پنجشنبه 6 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همایش "تخیل و مرگ" - تخیل مرگ چیزی جز تخیل زندگی نیست، مهر

در همایش "تخیل و مرگ" برخی از سخنرانان بر پیوند نزدیک تخیل مرگ و تخیل زندگی تأکید کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر، پنجمین هم اندیشی تخیل هنری با عنوان «تخیل و مرگ» توسط فرهنگستان هنر و دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی در تالار مولوی این دانشگاه برگزار شد.

‌در این هم اندیشی که طی دو روز و با دبیری دکتر علی عباسی برگزار شد، 25 مقاله در شش بخش فلسفه،‌اسطوره، تجسمی، ادبیات، نمایش و سینما و شعر توسط پژوهشگران و کارشناسان این حوزه ارائه شد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




هم اندیشی «تخیل و مرگ» در نخستین روز خود ابتدا با خیر مقدم گویی مهندس یارزاده، مدیر مرکز هنرپژوهی نقش جهان فرهنگستان هنر و سپس سخنرانی دکتر «مجد الدین» رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی آغاز شد.

دکتر مجدالدین در آغاز سخنانش مرگ را به جهت اتصال به زندگی ابدی، امری بسیار مهم توصیف کرد و وهم انگیز بودن آن را به دلیل اطلاعات ناکافی بشر از چند و چون واقعی و جهان پس از آن دانست که این امر به خودی خود انگیزه مهمی‌برای بروز خلاقیت‌های هنری در طول تاریخ بشری شده است.

وی در ادامه صحنه‌ها و توصیف‌های قرآن کریم در مورد مرگ و جهان پس از آن را عرصه پر رمز و رازی عنوان کرد که جای بسیاری برای طرح و پژوهش در حوزه‌های میان رشته‌ای دارد.

دکتر بهمن نامورمطلق، دبیر فرهنگستان هنر، دیگر سخنران مراسم گشایش هم اندیشی «تخیل و مرگ» بود که از مرگ به عنوان مهم‌ترین حادثه وجودی انسان پس از تولد نام برد. نامور مطلق مرگ را معناگونه‌ترین و معنا بخش‌ترین مفهوم برای زندگی عنوان کرد و گفت: «تصور زندگی بدون مرگ باعث از بین رفتن معنا و تعادل در روابط انسانی است.»

وی همچنین با اشاره به افسانه گیلگمش به عنوان کهن‌ترین افسانه بشری که اتفاقاً موضوع محوری آن نیز مرگ است، مفهوم (مرگ) را دست‌مایه هنر و ادبیات در همه فرهنگ‌ها دانست که هر مؤلفی از زاویه دید خاص خود، به آن پرداخته. مفهومی که همواره تمام قهرمانان بزرگ جهان در برابر آن دچار عجز و ناتوانی شده‌اند.

گزارش کوتاه دکتر علی عباسی، دبیرعلمی هم اندیشی «تخیل و مرگ» پایان بخش مراسم گشایش این هم اندیشی بود.

عباسی در سخنان خود از حدود صد چکیده مقاله که به دبیرخانه هم اندیشی رسیده بود نام برد و گفت: «از این میان 25 مقاله برای ارائه و قرائت در این برنامه انتخاب و مابقی در مجموعه مقالات به چاپ خواهد رسید.»

این مدرس و پژوهشگر با اشاره به سیر چهار هم اندیشی «تخیل هنری» که از سال 1383 تاکنون برگزار شده، هدف از این برنامه را یک بحث میان رشته‌ای دانست که ضمن ارائه نظریات جدید و مطالعات بومی ‌و مطرح درگذشته، مباحث جدید و قابل دفاعی به دانشگاه‌های داخل و خارج ارائه می‌دهد.

نخستین نشست این هم اندیشی به بررسی «جایگاه مفهوم مرگ در حوزه فلسفه» با ارائه چهار مقاله پرداخت. نصرالله حکمت، عضو هیئت علمی‌دانشگاه شهید بهشتی، در سخنرانی خود با عنوان «با مرگ زیستن: تجربه تناقض» به بررسی اصل امتناع تناقض در چارچوب منطق ارسطویی پرداخت و گفت: «به نظر می‌رسد که اصل امتناع تناقض در عین حال که در حوزه تفکر حاکم است در برخی حوزه‌های زندگی انسان کارایی ندارد.»

