدف تمسخر كردن دين و تفاسير ديني دست به دست مي‌شوند. هيچيك از اين كليپ‌ها از ديد اكثريت مردم ايران پنهان نيستند. نمايش اين كليپ‌ها، نگاه و تصويري بدتر و نازلتر از عوام‌زدگي است. بدان حد كه عوام را به تمسخر اين نگاه‌ها واداشته است.

3-عوام‌زدگي مبارزات رهايي بخشي در تروريسم

بعد از پايان جنگ جهاني دوم، به دليل ضعف استعمار و آگاهي روزافزون ملل، مبارزات رهايي بخش در بسياري از كشورهاي استعمارزده و ستمديده آغاز شد. اين مبارزات در دهه 60 ميلادي از سازمان و سامانه جدي‌تري برخوردار گرديدند. اغلب كساني كه به صفوف مبارزان مي‌پيوستند، گروه‌هاي دانشجويي و تحصيلكردگان دانشگاهي و در زمره روشنفكران جامعه بودند. در ايران پيش از انقلاب دو گروه مسلحانه به نام‌هاي مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق وجود داشتند، كه همه و يا اكثر آنها در زمره ناب‌ترين جوانان تحصيلكرده و روشنفكر در جامعه بودند. پس از پيروزي انقلاب، فرصتي پيش آمد كه اين دو گروه در ميان توده‌هاي مردم نيروهاي بيشماري جذب كردند.

آموزش‌هاي اين دو سازمان و به ويژه مجاهدين خلق به گونه‌اي نبود كه افراد جذب شده از فضل استقلال برخوردار شوند. نيروهاي هوادار بجاي كنش‌گري، دنباله‌روي و واكنش‌گري را سرمشق خود گرداندند. آموزش‌هاي سازماني نيز اين روند را با اطاعت‌پذيري و سانتراليزم دموكراسي (دموكراسي در مركز) تشديد كرد. روند اطاعت‌پذيري و هژموني سازماني (تسلط سازمان) و اقتدار مركزي، همان رابطه مُريد و مُرادي و نظام دستبوسي عوامانه را در اشكال جديد بازتوليد كردند. بدين‌ترتيب عوام‌گرايي و عوام‌زدگي در اين سازمان‌ها سرمشق فكري و رفتاري نيروهاي مبارز گرديد، و حاصل آن تبديل مبارزات رهايي‌بخش به ترورهاي كور و بعضاً وحشيانه‌اي بود كه پس از انقلاب مرتكب شدند. بي‌شك جريان عوام‌زدگي در سازمان مجاهدين خلق،‌‌‌ بدون اسطوره‌زدگي رهبري سازمان و ارائه يك تصوير يزداني، نمي‌توانست ادامه پيدا كند.

از ايران كه خارج شويم، وضعيت رهايي بخشي گروه‌هاي مبارز و مسلح در خارج از ايران، به ويژه آنچه كه در منطقه خاورميانه و آفريقا شاهد آن هستيم، سرنوشت بدتري از عوام‌زدگي و اسطوره‌زدگي را نمايش مي‌دهند. ظهور پديده‌هاي طالبان، داعش و بوكوحرام، از زماني شروع شد كه در اوايل 1990 جبهه نجات اسلامي در الجزاير در انتخابات پيروز شد، و دول غرب اين پيروزي را به رسميت نشناختند. از آن زمان به بعد حمله به اتوبوس جهانگردان در چند نوبت، جريان اسلام‌گرايي و مبارزات رهايي بخشي را از اختيار مبارزان و روشن‌انديشان خارج كردند. از آن زمان به بعد مبارزه در دام فرقه‌گرايي (سكتاريسم) افتاد، كه عملاً در دام عوامزدگي قرار گرفت. امروز كساني كه عمليات انتحاري انجام‌ مي‌دهند، از محروم‌ترين، ناآگاهترين و عامي‌ترين اقشار جامعه هستند.

