گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 فروردین» آیا تاریخ مصرف دولت روحانی به پایان رسیده است؟ 18 فروردین» از چپ عدالتگرا تا چپ امنیتگرا: طلیعه ناسیونال-سوسیالیزم ایرانی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! یادداشت مجید محمدی دربارهی میراث خمینی و کارترمجید محمدی - سایت تقاطع اگر گردونهی زمان را به اواخر دههی هفتاد میلادی برگردانیم در رسانهها و عالم سیاست به دو نام بیش از همه بر میخوریم: روحالله خمینی رهبر انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و جیمی کارتر رییس جمهور امریکا در سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱. خمینی در سالهای ۷۹ و ۸۰ مدام در مورد «آقای کارتر» سخن میگفت و کارتر هم مدام مورد پرسش خبرنگاران در باب ایران و گروگانها واقع میشد. از دو سال آخر ریاست جمهوری کارتر ۴۴۴ روز آن با بحران گروگانگیری اعضای سفارت امریکا در ایران همراه بود. خمینی ۲۷ سال است که روی در خاک کشیده و کارتر نیز اخیرا اعلام کرده که در سن ۹۱ سالگی با سرطانی که در بدنش گسترش یافته درگیر است. از این رو بد نیست میراث این دو رهبر سیاسی را برای کشورهایشان و نیز برای دنیا با هم مقایسه کنیم. میراث خمینی میراث خمینی بعد از مرگش یک نظام دیکتاتوری و استبداد مذهبی است که جز فلاکت و سیاهی و فقر و خشونت برای مردم ایران و منطقه حاصلی نداشته است. از حیث نهادی نیز آنچه امروز از خمینی شنیده میشود بارگاهی چند صد میلیون دلاری است که در چند کیلومتری آن میلیونها حاشیهنشین ایرانی در فقر و فاقه زندگی میکنند و بسیاری از کودکان آنها به جای رفتن به مدرسه به کار در خیابان یا روسپیگری مشغول هستند. میراث خمینی فهرستی از مرگ و سرکوب و تبعیض و تنفر و عقبماندگی را در خود جای میدهد: چند هزار زندانی کشتهشده در سال ۶۷، بیش از ده هزار مخالف کشتهشده در سالهای ۵۹ تا ۶۱ و چند هزار کشتهشدهی حزباللهی در سمت حکومت، بستهشدن صدها نشریه و روزنامه، زندانی شدن دهها هزار تن از مخالفان، شعارهای تنفرآمیز مثل «مرگ بر ضد ولایت فقیه»، «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسراییل» (شعار «مرگ بر شوروی» به فراموشی سپرده شده است و شعار «مرگ بر انگلیس» نیز گهگاه سر داده میشود)، حجاب اجباری، گشت ارشاد، گزینشهای ایدئولوژیک، نظارت استصوابی، امتیازات فقها و سپاهیان در حکومتداری و امتیازات آقازادهها و سردارزادهها در تجارت و کسب مدارک و بورسیههای دانشگاهی، قطع دست و پا و انگشتان و سنگسار، دادگاه انقلاب و ویژهی روحانیت، جنگ هشتساله با بیش از یک میلیون کشته و زخمی (که حداقل شش سال آخر آن قابل پرهیز بود)، ترور مخالفان در خارج کشور، تاسیس حزبالله لبنان، و بازگشت کشور از لحاظ توسعه به اواخر دههی پنجاه میلادی. همهی این نهادها و روالها برای نقض حقوق بشر، حکومت اقتدارگرا و تمامیتخواه برساخته شدند. در دوران یازدهسالهی حکومت خمینی، رشد اقتصادی کشور به طور متوسط در حدود منهای ۱/۳ درصد بود در حالی که متوسط رشد اقتصادی کشور در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷ حدود ۹ درصد بود. به جای رشد اقتصادی، جمعیت کشور در دوران خمینی سالانه حدود ۳/۹ درصد رشد کرد، در کشوری که با کمبود منابع آبی و فقدان تولید شغل مواجه بود. درآمد سرانهی ایرانیان که در سال ۱۹۷۶ حدود ۶۰۰۰ دلار بود در سال ۱۹۸۸ به حدود ۴۰۰۰ دلار رسید.
