دوشنبه 8 شهریور 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

آقاى پورمحمدى! از افتخارات ديگرتان نيز ما را بهره مند كنيد!؛ ف. م. سخن

از شنيدن سخنان حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا مصطفى پورمحمدى، وزير فعلى «داد»«گستر»ى آقاى حسن روحانى و يكى از اعضاى «هياتِ موسوم به مرگ» در سال ١٣٦٧ واقعا لذت بردم. اى كاش همه ى صاحب مقامان جمهورى اسلامى به اندازه ى ايشان رو راست، صادق، و صريح بودند. ايشان در مورد حوادث سال ١٣٦٧ و نوار صداى آيت الله منتظرى به صراحت فرمودند:
«افتخار مى كنيم دستور خدا را در باره منافقين اجرا كرديم!»

gooya0202.JPG

من به نوبه ى خود پاسخ اغلب سوالات خود را در باره ى سال ١٣٦٧ از همين گفتار جناب پورمحمدى دريافت كردم.

اولا دانستم كه اتفاقات سال ١٣٦٧ از روى اشتباه و ندانم كارى و عجله و شتاب و يا بر خلاف اسلام عزيز و حكم امام راحل نبوده.

ثانيا دانستم دستور حضرت امام، عين دستور خداوند عالميان بوده.

ثالثا اطمينان پيدا كردم كه هيچ افراطى در مجازات زندانيان سال ١٣٦٧ نشده و بر خلاف نظر حضرت امام راحل كارى صورت نگرفته.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ديگر بيشتر از اين چه مى خواهيم در مورد چگونگى تصميم گيرى و اجراى اين كشتار اسلامى بدانيم؟ بر اين موضوع، هم آقاى پورمحمدى و هم، چند تن ديگر از قضات مرگ صحه نهاده اند و هر گونه شك و شبهه و امكان تندروى در اجراى حكم حضرت امام را از ميان برده اند.

يعنى ما امروز مى دانيم، جمهورى اسلامى، براى از بين بردن منافقان، كه همان مجاهدين خلق ايران باشند، اصولا نياز به تشكيل محكمه و شنيدن دفاعيات متهم و صدور راى بر اساس قوانين موضوعه و تحمل تقاضاى استيناف و اعتراض به راى صادر شده ندارد و كافى ست طرف بگويد من مجاهد خلق هستم، يا اصلا مجاهد خلق نيستم ولى مجاهدين خلق را دوست دارم، يا از نظر فكرى مخالف آن ها نيستم، بعد با همين يك جمله او را به طور شرعى بكشيم. آن هم نه مجاهدين خلق امروز را كه خودشان هم سياست هاى مجاهدين خلق را از سال ٥٦ تا سال ٦٠ قبول ندارند و اين برهه ى زمانى را از صفحات تاريخ مجاهدين خلق ايران كنده و دور انداخته اند؛ بلكه مجاهدين سال ٥٦ تا سال ٦٠ كه حداقل اين چهار سال لفظ امام از دهان شان نمى افتاد و براى حفظ اين حكومت دست به هر كارى از جمله افشاى طرح ترور خمينى در بيمارستان قلب و افشاى طرح كودتاى نوژه مى زدند و حتى براى اولى ويژه نامه اى كه دقيقا شرح مى داد چگونه موضوع ترور را كشف كرده اند و به اطلاع حكومت رسانده اند منتشر مى كردند. حتى اگر گوينده ى اين جملات، در زمان دستگيرى يك نوجوان پانزده شانزده ساله مى بود، بايد در جا كشته مى شد. آقاى پورمحمدى تكليف ما را با اين موضوع مشخص كرد و اين همان چيزى بود كه ما به دنبال آن بوديم.

اكنون، كه جناب پورمحمدى تحت تاثير صداى آيت الله منتظرى به هيجان آمده اند و بر چهره ى سنگى شان در اثر عصبانيت خون دويده و داغ شده و واقعيت ها را همان طور كه هست و بدون پيچ و تاب بيان مى كنند، اين چند مورد را هم براى ثبت در تاريخ مشخص كنند و، يك در دنيا و هزار در آخرت ثواب اش را ببرند:

اعضا و هواداران حزب توده و اكثريت و اصولا چپ هايى كه جزو منافقان نبودند، آيا در كتگورى منافقان قرار مى گرفتند كه اعدام شدند يا چه؟
آيا در ميان منافقان و غير منافقان اعدام شده در سال ١٣٦٧، بودند كسانى كه آزاد شده بودند ولى موظف بودند خود را به مقامات قضايى هر هفته يا هر ماه يك بار معرفى كنند و دفترى را به امضا برسانند؟
ترتيب دفن اين منافقان و شبه منافقان به چه صورت بود و آيا حقيقت دارد كه اين كار به صورت شبانه و مخفيانه و بدون انجام حداقل هاى واجبات كفْن و دفْن صورت گرفت؟ وقتى اين كار زيبا، يعنى كشتار منافقان، به فرمان خداوند صورت گرفته، ديگر پنهان و شبانه دفن كردن براى چه؟ نكند اين هم فرمان خداوند است كه وقتى منافقان را كشتيد، در خاوران با لودر خاك برداريد و همه را روى هم بريزيد و دفن كنيد! آيا خداوند فرموده اند وقتى جسد منافقان را دفن كرديد، مكان دفن آن ها را به پدر و مادر و همسر و فرزند طرف هم اطلاع ندهيد؟! توضيح در اين مورد موجب نهايت تشكر از آقاى پورمحمدى خواهد شد.
لطفا بفرماييد، اين منافقان اعدام شده، چند نفر بودند كه فقط يك قلم اش ٢٠٠ نفر باقى مانده ى آن ها بود كه بايد شرشان در ماه محرم كم مى شد و قال قضيه كنده مى شد. اعلام اسامى لازم نيست ولى اگر تعداد را مشخص بفرماييد بسيارى از شك و ترديد ها بر طرف خواهد شد.
يك سوال هم كه البته ربطى به اعدام ندارد اگر در همين جا پاسخ داده شود موجب كمال امتنان خواهد شد. آيا خداوند عالميان اِعمال شكنجه منافقان را هم در دستور كار حكومت اسلامى قرار داده اند يا اين ابتكار برادران زندان بان بوده است. منظور ما از شكنجه هم زدن با كابل و شلاق نيست كه آن مشخصا حكم اسلام عزيز است و تعداد ضربات را هم قاضى مسوول، كاغذهايش را به صورت سفيد امضا در اختيار برادران قرار داده تا خودشان هر مقدار لازم مى دانند ثبت كنند. منظور ما شكنجه هايى مثل انباشتن زندانيان در سلول هاى تنگ، ندادن امكان دفع بول و غائط به آن ها، آويختن از دو دست يا از يك دست و مانند اينهاست.

احتمالا كسانى كه خواننده ى اين متن هستند، بخواهند بر اين سوالات چيزى بيفزايند كه پاسخ شما كه آدم راستگو و خدامدار و صريحى هستيد مى تواند آن ها را مثل اينجانب از جهل و تاريكى به در آوَرَد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016