دوشنبه 9 آذر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

آزادی‌های بی حد و مرز در فستیوال تئاتر ایرانی در کلن

علی امینی نجفی ـ بی بی سی ـ جشنواره تئاتر ایرانی در شهر کلن آلمان، از معدود رویدادهای فرهنگی ایرانیان در خارج است که عمر و سابقه‌ای دراز دارد. این جشنوارۀ سالانه از ۲۲ سال پیش بی‌وقفه ادامه داشته و بیست و دومین دوره آن از ۲۵ تا ۲۹ نوامبر برگزار شد.

جشنواره عصر چهارشنبه ۲۵ نوامبر با سخنرانی کوتاه مجید فلاح‌زاده، مدیر فستیوال آغاز شد که تأکید کرد تنها دلبستگی عاشقانه او و همسر هنرمندش بهرخ بابایی به هنر تئاتر بوده که جشنواره را این همه سال سر پا نگه داشته است. فستیوال از برخی یاری‌های مالی بهره می‌برد، اما بیشتر همان همت و علاقه دوستداران تئاتر است که دوام آن را تضمین کرده است.

شب اول جشنواره بیشتر به موسیقی و رقص گذشت. نخستین برنامه با هنرنمایی یاسمین ایمپرتو پیانیست جوان بود که دو قطعه غربی و ایرانی از فردریک شوپن و جواد معروفی، را برای جمعیت نواخت و با تشویق فراوان روبرو شد. این نوازنده جوان در آلمان به دنیا آمده و از نسل دوم مهاجران به شمار می‌رود که همچنان به فرهنگ ایرانی دلبسته است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


زنان از کشتزار تا سنگسار

مریم آخوندی مجموعه‌ای از ترانه‌های "زنانه" را توسط گروه بانو به روی صحنه آورد. این گروه پانزده سال پیش به همت این هنرمند موسیقی ایرانی با نزدیک بیست خواننده زن پایه‌گذاری شد و اکنون به مهارت و ورزیدگی شایانی رسیده است. بیشتر ترانه‌های محلی، که از نقاط گوناگون ایران دستچین شده‌اند، حال و هوای روستایی دارند و با زندگی و فعالیت‌های روزمره مانند لالایی و بچه‌داری و قالی‌بافی و کشت و کار در روستا در پیوند هستند. برخی از این ترانه‌ها، با این که صدها سال سینه به سینه منتقل شده‌اند و زنان پای گهواره یا دار قالی، آنها را زمزمه کرده‌اند، اما کمتر کاویده و اجرا شده‌اند.

مریم آخوندی برای برجسته ساختن حال و هوای صمیمی و طبیعت نجوایی ترانه‌ها، نقش ساز را به حد اقل رسانده و تأکید را بر همآوایی نهاده است. در ضمن او کوشیده است با اجرای ترانه‌هایی مشابه از موسیقی بومی آلمان، به نوعی هم‌سخنی با ترانه‌های محلی آلمانی برسد.

"من فرخنده هستم" رقص تئاتری است که بی‌بی‌انا خیمنس، خانم هنرمندی از بوگوتا ارائه کرد. خمیرمایه کار را سیما سید فراهم آورده است. این اثری اعتراضی به یاد زنی است که در آتش جهل و تعصب دینی سوخت. فرخنده زن جوان افغان بود که در اسفند ۱۳۹۳ به اتهام دروغین "سوزاندن قرآن" مورد خشم و نفرت مردان جاهل و متعصب قرار گرفت. آنها نخست او را زیر ضربات مشت و لگد و سنگ و چماق به قتل رساندند و سپس جسد او را سوزاندند.

بی‌باک در سنت‌شکنی

نمایش "عارف‌نامه" را شاهرخ مشکین قلم بر پایه منظومه معروف ایرج میرزا به روی صحنه آورد. این منظومه یکی از محبوب‌ترین قطعات ادبی قرن گذشته است که نسخه کامل و سانسورنشده آن سالها پس از مرگ شاعر منتشر شد. ایرج میرزا این شعر را در قالب شکوه و گلایه از عارف قزوینی، تصنیف‌سرای نامی مشروطه سروده است.

