گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 مرداد» یک ارزیابی کوتاه حول مبرات و مضرات شبکههای اجتماعی، فریبا عادلخواه4 تیر» مهاجران افغان، محموله های بی نام و نشان! فریبا عادل خواه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اندر حکایت بورکینی و برزخ سیاستمداران فرانسه، فریبا عادلخواهمگر نه اینکه تجدد غربی همیشه از قانون حق آزادی فردی تا جائی که به آزادی غیر آسیبی نرساند حمایت کرده و به آن بالیده است. ولی امروز با هیاهوی به راه افتاده در رسانهها حول این پوشش جدید ساحلی، معلوم نیست که بورکینی پوشان در سواحل مدیترانه، مخل آزادی چه کسی هستند
بورکینی ترکیبی لغوی است بر گرفته از دو کلمه مایو دو تیکه یا همان بیکینی، و بورقه که پوشش رایج اما نه همه گیر زنان افغان است. بطور خلاصه این اصطلاح جدید اشاره به نوعی لباس آب تنی، و به قول افغان ها آب بازی دارد که مورد استفاده زنانی است، بویژه مسلمان که یا نمی توانند و یا اینکه نمی خواهند از مایو برای رفتن به دریا استفاده کنند. مخترع آن یک زن لبنانی ـ استرالیائی است، خانم عاهده زانتی که در کنار شم تجاری اش که به سال ۲۰۰۴ در استرالیا به ثبت رسید و باید به آن آفرین گفت، همزمان امروز به ناجی گروهی از زنان بدل گشته است. در واقع به لطف این ابتکار است که بسیاری از زنانی که در گذشته به دلایل اعتقادی، خانوادگی و یا فرهنگی نمی توانستند به ساحل دریا روند، امروز می توانند با حفظ شئونات لازم و نیز همراه با احترام به قوانین شیک پوشی و مصرف! خود را مانند زنان دیگر و در کنار آنها به آب زده، به اسکی نوتیک بپردازند و یا بر روی شن های گرم ساحل دریا بازی کنند و از نعمت بی بدیل این شگفتی طبیعت در فصل تابستان بی نصیب نمانند. این سومین بار است که فرانسه با دغدغه حفظ سکولاریسم و دمکراسی نسبت به پوشش زنان مسلمان عکس العمل نشان می دهد. دو مورد قبل یکی در رابطه با نقاب بود یا حجاب کامل که تمام بدن و نیز وجه و کفین را می پوشاند و دیگری ممنوعیت نشانه های دینی در مدارس دولتی. من به شخصه وقتی بحث لایحه قانونی محدودیت روبنده در فرانسه شد، از آن دفاع کردم! و هنوز هم به حمایت خود از این ممنوعیت پایبندم. بدون توجیه باید بگویم که چیزی بدتر از آن نیست که چشمان زیبای مخاطب خود را نبینی! چرا که فعل دیدن را تابع حق و تکلیف می دانم. یعنی فقط وقتی می توانیم به دیگری نگاه کنیم که بگذاریم نگاهمان کند. در واقع سنگر گرفتن پشت نقاب را شبیه چشم چرانی می دانم که نوعی تعدی است به حقوق دیگران. در مورد ممنوعیت حذف نشانه های دینی در مدارس اما باید گفت که موضوع فقط شامل مسلمانان نمی شد و نیز فقط در رابطه با مدارس دولتی قابل اجرا بود (و نه دانشگاه) و نه در مدارس خصوصی که تابع قوانین خاص خود هستند. هرچند با این قانون نزدیک بود که سوادآموزی دختران بسیاری قربانی شود که به خیر گذشت! زیرا نه تنها تعداد دختران با حجاب بسیار کم بود، بلکه جامعه مسلمان فرانسه با سعه صدر راهش را هر چند پر هزینه بود پیدا کرد (ایجاد مدارس خصوصی، یافتن الگوهای