حکمت اظهار داشت: «همه آدمیان بر این تناقض، وقوف ندارند. آنان که می‌خواهند فقط زنده بمانند، نه تنها از این تناقض خبر ندارند که اساساً تناقض را ممتنع می‌دانند. اما آنان که می‌خواهند فراتر از زنده ماندن زندگی کنند، باید بر حضور جدی این تناقض وقوف یابند و آن را به نحوی وارد تجربه خویش کنند.»

این پژوهشگر خواب و خیال را دو عرصه مهم ‌دانست که آدمی‌ ‌از طریق آن‌ می‌تواند به اصل این تناقضات پر بکشد. چرا که در دنیای خیال می‌توان به هر چیزی اندیشید و هر آنچه در عالم واقع ممنوع است آنجا مجاز است.

پس از سخنان حکمت، حسن بلخاری، عضو هیئت علمی‌فرهنگستان هنر، تخیل مرگ از منظر فلسفه را با بررسی داستان «اِر» در جمهوری افلاطون برای حاضران تشریح کرد.

بلخاری با تأکید بر اینکه اصلی‌ترین دغدغه افلاطون در این کتاب عدالت است، مهم‌ترین نکته آن را نفی و‌ طرد نقاشان و شاعران از اتوپیا در آغاز دانست، حال آنکه در همین کتاب، مرگ و جهان پس از آن، با تخیل مطرح می‌شود و در پایان نیز پاداش عدالت با استناد به یک داستان تخیلی اثبات می‌شود.

این مدرس دانشگاه خاطر نشان کرد: «مرگ در حیات انسان با تخیل تحقق یافته است که یا از زبان مردی صادق بوده یا از سوی تخیل‌های خلاق جهان افسانه و اسطوره که سعی کرده‌اند امری نامرعی را چنان مدعی بنمایانند که باورش کنیم.»

هادی ربیعی، عضو گروه پژوهشی تخیل هنری فرهنگستان هنر، دیگر سخنران بخش فلسفه بود که به بررسی قصیده «عینیه» یکی از مشهورترین سروده‌های عربی ابن‌سینا پرداخت. ربیعی از مرگ به عنوان بحث تعقلی در فلسفه و تخیل در هنر نام برد و از ابن سینا به عنوان فیلسوفی نام برد که علاوه بر پرداختن به استدلال چیستی و چگونگی مرگ از نگاه تخیل هم به آن نگریسته است.

وی تصویر تخیلی مرگ در قصیده «عینیه» ابن سینا را با رسالات عرفانی او در تعارض دانست و گفت: «اختلاف در پاسخ به مسئله حدوث و قدم نفس از جمله مهم‌ترین موارد این تعارض محسوب می‌شود.» ربیعی در ادامه توضیح داد: «ابن سینا عوامل‌ترس از مرگ را به پنج دلیل حسی، تصور دردناک بودن،‌ترس از کیفر پس از مرگ، رابطه نفس و بدن و... تقسیم می‌کند که این ابزارها همان اعضایی است که به مجموعه آن‌ها، بودن می‌گویند.»

ربیعی سخنرانی خود را با بررسی دیدگاه‌های مختلف در مواجهه با تعارض ظاهری میان تخیل و تعقل و بیان افکار حکمایی همچون جوزجانی و خواجه نصیر طوسی در این زمینه ادامه داد.

مرضیه پیراوی ونک، استادیار دانشگاه هنر اصفهان دیگر سخنران این نشست بود که مقاله‌ای با عنوان «همراه با صدرا در تأمل بر خیال و مرگ» ارائه کرد.

پیراوی بر اساس تفکرات صدرا گفت: «نفس انسان یک نفس الهی است که با واسطه خیال دریچه‌ای به سوی عقل باز می‌کند.»

وی افزود: «انسان در مقام خیال و مرگ، به نحوی از گشودگی یا آزادی و انکشاف دست می‌یابد که هرگز در مرتبه حس به آن دست نخواهد یافت و هنر که جولانگاه خیال است، مرگی است که رو به سوی جمال الهی دارد.»

پیروای تصریح کرد: «صدرا در جلد هفتم «اسفار اربعه»، عشق عفیف صاحبان صنایع لطیفه را سببی می‌داند در رسیدن به ذهنی صاف و روانی رحیم و نگاهی ظریف که موجب ظهور جمالی می‌شود که تجلی جمال حق است.»