گفته‌اند که عارف از تهران سفری به مشهد رفته، اما از دوست دیرین خود ایرج، که چشم به راه او بود، سراغ نگرفته بود. بی‌اعتنایی عارف بر ایرج سخت گران آمد و او را آزرد و بر آن داشت که ناخرسندی و خشم خود را در قطعه‌ای هجوآمیز به بیان آورد. ایرج در این قصیده مکنونات دل را به زبانی روان و در عین حال بی‌پروا به زبان می‌آورد و در ضمن آن سنت‌ها و عادت‌های سخیف را نقد می‌کند، به خرافات و تعصبات دینی می‌تازد و آزاداندیشی و روشن‌بینی را می‌ستاید.

مشکین قلم، با همراهی تار و آواز فرید شفیعی نوری، در نقش عارف، تمام منظومه را با حالات نمایشی بازگو کرده و نهایت تلاش را انجام داده که از متنی غیرنمایشی یک اثر تماشایی ارائه دهد. گویا در برخی اجراها "زن باحجاب" داستان ایرج نیز به روی صحنه می‌آید، اما در اجرای اخیر تنها خود ایرج بود که به شعر با عارف عتاب می‌کرد و عارف با تار قطعاتی می‌نواخت و با آوازهایی به او "پاسخ" می‌داد.

این نمایش در جشنواره کلن با استقبال زیادی روبرو شد، اما کسانی هم بودند که از زبان بی‌پروای آن یکه خوردند و انتقاد کردند. به اعتقاد این افراد چه نیازی است که افکار و اقوال خصوصی، که برای نشر بیرونی هم سروده نشده، با کلماتی زشت و نامناسب به روی صحنه تئاتر بیاید.

از تبعید و "جرم‌های دیگر"

"این جرم مشترک" کاری تجربی است که به صورت تکه‌گزینی یا "کولاژ" از پیوند چند اثر ادبی و صحنه‌ای شناخته‌شده فراهم آمده، بی‌آنکه بافت منسجمی پیدا کند. خمیرمایه مشترک قطعات تبعیض و ستمی است که در طول هزاران سال بر زن رفته است. کار را محمدعلی بهبودی، بازیگر فیلم و تئاتر آلمان، تدوین و کارگردانی کرده و با گروهی از بازیگران به روی صحنه برده است. نکته برجسته این اجرا صحنه‌آرایی درست و گیرای آن است.

بهبودی درباره نمایش گفته است: «در ضمن کار در کارگاه بازیگری "تئاتر دنیا" به این نتیجه رسیدم که می‌توان از ترکیب و تکمیل صحنه‌هایی که وجه مشترکی دارند، نمایشنامه نوینی را تدارک دید. این وجه مشترک تراژدی زندگی زنانی است که ممکن است به کارهای خلاف قوانین جامعه خود دست زده و جرمی مرتکب شده باشند، اما با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شویم که جرمی مشترک سرنوشت آنها را رقم می‌زند».

نمایش "قلاده برای سگ مرده" را گروه تئاتر سین از کلن به روی صحنه آورد. این نمایشنامه نوشته محمد چرمشیر است و سارا صیادی و سینا فیض آن را کارگردانی کرده‌اند.

چند ماه پیش از جواد طالعی، روزنامه‌نگار و شاعر مقیم آلمان، کتاب شعری منتشر شد به نام "آنجا که شانه‌ای نیست"، که حال و هوای غربت و تبعید را با رنگ و بویی دلنشین و گزنده بیان می‌کند. شعرها را محمد علی بهبودی با حرکات نمایشی، دکلمه، رقص، آواز و آوای گیتار در فضایی نمایشی زنده می‌کند. کارگردانی را رضا جعفری بنیانگذار گروه تئاتر کائوس آخن به عهده دارد.

از رؤیاها و دروغ‌ها

روز جمعه دو نمایش به روی صحنه آمد: اولی "کثافت" نوشته روبرت شنایدر بود به کارگردانی سعید مولا، سرپرست گروه تئاتر "صحنه کوچک فرایبورگ". این اثر سرگذشت یک مهاجر عرب است که از فرهنگ والای آلمان تصویری رؤیایی در ذهن دارد، اما با ورود به این جامعه با تبعیض‌ها و ناروایی‌هایی روبرو می‌شود که ذهنیت او را به هم می‌ریزند.

