پنجشنبه 10 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

گزارشی درباره مرگ مصطفی صفری، پناهجوی ایرانی که ۱۹ سال بلاتکلیف ماند، احمد پوری

مصطفی صفری بعد از ۱۹ سال زندگی سخت و غیرقانونی در هلند روز شنبه ۲۵ ماه جون سال ۲۰۱۶ در کمپ آلدن درگذشت.

مصطفی در ژانویه سال ۱۹۹۷ از دولت هلند تقاضای پناهندگی کرد و خیلی زود پرونده اش بسته شد.

" روز شنبه، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۶ ، مصطفی در کمپ پناهندگی آلدن بیهوش می شود و به کما می رود. سپس او را به بیمارستان منتقل می کنند. بنا به گزارش ها، قند خون او بسیار پایین بود و مغز او در حال حاضر آنقدر آسیب دیده بود که دکترها نمی توانستند او را نجات دهند.

به همین دلیل مصطفی بخاطر پیامدهای بیماریهایش و عدم رسیدگی مناسب دولت هلند روز شنبه در ۶۱ سالگی در بیمارستان درگذشت.
این غیر قابل درک است که دولت هلند با افراد بیمار اینگونه رفتار می کند.


مصطفی یک همسر، دو پسر و دو دختر در ایران دارد. او پول و درآمدی نداشت، اما سعی می کرد گاهی اوقات چیزی برای آنها ارسال کند.

مراسم تدفین مصطفی در روز پنجشنبه، ۳۰ ماه ژوئن ۲۰۱۶ در ساعت ۱۵:۰۰ در شهر هوخه فین Hoogeveen در Alteveerstraat 136 برگزار می شود. او به خاک سپرده شود."

از نامه خردا لاتر وکیل مصطفی

در زیر ترجمه ساده شده نامه وکیل مصطفی را می خوانید که بدرخواست من نظرش را در باره موکلش و رفتار دولت هلند نوشته است. سعی کرده ام اصطلاحات فنی را خیلی ساده تر بیان کنم ...

تقریبا محتوای کامل نامه را ترجمه کرده ام.

در سال ۲۰۰۹ او را در خیابان قربانی خشونت بی رویه خیابانی شد، و پایش از چندین جای مختلف شکسته شد. زخمی که هرگز التیام نیافت.
او از هپاتیت C، رنج می برد ولی هرگز بطور جدی درمان نشد. او از سیروز کبدی، ورم در هر دو پا و تمامی انواع عواقب دیگر رنج می برد.

ما از ۲۷ نوامبر ۲۰۱۳ تلاش کردیم بدولت هلند ثابت کنیم که اخراج او از نظر پزشکی غیر مسئولانه بود.

ما را به BMA (بخش پزشکی اداره تابعیت مهاجرت) رجوع دادند. آنها پرونده پزشکی او را رد کردند. بزودی روشن شد که دکتر BMA آنقدر از پرونده پزشکی او کم اطلاع بود که حتی نمی دانست کدام مشکلات پزشکی او روی همدیگر اثر دارند.

وکیل او در مارس ۲۰۱۴ بعد از مشورت با یک دکتر دیگر و ارائه نظر تخصصی او وزارت دادگستری را مجبور کرد که تصمیم گیری قبلی خود را پس بگیرند و با تجدید نظر در حکم قبلی پرونده را دوباره ارزیابی کنند.

در گزارشی که بعد از پنج ماه از طرف BMA (بخش پزشکی اداره تابعیت و مهاجرت که زیر مجموعه ای از وزارت دادگستری هلند است ) ارائه شد، تایید کردند که برخی از مشکلات او می تواند به مشکلات اورژانس و حاد پزشکی منجر شود. وزارت دادگستری مدعب بود که علیرغم این مشکلات او باید اخراج شود زیرا در کلینیکهای خصوصی در ایران، امکان درمان چنین مشکلاتی وجود دارد!

توضیح یک نکته مهم برای همه پناهجویانی که از طریق پرونده پزشکی می خواهند اقامت بگیرند.

در هلند تنها کسی می تواند اقامت پزشکی بگیرد که به دو شرط مهم دارا باشد.

یک: دکترهای متخصص هلند ثابت کنند که بیماری او حتما به مرگ او منتهی خواهد شد.

دو: در کشوری که پناهجو از آن فرار کرده است امکان درمان او از نظر پزشکی و تکنولوژی موجود وجود ندارد!

اگر کسی مدعی شود که هزینه پرداخت بیمارستانهای گرانقیمت خصوصی را ندارد، دولت هلند می گوید ما نمی توانیم هزینه پزشکی تمامی فقرای جهان را بپردازیم، و این امر مسئله ما نیست...