جدید پوشش برای دور زدن قانون، مذاکره با مدیران مدارس در سطوح محلی و نیز رها کردن حجاب بطور مقطعی و در دوران دبیرستان). و امروز با بحثی جدید مواجه هستیم حول ممنوعیت بورکینی در ساحل دریا، که با همان هدف مدیریت اسلام گرائی و مقابله با آن طرح میشود هر چند در فضائی آلوده تر از گذشته. بدون شک هیچکس نمی خواهد مشکلات جامعه فرانسه را در شرایط بحرانی کنونی بعد از اتفاقات ماه های اخیر، بخصوص فاجعه قتل عام دیسکوتک بتکلان در پاریس، دروکردن اسفناک راهپیمایان در جشن ۱۴ ژوئیه توسط یک راننده با کامیون در نیس، ذبح یک کشیش با حمله به کلیسا کوچکی در حومه جنوبی شهر روان و اثرات روانی انها را نادیده بگیرد. و هیچ کس از تاثیر این وقایع بر روی تشدید احساسات اسلام هراسی و ضرورت مبارزه با آن غافل نیست. اما میزان و عمق این مشکلات هم چیزی در رابطه با ملاک اندازه گیری تهدید بورکینی به ساحت دمکراسی به ما نمی گوید! و نه همچنین در رابطه با اینکه چگونه ممنوعیت بورکینی در ساحل دریا در عرض دو ماه امکان "مبارزه با اسلام گرائی افراطی" را آنطور که شهرداران فرانسه، با حمایت آقای نخست وزیر این کشور، مانوئل والس، مدعی هستند را می دهد، وقتی سال ها سیاست گذاری با شکست مواجه شده است! اما دخالت حکومت در نوع پوشش زنان مسئله جدیدی نیست و مسبوق به سابقه می باشد. به عبارتی در تاریخ پوشش زنان را مردان انتخاب کرده اند و خاص جوامع مسلمان یا توسعه نیافته، حکومتهای غیردمکراتیک و عامرانه، و یا باز اقشار متجر نیست، والله نیست! همانطور که خانم کاتلین پارکر در مقاله بسیار زیبا و پر نغزشان در روز ۱۶ اوت در واشنگتن پست به آن اشاره کردند، در آمریکا در ایالت آتلانتا در سال ۱۹۲۰، حدودا صد سال پیش، قد و اندازه لباس زنان بطور کلی و نیز لباس ساحل آنها را، مردان در مجالس قانون گذاری رقم می زدند. و در مرحله ای سر پیچی از این قانون، که بطور دقیق یکی چند اینچ بالای قوزک پا را به عنوان خط قرمز نشانه زده بود، باعث پرداخت مالیات و حتی مستوجب مجازات زندان میشد. چنانچه حکایت خانم لوئیز روزین، داستان نویس معروف این کشور سر زبانهاست که روزی به دلیل بر ملا شدن زانوهایش بازداشت میشود و به جای پرداخت مالیات، زندان را بر میگزیند اما نه برای گرفتن حق نشان دادن زانوهای خود! نه! به زندان می رود که بگوید، که تحمل محبس به مراتب راحت تر از تحمل قوانینی است که نه تنها مردان به تنهائی برای پوشش زنان می نویسند، بلکه آن را با زور چماق و مجازات تحمیل میکنند. مشکل اصلی در ممنوعیت بورکینی، با دلیل قانع کننده باشد و یا بدون آن، دقیقا همین است که در امتداد قوانین یک جانبه و عامرانه ای است که همیشه به شکلی تبعیض آمیز تحمیل شده است، خواه برای نجات دمکراسی باشد. در واقع در قرن بیست و یکم هستیم قرن انفجار رسانه ها، اما باید گفت که هر چه بیشتر قوانین بر روی زنان تمرکز کرده باشد کمتر صدای انها شنیده می شود و بیشتر به حاشیه رانده شده اند. به عبارتی باید گفت که نه تنها کمتر تریبون را به دست زنان مسلمان داده ایم که از جایگاه خود، مشکلات