چهارشنبه 9 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

نرگس محمدی بزرگ زن تاریخ ایران (ماهستیم نرگس)، احسان فتاحی

آید آن صبحی که، صبح ظالمان گردد غروب
پتک آهنکوب محرومان شود عمامه کوب!
فریاد کن نام آزادی را و صادقانه دیوانگی کن
که اکنون سکوت مردابیست از سکوت و سکون
عزمم دوچندان می‌شود وقتی من و تو، «ما» شود
در جمع، شورِ زندگی رمزِ صلابت، رَستگی
تا محو ظالم از جهان. این است حرف عاشقان
وقتی من و تو، «ما» شود عزمم هزاران می‌شود

همین که نامه بانو محمدی را مشاهده کردم، بازهم قلم بردست گرفتم
واشک‌های فراوانی ریختم، خیلی ناراحت شدم بخدااا
غم‌هایی که چشم‌ها را خیس نمی‌کنند...
به استخوان رسیده‌اند...
نمی‌دانم ازچه زجر وآزار واذیت خانم محمدی وسال‌ها زندان وزجرهای ایشان بنویسم. زیرابراستی که همه خود می‌دانید که بانو محمدی چندین سال در زندان ملایان داعشی صفت وبدور از انسانیت باشدید‌ترین بیماری‌ها به سر می‌برد.

من نمی‌دانم چرا جناب لاریجانی بدنش به لرزه نمی‌آید ووجدان خود رابخاطر انسانیت بیدار نمی‌کند.....!
راستی جناب لاریجانی
آخه چرا نمی‌شد اگر،
به جای اینکه در سینه کسی گلوله‌ای بنشانی
در قلبش..
گُلی..
می‌کاشتی...!؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خانم نرگس محمدی می‌گوید دلم برای فرزندانم تنگ وبی تاب است.

وجدانتان کجاست ریاست‌های قضائی‌ای ملایانی که دردادگاه‌های فرمایشی همانند قاضی صلواتی ومقیسه در عرض دو دقیقه ده‌ها نفر را به جوخه اعدام برده‌اید.

امیدواریم که أمثالی همچون این قاضی‌ها، روزگاری توسط ملت وخانواده‌های زندانیان سیاسی محاکمه شوند.

روزگار عجیبی است!

شرم بر ما باد که با سکوتمان مهر تأیید بر این اعمال سفاکانه می‌زنیم و نفرین بر قلب‌هایی که چون سنگ سخت شده و نفرین بر دست‌ها و قدم‌هایی که واسطه عمل سوء و شنیع جدا کردن خردسالان بی‌گناه از مادر هستند.»

و اف بر ستم و ستم گر خاصه که این ستم بر زنی که «مادر» است روا داشته شود! فعال حقوق بشرباشیم یا نباشیم انسانیت وجه ممیزه ماست و ارجمندی این مقام را نه در قول بلکه در فعل و عمل تجربه کرده‌ایم. آموخته‌ایم که زن بالقوه مادر است و تا این سرشت به مرتبه فعلیت درنیاید انگار گم شده‌ای دارد و این «مادری» نه امری اکتسابی بلکه فطری و ذاتی است و بانو «نرگس محمدی» یک مادر است! مادری که بیماری فلج عضلانی یادگار زندانی بودنش در بازداشت‌گاه اطلاعات این کشور اسلامی است و نامه دل نوشته‌اش خطاب به همه کس بود متأسفانه به عنوان مدرک جنایتی از جنایات این دوره حکومت بی‌اخلاقی و هرج و مرج و رواج منکر در کشور اسلامیمان باقی ماند.

بانو «نرگس محمدی» یک زن است که داستان وفاداری به شوهرش را در روزهای سخت حبس و زجر و آزار ملی- مذهبی‌ها در بازداشت‌گاه سپاه در یک دهه پبش باید جستجو کرد هم گام با دیگر زنان آزاده»!

بانو «نرگس محمدی» یک فعال حقوق بشر، حقوق زن و حقوق کودک است. اینک حکم ظالمانه‌ای که برای او صرفا به دلیل اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه در چارچوب وظایف شهروندی اعطا شده بود، به مرحله اجرا درآمده است.