به همین دلیل می گفتند که مصطفی علیرغم مشکلاتی پزشکی که داشت باید به ایران برگردد زیرا در ایران امکان مداوا و درمان چنین مشکلاتی موجود داست!

وکیلش می نویسد: هرگز موکل من نمی تواند به ایران برود زیرا وضعیت او بقدری حاد است با صندلی چرخدار حرکت می کند و هرگز نمی تواند هزینه بیمه های خصوصی یا بیمارستان خصوصی را برای درمان مشکلاتش بپردازد.

در اکتبر ۲، ۲۰۱۴ بخاطر شکایتی که وکیلش کرده بود، جلسه شنودی برگزار شد که در آن جلسه با توجه به ماده ۳ و ۲ EVRM (کنوانسیون حقوق بشر اروپا) وکیلش دولت هلند را مسئول جان او قلمداد کرد. زیرا زندگی یک انسان در خطر بود.

دوباره دولت هلند بدون ارائه دلایل کافی پرونده او را رد کرد و وکیلش مجبور شد دوباره به دادگاه شکایت کند.

جلسه دادگاه در شهر زووله دو بار کنسل شد زیرا مصطفی در بیمارستان بستری بود. جلسه سوم در ۱۸ اوت ۲۰۱۵، برگزار شد. او را با اتوبوس ویژه و صندلی چرخدار از کمپی که در آن زندگی می کرد به دادگاه آوردند. به نوعی اقامت او در کمپ غیرقانونی بود زیرا پرونده او سالهای بود که بسته شده بود و او را به خیابان رها کرده بودند ولی حالا او نمی توانست در خیابانها و تنهایی زندگی کند.

دکتر BMA تلاش کرد صلاحیت پزشکی کسانیرا که در باره مصطفی گزارش داده بودند رد کند. ولی او متوجه نبود که همه متخصصانی که در باره مصطفی گزارش نوشته بودند، در واقع بطور رسمی بانک اطلاعاتی پزشکان ثبت شده بودند...

در این میان وضعیت او روز بروز بدتر می شد و بدون کمک دیگران نمی توانست به حیات خود ادامه دهد...

در ۲۱ آگوست ۲۰۱۵ دادگاه توصیه کرد که BMA (بخش پزشکی اداره تابعیت و مهاجرت که زیر مجموعه ای از وزارت دادگستری هلند است ) در حکم ۱۲ آگوست ۲۰۱۴ خود تجدید نظر کند.

اما هیچ اتفاقی نیفتاد.

پس از شکایت وکیل در ۱۴ مارس ۲۰۱۶ نامه از اداره تابعیت و مهاجرت از طریق دادگاه دریاقت کردم که در ۴ سپتامبر ۲۰۱۵ نوشته شده بود، که در تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۱۶ به دادگاه فاکس شدبود. در آن IND به مسائل پزشکی وی علیرغم اینهمه مدرک توجه لازم را نکرده بود و بجای جواب دادن به مدارک ارائه شده پزشکی به جدل با وکیل پرداخته بود!

در واکنش به نظر دکترها های اداره تابعیت و مهاجرت دو باره وکیل نظر پزشکان متخصص دیگر را ارائه می کند که معتقدند:

بیماریهای کبد و جگر و هپاتیت C، درمان نشود، مشکلات او بیشتر خواهد شد. اگر مواد سمی که بدن او تولید می کند به اندازه کافی از بین نرفته اند، در نتیجه می تواند به مغز او آسیب برساند. این امر می تواند به انسفالوپاتی، بی تفاوتی، اغتشاش ذهنی و کما رفتن منجر شود.

در هفتم ماه جاری یعنی ژوئن از طرف مسئولین کمپ پناهندگی COA اسناد بیشتری در رابطه با مشکلات اورژانس او به اداره تابعیت و مهاجرت ارسال شد.
با این حال، هیچ پاسخی به این درخواست ارائه نشد!

با وجود اینهمه مشکلات زیاد اداره تابعیت و مهاجرت در تسریع رسیدگی به پروسه پناهندگی او هیچ کاری نکرد! به همین دلیل وکیلش سعی می کند علاوه بر پروسه پزشکی از طریق ماده ۸ کنوانسیون اروپایی برای موکلش اجازه اقامت دریافت کند. در نوزدهم ماه می ۲۰۱۶ درخواست جدید به اداره تابعیت و مهاجرت ارسال می شود، اما پس از آن تا به امروز حتی تاییدیه دریافت نامه وکیل را نفرستاده اند تا چه رسد به بررسی محتوایی پرونده بپردازند!