سكتاريسم يا فرقه‌گرايي مذهبي (شيعه و سني) و قومي (عرب و عجم)، در يك عبارت، مهمترين عاملي بود كه مبارزات رهايي بخشي را دچار عوامزدگي كرد. عوامل عوام‌زدگي مبارزاتِ رهايي بخشي، و تبديل آن به تروريسم و افراط گرايي، از همينجا سرچشمه گرفت. به غير از عوامل مختلفي كه مي‌توان در پيدايش تروريسم اشاره كرد، مانند تضادهاي اجتماعي و اقتصادي در سرزمين‌هايي كه آبستن پرورش تروريسم هستند و مانند تضادهاي اجتماعي شمال و جنوب، يكي از عوامل مهم پيدايش تروريسم جريان‌هاي هويت‌گرايي است كه در دنياي امروز بشدت در حال گسترش هستند. هويت يكي از عام‌ترين پديده‌هاي اجتماعي است. برساختن فرقه‌هاي (فرق) مذهبي و قومي بر اساس اين هويت‌ها دو تأثير پياپي و موازي بجا گذاشتند. از يك طرف ماهيت مبارزات رهايي بخشي را دگرگون كردند، و از طرف ديگر جريان مبارزه را از سطوح روشنفكران و طبقات متوسط ، به سطوح عام و ناآگاه جامعه انتقال داد. حاصل چنين روندي، عوام‌زده كردن مبارزات رهايي بخشي از يكسو، و دامن زدن به خشونت‌هاي فرقه‌اي از سوي ديگر است.

اكنون اگر پديده اسطوره‌زدگي و اسطوره‌گرايي را در هر سه پديده‌ عوام‌زدگي علم، دين و مبارزه جستجو كنيم، خواهيم يافت كه چگونه با فضاهاي خالي كه به موجب سرايت ويروس عوام‌زدگي در اين سه قلمرو ايجاد مي‌شوند، با پديده‌هايي چون اسطوره تكنولوژي و اسطوره‌ مذهب مواجه مي‌شويم. مواجه اين دو اسطوره يكي در جهان غرب و يكي در جهان شرق و خُرده‌اسطوره‌هايي كه در دل اين دو اسطوره‌ها قرار دارند، راه‌حلي جز خشونت و ستيز و قتل‌هاي فرقه‌اي و دستجمعي بجا نخواهد گذاشت. به عبارت آخر، قتل‌هاي دستجمعي و خشونتبار و وحشيگري طالبان، داعش و بوكوحرام و ترورها در پاريس و وين، از يك نگاه ديگر، حاصل جريان عوام‌زده كردن مبارزات رهايي بخش است. مبارزاتي كه خود برآمد و سنتز (تركيب) دو جريان عوام‌زدگي علم و دين هستند، كه يكي در غرب و ديگري در شرق قرار مكين جسته‌اند.

اگر مدار بسته،‌ مدار جبري انتخاب ميان "اين و آن" باشد. در مدار بسته‌اي كه علم و دين عوام‌زده و از خودبيگانه مي‌شوند، راه حلي جز انتخاب ميان "اين و آن" وجود ندارد. اين راه‌حل، يك راه‌حل جبري و قهري است. راه‌حلي است كه انسان و جامعه، حقوق و آزادي‌هاي خويش را ناديده مي‌گيرد و تسليم قهر و جبر مي‌شود. اما بنا به اينكه قهر و جبر ضد رشد و ضد حيات هستند، در مداري كه انسان جز انتخاب "اين و آن"، انتخاب ديگري ندارد، سرانجامي جز تسليم مرگ شدن نخواهد داشت. علم و دين وقتي عوام‌زده مي‌شوند، ناقض يكديگر مي‌شوند و براي انسان راه‌حلي جز تسليم شدن و انتخاب كردن ميان "اين و آن" باقي نمي‌گذارد. از يك ديگاه، تروريسم حاصل چنين تسليمي است.
www.ahmadfaal.com
ahmad_faal@yahoo.com

منابع:
1-كتاب در سايه اكثريت خاموش، نوشته ژان بودريار، ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز ص 59
2-به كتاب اسطوره‌هاي سياسي، اثري از همين قلم مراجعه شود. در اين كتاب جريان اسطوره شدن مفاهيم سياسي را مورد بحث قرار داده‌ام.
3-در مقالات مختلفي به بحث درباره جهان حقيقي و جهان مجازي پرداخته‌ام. از جمله مي‌توانيد به مقاله جهان مجازي در دموكراسي ليبرال، اثري از همين قلم مراجعه كنيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016