واژه آفرینی، واژه سازی و بکارگیری واژگان فراخورِ پدیدههای پیرامونی درعرصه سیاست و سایر حوزهها همچون هنر، اجتماع، فلسفه، دین، اقتصاد و حتی ورزش نه تنها حاویِ نوزاییِ زبانیِ یک ملت در عرصههای مختلف است، بلکه واجدان واژگانِ نوپدید نیز صاحبانِ اندیشههایی معرفی میشوند که دیگران و سایر همگنان با تاسی از آن به میزانِ فزایندهای از آگاهی و دانایی رهنمون میشوند. نیز، خلق واژگانِ خلاق در سپهرِ پر ستیز سیاسی کشورهایی همچون ایران، سوگیریِ مدلی از عدالت در توصیف پدیدهها خواهد بود. با این مقدّمهٔ کوتاه به ذکر چند نمونه میپردازم و سپس نکته پایانی را ملحوظ میکنم. مثلا واژه " گفتمان" که داریوش آشوری برای مباحثِ هژمونیک در عرصههای متنوعِ موضوعی، بکار برد نمونهای از نوزایی و خلاقیت در پهنه زبانیِ پارسی است. هر چند "کم آگاهان" بعضا به غلط، واژه گفتمان را معادل گفتگو بکار میگیرند که کاملا به لحاظ مفهومی غلط است. و یا در عرصه اقتصادی دهک -پایین و بالا- (هر چند ضعیف خلق شد و معطوف و محدود به عهدِ احمدی نژاد باقی ماند) اما نمونهای از نوآوریهای واژگانی است. این حجم واژگان، جدای از واژگانِ شهر شبکهها، جهانِ بی مرز مجازی و دنیای دیجیتال همچون هشتگ، توئیت، دایرکت، لایک، دیسلایک و سلبریتی و امثالهم است.
و اما واژگانی نوظهور که تا چندی پیش در دو سوی صحنه سیاست ایران (پوزسیون و اپوزسیون) به مثابه دشنام و ناسزا و انگ و هر از گاهی ننگ بکار گرفته میشد دچار دگردیسیهای گسترده گردید. از جمله آنها دو واژه "سلطنت طلب" و "اصلاح طلب" است. همگان نیک به یاد داریم که در تمام طول سالیانِ پس از استقرارِ نظام دینی در ایران از بهمن ۵۷، بنابرِ حمایتِ همه جانبه و غیر مترقبهِ برخی از نوسیندگان نامیِ ایران از انقلاب مذکور و از شخص آیت الله خمینی، هرگونه اشارهِ ضمنی به کارنامهِ مدیریت سیاسی پیشین موجب هجمه و تخریب و دشنام میشد که همه اینها در واژه سلطنت طلب تبلور میافت. سلطنت طلب به مثابه یک دشنامِ چهل ساله به پیکرهای از ایرانیانِ عمدتاً برون مرز نشینِ مشتاقِ سامانهِ سیاسی پادشاهی اطلاق میشد که به نحوی دستاوردهای توسعهای عهد پهلوی را پاس میداشتند. شاخصههایی همچون اعتبار و احترام شهروندان ایرانی در سطوح جهانی، کیفیتِ نظام آموزشی، رشد شتابانِ اقتصادی، هنری و فرهنگی، عمدهِ محورهای مورد اشاره برخی از افکار عمومی ایران در این راستا بوده که با صوری از حسرت و بعضا نوستالوژی از آن یاد میشد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در این میان: واژه "سلطنت طلب" با بار معناییِ میل به احیای نظام سلطانی در ایران و با شکل و شیوهای توام با گزنده گویی که مشمول مدافعان ارتجاع میشد، پس از جنبش سبز با برجسته شدن مجموعه کنشهای شخص شاهزاده رضا پهلوی از یکسو، و نیز نوعی اجماعِ نسبی میان برخی از کوشندگان سیاسیِ برون ساختار از جمهوری اسلامی از سوی دیگر آرام آرام رنگ باخت و با طرح مستمرِ واژهِ نظام پادشاهی پارلمانی، زهرِ ناسزاگونِ "سلطنت طلب" گرفته شد و پادشاهی خواهان زهره گرفتند تا بیش از پیش بر خواسته خویش آشکار تر، اصرار و ابرام نمایند و انگشت تاکید بگذارند. البته در ضلع سوم این هم آغوشیها، تهیه، تولید و پخش چند مستند نسبتا حرفهای از کارنامه و زندگی اعضای خانواده پادشاه پیشین خاصه دو مستند " رضا شاه" و " از تهران تا قاهره " توسط یکی از شبکههای تلویزونی پارسی زبان برون مرز بر این اجماع تاثیری بیشتر گذاشت.
در دگردیسیِ مفهومیِ واژه گان در سپهر سیاسی، پس از قیام دی ماه ۹۶ در ایران، و بابر زبان آوردن نامِ رضا پهلوی توسط برخی از شهروندان ایرانی، و همزمان با طرح شعارهایی همچون رضا شاه روحت شاد، و یا " چه اشتباه کردیم ما انقلاب کردیم"، بنیانِ معادلهِ سیاسی در حوزه " گفتمانی" دچار تغییرات ناگهانی و دگردیسیِ گسترده گردید. تا جائیکه عملا واژهِ " سلطنت طلب" به مثابه یک ناسزای سیاسی پیشینی رنگ باخته و در این دگردیسیِ معنایی در قامتِ یک مطالبهِ نو و پسینی برکشید. در مصداقِ این فرایندِ دوگانهِ " فنا- فربه" موج جدید هجمهها به شاهزاده رضا پهلوی توسط بسیاری از گروههای ناهمگون با سامانه پادشاهی قابل ذکر است. چه بسا، همه آن هجمههای هجومیِ زاییدهِ این اقبالِ غیر مترقبه و ناگهانیِ افکار عمومی به خاندان پهلوی بود.
در این راستا و در یک واکنشِ یورشی از سوی ناهمسویان، در اشکالِ تنظیم بیانیه پانزده نفره تحت عنوان رفراندوم در مقابل شعارِ پیشینِ "انتخابات آزادِ رضا پهلوی، پدیدار شد. اعلامِ موضعِ صریح یکی از نیروهای اصلاح طلبِ برون مرز مبنی بر در صورت بازگشت " پسر شاه وی نیز چریکی" پیشه خواهد کرد، اوجِ تشدیدِ مجموعه تنشهای تریبونی نوپدید میان حامیانِ شاهزاده رضا پهلوی از یکسو و نسلِ انقلاب کرده ۵۷ در سوی دیگر بود.
و اما سرنوشت شوم واژه " اصلاح طلب" بر خلافِ آن یکی، از دو دهه بالانشینی و پذیرش همگانی با رویگردانیِ گرانی مواجه شد که در گمانه کمتر کسانی میگنجید. علیرغمِ حضورِ پر رنگ بزرگانِ عرصه اصلاحات در تمامی سطوح سیتست و قدرت، چنان سیرِ این بد اقبالی و بی اقبالی شیب پر شتاب گرفت که در غوغایِ نبرد قدرتِ دو سوی معادله منازعه خیز بازی تغییرات در ایران، حتی وعده آزادی محصوران سبز نیز، تکانی به تنهِ عظیم مشتاقان پیشین کمپ اصلاحات نداد. این کم اعتنایی و بی اعتباری تا مرزی جلو رفت که شعارِ " اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام است ماجرا" آخرین تیر از جعبه حجت بود که از سوی لایههای دانشگاهیِ جامعه ایران برتابوت میخ کوبیده اصلاحات فرود آمد.
ماشاالله عباسزاده - روزنامهنگار