روز شنبه، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۶ ، مصطفی در کمپ پناهندگی آلدن بیهوش می شود و به کما می رود. سپس او را به بیمارستان منتقل می کنند. بنا به گزارش ها، قند خون او بسیار پایین بود و مغز او در حال حاضر آنقدر آسیب دیده بود که دکترها نمی توانستند او را نجات دهند.

به همین دلیل مصطفی بخاطر پیامدهای بیماریهایش و عدم رسیدگی مناسب دولت هلند روز شنبه در بیمارستان درگذشت.

این غیر قابل درک است که دولت هلند با افراد بیمار اینگونه رفتار می کند.

مصطفی یک همسر، دو پسر و دو دختر در ایران دارد. او پول و درآمدی نداشت اما سعی می کرد گاهی اوقات چیزی برای آنها ارسال کند.

مراسم تدفین مصطفی در روز پنجشنبه، ۳۰ ماه ژوئن ۲۰۱۶ در ساعت ۱۵:۰۰ در شهر هوخه فین Hoogeveen در Alteveerstraat 136 برگزار می شود. او به خاک سپرده شود.

تا اینجا ترجمه نامه وکیل مصطفی بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


توضیحات خودم (احمد پوری)

مصطفی به اتهام خلاف کاری به زندان افتاده بود. بعد از مدتی از طریق سایر پناهجویان در زندان تلفن مرا پیدا کرده بود و با من تماس می گرفت. مدتها از زندان زنگ می زد و گزارش وضعیت بچه های زندانی را به سازمان پرایم منتقل می کرد. برای او وکیلی پیدا کردم بتواند او را از زندان بیرون بیاورد. سرانجام او آزاد شد و یک روز دیدم که وارد سازمان پناهندگی پرایم شد. نشست تا همه رفتند. گفتم خیلی دیر شده باید کمی عجله کنی. گفت عجله ای ندارم زیرا جایی ندارم که بروم، از زندان بطور مستقیم آمده ام که در سازمان پرایم بمانم!...

پرایم سازمان پناهندگی است خوابگاه غیرقانونی ها و بی خانمانها نیست... علاوه بر این گفتم که یک نفر از یوگسلاوی سابق که غیرقانونی بود، مدتها بود که در پرایم زندگی می کرد و در تمیز کردن پرایم و رسیدگی به مراجعین به نحو احسن کمک می کرد. به همین دلیل مطلقا به نفر دوم نیازی نبود.

بهتر است بینهایت خلاصه در باره یوهان استویچ توضیح دهم. او زمانیکه دانشجو بود در سالهای ۱۹۶۰ قهرمان شطرنج یوگسلاوی بود برای مسابقات دانشجویی جهانی به پراگ آمده بود، از آنجا به فرانسه پناهنده می شود. در فرانسه در مسابقات تیراندازی نیز اول می شود. در لژیون خارجی ها در ارتش فرانسه کار می کرد... او را به ماموریتهای نظامی بینهایت مشکل فرستاده بودند که از همه خطرات جان سالم بدر برده بود... سرانجام در جنگ اروپا و آمریکا با یوگسلاوی از او خواسته بودند که در جنگ علیه یوگسلاوی شرکت کند و او قبول نکرده بود. به همین دلیل اقامت فرانسوی او باطل شد و از کارش و از کشور فرانسه اخراج شد... او بعنوان یک انسان غیرقانونی به هلند آمده بود... در یک برنامه تلویزیونی یکبار بسیار خبر ساز شد زیرا زمانیکه او بدون سرپناه در خیابانها آواره و سرگردان بود روزی تیمان بزرگترین شطرنج باز تاریخ هلند که بعد از کاسپاروف و کارپوف نفر سوم جهان بود، با ۲۰ نفر همزمان شطرنج بازی می کرد... در نهایت حیرت همگانی در مقابل دوربین های تلویزیون تیمان در این بازی از ۱۹ نفر برد ولی به یک فرد ناشناس بی خانمان باخت! او یوهان استویچ بود!... او یک انسان واقعا استثنایی بود. شاید روزی در باره زندگی او هم چیزی بنویسم ... مهم این استکه ما بدانیم این نظامهای حاکم بر اروپا چگونه این انسانهای توانا را به آشغال زاید اجتماعی تبدیل می کنند و در دوران رفاه جهانی شدن آنها را به زندگی موش واره ای در خیابانها وادار می کنند!...