میراث کارتر کارتر در دوران ریاست جمهوریاش سیاست خارجی خود را مبتنی بر استیفای حقوق بشر در دنیا قرار داد و اسلامگرایان ایرانی با استفاده از همین سیاست و با مظلومنمایی و پوشیدن ردای معنویت و عدالت، قدرت را در ایران قبضه کردند. او پس از گروگانگیری تلاشش را برای آزادی گروگانها انجام داد اما اسلامگرایان شیعه میخواستند کسی مثل ریگان به قدرت برسد تا بتوانند با وی معامله کنند. صلح میان اسراییل و مصر از دستاوردهای مهم دوران کارتر است. در سیاست داخلی نیز هدف وی کاهش کسری بودجه و رشد اقتصادی بود. در این دوره، علیرغم پیامدهای ناشی از رکود سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ و بحران نفت، رشد اقتصادی ایالات متحده ۳/۴ درصد بود و بخش خصوصی بیشترین رشد اشتغال ماهانه را نسبت به دیگر روسای جمهور از ۱۹۵۰ به بعد داشت. اما کارتر بلافاصله بعد از پایان دورهی ریاست جمهوریاش مرکز کارتر را که مقر آن در آتلانتای جورجیا است تاسیس کرد. این بنیاد، دو هدف اجتماعی و سیاسی را به طور همزمان به پیش برده است: بسط دمکراسی و حقوق بشر در دنیا و ریشهکنی بیماری. این مرکز غیرانتفاعی که در سال ۱۹۸۲ تاسیس شد، سهم قابل توجهی در ریشهکنی دو بیماری «کرم گینهای» و «کوری رودخانه» در آفریقا و آسیا داشته است. از زمان شروع مبارزه با بیماری کرم گینهای در سال ۱۹۸۶ تا امروز تعداد مبتلایان از ۳/۵ میلیون مورد در بیست کشور به ۱۲۶ مورد در چهار کشور کاهش یافته است. بعد از ریشهکنی آبله این دومین بیماری است که به همت مرکز کارتر ریشهکن شده است. این بیماریها در جهان توسعهیافته دیگر قربانی نمیگرفتند اما در ملل فقیر (مثل غنا، اتیوپی، نیجریه، سودان جنوبی) سالانه صدها میلیون نفر را تحت تاثیر قرار میدادند. کارتر از سرمایهی سیاسی دوران ریاست جمهوری و بازنشستگی از این شغل در یک جامعهی آزاد و دمکراتیک جهت پیشبرد بهداشت جهانی در سه دههی پایانی عمر خویش بهره گرفت. کارتر فقط در این مقام به دنیا و کشورش خدمت نکرد. او در دوران جوانی یک افسر نیروی دریایی بود و در یک زیردریایی خدمت کرد. نقش دیگر کارتر و مرکزش، پیشبرد دمکراسی و حقوق بشر تحت عنوان برنامهی صلح بود. “مرکز کارتر” در یکصد انتخابات ملی، نقش ناظر بیطرف را در پنج قاره بر عهده گرفته است تا انعکاس خواست مردم در آرا، تامین و تضمین شود. “مرکز کارتر” در جنبشهای دمکراسیخواهانه همیشه در طرف مردم قرار داشته است. به عنوان نمونه کارتر در بهار عربی از کنارهگیری “مبارک” حمایت کرد. نظارتهای اخیر “مرکز کارتر” در انتخابات در کشورهای نپال، ماداگاسکار، کنیا، موزامبیک و تونس بوده است. فراتر از انتخابات، مرکز کارتر در پی تعمیق دمکراسی از طریق مشارکت مدنی افراد در سیاستگذاری عمومی، کمک به دولتها برای تاسیس موسسات تقویتکنندهی حاکمیت قانون، اجرای عدالت، دسترسی به اطلاعات و شفافیت حکومت بوده است. در حال حاضر “مرکز کارتر” برنامهای برای تقویت حکومت قانون و دسترسی به عدالت در لیبریا و جمهوری دمکراتیک کنگو در حال اجرا دارد. برنامهی دیگر در حال اجرای “مرکز کارتر” راهاندازی گفتگو میان کشورهای حوزهی آند با ایالات متحده است. این مرکز در حوزهی کاهش تنش میان سودان و سودان جنوبی نیز فعال بوده است. رهبری در جامعهی دمکراتیک و جامعهی استبدادی حاصل کار این دو رهبر را در پیش چشم خود بگذارید. رهبری که در یک دورهی چهارساله رییس جمهور بوده و به نحو نظارتپذیر، پاسخگو و قانونی بر کشور حکومت رانده چه خدماتی به کشورش و جامعهی جهانی کرده و رهبری که نمایندهی خدا بر روی زمین تلقی شده و به نحو مطلقه، فراقانون، نظارتناپذیر، و غیر پاسخگو حکومت کرده چه دستاوردی داشته است؟ به جای شعارها و فریادها بهتر است به کارنامهها نگاه کنیم. پنهانکاری از وجوه مشترک زندگی و رفتار رهبران در جوامع استبدادی است. بیماری خمینی سالها از مردم ایران پنهان نگاه داشته شد و تنها هنگامی که مُرد مردم از آن خبردار شدند. اما روسای جمهور امریکا قبل از نامزد شدن پروندهی پزشکی خود را در اختیار رایدهندگان قرار میدهند و اگر بیمار هم شوند مردم از آن خبردار میشوند. کارتر بعد از اطلاع یافتن از بیماری خود در یک کنفرانس مطبوعاتی آن را به اطلاع عموم رساند. غیر از مسألهی شفافیت، بیماری افراد مشهور مورد توجه رسانه ها قرار میگیرد چون جنبهی آگاهیبخشی و آگاهیافزایی دارد. طرفداران استبداد همیشه به مخاطبانشان میگویند رهبران مستبد چون قدرت مطلقه دارند میتواند کارها را سریعتر و موثرتر پیش ببرند و کشور با رهبران ابدی ثبات بیشتری دارد. اما آنها فساد و خودرایی و خشونت را موثرتر به پیش میبرند. در مقابل، کار رهبران در جامعهی دمکراتیک و آزاد با نظارتهای قانونی و آزادی رسانهها و دورهای بودن دشوارتر است و نمیتوان میانبُر زد اما نتیجه همیشه بهتر است.
Copyright: gooya.com 2016
|