چهارشنبه 22 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

پايان هاشمى رفسنجانى، آغازى ديگر براى سيد على خامنه اى؛ ف. م. سخن

IMG_5413.JPG

با مرگ هاشمى رفسنجانى، خامنه اى آخرين زهر خود را با دادن پيام تسليت غير متعارف و نماز ميتى كه بر جنازه ى او خواند ريخت. مرگ هاشمى رفسنجانى غير منتظره بود، رفتار مقامات نظام در مواجهه با مرگ او غير منتظره بود، و تشييع جنازه ى او كه سه چهار ميليون نفر را راهى خيابان هاى تهران كرد غير منتظره بود. در اين ميانه، فقط خامنه اى و احمدى نژاد بودند كه فرد به رهبرى رساننده و فرد آيت الله كننده و فرد مقام ولى فقيه دهنده را «حجت الاسلام» خواندند، و چه تحقيرى بالاتر از اين براى خامنه اى كه فراموش كرده بود، اگر حجت الاسلامى به او مقام آيت اللهى و ولايت فقيه بدهد، آن آيت اللهى و ولايت، به پول سياهى نخواهد ارزيد!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


طى چند روز گذشته، تحليل هاى بسيارى از دوران سياست ورزى هاشمى رفسنجانى ارائه شده است. سعى من بر اين است كه آن چه گفته شده را تكرار نكنم و اگر نكته ى جديدى براى گفتن هست آن را بيان كنم.

با درگذشت آيت الله خمينى، بازماندگان حكومت، و از جمله شخص رفسنجانى احتمال مى دادند كه كشور دچار شورش و هرج و مرج شود. اما طبق آن چه رفسنجانى بعدها نوشت، نه تنها شورش و هرج و مرجى به وقوع نپيوست، بلكه حضور ميليونى مردم در مراسم تشييع جنازه ى خمينى موجب شگفتى سران حكومت شد. علت تاخير در اعلام زمان مرگ خمينى و نيز تعجيل خبرگان رهبرى براى انتخاب رهبر جديد، همين وحشت از وقوع شورش و هرج و مرج بود.

همان طور كه در بخش پيشين اين مطلب گفتيم، آيت الله ها، چه عظمى و چه غير عظمى، از سياست و جهان نو چيزى نمى دانستند. بزرگ آن ها كه خمينى بود، و تمام عمرش به عنوان مخالف سر سختِ حكومت وقت عمل كرده بود نيز با مسائل روز و دنياى نو آشنا نبود. هاشمى رفسنجانى و سيد على خامنه اى اما روحانيونى بودند كه هر چند مقامى والامرتبه در سلسله مراتب روحانيت نداشتند، اما هم قبل و هم بعد از انقلاب و تا زمان مرگ خمينى، سياست ورزى آموخته بودند. هاشمى رفسنجانى بيشتر، و سيد على خامنه اى كم تر. رفسنجانى مى دانست كه كشور با رهبرى شورايى، كه يك مُشت پيرمردِ در عهد قديم مانده بخواهند آن را تشكيل دهند، اداره نمى شود. كس ديگرى هم نبود كه به اندازه ى خامنه اى، براى هاشمى رفسنجانى شناخته شده باشد. به همين لحاظ او با زيركى موضوع انتخاب رهبر را در عرض چند ساعت به شكلى موفقيت آميز پايان داد و خامنه اى را بر تخت ولايت نشاند؛ كارى كه تصور مى كرد باعث حفظ جمهورى اسلامى و دوام و بقاى آن خواهد شد، و چنين نيز شد، اما چيزى كه رفسنجانى تصور نمى كرد، شروع افول تدريجى او با اين انتخاب بود.

زمانى كه خامنه اى انتخاب شد، به خاطر جايگاه نازل اش، در مقامات روحانى، و به خاطر كاراكتر دائما تغيير يابنده اش در مقامات سياسى، از اعتماد به نفسى كه لازمه ى رهبرى يك كشور، و حكمرانى بر جناح هاى مختلف حكومت است بر خوردار نبود. رفسنجانى، يار ديرينه ى او، اين اعتماد به نفس را به او مى داد. عصايى كه خامنه اى در سال ١٣٦٨، براى پير نشان دادن خود و جزو شيوخ قرار گرفتن در دست مى گرفت، و بعد ها آن را به تدريج كنار گذاشت، كمكى به بزرگى او نمى كرد. ولى هاشمى رفسنجانى كارى كرد كه حجت الاسلام خامنه اى، عرق اش خشك نشده، به مقام آيت اللهى ارتقاء پيدا كند و تيتر روحانى اش متناسب با مقام ولايت اش گردد. اما همه ى اين ها ساختگى بود و خامنه اى بهتر از هر كس مى دانست كه در مقابل روحانيون والامقام، حجت الاسلامى بيش نيست. و او به اين طريق بر سرِ كار آمد...