دومین نشست همایش تخیل و مرگ به «اسطوره» اختصاص داشت و ایرج افشاری اصل، نخستین پژوهشگری بود که مقاله خود با عنوان «اسطوره مرگ و گیلگمش» ارائه کرد. افشاری بحث خود را با طرح این سؤال که چرا بشر هنگامی‌که خواست داستانی را روایت کند سراغ مضمون گیلگمش رفت شروع کرد.

او گفت: «مقابله با مرگ و نیستی دغدغه همیشگی بشر و میل به جاودانگی و پدیده نوزایی و به دنبال آن خلق اسطوره، راهی برای مبارزه با این پدیده بوده است.»

این پژوهشگر با اشاره به اینکه اسطوره‌ها برخلاف ظاهر متفاوت، کارکردهای یکسانی دارند ادامه داد: «یکی از راه‌های اصل ورود به جهان اسطوره‌ها روایت است که باعث جذب مخاطب می‌شود و گیلگمش با تکیه بر این اصل مهم و رعایت ساختار ارسطویی سه پرده‌ای در کنار عناصر نظم و بی‌نظمی، ‌علاوه بر آنکه توانسته نخستین اسطوره‌ای باشد که توسط انسان بر الواح نقش بسته، همچنان پس از چندین هزار سال و در دوره معاصر نیز کارکرد داشته باشد.»

پس از سخنرانی افشاری، بهمن نامورمطلق، عضو هیئت علمی ‌دانشگاه شهید بهشتی و دبیر فرهنگستان هنر، تخیل شناسی تطبیقی جهان پس از مرگ در دوره باستان را در سفرنامه‌های جهان مردگان» بررسی کرد.

این پژوهشگر سفرنامه‌های ایرانیان و یونانیان در دوران باستان را دست‌مایه تحقیق خود قرار داده و اظهار داشت:‌ «در باور ایرانیان این روان انسان است که در یک حالت لطیف کرتیری سفر می‌کند و عنوان کتیبه‌های کرتیری نیز ناشی از همین است اما در سفرنامه‌های یونانی جسم انسان به دنیای مردگان می‌رود و این سفر بخشی از حماسه بوده است.»

وی افزود: «در ایران برای ورود به جهان پس از مرگ، یک سری تشریفات خاص و یک عمر زندگی مقدس لازم بوده و حاصل آن دست یافتن به نوعی یقین و باور بوده است؛ اما در یونان نیاز به پروسه مقدسی نبوده و این عمل گاه حتی با جادوگری آغاز می‌شده و معمولاً هدف از آن آگاهی و شناخت یا یک امر شخصی (مثل اورفه) بوده است.»

دکتر نامورمطلق با تأکید بر بعد مذهبی سفرنامه‌های ایرانی، برخلاف ژانر حماسی یونانی‌ها، رمز ماندگاری اسطوره‌های آن‌ها را بازتاب در فیلم، نقاشی و دیگر عرصه‌های هنر در طول تاریخ دانست، امری که معمولاً هنرمندان ما از آن غافل شده‌اند.

ژاله کهنمویی‌پور، دیگر سخنران بخش اسطوره این نشست بود که مقاله خود را با عنوان «اورفه، تصویرگر مرگ در دنیای تخیل ژرار دو نروال» قرائت کرد.

او سخنان خود را با تشریح گرایش ادبیات فرانسه در قرن 19 به مضمون مرگ آغاز کرد.

او انقلاب فرانسه، روی کار آمدن ناپلئون، امیدهای بر باد رفته مردم که به دنبال دنیای دیگر به مهاجرت و تخیل رو آورده بودند را بستر فعالیت درام نویسان از جمله «نروال» دانست.

کهنمویی پور با معرفی نروال و اثر معروفش «اورلیا» چگونگی بروز واژه مرگ یا نیستی در این اثر در چارچوب اسطوره اورفه را برای حاضران تشریح کرد.

وی تأکید کرد: «اورلیا داستان ستیز بین زندگی و رویا است؛ اما نه به شکل زندگی نامه؛ بلکه فاصله‌ای بین زندگی واقعی و ادبیات را پر می‌کند.»

بهار مختاریان، عضو هیئت علمی‌دانشگاه هنر اصفهان، آخرین سخنران نشست اسطوره بود که به بررسی تحلیلی داستان «بلبل سرگشته» پرداخت.