بانومحمدی گفته بود: مدافع حقوق بشر بودنم را جرم تلقی کردند اما تلخ‌تر آنکه زن بودن و مادر بودنم را انکار نمودند. تا آن زمان که بمیرم و خاموش شوم اعتراض و گلایه خواهم کرد و فراموش نخواهم نمود. کودکانم سه ساله بودند که نیمه شب به خانه‌ام هجوم آوردند و کیانای عزیزم را که عمل جراحی شده بود با ناله و گریه و تن تب‌دارش از آغوشم کشیدند و به سلول افکندند. عزیزانم پنج ساله بودند و پدرشان از ایران رفته بود که سراغم آمدند. بچه‌ها دامنم را‌‌ رها نمی‌کردند که به دروغ به آن‌ها قول دادند که شب برمی‌گردم پیششان و بردند و حبس‌ام کردند و ۱۵ اردیبهشت سال پیش که فرزندانم را که در مدرسه بودند و ظهر به امید گشوده شدن در توسط مادرشان به خانه بازمی‌گشتند ناگهان ناامید پشت در بسته گذاشتند تا چون پدرشان از این سرزمین رخت بسته و رفتند و من از این مردان حکومتمدار دیندار می‌پرسم آیا آنچه با من و فرزندانم رواداشته‌اند کم است که اکنون اینگونه فرزندان کوچک و معصوم من را آزار می‌دهند؟ روان گفتم به روانی اشک‌های روی گونه‌هایم. ساده نوشتم به سادگی مهر مادرانه‌ام. سوگند خوردم که «دلم برای فرزندانم تنگ و بی‌تاب است.» گفتم: «دل کوچک فرزندان در غربتم برای من تنگ است.» افسوس هیچ‌کس نشنید و وقعی ننهاد. یک‌سال صبوری کردم شاید وجدانی در این سرزمین خفته‌دلان به درد آید، حاصلی نداشت و باز مهر مادرانه‌ام را انکار کردند. علی‌رغم میل و توان جسمی‌ام، راهی برایم نماند جز اینکه فریاد «مادر بودن» و دلتنگ بودنم را با اعتصاب غذا اعلام نمایم. شاید دلی به رحم آید، شاید شرم و وجدانی وجود داشته باشد، شاید این کین‌کیشی و ستم را پایانی باشد.

مانند سرب مذاب، قلب‌ها را می‌گذارد و مظلومیت ایشان، دل‌ها را مانند موم نرم می‌کند. روزگار عجیبی است! مردان را به بند می‌کشند و زنانشان را به اسارت می‌گیرند و فرزندان معصومشان را به گناه نکرده مجازات می‌کنند. شرم بر ما باد که با سکوتمان مهر تأیید بر این اعمال سفاکانه می‌زنیم و نفرین بر قلب‌هایی که چون سنگ سخت شده و نفرین بر دست‌ها و قدم‌هایی که واسطه عمل سوء و شنیع جدا کردن خردسالان بی‌گناه از مادرشان هستند.

پول نفت و مالیات مردم را خرج خرید شلاق مى کنند تا فرزندان این سر زمین را به جرم شادمانى حد زنند.

حاکمى که فکر مى کند با ایجاد رعب و وحشت مى تواند مردم را ساکت و دین خدا را گسترش دهد نه دین دارد و نه عدالت براى ادامه حاکمیت.

فرزندان این سر زمینِ گرفتار شده به بلاى جهالت حاکمان، حق زیستن دارند و هیچ کس یاراى گرفتن این حق طبیعى را ندارد.

در همه جاى دنیا حاکمان براى رفاه مردم خویش از هیچ کارى دریغ نمى کنند در کشور ما اما، براى آزار مردم از هیچ کارى دریغ نمى کنند.

به بهانه ایجاد امنیت راه را بر مردم مى بندند و با چوب و قمه بجان مردم مى افتند و هر آنچه را که لایق خودشان است به مردم حوالت مى دهند.
دین خدا را دستمایه فروتنى کنید نه فرومایگى.

و اما فقهاى دین شرمتان باد از سکوت ننگین امروزتان.

در ســـــــــــــــــــــــــــــــرزمیـن مـن...

زن و نفت تاریخ مشترکی دارند
نفت به استعمار انگلیس درامد
و زن به استعمار ملایان صیغه ایی
در سرزمین من
زن و نفت می‌سوزند
تا سرزمینم روشن و امن بماند...

سکوت در برابر ظالم اگر بد‌تر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست.
وقتی مبارزی دستگیر می‌شود، اولین قلبی که برای آزادی او می‌تپد قلب نزدیک‌ترین کس، یعنی مادر و بستگان است.

زندگی انسان، کتابی است از عشق و آزادی. قلبهای انسان‌ها با این کلمات بهم نزدیک می‌شوند و پیوند می‌خورند. اما درآنجا که آزادی و عشق را می‌کشند و دهان‌ها را می‌بندند، نوشتن تنها ابزار انسان برای فریاد است چرا که نمی‌توان آن را خاموش کرد، همچنانکه این فریاد در موسیقی‌های «اورتور اگمونت» بتهوون و «اتود انقلاب» شوپن و «خروس طلایی» کورساکف تا به امروز به گوش می‌رسد.