افراد فاقد اعتماد به نفس و ترسو، بيش از دشمنان، از دوستان نزديك خود مى هراسند. اين هراس بى دليل نيست؛ دوستان نزديك، فرد را به خوبى مى شناسند و تمام نقاط قوت و ضعف او را مى دانند. در مورد خامنه اى و رفسنجانى هم، اين رفسنجانى ست كه خامنه اى را به مقام ولايت مى رساند و اين نكته اى نيست كه لايه هاى پايين ذهن خامنه اى آن را به عنوان يك خطر ثبت و ضبط نكند.

خامنه اى، در مقام ولايت اندك اندك قدرت مى گيرد و راه و چاه فرمان راندن فقيهانه را مى آموزد. هر چه خامنه اى بالا تر مى رود، رفسنجانى به پايين كشيده مى شود. دعواهاى جناحى و گروهى اساس اين فراز و فرود نيست بلكه دشمنْ هراسى و پارانوياى خامنه اى ست كه حتى نسبت به رفيق ٥٠ ساله اش با شك و ترديد نگاه مى كند و احتمال اين كه او هم دشمن باشد را از نظر دور نمى دارد.

باز افراد فاقد اعتماد به نفس و ترسو، افراد مجيز گو و بله قربان گو را به افراد صريح و حقيقت گو ترجيح مى دهند. هاشمى رفسنجانى كه مى توانست در مقابل خمينىِ مقتدر، سخن مخالف بر زبان بياورد، و خمينى با آن قدرت بى نظير، مى توانست به سخن مخالف هاشمى گوش كند و بر اساس آن تصميم بگيرد، اكنون در مقابل موجودى ضعيف، كه مجبور بود خود را قوى و قَدَر قدرت جا بزند قرار گرفته بود، كه حقيقت او را آزار مى داد و طرحى از توطئه براى سرنگونى خود در آن مى ديد. هاشمى يى كه مى توانست بى پرده و صريح با خمينى حرف بزند و حتى بگويد كه جنگ بايد تمام شود، اكنون ديگر نمى توانست با رفيق قديمى اش سخنى جز به تاييد بگويد و اگر هاشمى پايش را از مرز تعيين شده توسط رهبرى فراتر مى گذاشت، سرنوشتى پيدا مى كرد شبيه به سرنوشت آيت الله العظمى منتظرى.

رفسنجانى، چون يك سياستمدار واقعى بود، سعى كرد كجدار و مريز رفتار كند و آن قدر جلو نرود كه به طور كامل از گردونه ى حكومت خارج شود، ولى آمدن احمدى نژاد بر سرِ كار و نزديك ديدن مصادره ى تمام و كمال «انقلاب»ى كه رفسنجانى يكى از پايه هايش بود، او را مجبور به اظهار نظر صريح در مقابل اين ناشناسِ تازه به قدرت رسيده و دار و دسته اش كرد؛ احمدى نژادى ها، نه ريشه اى در انقلاب و انقلابى گرى داشتند، و نه خط مشخص دينى و سياسى. و در جدال اين انقلابى قديمى با احمدى نژاد بى اصل و نسب بود كه خامنه اى با صراحت تمام، -صراحتى كه معمولا در سخنان نه سيخ بسوزد و نه كباب او ديده نمى شد-، طرف احمدى نژاد را گرفت و نظر او را به نظر خود نزديك تر دانست. و اين آخرين قسمت از تراژدى كسى بود كه خودش خامنه اى را به رهبرى رسانده بود و براى او و حكومت اسلامى او، دل مى سوزاند...

با مرگ هاشمى رفسنجانى، خامنه اى آخرين زهر خود را با دادن پيام تسليت غير متعارف و نماز ميتى كه بر جنازه ى او خواند ريخت. مرگ هاشمى رفسنجانى غير منتظره بود، رفتار مقامات نظام در مواجهه با مرگ او غير منتظره بود، و تشييع جنازه ى او كه سه چهار ميليون نفر را راهى خيابان هاى تهران كرد غير منتظره بود. در اين ميانه، فقط خامنه اى و احمدى نژاد بودند كه فرد به رهبرى رساننده و فرد آيت الله كننده و فرد مقام ولى فقيه دهنده را «حجت الاسلام» خواندند، و چه تحقيرى بالاتر از اين براى خامنه اى كه فراموش كرده بود، اگر حجت الاسلامى به او مقام آيت اللهى و ولايت فقيه بدهد، آن آيت اللهى و ولايت، به پول سياهى نخواهد ارزيد!

اكنون بايد منتظر بمانيم و ببينيم كه مقام معظم رهبرى، كه دوران سياست ورزى بدون هاشمى را آغاز خواهد كرد، در مواقع بحران و بى كسى، چه كسى را به عنوان ياور خود و حامى و پشتيبان صادق خود و نظام اش در كنار خود خواهد داشت...

پايان


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016