این پژوهشگر داستان‌های پریان را دارای عناصر ویژه و با ارزش دانست که در اسطوره‌ها چشمگیر‌تر می‌شوند. تا آنجا که می‌توان گفت داستان‌های پریان بیشتر اخلاقی اجتماعی و اسطوره‌ها بیشتر ویژگی‌های متافیزیکی دارند.

مختاریان با اشاره و توضیح درباره جایگاه نماد گیاه در تمدن‌های مختلف به معنی رویش، بالندگی و سرانجام پژمردن آن به مثابه الگویی آشکار از تناوب مرگ و زندگی، به تشریح نمادپردازی خیال گونه تجلی روان گیاهی به سیمای پرنده در داستان بلبل سرگشته پرداخت و مؤلفه‌های نمادین این داستان را بررسی کرد.

اما بخش تجسمی‌هم اندیشی «تخیل و مرگ» با سخنرانی مرتضی حیدری عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس با عنوان تجلی «تخیل و مرگ در نقاشی معاصر» آغاز شد. حیدری در تعریف روان شناسی تخیل، آن را قوه‌ای دانست که بتواند در زمان غیبت و نبود اشیا آن‌ها را دوباره بازسازی و حاضر کند.

این مدرس خلق اثر هنری فاقد تخیل را یک گزارش عین به عین از طبیعت دانست که حاصلی جز ناتورالیسم صرف ندارد و کم بها است که همواره از دید شعرا و هنرمندان نیز نکوهیده بوده. حیدری با نشان دادن تصاویر نقاشی از ثبت تصویر و برداشت انسان از مرگ، نگاه نقاشان دوره‌های مختلف تاریخ هنر به این مقوله را برای حاضران نشان داد و آثاری را ماندگار توصیف کرد که هنرمند در آن‌ها از بعد حسی صرف عبور کرده و به ادراک مفاهیم جزئی و خاص بسنده نکرده است.

منیژه کنگرانی، پژوهشگر فرهنگستان هنر، دیگر سخنران بخش تجسمی‌ بود که پس از سخنان حیدری مقاله خود با عنوان بررسی تخیل و مرگ در دو نظام ادبی و تصویری را با نگاهی به داستان خسرو و شیرین ارائه کرد.

کنگرانی با انتخاب بخش‌هایی از متن «خسرو و شیرین» نظامی‌ گنجوی و انتخاب برخی نگاره‌ها که در دوره‌های مختلف برای این داستان تصویر شده است، به تشریح رویکرد بینامتنی تحلیل جلوه مرگ در دو متن روایی و تصویری از این داستان پرداخت.

نشست تجسمی‌هم اندیشی تخیل و مرگ با سخنرانی علی عباسی، دانشیار گروه زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه شهید بهشتی، با عنوان «استعاره مرگ در داستان طوطی و بازرگان» ادامه پیدا کرد.

عباسی پیش از آن که سراغ داستان مولانا برود، سخنان خود را با این پرسش آغاز کرد که اگر تخیل دارای این توانایی است که تصاویر و تجربیات دنیای حسی را بازنمایی کند، پس تخیل یا ذهن، چگونه می‌تواند مرگ را بازنمایی کند، در صورتی که انسان هیچ تجربه‌ای از آن نداشته است؟

عباسی ارتباط انسان با جهان را به دو روش ارتباط با نشانه‌ها و تبدیل آن‌ها به پدیده‌ها، یعنی شهود و دیگری تبدیل نشانه به پدیده‌ها عنوان کرد و پس از قرائت بخش‌هایی از داستان و تحلیل آن گفت: «مرگ در تخیل این گفته پرداز، عین آزادی و پرواز است؛ آزادی از قفس زندگی، آزادی روح از قفس تن و...»

دبیر هم اندیشی تخیل و مرگ در خاتمه گفت: «تخیل وسیله‌ای است تا بتوان جهان دیگر را تجربه کرد. تخیل در تلاش است فاصله بین گفته پرداز و هستی را از بین ببرد و سرانجام اینکه زندگی نوعی از جدایی است و مرگ وسیله‌ای است تا این فاصله بین عاشق و معشوق از بین برود.»

نغمه خرازیان، کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر، آخرین سخنران این نشست بود که درباره «عبور از جهان‌های پس از مرگ با توسل به تمثال خدایان در تانکاهای تبت» صحبت کرد.