و نیازاتشان بگویند، بلکه با رسانه ای شدن و سیاسی شدن مقوله پوشش زنان، مسئله پیچیده تر و موضوع مسخ شده است. در کنار اینهمه متخصص اسلام سیاسی، سلفیسم حجاب.... حالا باید متخصصان بورکینی را هم به ان اضافه کنیم! بدون اینکه در این وانفسا رهبر ارکستر داشته باشیم، چرا که هر کسی از ظن خود شد یار من. لازم به یاد آاوری است که نوشته ها حول مقوله حجاب زنان، به مثنوی هفتاد من کاغذ شبیه است! اما اینکه این همه جوهر را برای پاسخ گفتن به چه سوالی و یا چه نیازی هدر دادیم سوالی است که بی جواب خواهد ماند. بدون شک رویکرد صرفا دینی به مقوله پوشش زنان و مقابله با ان روی دیگر همان سکه منطق دینی است که حکومت سکولار سعی در مبارزه با ان دارند. به عبارتی چه تفاوتی است میان ممنوعیت بورکینی برای استحکام دمکراسی، و یا تحمیل ان برای نجات دین. در هر دو حالت این حوزه قدرت است که به شکل انحصاری تعریف یک مکتب فکری و نیز وسیله شکوفا شدن انرا به دست گرفته است و بر اساس ان زنان را از حق انتخاب به شکلی عامرانه و نیز تبعیضانه محروم کرده است. ناگفته نماند، مگر نه اینکه تجدد غربی همیشه از قانون حق آزادی فردی تا جائی که به آزادی غیر آسیبی نرساند حمایت کرده و به آن بالیده است. ولی امروز با هیاهوی براه افتاده در رسانه ها حول این پوشش جدید ساحلی، معلوم نیست که بورکینی پوشان در سواحل مدیترانه، مخل آزادی چه کسی هستند (ماهی ها شاید!) به هر حال تاریخ است وکوله بار طنزهایش که بی نظیر است حتی اگرگاهی نه خنده که خنده درد را باعث شود. آنچه در گیر و دار این تنشها نباید فراموش کرد اینست که از طرفی مقوله اسلام گرایی به حضور اجتماعی زنان گره خورده است، حتی اگر از ورای رویکردهای متفاوت باشد چرا که یکی از سر مهر و دیگری جنگ، یکی در حمایت و دیگری در رقابت به مقوله زنان مسلمان پرداخته است. و هیچ مکتب فکری و سیاسی به نظر به دلیل چالشهائی که ایجاد کرده تا این اندازه باعث به میدان آمدن زنان نشده باشد. و از طرف دیگر و با تکیه به تجربه زنان مسلمان در فرانسه باید گفت که آزادی و احترام به حقوق زنان مقوله پیچیده ایست و به هر حال کافی نیست فقط بگوئیم "بانو نمیر سکولاریسم میاد و پشت بندش هر چی که خواستی میاد"! کوتاه سخن، و همانطور که اشاره شد به نظر رتق و فتق تاریخی پوشش یا همان دامن زنان، امروز به معضل سیاستمداران شرق و غرب تبدیل شده باشد که این شاید از خاصیتهای این دامن است و یا از معجزاتش! مگر نه اینست که به پشتوانه یک حدیث گفته شده که "از دامن زن مرد به معراج می رود". اما شاید باید تکمله ای به آن اضافه کرد! از دامن زن مرد به معراج می رود اما... نه همه جا و نه همیشه! و گاهی هم در دام این دامن افتاده و در قعر برزخ سقوط میکند، برزخی که گوئی این روزها نصیب سیاستمداران فرانسه گشته است. اصلا ایکاش بیخیال دامن شویم امروز. مگر نه اینست که معراج این روزهایمان را مدیون ضرب پای کاری و کلیدی کیمیا علیزاده هستیم و ممنون او. راستی این نازنین دامن هم که نداشت! داشت؟ انشاءالله که داشت. Copyright: gooya.com 2016
|