دوشنبه 1 دی 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

پاسخ عموی مرتضی پاشايی به یوسف اباذری


مرتضی پاشايی و یوسف اباذری

شايد انديشيده شود که ايشان از باب تلنگر به اجتماع خويش و در جهت اصلاح آن، اين نوع ادبيات را بکار برده اند. در حاليکه هيچ کس نمی تواند و نبايد حتی با ديدگاه و نيت مصلحانه به گروهی از مردم توهين و بی احترامی نموده و مع الاسف به آن افتخار نمايد.

جام جم: عموی مرحوم مرتضی پاشايی در يادداشتی به اظهارات يوسف اباذری در نشستی با عنوان «پديدارشناسی فرهنگی يک مرگ» که با حضور استادان و جامعه شناسانی در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، واکنش نشان داد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


منصور پاشايی گفت: درگذشت مرتضی پاشايی خواننده محبوب و مردمی پاپ و تشييع با شکوه و البته غير قابل توصيف و انتظار وی چندی است که بازتاب وسيعی در جامعه داشته و منشا نقدها و تحليل های جامعه شناسان و اهالی نظر گرديده است.

اساسا نقد يک پديده اجتماعی نفيا و اثباتا امری مبارک است و بايد از آن استقبال کرد و آن را منشا خير و برکات آتی دانست. لذا اينجانب به نمايندگی از خانواده پاشايی و به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی کشور از هرگونه نقد منصفانه استقبال نموده و هرگز به دنبال تقديس و بزرگنمايی آن مرحوم نيستم.

لکن اخيرا نقدی در يک جمع دانشگاهی مطرح شده که چه از نظر شکلی و ادبيات و چه از نظر ماهوی محل تامل و تاسف است و به ويژه آن که صاحب اين نقد، جامعه شناس و دانشگاهی است. بنابراين لازم می دانم از باب تنوير افکار عمومی مطالبی را به اختصار عرضه نمايم.

منتقد مذکور در ابتدای سخنان خويش موسيقی پاپ را کلا و اساسا مبتذل معرفی می کند و در جای ديگری از سخنان خويش مدعی می گردد که اين نوع موسيقی هيچ نسبتی با آرمانهای اول انقلاب ندارد.

مبتذل دانستن و زير سوال بردن يک سبک موسيقی و هنر و يا تاييد و تکريم آن مستلزم داشتن تخصص و دانش در خصوص موضوع است. ايشان خود اذعان می کند تخصصی در هنر و موسيقی ندارد و بر اساس نظرات ديگران گزاره های خويش را بنا نهاده است.

پس آيا بهتر نيست که نقد سطح هنری و اصالت و يا ابتذال موسيقی را به اهلش واگذاريم چنانکه فرموده اند: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ... يعنی خدا به شما فرمان می‏دهد که سپرده‏ها را به صاحبان آنها ردّ کنيد و چون ميان مردم داوری می‏کنيد، به عدالت داوری کنيد.

در باب ادبيات مطرح شده نکته قابل طرح اين است که به فرض صحت ودرستی محتوای کلام، به قول ظريفی کلام حق، مشروط است به ادبيات و زمان مناسب. يعنی اگر کلامی با ادبيات نامناسب بيان گرديد ديگر به حق نيز دانسته نمی شود.

شايد انديشيده شود که ايشان از باب تلنگر به اجتماع خويش و در جهت اصلاح آن، اين نوع ادبيات را بکار برده اند. در حاليکه هيچ کس نمی تواند و نبايد حتی با ديدگاه و نيت مصلحانه به گروهی از مردم توهين و بی احترامی نموده و مع الاسف به آن افتخار نمايد.

چنانکه نگارنده و خانواده آن مرحوم نيز علی رغم بی احترامی به عزيزمان، همچنين تازه شدن داغ دلمان، حتی با نيت مصلحانه و از باب نهی از منکر، بی احترامی و توهين به ايشان را حق خود نداسته و در شان خود و آن مرحوم نمی دانيم. آيا شايسته تر نيست که نقد خود را همراه با متانت و ادب مطرح کنيم؟

اما اين اظهارات موجب شد که نقدی بر اينگونه اظهارات در جامعه از جمله منتقد محترم داشته باشيم، تا شايد اشاره ای باشد بر توقف اين پديده نابهنجار، يعنی شکستن حرمت ديگران در جامعه، و از سوی ديگر ترويجی برای باز کردن راه گفتگوی مشفقانه باشد.