در هر حال مصطفی برای چند روز آمد، و هشت سال در پرایم باقی ماند و بطور پنهانی در پرایم زندگی کرد.

پرنسیپ من از روز اول این بود که برخلاف تمامی سازمانهای غیر دولتی یا "ان جی او" ها در پرایم هیچکس حق ندارد بابت کارش پولی دریافت کند. همه داوطلبانه کار می کنند. سازمان پرایم برای استقلال تفکر و نقد تیز سیاستهای بیگانه ستیز دولت هلند هرگز یک سنت از دولت هلند سوبسید دریافت نکرده است. این امر در اغلب مصاحبه های من در رسانه های هلندی منعکس شده است.

تابحال پرایم از طریق کمکهای مالی انسانهای خوب هلندی دوام آورده است. تعداد انگشت شماری ایرانی هم بویژه در سالهای اخیر به پرایم ماهیانه بطور متوسط در حدود ۱۰ اورو کمک مالی می کنند.

با چنین وضعیتی ما در جلسه هئت مدیره پرایم تصمیم گرفتیم به مصطفی هر ماه ۱۰۰ اورو پول توجیبی بدهیم. در عین حالیکه تمامی هزینه های زندگی روزانه او از طریق پرایم پرداخت می شد. او از تمامی امکانات فاکس، تلفن، اینترنت،آب و برق و غذا... برایگان استفاده می کرد.

بعد از هشت سال سرانجام روزی رسید که ما می بایست ساختمانی را که یک کلیسا بطور مجانی در اختیار ما گذاشته بود ترک کنیم زیرا بحران اقتصادی در راه بود و کلیسا می خواست آن ساختمان سه طبقه با امکانات زیاد را بفرودشد...

دیگر کسی نبود که ساختمان مجانی با آنهمه امکانات را در اختیار ما بگذارد. علاوه بر آن تعداد کسانیکه به سازمانهایی مثل ما کمک مالی می کردند روز بروز کمتر می شد... بنابراین باید به جایی بسیار کوچکتر و محدوتر و ارزانتر نقل مکان می کردیم. و امکان داشتن چند اطاق اضافی موجود نبود.

می دانستم که مصطفی همچون غریقی به من چسبیده و مطلقا نمی خواهد واقعیت را به بیند و با بشنود و مهمتر از آن خودش را آماده تغییرات نمی کرد.

هر کسی که خواسته بود با او در این باره حرف بزند دعوا کرده بود. تا اینکه روزی رسید که ما می بایست آنجا را ترک می کردیم.

در نهایت تاسف او به شیوه ای بسیار بد و تلخ از سازمان پرایم و از ما جدا شد و رابطه ما قطع شد.

من وضعیت او را درک می کردم ولی کاری را که ما برای او انجام دادیم هرگز در اروپا هیچ فردی و سازمانی جرئت نمی کند انجام دهد. ۸ سال در دفتر کار ما زندگی کرد و هر ماه هم ۱۰۰ اورو پول توجیبی دریافت کرد! یک توضیح کوتاه ضروری است. کسانیکه در هلند اقامت پناهندگی می گیرند و حقوق بیکاری دریافت می کنند اگر تمامی هزینه های زندگی آنها را کمک کنی حتی ماهی ۱۰ اورو برای آنها پول تو جیبی باقی نمی ماند!

با این وجود من همواره به وکیلش کمک کردم تا او را هر طور شده به کمپ پناهندگی ببرد و در صورت امکان برای او اقامت پناهندگی یا انسانی بگیرد.

واقعیت این استکه کاری را که وکیل او کرد بطور مطلق هیچ وکیلی در هلند انجام نمی دهد. نه توان تخصصی و ذهنی اش را دارند و نه قدرت ایدئولوژیکی و نه اینکه حاضرند مجانی برای موکلشان کار کنند!

در هلند برای هر پرونده ای دولت به مدت هشت ساعت به وکیل پول می پردازد. اگر وکیلی در عرض هشت ساعت کار نتواند به موکلش اقامت بگیرد فورا در نامه ای به موکلشان می گویند: می بخشی که خبر خوبی برایت نداریم دیگر کاری از دست ما ساخته نیست می توانی پرونده ات را ببری! ... بزبان دیگر هلند دارد کم کم مثل آمریکا می شود. کسی که پول ندارد نمی تواند به حقش برسد! ...

در کل هلند تنها این وکیل است که اگر لازم شد بطور پرنسیپی حتی دویست ساعت مجانی کار می کند!...

در مورد مصطفی هم همینکه توانست او را مدت هفت سال در کمپ نگهدارد یک شاهکار بود...

