سه شنبه 5 مرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

دگر بار آرزوهایم بر باد رفت

Maryam-Toosi-biographya-com-2.jpg

از صفحه فیس بوک مریم طوسی

المپیک بزرگترین رویای هر ورزشکارست، آسان نه، اما دستیافتنیست
تحقق این رویا برای من بسیار نزدیک بود، تنها چند صدم ثانیه و...از لحاظ فیزیکی- فنی چیزی از رقبایم که المپیکی شدند کم نداشتم که هیچ، همیشه در مسابقات تمام این سالها از من جا مانده بودند، اما اینبار کمبودی که مرا ازآنها جا گذاشت و آنهارا المپیکی کرد و مرا ناکام ، محروم بودنم از حداقل امکانات و راه انداختن جنگ روانی بود.

بقدری همه ی ما را بمرگ گرفته اند، که برخی از ورزشکاران به تب هم راضی شده و بجای درک شرایط من بهتر از مردم عادی،نامهربانانه نمک به زخم میپاشند و به اعتراض من ایراد گرفته، توقع تشکر هم دارند برای امکاناتی که برای ورزشکاری در سطح من زیر صفر هم حساب نمیشود و حتى برخی کینه توزانه ادعا دارند من بخاطر توجیه و بهانه معترض هستم.عزیزان، اول از همه من خیلی بیشتر از حد وظیفه ام، تنها بخاطر عشقم به میهن و مردمش تا آخرین لحظه و با هر شرایطی تلاش کردم و مدیون نیستم که توجیه کنم، اصلا با این شرایط چه توقعی برای کسب سهمیه بود که بهانه بیاورم!! من تا به اینروزها هیچ اعتراضی نکردم، چرا که دو میدانی رو همچون خانواده دوست میداشتم و عیب پوشی میکردم اما اگر اکنون زبان گشودم تنها بخاطر نسل بعدی ورزشکارانیست که چون من قرار است تمام جوانی خود را در این راه ایثار کنند، و اگر بازهم زبان ببندم ، آخرین وظیفه ام رادراین راه انجام نداده ام، وگرنه جوانی و ارزوهایم که بر باد رفت و از من گذشت.تنها در عجبم کدامیک از امکانات من انقدر به چشم بعضی دوستان آمده که اینهمه بغض بهمراه داشته؟!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آیا بخاطر مربی که بعد از مدتهای طولانی برایم گرفتند و چون حقوقی پرداخت نشد ایشان قادر به ادامه نشدند؟! یا برای هشتصد هزار تومنی که تنها حقوق من در کل یکسال گذشته تا به اکنون بوده؟! شاید تنها اردوی من در کیش؟! و یا دو مسابقه ی برون مرزی بدین شرح:مسابقات قزاقستان: ساعت چهار صبح رسیدیم، هفت صبح برای کسب سهمیه به میدان رفتیم.مگر این یک سفر توریستیست که بعد از نخوابیدن و خستگی در راه بلافاصله برای مسابقه بروم؟! بعد از آن هم هفته ی بعد همانجا مجدد مسابقه بود که هر چه اصرار کردم اجازه ندادند حتى با هزینه شخصی بمانم و دوباره شرکت کنم.ترکیه:هجده ساعت در راه بودیم! ما به یکی از بادخیز ترین شهرهای سرد ترکیه رفتيم و بدلیل باد مخالف بسیار قوی و سرما، نه تنها من، بلکه هیچ یک از شرکت کننده ها قادر به کسب سهمیه نشدند.قبل از سفر ترکیه با هزینه ی شخصی به آذربایجان رفتم از بدو ورود با شایعات و تهمتهای شرم آور برخی مسولین و جنگ روانی مواجه شدم که تنها یکی از آن این بود که اگر سهمیه اورد انرا با پول خریده.

در عجبم مگر نه اینکه با کسب موفقیت من اول از همه نام ایران و بانوانش پر افتخار میشد و برای ورزش ایران و فدراسیون اعتبار کسب میشد؟! اینهمه غرض ورزی و بخل و کینه به نفع چه کسی بود که زحمات دوازده سال ملی پوشی من در سرما و گرمای شدید، بدون استراحت و با اینهمه مصدومیت و صرف هزینه های شخصی بر باد رفت؟! آخرین شانسم در مسابقه بزرگ تهران هم که تخته استارت بدستگاه عکس العمل سنج فتو فينيش متصل نبود هم از بین رفت که طبق قانون خود فدراسیون وقتی بدستگاه مجهز نیستن حق گرفتن خطا رو از روى عكس ندارند،چون عكس كه نشان دهنده صداى شليك نيست ومگر صدم ثانیه با چشم یک نفر که همزمان هشت دونده را میبیند قابل ارزیابیست؟ آنهم زمانی که باقی دوندگان در سر خط اکثرا بار اولشان بود که پایشان تخته استارت را لمس میکرد وطرز استفاده از آن را بلد نبودندو کندی عکس العملشان در مقابل استارت سریع من خطای دید ایجاد میکرد. در حالیکه بدلیل جو مساعد هوا و امادگی و انرژی بدنی و روحی من و استارت فوق العاده ای که داشتم مسلما موفق میبودم.از من گذشت اما آرزوهایم برای ایران و مخصوصا بانوانش و این رشته ی مظلوم ورزشی بی انتهاست


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016