به راستی چرا فکر می کنيم که همه بايد همانند ما فکر کنند؟ چرا فکر می کنيم که همه بايد با سليقه ما هم رای باشند؟ چرا فکر می کنيم که اگر کسی مثل ما فکر نمی کند پس از ما نيست؟ چرا در برابر هر پديده ای اينقدر خشن برخورد می شود؟ چرا اينقدر نسبت به هم بی مهر شده ايم؟ چرا عواطف و سبک ارتباطات انسانی يک جامعه شرقی يعنی جمع گرايی (Collectivism) را با سبک ارتباطات انسانی غربی فردگرايانه (Individualism) عوض کرده ايم؟

و سوال اساسی تر اينکه چرا به يک جوان تازه گذشته که به قول معروف هنوز آب کفنش خشک نشده اينگونه بی رحمانه تاخته و با بدترين و سخيف ترين کلمات از وی ياد می کنيم؟ آيا در هيچ جامعه ای سراغ داريم که به يک فردی که مورد استقبال ميليونها نفر از جوانان کشور است اينگونه توهين شود؟ چرا اين همه خشونت و توهين؟ چرا اين همه ناسزا گويی به ملت؟

اگر سيره پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) و خوی و خلق مهربان آن حضرت در برخورد با افراد جامعه آن زمان در جزيره العرب را معيار خود قرار دهيم و اگر فرمان خداوند متعال به آن حضرت را ملاک ارزيابی رفتار خود در جامعه بدانيم که فرمود: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ يعنی: 'خداوند با رحمت خويش تو را با مردم مهربان و خوشخو گرداند و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از پيرامون تو پراکنده می ‏شدند'، پس چگونه بپذيريم که اينگونه نقد ها در مواجهه با مسائل اجتماعی صحيح است؟

اشکال ديگری که در شيوه نقد جامعه شناختی منتقد محترم مشاهده می شود اين است که ايشان عليرغم اصول و مبانی پذيرفته شده علمی در حوزه نقد و تحليل، همانند يک فرد غير علمی برخورد نموده اند.

همه افراد فرهيخته علمی می دانند که نقد و تحليل يک پديده يا می بايست بصورت قياسی و از روی تئوری های پذيرفته شده در يک پارادايم علمی بوده، و يا به روش استقرايی و مشاهده، با روش های کمی و يا با روش های کيفی و مستند به شواهد و قرائن پژوهشی باشد.

يک محقق فرضيه ای را ساخته و تلاش می کند تا با استفاده از تئوری های موجود و يا شواهد و دلائل کافی آن فرضيه را اثبات کند. در واقع يک فرضيه علمی حدس هوشمندانه محقق است، اما ايشان فرضيه ای را ساخته که آن فرضيه اولا به جای اينکه يک حدس هوشمندانه باشد، يک ظن و گمان شکاکانه است. ثانيا اين فرضيه مستند به هيچ يک از شواهد و قرائن پژوهشی نمی باشد و آن فرضيه تبديل به يک قضاوت بی اساس شده است.

حدس و گمان ايشان از اينجا ناشی می شود که تصور می کنند حاکميت می خواهد تا با بزرگ جلوه دادن بعضی از هنرمندان و ورزشکاران از جامعه سياست زدايی کند. اولا بايد عرض کنم که بنده در مقامی نيستم که بخواهم از سوی دولتمردان به ايشان پاسخ دهم، و اين به عهده خود متوليان امور است.

اما بنده از مرتضی پاشايی دفاع می کنم و بايد عرض کنم که وی در طول حيات کوتاه خود به هيچ وجه وارد عرصه سياست نشد و ابزار دست هيچ کس و هيچ گروهی قرار نگرفت.

فقط به عنوان يک مصداق عرض می کنم که وقتی مرتضی هنوز به شهرت اين چنين نرسيده بود، بعضی از دوستانش به وی پيشنهاد کردند که با توجه به صبغه مذهبی جامعه، اگر ترانه ای در وصف برخی مقدسات بخواند، ممکن است به سرعت پيشرفت نمايد، اما آن مرحوم در پاسخ گفت که به هيچ وجه نمی خواهد از مقدسات به عنوان ابزار و نردبان ترقی استفاده کند.

آيا ما می توانيم با عنوان نقد علمی، اخلاق و اعتقادات مان را فراموش کنيم؟ خداوند متعال در قرآن کريم می فرمايد: يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ... (سوره حجرات آيه ۱۲) يعنی: ای کسانی که ايمان آورده‏ايد از بسياری از گمانها بپرهيزيد، چرا که بعضی از گمانها گناه است....

اميدوارم که خداوند متعال همه ما را به نور هدايت رهنمون فرمايد، و بنده با توجه به شناختی که از مرتضای عزيزم دارم، مطمئن هستم که روح بزرگ ايشان برای همه مردم ايران آرزوی توفيق و سعادت داشته و برای منتقد محترم نيز طلب مغفرت خواهد نمود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016