ازدیدگاه من سران نظام جمهوری اسلامی ایران از یزید وشمر بدترهستند.
هرکسی که درد‌ها وفریادهای مظلومانه بانو محمدی را بشنود باید به لرزه افتد خانم محمدی مادر دو فرزندمعصوم درحالی که محکومیت قبلی خودش را می‌گذراند که به حبس ده ساله دیگر محکوم شد ومن دور از وطن هاج و واج مانده‌ام که بزدلان حکومت ولایت فقیه همچون قاضی صلواتی و وزارت اطلاعات چرا لااقل نمی‌گذارند خانم محمدی با فرزندانش تماس داشته باشد باچه رویی به فرزندان بانو محمدی نگاه می‌کنند روزگاری مگر خودشان هم فرزند ندارند؟ فرزندان بانو محمدی در انتظار به آغوش رفتن مادر را دارند.

برای حکومتی که اسلام خمینی را وسیله ایی برای ارتکاب ببخشیدن به نقض حقوق بشرمی دانندمتاسفم و برای مردمی که به همه ساز این نظام می‌رقصند متاسفم غافل ازاینکه ساز این‌ها اعدام شکنجه وخفخان می‌باشد.

بانو نرگس محمدی درنامه خود به سران جمهوری اسلامی می‌گوید که: «من خواسته‌ای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانم ندارم. اگر خواسته بزرگ، نامعقول، غیراخلاقی، غیرقانونی و ضدامنیتی است بگویید و قانع‌ام کنید؟ اگر یک مادر که به‌زعم حکومتی مجرم شناخته شده، باید از شنیدن صدای کودکانش محروم شود، اعلام کنید، اگر نه به من مادر اجازه دهید تا صدای فرزندانم را بشنوم. مجازات ما زنان و مادران، حبس است نه محرومیت از شنیدن صدای عزیزانمان. انسان بودن ما را باور کنید».

پیشتراحمدشهیدگزارشگرویژه حقوق بشردرامورایران خواستارآزادی فوری نرگس محمدی زندانی سیاسی شدوکمیساریای عالی حقوق بشر، عفوبین الملل و گزارشگران بدون مرز نیز صدوراحکام سنگین برای نرگس محمدی را محکوم کرده وخواستارآزادی بی‌قیدوشرط او شدند.

نرگس محمدی مبتلا به بیماری ریه و فلج عضلانی است و به گفته پزشکان، عوارض این دو بیماری در فضای زندان و محیط‌های تنش‌زا تشدید می‌شود. او بار‌ها در زندان دچار شوک عصبی شده و در حالی که با دست‌بند و پابند به تخت بسته شده بود در بیمارستان بستری شده بود. گروهی از کار‌شناسان حقوق‌بشری سازمان ملل ضمن اعتراض به محکومیت تازه نرگس محمدی، خواستار آزادی فوری او شدند.

همچنین پیش‌تر سخنگوی کمیساریای حقوق‌بشر سازمان ملل‌متحد برای حقوق‌بشر روز جمعه ۳۱اردیبهشت طی بیانیه‌یی خواستار آزادی فوری زندانی سیاسی نرگس محمدی شده بود.

در بیانیه کمیساریای حقوق‌بشر آمده است: «ما از صدور حکم زندانی سیاسی، نرگس محمدی به ۱۶سال زندان، وحشت‌زده شدیم. خانم محمدی در حال حاضر در زندان اوین، محکومیت خود را می‌گذارند. ما بر این عقیده هستیم که این مدافع حقوق‌بشر در شرایط نیازمندی جدی پزشکی قرار دارد و بنا‌ به گزارش‌ها به او امکان دسترسی کافی به مراقبتهای تخصصی پزشکی که مورد نیاز او است، داده نشده است.

دفتر حقوق‌بشر سازمان ملل‌متحد و دیگر نهادهای حقوق‌بشری برای مدتهای طولانی از مقامهای رژیم ایران، خواسته‌اند که خانم نرگس محمدی را آزاد کنند، اما هیچکدام موثرواقع نشده است. محکومیت او بیانگر این است که در ایران بطور فزاینده تحمل دفاع از حقوق‌بشر پایین آمده است. ما از مقامهای رژیم ایران، مصرانه می‌خواهیم فوراً خانم نرگس محمدی را آزاد کنند و تمامی کسانی که صرفاً بخاطر دفاع از حقوق انسانی خود بازداشت شده‌اند آزاد شوند.

به امید آزادی بانو نرگس محمدی گرامی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016