این افعیِ سیاه،
این افعی هزارسر که ایران را نیش میزند
از آستینِ گشادِ باورهای ما بیرون آمده است
*
اینهمه دیو و دد
که آبها را تاراج میکنند
که معدنها را تاراج میکنند
که روشنیها را تاراج میکنند
و فّرّ و شکوهِ این سرزمین باستانی را به هیچ میگیرند
از غارهای سیاهِ عبادتهای ما بیرون آمدهاند
*
اینهمه سال
به عشق فرا رسیدن نوروز
خانهتکانی کردیم
جامههامان را نو کردیم
دوستیهامان را نو کردیم
امّا
به تارعنکبوتِ مقدسِ اسطورههای بیابانی
در هزارگوشهی باورهامان دست نزدیم
*
اینهمه سال ٔ
دستی دراز نکردیم
تا کتابهای نیاکانمان را
از شعلههای گلخنها
و آبهای رودخانهها برگیریم
*
ایران، سرشارِ واژگان راستی و زیبایی
ایران، سرشارِ واژگان زرتشت
ایران، سرشار واژگان فرداییست
چه واژگان رخشانی که شیفتگان آزادی
از جان خویش
در این بوم و بر نیفروختهاند!
دریغ!
دریغ که اینهمه سال
مروارید این واژهها را
چنانچه میشاید به رشته نکشیدیم