وی در بخشی از سخنان خود گفت: «بودیسم تبتی حقیقت طبیعی را که هستی انسان به تهی بودن گرایش دارد تشخیص می‌دهد و به مرگ به عنوان اصلی اساسی می‌نگرد که پیشرفت معنوی را حاصل می‌کند.»

خرازیان گفت: «برای مواجهه با این واقعیت زندگی، بودیسم راهکارهای را به صورت تحلیلی پیشنهاد می‌کند که می‌توان تمثال‌ها یا به نوعی تانکاها را یکی از مهم‌ترین این راهکارها دانست.»

آخرین نشست از نخستین روز هم اندیشی تخیل و مرگ به برگزاری نشست ادبیات و جایگاه مرگ در آثار ادبی ایران و جهان اختصاص داشت.

ایلمیرا دادور، دانشیار دانشگاه تهران و نخستین سخنران این بخش، طی سخنانی به بررسی «مرگ قهرمانان و عوالم پس از آن، در آثار نادر ابراهیمی» ‌پرداخت.

رادور در آغاز گفت: «مرگ اگر پایان قصه‌هایی باشد، پایانی برای انسان‌ها نیست؛ و آغازی است بی انجام و حیاتی جاودان؛ اما نگاه‌ها به آن و عوالم پس از درگذشتن از این جهان، یکسان نیست؛ یکی آن را داد می‌شمارد و دیگری بیداد، یکی آرام بخش می‌خواندش و‌آن دیگری رهایی ناپذیر.»

این پژوهشگر سخنان خود را با ذکر نمونه داستان‌هایی از نادر ابراهیمی‌ و تحلیل نگاه این نویسنده به مرگ در آثارش ادامه داد.

شهلا حائری، عضو هیئت علمی‌دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، در بررسی «مرگ نمادین و جاودانگی از دیدگاه مارسل پروست» گفت: «به اعتقاد پروست، انسان به یکباره نمی‌میرد؛ بلکه در طول زندگی اش بارها مرگ را در درون خود تجربه می‌کند.» وی با اشاره به اینکه کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» در راستای نفی زمان و مرگ است ادامه داد: «‌رمان با زمان آغاز می‌شود تا با بی زمانی و نامیرایی خاتمه پذیرد و در نهایت می‌بینیم که راوی بر مرگ چیره می‌شود و به جاودانگی دست می‌یابد.»

بابک معین، عضو هیئت علمی‌دانشگاه آزاد اسلامی‌واحد تهران مرکز نیز درباره «تخیل مرگ و مضمون فاصله نزد پروست» توضیح داد: «برای پروست زمان با سیر خطی و قدرت تخریب در هویت فیزیکی و روحی انسان با مرگ پیوندی ناگسستنی داشته و از این روی سرچشمه اضطراب در هستی محسوب می‌شود.»

معین در ادامه به تجربیات شخصی این نویسنده اشاره و تصریح کرد: «از ویژگی‌های برجسته تخیل و مرگ، نزد پروست آن است که در تخیل این نویسنده که از همان اوان کودکی به دلیل آسم بسیار شدید خود را با مرگ مواجه می‌دید، ‌اساساً مرگ با مضمون فاصله گره می‌خورد. از همین روی، فاصله در جهان تخیلی پروست به شدت ارزش گذاری منفی می‌شود، چرا که دائم مفاهیم مرگ، غیاب و نیستی را تداعی می‌کند.»

جعفر -جهانگیر میرزاحسابی، آخرین سخنران نشست ادبیات و عضو هیئت علمی‌دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، درباره «مطالعه تطبیقی تخیل مرگ در داستان شنل قرمزی نزد پرو و گریم» توضیح داد: «مهم‌ترین تفاوت این دو ویرایش از این داستان، همانا تخیل مرگ این دو نویسنده است، ‌نزد یکی شنل قرمزی توسط گرگ بلعیده و می‌میرد؛ ولی نزد دیگری پس از بلعیده شدن، دوباره به دلایلی زنده می‌شود، یعنی در یکی مرگی هولناک و در دیگری نوزایی و بی‌مرگی پایان بخش داستان است.»

اولین روز از هم‌اندیشی تخیل و مرگ با جلسه پرسش و پاسخ پایان یافت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016