اگر او به خیابانها رها می شد این وضعیت سالها پیش برایش اتفاق می افتاد... در هر حال ما تمام توان خود را براساس پرنسیپهای انسانی مان انجام دادیم تا در صورت امکان زندگی او را نجات دهیم.

یک چیز را باید بگویم. مصطفی مانند هر انسانی نکات مثبت و منفی بسیار داشت بعضی ها شایعاتی در باره او منتشر کرده بودند، ولی در مدت هشت سالی که در پرایم زندگی کرد هرگز دست کجی نداشت و یک سنت کسی گم نشد. بسیار صادق و درست زندگی کرد و من همواره به او اعتماد می کردم.

در باره پرونده سیاسی او واقعیت این بود که کیس بسیار ضعیف و غیرقابل دفاعی داشت. پرونده ای که ۱۹ سال پیش جواب نگرفته پرواضح است در اروپایی که هر روز با سرعت باورنکردنی به سمت راسیسم و نئوفاشیسم حرکت می کند چنین پرونده هایی جواب نخواهند گرفت... اینگونه افراد در نهایت تاسف نمی خواهند واقعیت را قبول کنند و راه دیگر را امتحان کنند...

همانطوریکه وکیلش نوشته و تمام تجارب من نشان می دهد دیگر در اروپا از حقوق بشر برای پناهجویان خبری نیست... سالهاست که دیگر به کسی بدلایل انسانی اقامت پناهندگی نمی دهند... بدتر از آن خیلی ها را دیده ام که دولت هلند بخاطر هزینه بالای مداوی آنها از زندان بیرون کرده است تا فورا در خیابانها بمیرند و هزینه بیمارستان و مرگ آنها به گردن دولت نیفتد!

در مورد مصطفی هم متاسفانه دولت هلند نهایت تلاشش را کرد تا خود را به ندیدن مشکلات او راضی کند و مراقبت لازم را از بعمل نیاورد!

می توان او را یکی از قربانیان سیاستهای سختگیرانه دولت هلند بحساب آورد.

دولت هلند مدتهاست که به حرف حتی دکترها که متخصص بی طرف هستند گوش نمی کند! بلکه چندتا دکتر استخدام کرده است که اساسا بنام دکتر متخصص سیاستهای دولت را تایید می کنند! تقریبا به همه کسانیکه مشکلات جدی پزشکی دارند این پزشکانی که در خدمت اداره تابعیت و مهاجرت هستند گواهی می دهند که می تواند بمدت چند ساعت سوار هواپیما شود! بزبان دیگر می تواند به کشورش اخراج شود!

به همین دلیل سازمانهایی مثل ما یا وکلای بی نظیری مثل وکیل مصطفی سعی می کنند موکلشان را به پیش دکترهایی غیر از دکترهای اداره تابعیت و مهاجرت ببرند تا در صورت امکان دولت را وادار به عقب نشینی کنند...

در این باره بعدا مفصل تر خواهم نوشت...

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

امیدوارم کسانیکه خودشان را دوستان مصطفی می نامیدند حداقل فردا ساعت سه در مراسم تدفین او شرکت کنند و نسبت به دوستشان و کسیکه در تنهایی و با مشکلات بسیار زندگی کرد، ادای احترام کنند.

متاسفانه من نمی توانم خودم شرکت کنم زیرا همه کسانیکه با من در ارتباط هستند می دانند که از روز پنجشنبه گذشته که در زیر باران شدید تظاهرات داشتیم چنان سرما خورده ام که تا بحال چندین مصاحبه با رسانه ها را و تمامی قرارهایم را لغو کرده ام ... حتی بدفتر کار سازمان پرایم نرفته ام... علیرغم این وضعیت دیشب تا ساعت ۶ صبح بیدار ماندم تا از میان ده ها هزار عکس چند عکس او را پیدا کنم. خوشبختانه توانستم عکس های فوق را پیدا کنم. یکبار یکی از دوستانم که در بلژیک زندگی می کند و فیلم بردار است از زندگی او فیلمی ویدئویی ساخته بود... اگر او را پیدا کردم سعی می کنم ویدئو زندگی مصطفی را در صفحه سایت سازمان پرایم منتشر کنم.

امیدوارم مراسمی در شان یک انسان باارزش در مورد او بعمل آید.

وکیل مصطفی سفارش داده یک دسته گل خوب به مراسم او ببرند.

پیوند این یادداشت در [صفحه فیس بوک من]

با آرزوی صبر و بردباری برای خانواده محترم مصطفی صفری.

با احترام
احمد پوری - هلند


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016