نمایش دوم "روز دروغ" است که "گروه تئاتر چهارسوی استکهلم" بر صحنه آورد. نمایشنامه را یعقوب کشاورز نوشته و کارگردانی کرده است. در نمایش علیرضا نیکی نوشری، فاطمه گودرزی، گلناز نوذری و رویا بامزار ایفای نقش کرده‌اند.

نیلوفر بیضائی نمایشنامه "در حضور باد" نوشته بهرام بیضائی را به روی صحنه آورد، که از کارهای قدیمی نمایشنامه‌نویس و فیلمساز ایرانی است و رنگ و بوی "تئاتر پوچی" دارد. در نمایش بهرخ بابایی، منوچهر رادین و فرهنگ کسرائی بازی دارند که هر سه از تئاتری‌های باسابقه هستند.

"دوزخ" از نمایشنامه‌های فشرده و پراهمیت ژان پل سارتر است، که بنمایه‌های اصلی کار فلسفی و ادبی او را در بر دارد: ضرورت انتخاب، تعهد فرد و "اجبار" به آزادی و بار مسئولیت فردی. جمله معروف ‌"دیگران جهنم من‌اند" از همین نمایشنامه است. نویسنده با بردن سه شخصیت، دو زن و یک مرد، به عالم دوزخ، و قطع ارتباط آنها با جهان زندگان، آنها را با وجدان، گذشته و ماهیت وجودی‌شان تنها می‌گذارد تا به خود و دیگران حساب پس دهند.

"دوزخ" را سودابه فرخ‌نیا کارگردانی کرده که از تئاتری‌های کارکشته است و در آن در کنار او رضا بهرنگ و ناهید نعیمی بازی دارند. خانم فرخ‌نیا کوشیده اجرایی جذاب و پرتحرک ارائه دهد، اما برای نمایش ابعاد پنهان اثر به متنی درست‌تر و روان‌تر نیاز است و بازی‌هایی پخته‌تر. در اجرای کنونی تنها نقش‌آفرینی ناهید نعیمی است که تا اندازه‌ای قانع‌کننده به نظر می‌رسد.

فستیوال بنا به رسمی قدیمی و شایسته اثری هم برای کودکان دارد و آن نمایش "پرنده و مورچه" است بر پایه متنی از مجید فلاح‌زاده. نمایش را نرگس وفادار کارگردانی کرده و عروسک‌های آن را صادق پویازند ساخته است و نقش‌های آن را نیز بهرخ بابایی، ساحل بدرود و صادق پویا زند ایفا می‌کنند.

"پابرهنه، لخت، قلبی در مشت" از کارهای موفق علیرضا کوشک جلالی است که تا امروز در سراسر آلمان بیش از صد اجرا داشته. این نمایشنامه تک‌نفره با طنزی تلخ و گزنده، از زبان یک کارگر خارجی، بیگانه‌ستیزی در جامعه آلمان را افشا می‌کند. درونمایه کار به یک ماجرای واقعی تکیه دارد: سوختن خانه یک خانواده ترک که در سالهای دهه ۱۹۹۰ میلادی در شهر زولینگن آلمان روی داد و بازتاب گسترده‌ای یافت.

آخرین کاری که در جشنواره به روی صحنه آمد، "پشت صحنه یک نمایش روحوضی" بود که نوعی نمایش در نمایش است. این اثر مانند دیگر کارهای منوچهر نامور آزاد، نمایشی کمدی و دو نفره است که بگومگوهای یک زوج هنرمند را در شرایط غربت بازگو می‌کند. در نمایش علاوه بر کارگردان، مرضیه علی‌وردی بازی دارد.

بیست و دومین دوره فستیوال تئاتر ایرانی کلن به مدت پنج روز در صحنه فرهنگ‌های شهر کلن (تئاتر آرکاداش) برگزار شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016